eitaa logo
دخٺراݩ‌پویا‌/քօօʏaɢɨʀʟs
152 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
686 ویدیو
86 فایل
[…`°🌸🎨^…] 〖شاید مصلحٺ همونیھ کھ میخواے!😇〗 _خدا رو چھ دیدے؟!🌱 : ) [تولدکانال98/8/30💞] کپی؟!🕶 °|با‌ذکر‌یھ‌دونھ‌صلوات!☺ خادم امام زمان️🏖↫ 🎈| @Asma3184 ◎_◎ ادمین تبادلاٺ ☔️↫ 🎈| @ya_sahbazaman ^_^
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🍃 نویسنده: ☺ چند ساعتی بود از اتاق استاد اومده بودم بیرون! یه مسیر تکراری رو صد بار قدم زده بودم! هی فکر میکردم و فکر میکردم! هر دفعه با یادآوریش لبخندم بیشتر میشد.. چیشد؟! دوباره مرور کردم با خودم.. استاد باهام بد حرف زد و من عصبانی شدم! بار اولش نبود که ضایه م میکرد، برای همین عصبانی شدم و برگشتم سمتش.. اونقدر لبخند مضحکش روی مخم بود که رفتم سمت میزش.. یادم رفته بود استاد شاگردی رو.. نزدیک صورتش شدم و با لحن تحقیر کننده ای‌ بهش گفتم؛ متاسفم براتون! طرز نگاهش خیلی زود عوض شد.. نمیدونم شاید فکر میکرد مثل همیشه ساکت میمونم و چیزی نمیگم که انقدر زود پشیمونی رو تو نگاهش ریخت و حواله ی حرفم کرد.. پشیمون شد اما خیلی زود خودش رو جمع و جور کرد و تبسم کرد.. تبسم کرد و گفت؛ ببخشید!!!!! نفسم داشت حبس میشد که اومدم بیرون! سه ثانیه بود ولی سه ساعته فکرمو مشغول کرده.. استاد تبسم کرد و گفت ببخشید!!! سرمو تکن دادم؛ به خودم تشر زدم، چته سها گفت ببخشید اره آدم خوبی بود گفت ببخشید لبخندشم کاملا عادی بود و با بقیه هیچ تفاوتی نداشت، اره خب نداشتتتت! کلافه شده بودم دیگه، نشستم روی جدول کنار چمنا و سرمو گرفتم بین دستام.. آروم زمزمه کردم؛ خدایا.. نمیدونستم باید اسم این حالمو بذارم چی ولی بد حالی بود.. الان فقط پروانه میتونست آرومم کنه، گوشیمو در آوردم و روی اسمش دوتا ضربه زدم و با بوق اولی، جواب داد! +جان دلم؟؟ _پروانه؟؟ +آروم باش!! _نیستم!! +توکل به خدا!! _درست میشه؟؟ +میشه عزیزم! _حال بدیه! +توکل کن!! آرامش دلم برگشت! بی جهت نبود ڪه اسمش "آرومڪ" سیو شده بود.. شاید خنده داره ولی آروم جونم بود! توکل کردم و تمام تلاشم رو گذاشتم که تمرکز رو از زندگیم نگیره! روزاے بعد سخت گذشت سرکلاسش! ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭ @Pooyagirls