•┈••✾🕊🕊🕊✾••┈•
ﺍﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺣَﻢ ﻣَﻮْﺗﺎﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ
خدایا؛
به حق قرآن اموات ما را مورد رحمتت قرار بده
•┈••✾🕊🕊🕊✾••┈•
❖
بهنام✨الله✨
وقتی کاری برای انجام دادن، چیزی برای عشق ورزیدن، انگیزهای برای امیدوار بودن داشتی، بدانکه فرد خوشبختی خواهی بود.
❖ ❖
🇵🇸🇮🇷
راهپیمایی روزجهانیقدس
شیراز ؛
سومینحرم اهلبیت(ع)
در ایران اسلامی
جمعه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۰ صبح
مسیر راهپیمائی :
چهارراه پانزده خرداد
(پارامونت)
خیابان لطفعلی خان زند
چهارراه پیروزی
بلوار شهیدمحراب آیتالله دستغیب(ره)
حرممطهر حضرتشاهچراغ(ع)
سخنران:
سردار سرلشکر صفوی
دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا مد ظله العالی
🌿🎋
هدایت شده از پایگاه خبری عصرنوین فارس
♦️ در انجیل آمده که، ایران اسرائیل را شکست خواهد داد!
🔹محقق مسیحی سعادة الیازجی در همایش «قدس میراث مشترک ادیان» آستان قدس رضوی(ع): در کتاب انجیل به ما مسیحیان بشارت داده شده است که ایرانیان در آخرالزمان به حکومت می رسند و بر پلیدی ها پیروز می شوند چون از حمایت شمشیر دولبه برخوردارند.
🔹سالها تحقیق کردم در میان شمشیرهای تاریخ تا توانستم رمز گشایی کنم که شمشیر دولبه همان ذوالفقار است و منظور از ایرانیان شیعیان امام علی (ع)است.
🔹طبق مطالبی که در انجیل آمده است ایران ،اسرائیل را شکست خواهد داد و تا آن لحظه مدت زمان زیادی نمانده است.
🚨عصرنوین فارس کانالی بسیار #متفاوت👏🏻
🔻اینجا کلیک کنید👇🏻
https://zil.ink/asrnovinfars
🚨اینجا همه چیز بدون سانسور ببینید👆🏻
✊🏻 از سنگ تا موشک
✏️ رهبر انقلاب: «آمریکاییها در مورد فلسطین طرحشان و نقشهشان این بود که قضیّهی فلسطین را به فراموشی بسپرند؛ فلسطینیها را در حالت ضعف نگه دارند که جرئت نکنند دَم از مبارزه بزنند. این مرد یعنی سردار سلیمانی، دست فلسطینیها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقهی کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا میایستد، کاری و بلایی سرِ آنها میآورد که آنها سرِ ۴۸ ساعت میگویند آقا بیایید آتشبس بدهید؛اینها را حاج قاسم سلیمانی کرد. دستشان را پُر کرد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند.این چیزی است که برادران فلسطینی ما مکرّر در مکرّر پیش خود بنده گفتهاند. البتّه من میدانستم امّا آنها هم آمدند پیش ما شهادت دادند.»
📥 نسخه قابل چاپ👇
https://khl.ink/f/51660
📣 توسل به امام زمان(ع)
🔸 رهبر انقلاب: امشب را که شب قدر است، قدر بدانید. مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصیتان و مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. به ولیّعصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ به در خانه خدا - مسجد - بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواستههایتان را بگیرید. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
⭐️ #بهار_معنویت
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از 🕯شهید🕯محراب🕯دستغیب🕯
.
بهنام✨الله✨
جناب مولوى (قندهاری) نقل فرمود:
جوان خوش سيماى شانزده سالهاى به نام آقاى زبيرى در مدرسه پايينپا مشهدمقدس - كه حالا از بين رفته است نزد شيخ قنبر توسلى مىآمد، اين جوان زاهد عابد غالباً روزه بود جز عيد فطر و قربان.
خيلى به زيارت حضرت حجت - عجلاللّٰه تعالىفرجه - و زيارت اصحابكهف علاقمند بود براى رسيدن به مقصد زحمات زيادى را متحمل مىشد؛ از آن جمله گويد:
چهل شبانهروز غذا نمىخوردم مگر به وقت افطار آن هم به اندازۀ كف دست آرد نخود مىكوبيدم و مىخوردم، غذايم همين بود.
از صفات نيك او اين بود اگر پول مختصرى به دستش مىرسيد آن را به فقرا مىداد، از يتيمها دلجويى مىكرد، كچلها را حمام مىبرد و مواظبت مىكرد.
او را پس از سه چهار سال در كربلا ملاقات كردم، لطفالهى بود كه در ابتداى ورودش به نجفاشرف از پدرم سراغ گرفت و منزل پدرم ميرزا علىاكبر قندهارى نزد مسجد طوسى بود، آقاى زبيرى را در آنجا ملاقات كردم و قضيۀ خود را چنين تعريف كرد:
خداى را شكر كه به مراد خودم رسيدم پيش از آنكه به ملاقات اصحابكهف يا جزيرۀ خضراء بروم با مادرم از مشهدمقدس به مقصد عراق حركت كردم. مدت نُه روز پياده در راه بوديم تا به منظريۀ مرز عراق رسيدم.
آنجا ما را گرفتند و هفده روز در منظريه محبوس بوديم، مىگفتيم ما فقير هستيم، زاهديم، مشهد بوديم و به كربلا مىرويم ولى از ما نپذيرفتند.
به #امامزمان (عج) متوسل شديم. مىديديم نگهبانان كارهاى ناشايست مىكنند، فحشاء و منكر از آنان سرمىزد، قلبمان كدر مىشد.
گاهگاهى نان و خرما كه به ما مىدادند از روى اضطرار از ايشان مىگرفتيم.
روزى كه توسلم زيادتر و گريهام بيشتر شد.
يكمرتبه ديدم ماشينى آمد؛ پيش در ايستاد؛ سيدى خيلى نورانى كه نورش نتق مىكشيد (=نورش به اطراف پخش میشد ) جلب توجهم نمود، به كاركنها نگاه كردم ديدم همه حالت بهت و فروتنى برايشان پيدا شده است.
آن آقاى نورانى صدايمان زد، فرمود:
بياييد اينجا.
نزدش رفتم. فرمود:
شما چه مىكنيد؟
من عرض كردم:
اينك هفده روز است من و مادرم اينجا محبوس هستيم و مىخواهيم كربلا برويم.
فرمود:
برو مادرت را هم بياور، ميان ماشين بنشينيد.
مادرم را آوردم.
اول جا نبود ولى جاى دو نفر پيدا شد؛ بوى خوشى ساطع بود.
كاركنها را نگاه مىكردم هيچكدام ياراى سخن گفتن نداشتند.
به اندازه ده دقيقهاى از حركت ماشين نگذشته بود كه خود را نزد كاروانسراى فرمانفرما در كاظمين ديديم.
داستانهای شگفت
تالیف شهیدمحراب آیتالله دستغیب (ره))،
جلد ۱، صفحه ۲۶۵
#شهید_محراب_دستغیب