📚مسابقه کتابخوانی
#نخل_و_نارنج
(رمان پرفروش وحید یامینپور)
🎁جوایز ویژه
🔹۱۰ کارت هدیه ۳۰۰ هزار تومانی
🔹۱۰ بن کتاب ۲۰۰ هزار تومانی
🔹 ۵ جایزه، ویژه فعالیت در فضای مجازی
➕ هر روز یک جایزه ۵۰ هزار تومانی #ویژه_روستاها
🛵ارسال رایگان کتاب به درب منازل
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
#در_ماه_میهمانی_خدا_خانوادگی_کتاب_بخوانیم
📚پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
🌴با نخل و نارنج به زمانه #شیخ_انصاری برویم...
📚رمان نخل و نارنج با قلمی جذاب و روان به سرگذشت شیخ مرتضی انصاری از بزرگترین مراجع تاریخ شیعه میپردازد.
▫️این کتاب با استقبال چشمگیر مردم، علیالخصوص جوانان مواجه شده، به نحوی که تا کنون ۳۸ بار چاپ شده است.
▫️مطالعه نخل و نارنج در لحظات معنوی ماه میهمانی خدا، خاطره خوشی را برای مخاطب رقم خواهد زد.
▫️قیمت روی جلد نخل و نارنج ۳۰ هزار تومان است که میتوانید آن را به قیمت ۲۲ هزار تومان از #پویش_کتابخوانی_دلفان دریافت کنید و برنده جوایزی چون ۱۰ کارت هدیه ۳۰۰ هزار تومانی و ۱۰ بن کتاب ۲۰۰ هزارتومانی
شوید.
▫️همچنین به ۵ نفر از افرادی که علاوه بر تهیه کتاب، اقدام به تبلیغ آن در فضای مجازی کنند و نظر خود را درباره کتاب، ارسال کنند، جایزه مجزایی تعلق خواهد گرفت.
▫️از بین اهالی محترم روستاهای دلفان نیز که اقدام به تهیه کتاب کنند، روزانه قرعهکشی بهعمل خواهد آمد و یک جایزه ۵۰ هزار تومانی اهدا خواهد شد.
▫️کافیست پس از پرداخت وجه کتاب، آدرس خود را برای ما بفرستید؛ کتاب به درب منزل شما ارسال خواهد شد.
برای سفارش کتاب از این طریق اقدام کنید👇
@A_Shirzad
📚پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
✍محمّدامین از جانب رودخانه سراسیمه به خانه برمیگشت. فاصله رودخانه تا خانه زیاد نبود، ولی کوچههای تنگِ آجری تا همسایگیِ حرم کوچکِ «آقاسبزقبا» شیب تندی داشت و نفس را بند میآورد.
🔹باران سیلآسای بهاری، دیشب شهر را شسته بود. بوی تازه خاکِ تازهخورده، طراوت اردیبهشتیِ هوا را دوچندان کرده بود؛ گویی کسی کوچهها را برای رسیدن مهمان آب زده باشد.
🔹میان کوچه پیرمردی با دستاری زرد به سرزیر سابات (اتاقکی کوچک که دو طرف کوچه را بهم وصل میکند) نشسته بود و به احترام ملّای جوان بهسختی از جا برخاست.
- عیدت مبارک ملّا، مرتضیعلی یارت، چرا سراسیمهای؟
- اسعدالله ایامکم، خبر خیر است؛ مسافرمان امروز میرسد... عنقریب به دنیا میآید.
- به حق مرتضی علی انشاءالله «تیکِ ریش خیره» (به لهجه دزفولی یعنی کسی که خیر و نور در چهره دارد). خدا را شکر.
🔹ملّا محمّدامین، سرِ گذر، ایستاد و بقعهی کوچک «آقاسبزقبا» را که از لابهلای کوچههای درهمتنیده پیدا بود، نگاه کرد. دست روی سینه گذاشت و نفس عمیقی کشید.
عطر بهارنارنج از درختهای پراکنده در خانههای اطراف، فضا را آکنده بود و مشامش را پر کرد.
- السلام علیک یا محمّدبن موسی الکاظم...
جمله پیرمرد را زیر لب تکرار کرد: «تیکِ ریش خیره». یاد خوابی افتاد که پیش از اذان صبح، همسرش با گریه برای او تعریف کرده بود.
- امامصادق علیهالسلام را دیدم که قرآن نفیسی به من هدیه داد. قرآن را گرفتم و نگاه کردم. دور تا دورِ آن تذهیب شده بود. تا به حال مانند آن را ندیدهام... محمّد! تعبیرش چیست؟
- خیر است. قرآنی که به دستت دادهاند، همان فرزندی است که به دنیا خواهی آورد...
دختر ملّایعقوب! با آن نافلهها و ختمقرآنهایی که در این نُه ماه داشتی، فرزندی شبیه جدّم «جابر» را به دنیا خواهی آورد!
🔹همسرِ ملّا، خندهاش را پنهان کرده و زیر لب صلواتی فرستاده بود.
🔹یاد اتفاق صبح، لبخندی روی لبان ملّاامین نشاند. به «آقاسبزقبا» که سلام داد، دوباره بهسمت خانه راهی شد.
🌴بُرشی از رمان نخل و نارنج، اثر وحید یامینپور
سفارش کتاب👇
@A_Shirzad
پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
هدایت شده از اِشـــــراق
الحمدلله که به توفیق الهی مطالعه کتاب « نخل و نارنج » را به آخر رساندم.
زندگینامه عالم عارف، فقیه مجاهد و سالک الی الله « شیخ مرتضی انصاری » اعلی الله مقامه الشریف به قلم زیبای استاد هنرمند « وحید یامین پور »
کتابی که میتوان گفت مطالعه آن بر حسرت افزاید و تفکر و شاید اندکی تغییر.
پیشتر پای درس اخلاق حجتالاسلام « احمد نیکرو » و با شنیدن قطعاتی از شرح حال بزرگانی همچون مرحوم « کاشف الغطا » « صاحب جواهر » « سید علی شوشتری » « حسینقلی همدانی » « میرزای شیرازی » « کوه کمری » و... بسیاری دیگر از علمای ربانی، حال و هوای روحانی جلسه را و لو به قدر چشیدن یک قطره از اقیانوس بیکران، میشد حس کرد.
مطالعه این کتاب نیز حال و هوای دیگری به آدم میدهد که در قالب کلمات قابل توصیف نیست.
فقط « ادعوا الله » که ضمن توفیق مطالعه مجدد و مکرر این کتاب و دیگر کتب ارزشمند خاصه در شرح حال بزرگان دین، برای ادامه مسیر زندگی خود قدری اندیشیده و چارهای کنیم شاید منجر به تغییر در مسیر زندگی شود انشاءالله.
خوشا آنکه راه یابد، که به قول خواجه شیراز:
در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط مستقیم ایدل کسی گمراه نیست
پیوستن به کانال پویش کتاب «در ایتا و تلگرام» و شرکت در مسابقه👇🏻
@pooyesheketab
#اشــــراق
@eshragh63
📚رهبر انقلاب: معرفی شیخ انصاری به جهان اسلام یک فریضه و تکلیف است
⭕ برای شناختن شخصیت محوری داستان #نخل_و_نارنج بیانات رهبر حکیم انقلاب را بخوانید:
🔹️رهبر معظّم انقلاب:
مطرح کردن تمامی ابعاد شخصیت شیخ مرتضی انصاری برای دنیای اسلام ضروری است. بزرگان و علمای اسلام، شیخ مرتضی انصاری را شیخ الاعظم میخوانند زیرا هیچکس درباره عظمت مقام علمی شیخ اندک تأملی ندارد، بنابراین معرفی وی به جهان اسلام به عنوان قله رفیع علم و تقوا و نیز تبیین و تحلیل نقش آن شیخ بزرگوار در حفظ هیمنه و عظمت دین و کلیت وحدت اسلامی در مقابل معاندین و مخالفین، یک فریضه و تکلیف است.
🔹بینش و شعور معنوی و استقامت روحی شیخ مرتضی انصاری بسیار با عظمت است؛ #شیخ_انصاری از مفاخر روحانیت اسلام است و ما باید خصوصیات ممتاز وی را تبیین کنیم تا بیش از گذشته عظمت روحانیت و حوزههای علمیه و استقلال حوزهها مشخص شود.
#رهبر_انقلاب
#شیخ_مرتضی_انصاری
#نخل_و_نارنج
سفارش کتاب👇
@A_Shirzad
پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
📚زنهای همسایه از وقت سحر در خانه ملّامحمّد جمع شده بودند و در کنار چند زن میانسال از اقوام نزدیک ملّا، ترتیب همه کارها را داده بودند.
▫️خانواده پر آوازه و خوشنام «انصاری» برای محله بلکه تمام مردم شهر محترم بود و حالا اهل محل نمیخواستند از افتخار شرکت در جشن به دنیا آمدن نوه ملّا شمسالدین انصاری محروم بمانند.
▫️بعد از نماز صبح با ورود زنهای همسایه، ملّا به بیرونی رفته بود و به تعقیبات نمازش مشغول شده بود. دلهره ای آمیخته با هیجان، قلب او را فرا گرفته بود. برای رها شدن از رنجِ شنیدن نالههای همسرش، به بهانه تهیه نان از خانه بیرون زد.
▫️کوچه در آن صبح بهاریِ نمناک، خلوت بود و ملا محمّد جز همان پیرمرد دستار به سر، کسی را در محل ندیده بود. جلوی در خانه، نفسی تازه کرد و آرام با دو دست، لنگه چوبی در را فشار داد. «یاالله» گویان وارد حیات خانه شد. زمزمههای زنانهای از اندرونی به گوش می رسید.
- یا الله؛ یا الله؛ دختر شیخ یعقوب من برگشتم...
▫️زن میانسالی که ملّا او را درست به جا نیاورد، از اندرونی بیرون آمد.
- ملا مبارک است، خانم سبک شدند الحمدلله. بچه پسر است... به حق مرتضیعلی تیکِ ریش خیره انشاءالله.
- السلام علیک یا امیر المومنین یا مولی الموحدین یا قائد العزّ المحجّلین.
▫️مرتضی فرزند محمّدامین فرزند شمسالدین در عید غدیر سال هزار و دویست و چهارده هجری قمری در خاندان انصاری چشم به جهان گشود. آنها در محله مشایخ انصاری در اطراف بقعه متبرکه حضرت «سبزقبا» از فرزندان امام کاظم علیهالسلام در دزفول سکونت داشتند.
🌴بُرشی از نخل و نارنج
کتاب را از آیدی زیر سفارش دهید و در مسابقه کتابخوانی شرکت کنید👇
@A_Shirzad
پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
دیدگاه آیتالله سیدمهدی میرباقری درباره «نخل و نارنج»:
📚📚📚
🔴 از اول تا آخر «نخلونارنج» را خواندم. کتاب را که دست گرفتم، زمین نگذاشتم و تا آخر با دقت خواندم. بسیار لطیف بود. لذت بردم.
این را میدانیم که رمان قالب خاصی است و نگارش آن تبحر ویژهای میطلبد و شما نیز قصهها را خوب کنار هم چیدهاید و ورود و خروج خوبی داشتهاید.
جز دو تعبیر که زیر آن خط کشیدم، فخامت ادبیات کتاب قابل توجه بود.
ورود به مسائل سیاسی مثل حرکت سید مجاهد بسیار دقیق و لطیف بود. همچنین نقل نظرات سیاسی شیخ اعظم و روایت زهد و معنویت او. رابطه معنویت و فقاهت مسئله مهمی بود که کتاب با دقت آن را توصیح داده بود. دقت در نقل فتاوا از شیخ و صاحب جواهر هم از دیگر لطائف کتاب بود.
#شیخ_مرتضی_انصاری
#نخل_و_نارنج
کتاب را از آیدی زیر سفارش دهید و در مسابقه کتابخوانی شرکت کنید👇
@A_Shirzad
پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
📷 تحویل کتاب #نخل_ونارنج به متقاضیان شرکت در مسابقه کتابخوانی
🎁جوایز مسابقه:
۱۰ کارت هدیه ۳۰۰هزار تومانی
۱۰ بن کتاب ۲۰۰ هزار تومانی
۵ جایزه ویژه فعالیت در فضای مجازی
بههمراه جایزه ویژه روستاها
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
📚 ملّامحمّدامین عبایش را آویخت و کنار سفره نشست.
- رفته بودم دیدار شیخ حسین. امروز از کربلا برگشته
- چه خوب! من هم باید بروم خیرمقدمی بگویم. بیش از هفت سال است که اهل و عیالش را ندیدهام. دخترش باید پنج یا شش ساله باشد.
- شیخ حسین از بزرگترین مرجع تقلید زمان، اجازه اجتهاد دارد. دیگر بزرگترین فقیه در این شهر و حوالی است.
🔹مرتضی لقمه در دهان پرسید: «پدر! اجازه اجتهاد یعنی چه؟»
- وقتی کسی به اندازه خیلی زیاد درس بخواند، به مرحلهی میرسد که میتواند احکام شرعی را به دست بیاورد؛ ولی باید یک استاد بزرگ این را تأیید کند و به او اجازه بدهد.
🔹مرتضی تکه نان را کَند و در ظرف غذا خیساند و بعد آن را به دهان گذاشت. مادر غذا خوردن مرتضی را زیر نظر داشت.
- استاد بزرگش کیست پدر؟
- سیّد علی طباطبایی. او مرد بزرگی است؛ خیلی بزرگ.
- من هم می توانم بروم کربلا، پیش او درس بخوانم؟
پدر خندید. مادر لبخند زد و گفت: «مادر تصدقت شود! دیر نمی شود. صبر کن».
🔹ملّامحمّدامین فرصت را مناسب دید که سرِ بحث را باز کند.
- پسرم! مدت هاست به فکر پیدا کردن استاد خوبی برای تو هستم. وقت آن است که پیش استادی بروی که علوم شرعی را به تو بیاموزد.
🔹مرتضی از اینکه پدرش تا این اندازه جدّی با او حرف میزد، احساس مردانگی کرد و حرارتی زیر پوستش دوید. مادر چشمهایش را بین پدر و پسر میگرداند و لبخند میزد. ملّامحمّدامین حرفهایش را ادامه داد.
- شیخ حسین اکنون عالم خاندان انصاری و بزرگ علمای شهر ماست. به زودی مدرسی بر پا خواهد کرد. من امشب از او اجازه گرفتم که تو را هم به آن مدرس بفرستم.
🔹مرتضی مردانه روبهروی پدر نشسته بود و به چهره او نگاه می کرد.
- چشم پدر! شاگرد خوبی خواهم بود.
- شک ندارم که چنین است. با سرعتی که تو قرآن را از بر کردی و فارسی و عربی آموختی، بی تردید فقه را هم خواهی آموخت.
🌴بُرشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب و شرکت در مسابقه👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
🔻توصیه سعید جلیلی به خواندن کتاب وحید یامین پور
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام:
🔹از جمله نیاز های نسل امروز، آشنایی با چهرههای بزرگی است که علاوه بر آثار علمی، زندگی آنها نیز درسآموز است.
🔹برادر گرامی آقای وحید یامینپور، ظرائفی از حیات شیخ اعظم مرتضی انصاری را در قالب رمان به خوبی به تصویر کشیده است.
🔹«نخل و نارنج» شکلگیری یک الگوی سترگ را به شما نشان میدهد.
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
📚شیطان زنجیر ضخیم شکافته شده ای را روی زمین انداخت
- دیروز با این زنجیر، گردن شیخ را گرفتم و تا میان بازار کشیدم؛ ناگهان تکانی خورد و حلقه های زنجیر را شکافت.
-تمام اهل این شهر را با ریسمان های پوسیده ای مثل آنچه تو در گردن داری به این سو و آن سو کشانده ام، ولی برای صید شیخ، همه این ها ناتوان است...
📖برشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
🔹مرتضي صدایش را بلند کرد، آن طور که ابراهیم از پشت در بسته خانقاه، هم صدای او را بشنود:
-من در آغاز راه فقه و شریعتم و این راه را مقدس می دانم؛ راهی که امانت حضرت حجت(عج) است بر گردن هر کسی که توان ادای آن را دارد تا مردمان مکلف که آماج هجوم حوادثی از هر طرف اند، بی پناه و بدون حکم و تکلیف رها نشوند.
🔸ابراهیم در آستانه در ظاهر شد تا سخن مرتضی بی پاسخ نماند
-آنچه تو آن را مقدس می دانی، پوسته و پیراهنی بیش نیست.
-شریعت پیراهنی است که باید بر تن شهر و مردمانش برود تا اندام دین در سرمای بی دینی و گرمای بد دینی آسیب نبیند؛ حق خدا و مردم، ترک و ضایع نشود و قرآن مجالی بیش از خواندن در مجالس ختم گورستان بیابد.
🔹مرتضی هرچه در فضل علم شنیده بود، در تفسیر شریعت و فقه تفسیر کرده بود. «مداد علما از خون شهدا برتر است»؛ «علم نوری است که خداوند در قلب آن کس که بخواهد هدایتش کند قرار می دهد» و...
-ابراهیم! تو مدعی کدام علم و فضیلتی و آن را از کدام معدن استخراج می کنی؟ شهادتین گفتی ولی منکر فضیلت علم انبیاء(ع) و اهل بیت(ع) شدی. اگر فقیهان نبودند تو برای ورود به حریم ذکر، وضو هم نمی توانستی بگیری. آن که برایت از خرقه و فرقه سخن گفته کدام ادله شرعیه را برای اثبات سخنش برای تو رو کرده که حجت را بر تو تمام کند؟ ..... اگر منطق تو عالم گیر شود و فقها را همه با چوب قشری گری و ظاهر پرستی برانی، بر تن دین، کدام پیراهن را خواهی پوشاند تا پیکر آن را برای سلامت قلب و جانش حفظ کنی؟
🔸ابراهیم پنجره را گشود، دستی بلند کرد و لبخند زد.
🔹مرتضی در لبخند ابراهیم خواند که او پاسخ پرسش هایی را که به سمت یکدیگر پرتاب کرده اند، به گذشت زمان واگذار کرده است.
📖برشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
📚سید صدرالدین کاشف، مرشد خوش نامی بود که پیوستن به او بدنامی هم نشینی با باطن گرایانِ شریعت گریز را نداشت.
🔹مرتضی بر در خانه سید صدرالدین ایستاد و از خادم سید خواست او را از آمدنش مطلع کند.
🔹مرتضی در کلنجار با نفس بود و ساعتی در این حال بر او گذشت که لنگه های چوبی در باز شد و چهره آرام و نورانی سید نمایان شد.
-شیخ جوان! همین که در این آفتاب به انتظار ایستادی، خداوند تو را در عالم، آفتابی خواهد کرد
-سید! عازم عتباتم؛ به قصد تعلّم می روم. امیدوارم عنایت کنید و ذکری بدهید که توشه راهم باشد و من را از لذات و مواهب عالم معنا بهره مند کند
🔸سید دستی به محاسنش کشید و نگاهش را به سمت افق شرقی برگرداند و لحظه ای در سکوت چشم هایش را بست. مرتضی دانست که از زبان سید بشارتی خواهد شنید که نباید آن را از یاد ببرد.
-در نجف با مردی که از ماست، خواهی بود و به دست او به این فیض نائل خواهی شد. نامش #سید_علی_شوشتری است.
🔹مرتضی نام سید علی شوشتری را با خود تکرار می کرد و هر بار از طنین نام او در خود می جوشید، به غلیان می آمد، تبخیر می شد، می بارید و تشنه تر از قبل، دوباره نام او را بر زبان می آورد.
🔸صدرالدین کاشف ذکر را به او گفته بود و آن، سید علی شوشتری بود. ذکری که با آن بر آب می رود و در هوا می پرد.
📖برشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
📚سید محمد به چهره جوان و مصمم مرتضی نگاه کرد و لبخندی زد و رو کرد به ملا محمدامین و گفت:«این جوان نبوغ ذاتی دارد. پیشانی بلند است و رو سپید؛ او را به صاحب این قبه بسپارید و بروید»
و انگشت اشاره اش را به سمت بارگاه حضرت سیدالشهداء(ع) گرفت.
🔹پدر در بین الحرمین فرزندش را برای آخرین بار در آغوش گرفت و همان طور که استاد گفته بود، رو به حرم اباعبدالله(ع) کرد و دست بر سینه گفت: «ما فرزندان جابر انصاری هستیم. او که اولین زائر پیاده قبر مطهر تو بود. حالا بعد از هزار و دویست سال، بار دیگر پای پیاده آمده ایم تا خود را به تو بسپاریم. مرتضی وقف راه شما و جد گرامی شما، رسول الله است.»
📖برشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
📚سید حسین به مدرس آمد و با سکوت و تأمل، دقایقی به حلقه درسِ رو به پایان مرتضی نگاه کرد.
🔹شاگردان از چهره متفکر و در خود فرو رفته استادشان دریافتند که آشوبی درون او برپاست. کمی بعد سید حسین آن گونه که گویی از کارزاری سخت برمی گردد از جا برخاست و با دست، گوشه ای از مدرس را نشان داد
-آن #شیخ_جوان که در آن گوشه نشسته، بهتر از من درس می گوید؛ دو روز است به دقت حرف های او و شیوه تدریسش را زیر نظر دارم؛ حتی من هم نیازمند تدریس او هستم؛ شما هم برخیزید؛ همه با هم شاگردی او را خواهیم کرد!
📖برشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
📣 قرعهکشی ویژه روستاها
با سلام و تبریک میلاد کریم اهلبیت، حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام.
🔹انشاءالله امروز بین اون دسته از عزیزان اهل روستا که کتاب #نخل_و_نارنج رو تهیه کردن، قرعهکشی صورت میگیره و جوایزی تقدیم میشه.
🔹 افرادی هم که تا قبل از اذان مغرب امروز، کتاب رو سفارش بدن، شامل این قرعهکشی میشن.
(جزییات بیشتر در طول روز اعلام میشه انشاءالله).
🔹 ناگفته نمونه که این قرعهکشی صرفاً مختص به عزیزان اهل روستاست و جدا از جوایز کلّی مسابقهست که بعد از پایان پویش به همه برندگان (از کل شهرستان) اهدا میشه.
ارتباط با ما در ایتا👇
@A_Shirzad
عضویت در تلگرام👇
@ketab_delfan99
🎁 ۵ برنده قرعهکشی ویژه روستاها مشخص شد
📌قرعهکشی از بین عزیزان اهل روستا که تا امروز کتاب #نخل_و_نارنج رو تهیه کردن، انجام شد و اسلامی زیر، هرکدوم برنده ۵۰ هزار تومان وجه نقد شدند.
۱- خانم فرزانه رضایی (روستای فرهادآباد)
۲- آقای وهاب رشیدی کرمالله (روستای سراب غضنفر)
۳- خانم نسرین لطیفی (روستای فرهاد آباد)
۴- خانم فاطمه فیضی (روستای فرهادآباد)
۵- آقای محسن حاتمی (روستای سراب غضنفر)
🔹تا پیش از پایان پویش، یک یا چند مرحله دیگر قرعهکشی ویژه روستاییان عزیز انجام خواهد شد.
🔹 پس از پایان پویش کتابخوانی ویژه ماه مبارک نیز از بین کسانی که در مسابقه کتابخوانی شرکت کردن، قرعهکشی انجام میشه و ۱۰ کارت هدیه ۳۰۰ هزار تومانی و ۱۰ بن کتاب ۲۰۰ هزار تومانی به برندگان اهدا خواهد شد. انشاءالله.
کتاب #نخل_و_نارنج اثر خواندنی وحید یامینپور را از اینجا سفارش دهید👇
@A_Shirzad
لینک عضویت👇
@ketab_delfan99
📚زندگی با من خیلی راحت نیست دختر عمو!
-آنچه من انتخاب کرده ام، کسی را به طمع نمی اندازد. برای آنها که در طلب خوشی و عافیت اند، نا مطلوب است. مثل بیدار کردن کسی از خواب خوش صبحگاهی و جدا کردن او از رختخوابی که با گرمای تنش هم آهنگ شده.
-در دزفول نمی مانی پسر عمو!
-اگر بمانم، باید مدرسه ای دایر کنم و هر آنچه دارم را به نوجوانان و جوانان طالب علم بیاموزم. طولی نخواهد کشید که از اطراف و اکناف، گروه گروه به اینجا بیایند و من را پیش از آنکه وقت چیدنم باشد، از درخت علم بکَنند. آن وقت هر چند شاید رنج سفری را از طالبان علم که باید به جای دورتری می رفتند، کم کرده باشم، ولی بی شک صفحه ای بر آنچه همه علما در طی این سال ها به دفتر علم و معرفت افزوده اند، نخواهم افزود.
-برای ماندن زود است و من اهل ماندن نیستم؛ اهل یک جا ایستادن نیستم و ایستادن را کفران نعمت و قناعتی بیجا می دانم.
-برای رفتن شتاب می کنی یا می گذاری مثل نو عروسان دست کم چند صباحی طعم انس را بچشم؟
-آن اندازه که پرستو ها برای ساختن لانه هایشان از خاشاک، در کنج پشت بام ها درنگ می کنند، خواهم ماند.
📖برشی از کتاب نخل و نارنج
سفارش کتاب در ایتا👇
@A_Shirzad
✅ پویش کتابخوانی دلفان
@Pooyesheketab
📆 ۲۲۰ سال پیش در چنین شبی شیخ مرتضی انصاری چشم به جهان گشود...
#نخل_و_نارنج
#کتاب_خوب
@Pooyesheketab
🎁 تخفیف ویژه کتاب #نخل_و_نارنج به مناسبت عید سعید فطر
🔹از امروز تا پایان روز دوشنبه (۵ خرداد) کتاب نخل و نارنج با تخفیف استثنایی ۵۰ درصدی❗️❗️عرضه میشه.
🔹یعنی با پرداخت ۱۵ هزار تومان، کتاب رو به درب منزل شما میفرستیم و میتونید با شرکت در مسابقه کتابخوانی، برنده این جوایز بشید👇
✅ ۱۰ کارت هدیه ۳۰۰ هزار تومانی
✅ ۱۰ بن کتاب ۲۰۰ هزار تومانی
کتاب رو در ایتا از این طریق سفارش بدید👇
@A_Shirzad
سفارش در تلگرام👇
@ketabdelfan
پویش کتابخوانی دلفان
@pooyesheketab
#نظر_مخاطب
سلام ...
قبولی طاعات و عبادات ان شاءالله
از عصمت، عظمت و بندگی ملا محمد امین و همسر بزرگوار و تلاش های مستمر برای به سرانجام رساندن فرزندی که امام جعفر صادق(ع)نوید آمدنش را داده تا مراحل سیر و سلوک جانب شیخ اعظم در جوانی و زهد و تقوای همیشگی اش تا مرد عمل و پرهیزگار بودنش در زندگی پر برکت شیخ ساعت ها تفکر میطلبد ...
وانچه این حقیر از خواندن کتاب نخل ونارنج رزق ام شد ان هم در ماه میهمانی خدا صفحه ۷۷ کتاب بود .
(سیر در افاق، خود نوعی گریز است. گریز ازیک جا ایستادن و عادت کردن به ایستادن .از ایستادن و عادت کردن میگریزم که سخت هراس انگیزند).
{{{سیر در نفس هم گریز دیگری است . هر چند گریز از خود بال و پر میخواد ؛خدا نصیب کند !}}}
و این شد دعای من در این لحظات سرشار از برکت 🙏🙏🙏🙏
🤲🤲🤲🤲خدایا در این فصل از میهمانی ات بال و پر گریز از خود را نصیبمان کن
الهی امین
@pooyesheketab