eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
27 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1هزار ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ١۴ محشور شدن در قیامت (54) آنان در حالی که چشم‌هایشان (از ترس و وحشت) فرو افتاده، همچون ملخ‌هایی پراکنده، از قبرها بیرون می‌آیند. قرآن‌کریم، ترجمه‌ی محسن قرائتی، سوره‌ی قمر، آیه‌ی7 در تفسیر ذیل این آیه آمده است: فرو افتادن چشم یا از شدتِ ترس است و یا شدتِ شرمساری که موجب ذلت و خواری می‌شود. تشبیه مجرمان در قیامت به ملخ‌های پراکنده، بیانگر سردرگمی و حیرت‌زدگی آنان به هنگام خروج از قبرها است. حالات روحی و روانی انسان در جسم و ظاهر او اثر می‌گذارد. همان، ص529 و برای افراد راست‌کردار که دالان‌های آنان به بهشت و روشنایی امتداد داشت، نسیم دلنواز و بوی بسیار مطبوعی به مشام برسد. فشار قبر چون جسد من هنوز در بیمارستان بود و دفن نشده بود، نتوانسته بودم از فشار قبر، درک درستی جز آن‌چه در دنیا شنیده بودم، داشته باشم. به همین خاطر برایم سؤال بود؛ که پاسخ این گونه به من منتقل شد؛ وقتی جسد دفن می‌شود، روح به‌ علت وابستگی بیش ‌از حد به جسد خود، وارد قبر می‌شود و حتی بعد از گذاشتن سنگ لحد و پوشانیدن قبر، در کنار جسد می‌ماند. چیزی که من از فشار قبر فهمیدم این بود که روح به‌ نوعی با جسم مأنوس و هم‌نوا می‌شود و بعد از پاسخگویی به چند سوال کلی دربارهی خدا و پیغمبر و دین و اعتقادات و رو به رو شدن با نتیجه‌ی اعمال خود، به تناسب خوب یا بد بودن آن، که در قالب دو موجود زشت و زیبا هستند، بعد از چندین ساعت حضور در کنار جسد خود؛ از هم‌کلامی با جسد مأیوس می‌شود و قصد ترک او را دارد که برای بسیاری از افراد دنیا طلب، این سخت‌ترین لحظه است فشار نسبتاً شدیدی به آن وارد می‌شود. ماندگاری روح در آتش برای بسیاری از ما این سؤال پیش می‌آید که چگونه روح در آتش می‌ماند و از بین نمی‌رود؟! و این مسئله برای من هم در همان عالم برزخ سؤال بود. به ‌محض این‌که این سؤال برایم پیش آمد، خودم را در نقطه‌ای دیدم که دارای یک شیب بسیار سخت بود که عبور از آن دشوار و تقریباً غیرممکن بود! در پایین این شیب خطرناک، موادی پرحرارت در حال جوشیدن و در هم غلطیدن بود اما نه مواد آن و نه حرارت آن هیچ شباهتی به آتش دنیایی نداشت؛ بلکه مثل یک آب بسیار جوشان و غلیظی بود که ارواحِ افراد بدکار در آن غوطه‌ور بودند و هرگز هیچ تغییری در روح آن‌ها به‌ وجود نمی‌آمد الّا این‌که مستمراً متحمل عذاب می‌شد. ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۱۵ بالای این شیب بسیار سخت، یک پُل یا مسیر هوایی وجود داشت که این شیب یا درهی عظیم را به آن سوی دیگر متصل می کرد و هیچ شباهتی به پُل‌های مادی دنیای ما نداشت بلکه یک مسیر هوایی بود که هر کسی که کوچک‌ترین آلودگی و خطایی در دنیا مرتکب شده بود، عبور از این پُل برایش سخت می‌شد و کسانی که دارای آلودگی و گناه بیشتر بودند، توان عبور از این پُل را نداشتند و به درون مواد مذاب پایین آن، سقوط می‌کردند. پل صراط (26) ... اما افسوس که دل‌ها سخت شده، پند نمی‌پذیرد و از رشد و کمال بازمانده و راهی که نباید برود می‌رود. گویا آن‌ها هدف پندها و اندرزها نیستند و نجات و رستگاری را در به‌دست آوردن دنیا می‌دانند. بدانید که باید از صراط عبور کنید، گذرگاهی که عبور کردن از آن خطرناک است. با لغزش‌های پرت‌کننده و پرت‌گاه‌های وحشت‌زا، و ترس‌های پیاپی. ترجمه‌ی خطبه‌ی 83، ص97 پل صراط (1/16) ... بدانید که باید از صراط عبور کنید. گذرگاهی که عبور کردن از آن خطرناک است، با لغزش‌های پرت‌‌کننده، و پرت‌گاه‌های وحشت‌زا، و ترس‌های پیاپی. قسمتی از ترجمه‌ی خطبه‌ی 83 ص97 دربارهی سؤال و جواب از ارواح و زمان شروع آن نیز برایم سؤال بود که این‌گونه پاسخش را از یکی از ارواح گرفتم. او با همان زبان ارواح که در حقیقت نوعی انتقال اطلاعات بود، گفت: «وقتی جسدم را در قبر گذاشتند، من هم ناخواسته وارد قبر شدم و در کنار جسدم قرار گرفتم. وقتی که سنگ‌های لحد را گذاشتند و قبر را با خاک پوشاندند، من در قبر و در کنار جسدم تنها ماندم. فضای قبر بدون این‌که منبع نور وجود داشته باشد، روشن بود و این روشنایی همانند همین روشنایی عالم برزخ بود. ابتدا یک موجود کریه‌المنظر در مقابل من ظاهر شد که صحنه‌ای بسیار وحشتناک و غیر قابل تحمل بود، هرچه تلاش کردم که از دیدن او خودداری کنم، برایم امکان‌پذیر نبود و نمی توانستم از او روی برگرداندنم. مدتی این موجود در مقابلم ماند و با حضور خودش، سخت باعث ناراحتی و عذاب من شد و بعد از آن یک موجود زیبارویی آمد که بسیار نورانی و زیبا بود. با آمدن این موجود زیباروی نورانی، آن موجود کریه‌المنظر، محیط قبر را ترک کرد. خواستم علت حضور این دو موجود متفاوت را بدانم که این‌گونه به من تفهیم شد که آن موجود زشت منظر، اعمال بد من در دنیا بوده و آن موجود زیبا نیز اعمال خوب من بوده است. در این‌جا سؤالاتی از من پرسیده شد که پاسخ آن‌ها ثبت و ضبط شده بود و من توانایی هیچ پاسخی غیر از آن‌چه ثبت و ضبط شده بود، نداشتم. تمام اعمال من در پاسخ به هر سؤالی، مانند یک فیلم از مقابلم می‌گذشت و هیچ راه فرار و توجیهی وجود نداشت. سؤالات کلی بود و پاسخ‌ها هم آماده به ‌صورت فیلم از مقابلم می‌گذشت! خدایت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ سفارشِ دینت چه بوده؟ آیا طبق سفارش دین، اعمالت را انجام دادی؟ اساس اعتقاداتت چه بوده؟ با کدام تحقیق به این راه وارد شدی؟ و ... پاسخ سؤال اول راحت بود و پذیرفته شد، اما برای پاسخ‌گویی به سؤالات بعدی، با مشکل مواجه شدم! دینت چیست؟ اسلام. با چه مبنایی انتخاب کردی؟ تولد در خانواده‌ای مسلمان و تبعیت از والدین. اگر خدای تو، خدای احد و واحد بود، چرا دینت را به‌صورت تقلیدی، از پدر و مادرت به عاریه گرفتی؟ پاسخی نداشتم چون بدون تحقیق دینم را انتخاب کرده بودم و اولین امتیاز منفی را در پرونده‌ام که همان لوح محفوظ بود، مشاهده کردم. در پاسخ به سؤالات بعدی هم بسیار متزلزل بودم چون پرونده‌ام، پاسخ‌گوی آن نبود و تأیید نشد. فهمیدم آن‌چه که مد نظر این دادگاه است، فلسفه‌ی پذیرش نوع اعتقاد من بوده است نه این‌که اصل اعتقاد! یعنی پذیرش هر دین و آیینی باید بر اساس تحقیق باشد و به صحت آن یقین کنیم.» ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۱۶ همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، ارواح را بر اساس عملکرد مادی دنیایی‌ آن‌ها، به دو دسته‌ی کلی و جدا از هم تقسیم کرده بودند؛ دسته‌ی اول ارواحی که از عملکرد قابل‌قبولی برخوردار بودند و در انتظار پاداشِ نیکی‌های خود به‌سر می‌بردند و دالان‌هایی از نور، برای آنان به سمت محلی بسیار دور اما در عین حال بسیار جذاب و زیبا بود و عطری بسیار دلنشین از آن به مشام می‌رسید، در نظر گرفته شده بود و دسته‌ی دوم ارواحی بودند که بر اساس عملکرد غیر قابل ‌قبول‌شان در انتظار مجازات بودند و دالان‌هایی تاریک برای آنان به سمت محلی بسیار دوردست، اما وحشتناک و مشمئزکننده، آماده کرده بودند و بوی بسیار بد و غیرقابل تحملی از این دالان‌ها به مشام می‌رسید. (خداوند) آن‌ها (تمام مرد‌گان) را به دو دسته تقسیم فرماید: به گروهی نعمت‌ها دهد و از گروه دیگر انتقام گیرد. اما فرمان‌برداران را در جوار رحمت خود جای دهد و در بهشت جاویدان قرار دهد. قسمتی از ترجمه‌‌ی خطبه‌ی 109، ص147 و اما گناه‌کاران را در بدترین منزلگاه در آورد و دست‌ و پای آن‌ها را با غل و زنجیر به گردنشان درآویزد، چنان‌که پاهایشان به سرها نزدیک شود، جامه‌های آتشین بر بدنشان پوشاند و در عذابی که حرارت آتش آن بسیارشدید و بر روی آن‌ها بسته، و صدای شعله‌ها هراس‌انگیز است قراردهد. جایگاهی که هرگز از آن خارج نگردند و برای اسیران آن غرامتی نپذیرند و زنجیرهای آن گسسته نمی‌شود.(همان) این دو دسته نیز به دسته‌های بسیار زیادی تقسیم شده که هرکدام متناسب با نوع خطاها یا خوبی‌های خود، به چندین دسته‌ی دیگر تقسیم شده بودند. در این تقسیم بندی، خوبان و پاداش بگیران که نسبت به افراد بدکار، بسیار کمتر بودند، به دسته‌های زیر تقسیم شده بودند: آنان که در راه هدایت انسان‌ها تلاش کرده و مردم را به مسیر خداجویی هدایت کرده بودند. افرادی که به مردم خدمت کرده و خیر وافر به آنان رسانیده بودند. افرادی که در راه دفاع از مرزهای خود، دفاع از مردم خود و دفاع از نوامیس خود، جانشان را فدا کرده بودند. کسانی که در زندگی مادی خود صبر و گذشت داشتند و هرگز کسی را از خود نرنجانیده بودند. افرادی که هرچند دارای قدرت بوده‌اند ولی هرگز به کسی ظلم و ستم نکرده و مانع ظلم و ستم دیگران به مردم شده‌اند. افرادی که با اعمال و رفتار خود باعث تشویق دیگران به خداجویی و خداپرستی شده بودند. کسانی که با عشق به خدا و دوستی با او، به سمت گناه و خلاف نرفته و کارهای مورد رضای‌خدا انجام داده بودند. افرادی که خدا ترس بوده و از ترس مجازات الهی، کارهای ناپسند را ترک کرده و کارهای صواب و دارای ارزش انجام داده بودند. نکته: با تامل در دسته بندی ردیف‌های هشت و نه در می‌یابیم که انجام کار خیر و دوری از خطا چنانچه از روی عشق و دوستی با خدا باشد ارزشمند تراز این است که از روی ترس از خدا باشد! خدا دوستی به‌جای خدا ترسی (53) حب خدا منشأ هر خیری است. جان مطلب آن است که دوستی و علاقه‌ی به خدا و آل‌‌محمد(ص) و حیات آخرت، ضد دوستی و علاقه‌ی به حیات دنیا و اوضاعِ آن است. و قوت هر یک عین ضعف دیگری است و در اهمیت دادن به هر یک، بی‌اعتنایی به دیگری است. چنان‌چه مکرر گذشت و همان‌طوری که دوستی دنیا اساس و ریشه‌ی هر گناهی است، حب خدا و آن‌چه راجع به او است، اساس و سبب هر حسنه‌ای است به‌طوری که اگر حبِّ دنیا به کلی از دل بیرون شود و به جای آن حبِّ خدا جای گیرد هیچ خطایی از او سر نخواهد زد و از هیچ حسنه و خیری محروم نخواهد شد و از هر رذیله‌ای پاک و به هر فضیلتی متصف خواهد شد. دستغیب، سید عبدالحسین، قلب سلیم، ص756 چاپخانه حیدری، 1351 و تقسیم‌بندی‌های دیگری که از حوصله‌ی این مصاحبه خارج است. مجازات شوندگان نیز بر اساس نوع عمل زشتی که در دنیا مرتکب شده بودند، در گروه های مختلفی تقسیم بندی شده بودند که برخی از آن ها عبارت بودند از: افرادی که حق و حقوق شخصی مردم برگردن داشتند.(حق الناس) شراب‌خواران که بدترین جایگاه داشتند و حتی قبل از قیامت و در عالم برزخ هم از سایر گناه‌کاران جدا بودند. قضاتِ بدکردار و رشوه ‌بگیر که جایگاهی بسیار بد داشتند و هیچ امیدی به بخشش در آنان دیده نمی‌‌شد. افرادی که حقوق خود را از مالیات‌های مردم دریافت کرده و برای راه‌اندازی کار آنان، متوسل به اخذ رشوه شده بودند. این گروه عمدتا از کارکنان و حقوق بگیران دولت‌ها بودند. افرادی که اجناس و کالاهای موردنیاز مردم را جمع‌آوری و احتکار کرده بودند. افرادی که مردم از شرّ آنان در امان نبوده‌اند. ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۱۷ افرادی که از روی عمد یا غرض‌ورزی، افراد را ترور شخصیت کرده و یا این‌که مردم را به ناحق، نسبت به کسی یا چیزی بدبین کرده بودند. افرادی که دیگران را تشویق و یا اجبار به انجام خلاف و گناه کرده بودند. کسانی که مال‌اندوزی کرده و کار خیری انجام نداده و مشکلی را از کسی برطرف نکرده بودند. کسانی که به حقوق عمومی خیانت کرده و حقوق عمومی مردم را پایمال کرده و یا این‌که به یغما برده بودند. کسانی که در لباس دین، باعث بدبینی مردم نسبت به اعتقادات شده بودند. کسانی که به پیامبرانِ ادیانِ مختلف توهین کرده و یا این‌که مردم را نسبت به پیامبران الهی بدبین کرده بودند. حاکمان ظالم که در گوشهای از برزخ همچون بردههای تهی دست، در رنج و سختی بودند. کسانی که با بی‌اعتنایی به اعتقادات پیروان ادیان مختلف، به اشاعه‌ی فحشاء، بی ‌بندو باری، ناهنجاری‌ها و ... می‌پرداخته‌اند. کسانی که با بی‌اعتنایی به ارزش‌های والای خانواده، باعث سستی این کانون شده و یا باعث طلاق شده بودند. کسانی که در همه‌ی ادیان الهی، از روی غرض‌ورزی و لج ‌بازی، اقدام به دین ستیزی کرده بودند. کسانی که نسبت به کتب آسمانی بی‌اعتنایی کرده و یا این‌که توهین کرده‌اند. افرادی که نسبت ناروا به دیگران داده و یا تهمت و بهتان زده‌اند. و دسته‌بندی‌های دیگری که به علت فراوانی، از ذکر آن خودداری می‌کنم. برای برخی از اعمالی که بسیار ناپسند بودند و افراد را در مسیر جهنم قرار داده بود، صحبت‌هایی یا بهتر است بگویم انتقال اطلاعاتی، صورت گرفت که به صورت خلاصه به آن هم اشاره خواهم کرد. یک بار به جمع گروهی از قضات بدکردار و رشوه ‌گیر رفتم و از یکی از ارواح این گروه خواستم که علت گرفتارشدنش در این مسیر زشت را توضیح دهد؛ و او این‌گونه اطلاعات را به من انتقال داد: «در دوره‌های آموزشی که در بدو ورود برای دستگاه قضایی برای ما می‌گذاشتند، تأکید بسیار زیادی داشتند که اگر از خود مواظبت نکنیم و در قضاوت خود، انصاف و وجدان را در نظر نگیریم، خیلی زود به انحراف کشیده می‌شویم و ... در ابتدای کارِ قضاوت، بسیار محتاطانه عمل می‌کردم تا این‌که بعد از مدتی، یکی از وکلای مدافع در یک پرونده‌ی خانوادگی، به من پیشنهاد داد که یک سفر خارجی به ‌همراه خانواده بروم و به قول معروف آب و هوایی عوض کنم. من که این وکیل را در چند پرونده دیده بودم و به نوعی با ایشان احساس دوستی و نزدیکی می‌کردم، در پاسخ به پیشنهاد وی برای سفر خارجی، سکوت کردم و چیزی نگفتم. چند روز بعد مجدداً با من تماس گرفت و گفت می‌خواهم هزینه‌ی یک سفر زیارتی عمره ی مفرده را بدون هیچ چشم‌داشتی، به شما و خانواده هدیه کنم؛ اگر امکان دارد مشخصات خانواده را بدهید تا کارهای اداری انتقال فیش و ثبت‌نام در کاروان را انجام دهم! من قبول نکردم، اما آن‌قدر اصرار کرد و دلیل آورد که راضی شدم و به همراه خانواده به این سفر زیارتی رفتیم. البته او تا آن زمان هیچ‌گونه درخواستی برای اعمال نفوذ در هیچ پرونده‌ای را نداشت و می‌گفت فقط برای صواب این کار را کرده است. در بازگشت از مکه، ایشان یک جعبه‌ی وزین به عنوان گل برای ما هدیه آورد که بعد از رفتن او از منزل و باز کردن در جعبه، مشاهده کردم دویست قطعه سکه‌ی بهارآزادی است. خیلی ناراحت شدم و آن را به محل کار بردم که به ایشان عودت دهم. اما هر چه اصرار کردم، نتیجه‌بخش نبود و ترسیدم اگر بیشتر از این به او تأکید کنم، باعث شود که همکاران نیز از این موضوع مطلع شوند و نتیجه‌ی نامطلوبی به دنبال داشته باشد. این‌گونه بود که این وکیل شیّاد پای مرا در اخذ شیرینی و هدیه و ... باز کرد و طوری شد که برای هر پرونده، خودم برایش نرخ تعیین می‌کردم و آلوده‌ی گناه شده بودم و به حقوق افراد تجاوز می‌کردم. مسئول دفتر که متوجه دخل ‌و تصرف غیر منطقی من در پرونده‌ها شده بود، به‌صورت غیرمستقیم به من تذکر داد که راهی که انتخاب کرده‌ام، عاقبت خوبی ندارد و ... اما من بی‌اعتنا به این تذکرات کار خلاف خودم را ادامه دادم غافل از این‌که چشم‌های بیداری مواظب رفتار من است. وکیل در جریان یک پرونده دستگیر شد و برای تطهیر خود، اسم من هم به عنوان رشوه‌گیرنده به نیروهای حفاظت اطلاعات داده بود و این امر باعث سلب مصونیت قضایی و دستگیری من شد و من همه‌ی رشوه‌ها را به‌ همراه جریمه‌ی آن پرداخت کردم و از عمل خودم نادم و پشیمان شدم. اما نتوانستم حق و حقوق(حق الناس) پایمال شده‌ی افرادِ صاحبِ حق در پرونده‌ها را اعاده نمایم و حالا هیچ راه فراری ندارم و در ردیف بدترین بدکاران یعنی قضات رشوه ‌بگیر قرار گرفته‌ام.» ادامه دارد.... @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۱۸ وقتی که انتقال اطلاعات قاضی به من تمام شد، در بیمارستان و در کنار جسدم قرار گرفتم که در سردخانه بود. روحِ سایر جسدها نیز در همان حوالی در حال پرواز بودند. علت این‌که از واژهی پرواز استفاده می‌کنم این است که حرکت ارواح دقیقاً مانند حرکت ماهی می‌ماند که در آب، معلق و روان است؛ در حال پرواز بودند. چون برای ارواح، ماده مفهوم و حتی وجود ندارد و وقتی هم در هوا روان هستند می‌توان گفت که هوا نیست بلکه یک فضای وسیع بدون مانع است که بی‌نهایت امتداد دارد. روح، زمانی که به کره‌ی خاکی میآید ماده را می بیند اما هرگز، ماده مانع حرکت روح نیست. نکته‌ی دیگر این‌که روح هرگز در یک نقطه نمی‌آساید و دایم در فضا معلق و در حال حرکت است. در ظاهرِ قالبِ لطیف و انعطاف پذیر روح، هیچ آثاری از چشم و گوش و دیگر حس‌های دنیایی و مادی نیست اما همه‌ی چیزها را با تمام وجود و از تمام زوایا می‌بیند. وقتی که می‌‎شنود، با تمام وجود می‌‌شنود و حس می‌کند و اطلاعات را دریافت می‌کند و این توانایی را دارد که در یک چشم به‌هم‌زدن، انبوهی از اطلاعات مخاطب را دریافت کند. روح وقتی که شاد یا نگران و ناراحت می‌شود، با تمام وجود این حسّ برایش تداعی می‌شود. روح وقتی که از چیزی لذت می‌برد، با تمام وجود لذت می‌برد. اما هرگز نمی‌توان روح را با هیچ پدیده‌ی مادی توصیف کرد و می‌توان گفت روح، روح است و هیچ شباهتی به هیچ چیز دیگری ندارد. اندکی در اطراف جسدم ماندم و سپس به منزل رفتم و در آن‌جا نظاره‌گر خانواده شدم. آ‌ن‌ها عزادار بودند و رفت ‌و آمد به منزل هم زیاد بود. خیلی تمایل داشتم در کمک به خانواده برای پذیرایی از افرادی که برای سرسلامتی به منزل می‌آمدند، کمک کنم، اما افسوس که نمی‌توانستم. آن‌ها در عین حال که عزادار بودند، پذیرایی از میهمانان هم می‌کردند و این صحنه ی بسیار ناپسندی بود که خانوادهی عزادار، بخواهد از میهمانان پذیرایی هم بکند و این‌جا بود که فهمیدم چرا اسلام تأکید دارد که در این رابطه باید مراعات خانواده‌ی متوفی را کرد! در مسئله‌ی 632 رساله‌ی توضیح ‌المسائل آیت‌الله خمینی(ره) آمده است که: «بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطه‌ی سرسلامتی دادن، مصیبت یادشان می‌آید، ترک آن بهتر است. و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه‌ی میّت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزل‌شان مکروه است.» ادامه دارد ... @nashrekowsaresaadat
📢📢 کسانی که تمایل به تهیه کتاب دارند می توانند به آیدی زیر پیام بدهند👇 @Mohammad_Saadat تلفن ۰۹۱۷۰۴۴۱۰۶۰ ۰۹۳۷۰۱۹۱۵۶۸ بنام سعادت کانال نشرکوثرسعادت https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۱۹ امام‌صادق(ع) در مجلس گروهی عزادار وارد شدند و خطاب به آنان فرمودند: «پروردگار، مصیبت وارد شده‌ی بر شما را جبران فرموده، به جبران صبر و تحمل‌تان پاداش خوبی به شما داده و شخص متوفی را نیز در سایه‌ی رحمت خویش قراردهد.» سپس از منزل خارج شدند. این روایت نشان‌می‌دهد که باید مراسم عزاداری ساده برگزار شود و آشنایان و دوستان به ابراز همدردی بسنده کنند و اگر به دلایلی چون برگرداندن آرامش روحی آن‌ها، تصمیم به حضور بیشتر در کنار آنان دارند، نباید به خانوادهی مصیبت‌ دیده این اجازه را بدهند که برای پذیرایی از آن‌ها، دچار تکلف و دردسر شوند، بلکه باید تلاش کنند که در این مدت، این خانواده‌ها حتی دغدغه‌ی خورد و خوراک خویش را نیز نداشته باشند!2 امام‌صادق(ع) می‌فرماید: «غذا خوردن نزد مصیبت‌دیدگان از رفتار و کردار زمان جاهلیت است و سنّت اسلامی آن است که غذای آنان از سوی دیگران فراهم شود، همان‌گونه که پیامبرخدا(ص) در باره‌ی جعفرابن‌ ابی‌طالب(ع) چنین رفتاری را در پیش گرفت.» بر همین اساس تمایل داشتم میهمانان را نصیحت کنم که این رفتارشان مورد رضای خداوند نیست و نباید این‌گونه برای خانواده‌ی متوفی ایجاد مزاحمت کنند اما افسوس که آنان صدای مرا نمی‌شنیدند و مرا نیز نمی‌دیدند. مدتی را در آن‌جا ماندم و چون علاقه‌مند بودم از عالم برزخ بیشتر بدانم، باز هم منزل و خانواده را ترک کردم و در برزخ؛ البته اگر این فضا و محلی را که دیده‌ام همان عالم برزخ باشد، حاضر شدم. بسیار مشتاق بودم قبل از این‌که جسدم به خاک سپرده شود و برای همیشه به این ارواح بپیوندم و در دسته‌بندی خودم قرارگیرم، علت قرارگرفتن هر روح را در هر دسته‌ی خاص بفهمم! دسته‌ای از افراد در انتظار مجازات روز قیامت بودند در حالی که جرم‌هایی را که این گروه مرتکب شده بودند، انجام نداده بودند، به عنوان مثال فردی بود که دو مورد قتل نفس در پرونده‌ی او ثبت شده بود و این ماجرا در ظاهر امر، با عدل و عدالت خداوندی مغایرت داشت. علت را پی‌جویی کردم و متوجه شدم که این فرد فرزند طلاق بوده و در کنار مادرش زندگی می‌کرده است. مادر ایشان برای کسب هزینه‌ی زندگی مجبور بوده که در منازل دیگران کار کند و با پس‌انداز خود، اقدام به خرید یک پراید برای فرزندش (روح مد نظر) می‌کند تا ایشان هم بتواند کمک هزینه‌ی زندگی باشد. اما فرزند که از محبت پدر و حضور مادر بی‌بهره بوده است، جذب رفقای نا اهل می‌شود و برای جبران کمبودهای روحی و روانی خود، یک سیستم صوتی قوی روی خودروی خود نصب می‌کند و در کوچه و خیابان، به خود نمایی می‌پرداخته است. غافل از این‌که این کار، به جز ایجاد مزاحمت برای مردم و آلودگی صوتی برای جامعه، ارمغان دیگری نداشته است. ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت۲۰ اماحالا که قبض روح شده و با پرونده‌ی خودش مواجه شده، فهمیده که یک زن بیمار که در منزل خود در حال استراحت پزشکی بوده، با شنیدن صدای گوش‌خراش سیستم صوتی این فرد، سکته و فوت کرده و فرزند چهارساله وی که بدون توجه به مرگ مادر، مشغول بازی در منزل بوده است، پایش در نرده‌‌های پله‌ی خانه گیر کرده و به سمت پایین آویزان شده و به ‌طور غم‌انگیزی جان خود را از دست داده و حالا مجازات قتل این مادر و فرزند به عهده‌ی وی بود! او بعد از توضیح درباره‌ی این واقعه، با آه و حسرت ادامه داد: «احتمالاً افراد دیگری هم هستند که مثل من و به‌طور ناخواسته مرتکب چنین جرایم سنگینی شده باشند و اغلب قریب به اتفاق این قشر از جوانان که با نصب سیستم صوتی روی خودرو خود سعی در جلب ‌توجه دیگران را دارند، افرادی هستند که در فقر مادی و معنوی هستند و می‌خواهند این‌گونه، کمبودهای خود را جبران کنند. عمده‌ی آنان دارای خودروهای ارزان قیمت هستند و معمولاً از سواد کافی و محبت والدین محرومند و برای جبران این محرومیت، مرتکب این حرکات ناپسند و زشت می‌شوند.» ارواح بسیار زیادی بودند که در دنیا کارهای خیر و صواب، زیاد انجام داده بودند اما این کارهای نیک آنان مخدوش و به پرونده‌های دیگری منتقل شده بود. در آن عالم، هیچ روحی حاضر نیست کوچک‌ترین حسنه‌ی خود را به دیگری حتی والدین و عزیزترین فامیل خود دهد اما دیده می‌شد که چقدر راحت این اعمال حسنه از پرونده‌ی آنان حذف و برای کسانی درج شده بود که نه تنها عزیزترین او نبود بلکه می‌توان گفت کسی بوده که از او دلخوشی نداشته و از وی فراری بوده است. اما چون در دنیا به عیب‌جویی و بدگویی و غیبت او پرداخته بود، به همان میزان، اعمال نیک وی برای دیگری ثبت و ضبط شده بود. در عالم برزخ، تفاوت چندانی میان پیروان ادیان مختلف وجود نداشت الا این‌که اعمال آنان مطابق ادیان خود نبوده باشد. هر چند که مسلمانان وضعیت بسیار بهتری داشتند؛ چون پیروان اسلام، با تبعیت از اسلام که کتاب آسمانی آنان تاکنون مورد تحریف قرار نگرفته است، کمتر مرتکب دین ستیزی شده بودند و این چیزی بود که پیروان یهود و نصارا سخت گرفتار آن بودند و آینده‌ی خوبی(قیامت) در انتظارشان نبود؛ الّا اندکی که با منطق و عقل به مقابله‌ی با این پدیده‌ی ناخوشایند پرداخته بودند و دین‌داری را محور اصلی روش و منش خود قرار داده بودند. با این توصیف، بودند مسلمانانی که در صف یهودیان قرارگرفته بودند و یکی از علل قرارگرفتن این گروه از مسلمانان در صف یهود، ترک حج واجب بود در حالی که مستطیع بوده‌اند. آنان نه از این جهت که توانایی لازم برای انجام فریضه حج نداشته‌اند، به حج مشرف نشده بودند بلکه به خاطر دنیا طلبی و حرص و طمع و مال‌اندوزی، این فریضه‌ی واجب را ترک کرده بودند و حالا گرفتار بودند در حالی که اموال قابل‌توجهی را جمع‌آوری کرده و آن را رها کرده و دست خالی عازم حیات ابدی شده بودند. روایتی از امام‌صادق (ع) نقل است که فرمود: امام صادق(ع) می‌فرماید: «کسی که حج واجب به‌جا نیاورد و بمیرد (در حالی که مانعی نداشته باشد) پس می‌میرد در حالی که جزء یهود و نصار است» و در روایت دیگر می‌فرماید: در قیامت جزء یهود و نصارا محشور می‌شود. گناهان کبیره، ج2، ص215 مردی را دیدم که حج واجب خود را به‌جا آورده بود اما در کارنامه‌ی او حج ناقص ثبت و ضبط شده بود! اما، ماجرا چه بود؟! ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت۲۱ او فردی متموّل بود که بر اساس اعتقادات خود، به حج رفته و تمام اعمال حج را انجام داده بود اما زمانی که در عرفات بوده، به علت این‌که جا برای خوابیدن بسیارکم بوده، به یکی از حجاج که جایی برای خواب نداشته در حالی که در کنار ایشان یک جای خالی وجود داشته، راه نمی‌دهد و به دروغ می‌گوید این‌جا، جای فرد دیگری است. و بدین صورت مانع خوابیدن این حاجی می‌شود و آن حاجی هم که از داشتن جا برای خواب محروم می‌شود چادر را ترک می‌کند و بیرون از چادر به راز و نیاز و دعا می‌پردازد. اما حالا حاجی ما که تمام اعمال حج خود را انجام داده بود، به علت این حرکت ناپسند خود، حجش ناقص ثبت شده بود و باید جوابگو باشد. حضرت امام جعفرصادق(ع) می‌فرماید: در دوزخ دره‌ای است ویژه متکبران که آن را سقر (طبقه‌ای از جهنم) می‌گویند. (آن دره) از سختی گرمای خود به خداوند شکایت کرد و (خداوند) اجازه داد (آن دره) دمی بر زند. سپس دمی برکشید و دوزخ را سوخت. گناهان کبیره، ج2، ص117 دسته‌ای از ارواح به‌صورت مطلق از رفتن به بهشت نا امید بودند و در جایی قرارگرفته بودند که خبر نرفتن به بهشت به آنان داده شده بود. در صورتی‌که بسیاری از ارواح بودند که به رغم این‌که دالان‌های تاریک برای آنان به سوی جهنم گشوده شده بود، اما هم‌چنان برای رفتن به بهشت بعد از پایان مجازات، امید داشتند. اما دسته‌ای از ارواح که کاملاً از رفتن به بهشت حتی بعد از تحمل مجازات، نا امید بودند، افرادی بودند که در دنیا اقدام به فحاشی کرده و به دیگران نسبت فحشاء داده بودند. رسول‌خدا(ص) در این زمینه می‌فرماید: رسول‌خدا می‌فرماید: به راستی خداوند بهشت را حرام فرموده است بر هر فحش‌دهنده‌ی بی‌آبرو و کم‌شرم که باک ندارد چه بگوید و چه به او گفته شود. زیرا به راستی اگر از او بازرسی کنی یا از زنا است یا از شرک شیطان. عرض شد یا رسول‌الله در میان مردم شرک شیطان هم هست؟ فرمود: آیا نخواندی فرمان خداوند را «و تو ای شیطان شریک ایشان باش در دارایی و اولاد.» ج2، ص282 پرهیز از دشنام به دشمن در جنگ صفّین شنید که یارانش شامیان را دشنام می‌دهند (37) اخلاق در جنگ من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف و حالات آنان را بازگو می‌کردید، به سخن راست نزدیک‌تر، و عذر پذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام آنان، می‌گفتید: خدایا! خون ما و آن‌ها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهل هستند حق را بشناسند و آنان که با حق می‌ستیزند، پشیمان شده به حق باز گردند. خطبه 206، ص305 قذف (10) حضرت رسول(ص) فرمود کسی که نسبت زنا به زن یا مرد پاکدامنی بدهد خداوند کردار نیک‌اش را از بین می‌برد و روز قیامت هفتادهزار مَلَک او را از پیش و پس تازیانه می‌زنند، پس او را به آتش می‌اندازند. گناهان کبیره، ص231 قبلاً توضیح دادم که ارواحِ شراب‌خواران را از همان بدو ورود به برزخ، به گودالی بسیار عمیق و متعفن می‌اندازند که بوی آن برای بسیاری از برزخیان غیر قابل تحمل است. دو دسته‌ی دیگر از این ارواح در اطراف این گودال عمیق و متعفن مستقر بودند که دایم از بوی تعفن آن در عذاب بودند و این دو گروه، ارواحِ کسانی بودند که در دنیا به عمل زشت احتکار و قوادی مشغول بوده‌اند. همانان که با پنهان‌کردن اجناس موردنیاز مردم، به دنبال مال‌اندوزی بوده و همانان که با اعمال زشت قوادی به دنبال انحراف انسان‌ها و همکاری با شیطان بوده‌اند. پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: جبرئیل به من خبر داد در جهنم یک وادی را دیدم که در آتش افروزان و جوشان است، از مالک جهنم پرسیدم اینجا جای کیست؟ گفت سه طایفه؛ احتکارکنندگان، شراب‌خواران و قوّادان. ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat