eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
28 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1هزار ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۳۰ به ‌رغم این‌ که در عالم برزخ، زمان و مکان بی‌مفهوم بود اما در یک لحظه مشاهده کردم که تعداد قابل‌توجهی از ارواح، از دسته‌بندی‌های خود خارج شدند و در یک کاروان قرار گرفتند. من هم ناخواسته در این کاروان قرارگرفتم و لحظه‌ای بعد در یک محل قرارگرفتیم که به ظاهر قبر امام‌حسین(ع) بود اما بسیار باشکوه و بی‌نهایت وسیع و نورانی بود و هیچ شباهتی با گنبد و بارگاه کربلا در دنیای مادی نداشت. به من تفهیم شد که این ارواح که برای زیارت قبر امام‌حسین(ع) آمده‌اند، افرادی هستند که در راه خدمت به اعتقادات، وطن، ناموس و مرزهای پیروان ادیان و اقوام و ملیتهای مختلف، مجروح و یا کشته شده‌اند و شب‌های جمعه می‌توانند ابتدا به زیارت قبر امام‌حسین(ع) بیایند و بعد از آن ارواح افراد زخمی به محل اولیه‌ی خود باز می‌گردند و ارواح کشته شده‌ها (شهدا) به ملاقات حضوری با امام‌حسین(ع) نایل می‌آیند. علت این‌که در این کاروان قرارگرفته بودم و فقط به زیارت قبر موفق شدم، این بود که بدنم در جنگ عراق علیه ایران مجروح شده بود! خیلی دلم می‌خواست که به‌ همراه ارواح کشته شده‌ها به دیدار آقا امام‌حسین(ع) بروم اما اجازه نداشتم و هیچ جای اصرار و التماس هم نبود. نکته ی جالب‌توجه در این ماجرا این بود که این ارواح به همه‌ی پیروان ادیان، اقوام و ملیت‌ها تعلق داشتند و این‌ گونه نبود که فقط خاص مسلمانان باشد اما دوستداران امام‌حسین(ع) در دنیا، امروز که در برزخ هستند از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند! و برای اولین مرتبه بود که این قسمت از فضای برزخ را با همه عظمت و نورانیت، همچون زمان مغرب می‌دیدم؛ آن هم غروبی خونین شکل که با همه‌ی عظمت و شکوهی که قبر امام حسین(ع) را احاطه کرده بود اما دلگیر و حزن‌انگیز بود. کاروان شهدا برای دیدار با امام حسین(ع) ادامه‌ی مسیر دادند و ما هم که از این دیدار محروم بودیم به برزخ باز گشتیم. در برزخ در جوار گودال شراب‌خواران که همیشه بوی تعفن از آن به مشام می‌رسید و مسافرانِ دالانِ جهنم را ناراحت می کرد، گودال دیگری بود که به لواط‌کاران اختصاص داشت و همچون گودال شراب‌خواران، بوی تعفن و خون گندیده می‌داد. من خودم نتوانستم مشاهده کنم اما در بین ارواح، مطرح بود که اجساد لواط‌کاران نیز به ‌همراه روح آنان، در این گودال انتقال داده می‌شود و این موضوع، مؤید قبح و زشتی عمل لواط بود. ادامه دارد... @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت ۳۱ ارواحی که در دنیا از روی حب و دوستی خدا، اطاعت او را کرده بودند با کسانی که از روی ترس، بندگی خدا را انجام داده بودند، دارای جایگاه متفاوتی بودند و از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردار بودند و چه خوب است که انسان‌ها از روی عشق و علاقه و دوستی و نه از روی ترس، خدا را اطاعت کنند. دسته ی دیگری که در برزخ مشاهده کردم، دسته‌ی متقلب‌ها بود. این دسته از ارواح مربوط به کسانی بود که در دنیا با تقلب، رانت، پارتی بازی، رابطه بازی و... توانسته بودند جایگاهی را برای خودشان در دنیا دست‌ و پا کنند و به علت نداشتن تخصص کافی، باعث تضییع حق و حقوق هم‌نوعان خود شده بودند! در این دسته از ارواح، همه قشری اعم از پزشک، کارمند، کارگر، سرمایه‌دار، روحانی، اسقف، کشیش و ... وجود داشت و علاوه ‌بر بار عظیم حق‌الناس که به گردن داشتند، شرمنده‌ترین قشر حاضر در برزخ بودند. پزشک‌هایی که بدون تخصص لازم، به دیگران آسیب‌رسانده بودند! کارمندانی که با تقلب در آزمون برای کسب مدرک، و نداشتن سواد و درک لازم از مسئولیت خود، حق و حقوق ارباب‌رجوع را ضایع کرده بودند! و ... برای دومین مرتبه یک شوک به من وارد شد و همان لحظه خودم را در کنار جسدم دیدم. جسدم را از سردخانه‌ی قبرستان خارج کردند و برای غسل‌دادن به غسال‌خانه بردند. وقتی جسدم را حرکت می‌دادند، به شدت معذب می‌شدم و هیچ اقدامی هم نمی‌توانستم انجام بدهم که مانع حرکت آن شوم چون قدرت و اختیار این کار را نداشتم. جسدم را روی سنگ غسال‌خانه قراردادند و از این لحظه دلهره‌ی من شروع شد؛ چون تا لحظاتی دیگر مرا درون قبر دفن می‌کردند و من می‌ماندم و جسدم، تنهای، تنها. همه‌ی فامیل، دوستان و آشنایان در قبرستان حاضر شده بودند که در تشییع جنازه‌ی من شرکت کرده باشند، اما به خوبی می‌دیدم که همه‌ی آن‌ها از روی تعارف و تشریفات و رفع توقع خانواده‌ی من آمده بودند و کمتر کسی از روی عشق و علاقه و دوستی، در این مراسم حاضر شده بود. ظاهری ناراحت و عزادار به خود گرفته بودند اما می‌دیدم که ذره‌ای ناراحت نیستند و فقط انتظار می‌کشند که هرچه سریع‌تر جسد غسل داده و نماز خوانده شود و دفن کنند و آنها هم دنبال کار خود بروند. ارزش یاد مرگ مردم! شما را به یادآوری مرگ، سفارش می‌کنم. از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش می‌کنید در حالی که او شما را فراموش نمی‌کند؟ و چگونه طمع می‌ورزید در حالی که به شما مهلت نمی‌دهد. مرگ گذشتگان برای شما کافی است. آنان را به گورشان حمل کردند، بی‌آنکه بر مرکبی سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بی‌آنکه خود فرود آیند. چنان از یاد رفتند، گویا از آبادکنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‌شان بود! خطبه 188، ص263 ادامه دارد @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت۳۲ در این میان فقط یک نفر بود که با تمام وجود در مرگ من شیون و زاری می‌کرد و ناراحت بود. وای بر انسان‌ها که چقدر نسبت به یکدیگر بی‌اعتنا و بی‌توجه هستند! به‌ویژه مسلمانان که این ‌همه دین اسلام به آنها سفارش به صله‌ی ‌ارحام کرده اما افسوس که بزرگ ترین دیدار و ملاقات فامیل و آشنایان با یکدیگر در همین تشییع جنازه‌هاست! آرزو داشتم که آنان نصیحت‌های مرا متوجه شوند و من بتوانم آن‌ها را نصیحت کنم؛ اما افسوس که نمی‌توانستم. همه‌ی مشایعت‌کنندگان این احساس را داشتند که مرگ فقط مخصوص من و امثال من بوده که قبض روح شده‌ایم و فعلاً هیچ خبری از مرگ، برای آن‌ها نیست غافل از این‌که این احتمال وجود دارد که حتی فرد یا افرادی از این جمع نتوانند زنده از قبرستان خارج شوند! ضرورت یاد مرگ ... مرگ از سایه‌ی شما به شما نزدیک‌تر است. نشانه‌ی مرگ بر پیشانی شما زده شد، دنیا پشت سر شما در حال درهم پیچیده شدن است. پس بترسید از آتشی که ژرفای آن زیاد و حرارتش شدید و عذابش نو به ‌نو وارد می‌شود. در جایگاهی که رحمت در آن وجود ندارد و سخن کسی را نمی‌شنوند و ناراحتی‌ها در آن پایان ندارد. ترجمه نامه 27(بخش ضرورت یاد مرگ)، ص363 غسال، بی‌رحمانه و با خونسردی تمام جسد مرا این پهلو و آن پهلو می‌کرد؛ بدون این که ذره‌ای بیندیشد که جسد من هم یک روزی مثل خودش قدرت حرکت داشته، زنده بوده، لباس به تن داشته، برای برخی افراد تکبر می‌کرده، به زیردستان خود دستور می‌داده و ... غسل تمام شد و جسد مرا در پارچه‌ای سفید کفن‌پیچ کردند و تنها با همین دارایی ناچیز، در تابوت گذاشتند و برای نماز میت آماده کردند. هر قدم که کار جسد من پیش می‌رفت، دلهره‌ی من بیشتر می‌شد و می‌دانستم که من هستم که باید در قبر پاسخگو باشم و جسدم کوچک‌ترین مؤاخذه‌ای نخواهد شد و حتی در برخی موارد می‌تواند از من شاکی شود که به او ظلم کرده‌ام! وقتی که جسد من می‌تواند از من شاکی باشد، دیگران که جای خود دارد. هم‌چنان که دلهره و وحشت تمام وجودم را گرفته بود، شاهد اعمال و رفتار مشایعت‌کنندگان هم بودم. آنانی که به رغم حضور در قبرستان و در حالی که یکی از نزدیکان خود را به قبر می‌سپردند، به جای این که از این لحظه‌ها عبرت بگیرند و مصمم شوند که برای آخرت خود توشه‌ای دست ‌و پا کنند! اما افسوس و هزاران افسوس که لحظه‌شماری می‌کردند که از این مراسم خلاصی یابند و به سمت دست ‌و پا زدن در دنیای بی‌ارزش خود بروند! علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ آن‌چه را که مردگان دیدند اگر شما می‌دیدید ناشکیبا بودید و می‌ترسیدید؛ و می‌شنیدید و فرمان می‌بردید. ولی آن‌چه آن‌ها مشاهده کردند بر شما پوشیده است و نزدیک است که پرده‌ها فرو افتد. گرچه حقیقت را به شما نیز نشان دادند، اگر به‌درستی بنگرید؛ و ندای حق را به گوش شما رساندند، اگر خوب بشنوید! و به راه راست هدایت‌تان کردند، اگر هدایت بپذیرید! راست می‌گویم؛ مطالب عبرت‌آموزِ اندرز دهنده را آشکار دیدید و از حرام الهی نهی شدید؛ و پس از فرشتگان آسمانی، هیچ‌کس جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ نمی‌کند. ترجمه خطبه 20، ص45 ادامه دارد @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت۳۳ نماز بر جسدم اقامه کردند و تمام شد و تابوت حاوی جسد مرا روی دوش گذاشتند و با سرعتی باورنکردنی، به سمت قبر حرکت دادند. آن‌چنان با سرعت می‌رفتند که چند مرتبه ناخودآگاه فریاد زدم: «کمی آهسته‌تر! چرا این همه عجله! نوبت شما هم خواهد رسید! پس به جسد من رحم کنید، تا به جسدتان رحم کنند!» اما نه گوشی برای شنیدن فریادهایم بود و نه چشمی برای دیدنِ حال و روزم. هر چه جسد به قبر نزدیک‌تر می‌شد، دلهره و نگرانی من بیشتر می‌شد و مشایعت‌کنندگان نیز از این‌‌که به پایان مراسم نزدیک می‌شوند، خوش‌حال تر می‌شدند! خیلی زود جسدم در کنار قبر قراردادند و یک نفر وارد قبر شد و جسد را تحویل گرفت و به ‌صورت سرازیر روانه‌ی قبر کرد. لحظه‌ای بسیار وحشتناک و دردناک بود. من هم ناخواسته وارد قبر شدم. چه جای تنگی بود قبر! به سختی جای من و جسدم را به ‌صورت جداگانه داشت. تلقین را دادند و سنگ‌های لحد را یکی پس از دیگری، روی جنازه گذاشتند. تنها یک سنگ باقی ‌مانده بود که من همان‌ گونه که به‌ طور ناخواسته وارد قبر شده بودم، وارد جسمم شدم و جسمم حرکت کرد. زنده شدن و بازگشت به دنیا بعد از پیوستن من که تا این لحظه یک روح مجرد بودم به جسدم و زنده شدنم، فردی که مشغول گذاشتن لحد بود، وحشت‌زده از قبر خارج شد و رفت. همهمه‌ای به پا شد. برخی از ترس سعی داشتند از قبر فاصله بگیرند و تعدادی که ماجراجو بودند، هم‌چنان داخل قبر را نظاره‌گر بودند ببینند چه اتفاقی خواهد افتاد. بالاخره قبرکن که متصدی پوشانیدن قبر بود، وارد قبر شد و سنگ‌های لحد را کنار زد و صورت مرا وارسی کرد و متوجه شد که علایم حیات در من ایجاد شده است. دیگر روح و جسد درهم تنیده شده بودند و از جدایی روح از جسمم، خبری نبود. مرا از قبر بیرون آوردند و با آمبولانس به بیمارستان بردند و تأیید شد که زنده شده‌ام. چند روزی در بیمارستان بستری شدم و تحت مراقبت شدید و جدی قرارگرفتم و پس از بهبودی، از بیمارستان ترخیص شدم. اکنون زندگی عادی خودم را دنبال می‌کنم اما این سفر عجیب و غریب، تمام فکر و ذهنم را به خودش مشغول کرده و هر روز آن مدت مرگ را برای خودم یادآوری می‌کنم. از خدا ممنونم که فرصت دوباره‌ای به من داد تا شاید بتوانم گذشته‌ی خودم را جبران کنم و با دست پر به آن دنیا بروم؛ هرچند که چون مکان و حالات بعد از مرگ را دیده‌ام و حساب و کتاب‌ها را مشاهده کرده‌ام، ممکن است اعمال خیر من ثواب چندانی نداشته باشد. به قول معروف، بهشت را ندیده باید خرید! در ضمن چون در هنگام تشییع جنازه‌ام مشاهده کردم که حضور مشایعت‌کنندگان از روی عشق و علاقه نبود، وصیت کردم که بعد از مرگم، جلسه‌ی یادبودی برای من برگزار نشود و تنها با قرائت فاتحه‌ای روح مرا شاد کنند! ادامه دارد @nashrekowsaresaadat
هشت روز با مردگان نویسنده: سیدمحمد سعادت قسمت۳۴ آقای سمس سکوت کرد. من و مدیر خبرگزاری هاج و واج به او نگاه می کردیم. برای چند لحظه سکوتی مطلق و معنادار، بر فضای اتاق حکم‌فرما شد و مجدداً آقای سمس به حرف آمد و چشم در چشم من گفت: «تمام موجودات زنده، بدون استثناء قبض ‌روح خواهندشد؛ اما مشکل این‌جاست که انسان‌ها به ‌رغم این‌ که از مرگِ همه‌ی موجودات اطمینان دارند، در باور آن‌ها نمی‌گنجد که مرگ روزی به سراغ خودشان نیز خواهد آمد! قرار نیست همه‌ی انسان‌ها صد سال عمر کنند و امیدشان به توبه‌کردن در 99 سالگی باشد! مرگ، پیر و جوان و زن ‌و مرد و کودک و نوجوان نمی‌شناسد و همه را در زمان دقیق خودش، در بر خواهدگرفت. كل نفسٍ ذائقة الموت.» از چشم‌های آقای سمس هراس داشتم. چشم‌هایش برای من مثل دروازه و یا به تعبیر خودش دالانی به آخرت بود. احساس می‌کردم هوای اتاق خفه است و نمی توانم درست نفس بکشم. به مدیر خبرگزاری گفتم که اگر سوالی ندارد، برویم. بغض گلویش را گرفته بود و نمی توانست حرف بزند. با سر اشاره کرد که سوالی ندارد. پرده ی نازکی از اشک، چشم هایش را شفاف کرده بود. بلند شدیم و ضمن تشکر از مهمان نوازی آقای سمس، به سمت خبرگزاری به راه افتادیم. بین راه مدیر خبرگزاری هنوز متاثر بود و با من حرف نمیزد. معلوم بود که چیزی در گذشته‌اش بود که داشت آزارش می داد. برای من همه چیز مثل یک هدیه از طرف پروردگار بود و دوست داشتم تا سریع تر آن را چاپ کنم و در حد توان خودم، به دیگران کمکی کرده باشم. ... پایان ... @nashrekowsaresaadat
ان شاءالله به برندگان مسابقه به قید قرعه جوائز نقدی به همراه یک جلد کتاب «هشت روز با مردگان »تعلق می‌گیرد @nashrekowsaresaadat
. بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 منابع مسابقه، (زندگی پس از مرگ) از کتاب؛ «هشت روز با مردگان» ضرورت یاد مرگ ... مرگ از سایه‌ی شما به شما نزدیک‌تر است. نشانه‌ی مرگ بر پیشانی شما زده شد، دنیا پشت سر شما در حال درهم پیچیده شدن است. پس بترسید از آتشی که ژرفای آن زیاد و حرارتش شدید و عذابش نو به ‌نو وارد می‌شود. در جایگاهی که رحمت در آن وجود ندارد و سخن کسی را نمی‌شنوند و ناراحتی‌ها در آن پایان ندارد. ترجمه نامه 27(بخش ضرورت یاد مرگ)، ارزش یاد مرگ مردم! شما را به یادآوری مرگ، سفارش می‌کنم. از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش می‌کنید در حالی که او شما را فراموش نمی‌کند؟ و چگونه طمع می‌ورزید در حالی که به شما مهلت نمی‌دهد. مرگ گذشتگان برای شما کافی است. آنان را به گورشان حمل کردند، بی‌آنکه بر مرکبی سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بی‌آنکه خود فرود آیند. چنان از یاد رفتند، گویا از آبادکنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‌شان بود! خطبه 188، ص زنا حضرت صادق(ع) روایت است که هرکسی امکان دارد بهره‌ای از زنا داشته باشد، چرا که زنای چشم، نگاه ناروا است. زنای دهان بوسه‌ی حرام است و زنای دست مسِّ بیگانه نمودن (لمس نامحرم) است و نیز روایت است کسی که چشم‌های خود را از حرام پر کند خداوند روز قیامت چشم‌های او را از آتش پر خواهدکرد. @nashrekowsaresaadat
. نابودی جسم و ماندگاری روح او را در سرزمین مردگان می‌گذارند و در تنگنای قبر تنها خواهدماند، حشرات درون زمین، پوستش را می‌شکافند و خشت و خاک گور، بدن او را می‌پوساند. تندبادهای سخت، آثار او را نابود می‌کند و گذشت شب و روز نشانه‌های او را از میان برمی‌دارد. بدن‌ها پس از آن‌همه طراوت، متلاشی می‌گردند و استخوان‌ها بعد از آن‌همه سختی و مقاومت، پوسیده می‌شوند و ارواح در گرو سنگینی بار گناهان هستند. و در آن‌جا است که به اسرار پنهان یقین می‌کنند. اما نه بر اعمال درست‌شان چیزی اضافه می‌شود و نه از اعمال زشت می‌توانند توبه کنند. قسمتی از ترجمه‌ی خطبه‌ی 83، آزار همسایه پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: کسی که همسایه‌اش را بیازارد و کسی که همسایه‌اش از آزارش در امان نباشد، به بهشت نخواهد رفت. و (نیز آن حضرت) در غزوه تبوک فرمود: هرکس همسایه خود را آزار رساند، با ما نیاید. عدم پرداخت خمس و زکات امام‌صادق (ع) می‌فرماید: سخت‌ترین حالات انسان در روز قیامت وقتی است که مستحقین خمس و زکات برخیزند و به او بچسبند و بگویند پروردگارا، این شخص خمس یا زکات ما را خورده و به ما نداده است پس خداوند از حسنات این شخص به آن‌ها عوض می‌دهد. گناهان کبیره، ج2، ص23 روز قیامت صاحب قرض می‌آید و شکایت می‌کند، اگر بدهکار حسنات دارد برای طلبکار از او می‌گیرند و اگر ندارد، گناهش را به او می‌گذارند. @nashrekowsaresaa
. عقوبت ظلم فرمانروایان به زیر دستان پیامبراکرم (ص) می‌فرماید: کسی که ریاست قومی را عهده‌دار شود روز قیامت وارد می‌شود در حالی که دو دستش به گردنش غلّ شده، پس اگر در بین ایشان به فرمان‌های خداوند رفتار کرده، خداوند او را آزاد می‌کند و اگر ستم کرده است خداوند او را در آتش دوزخ انداخته می‌شود و کسی ریاست قومی را عهده‌دار باشد ولی با آن‌ها به عدل و نیکی رفتار نکند، کنار جهنم در مقابل هر روزی از ایام ریاست‌اش، هزار سال نگه داشته می‌شود در حالی که دو دستش به گردنش غلّ شده است. پس اگر به امر الهی در بین آن‌ها رفتار کرده آزاد می‌شود و اگر ظالم بوده هفتاد خریف (پاییز) در دوزخ فرو می‌رود. گناهان کبیره، ج2، ص51 سرزنش کارگزاران از خیانت سرزنش از خیانت اقتصادی (نامه به منذربن جارود عبدی که در فرمانداری خود مرتکب تخلف شده است) ... اگر آن‌چه به من گزارش رسیده است درست باشد، شتر خانه‌ات و بند کفش تو، از تو باارزش‌تر است و کسی که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد، و نه می‌تواند کاری را به انجام برساند، یا ارزش او بالا رود یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور بماند، چون این نامه دست تو رسید نزد من بیا. نهج البلاغه ،ترجمه ی نامه ی 71، ص43 @nashrekowsaresaa
. ارواحی را مشاهده کردم که بار سنگینی از دیگر ارواح را به زحمت به ‌دوش می‌کشند؛ به ‌طوری‌که حرکت برایشان بسیار دشوار و زجرآور بود، علت را پرسیدم و پاسخ دریافتم: «او در حیات دنیوی خود بناهایی را برای خود ساخته بوده که کارگران سازنده‌ی آن آرزوی یک بنای بسیار ناچیزتر از آن را داشته‌اند و لذا همیشه با نگاهی حسرت‌آلود به تماشای این بنا می‌پرداخته‌اند و حالا روح همان کارگران بر دوش سازنده‌ی آن بناهای کاخ‌گونه، سوارند و باید این همه سنگینی را تا روز قیامت به ‌دوش بکشد.» اسراف از رسول گرامی اسلام نقل است: کسی که بنائی (ساختمانی چند طبقه) درست می‌کند برای ریاء و سمعه (دیدن و شنیدن مردم) خداوند متعال آن بناء را در روز قیامت تا طبقه‌ی هفتم بر او بار کند و (در) آن آتشی افروخته خواهدشد و بعد از آن بناء را طوقی بر گردنش کرده او را به آتش می‌افکند. پرسیدند یا رسول‌ا... بناء کردن برای ریاء و سمعه چگونه است؟ فرمود: «آن بنائی است که زیاده بر قدر احتیاط بسازد برای به خرج‌دادن زیادتی بر همسایگان خود و برای مباهات بر برادران مؤمن خود.» گناهان کبیره، ج2، ص97 و نیز در سوره انعام می‌فرماید: «هر آینه اسراف‌کنندگان اصحاب آتش هستند» گناهان کبیره، ج2، ص96 @nashrekowsaresaa
. آدم‌کشی خداوند در قرآن‌مجید (سوره نساء آیه‌ی 93) می‌فرماید: هرکس مؤمنی را از روی عمد و قصد بکشد پاداش او دوزخ است. در حالی که در آن جاودان می‌باشد و خشم خدا بر او است و او را از رحمت خود دور ساخته و عذاب بزرگی را برایش آماده ساخته است. من در آن جا عاملان گناهی را دیدم که به ظاهر کوچک اما بی‌نهایت بزرگ بود. گروهی از ارواح در دسته‌ای قرارگرفته بودند که مجازات آنان از مجازات زناکاران بیشتر بود و این دسته افراد که جمعیت آنان به نسبت زیاد بود، کسانی بودند که با دروغ‌های خود باعث سردرگمی دیگران شده و یا حقی را ناحق کرده و یا این‌که افرادی را دچار انحراف و... کرده بودند. دروغ،‌ همان گناهی که به ظاهر کوچک و پیش ‌پا افتاده بود اما مجازاتی بس گران داشت و افراد دروغ‌گو را در کنار صف زناکاران قرار داده بودند. دروغ رسول‌خدا(ص) فرمود: هرگاه مؤمن بدون عذر دروغ بگوید هفتادهزار مَلَک او را لعنت می‌کنند و بوی گندی از قلبش بیرون می‌آید که تا به عرش می‌رسد و خداوند به سبب این دروغ، گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است برای او می‌نویسد. گناهان کبیره، ص289 رسول‌خدا(ص)فرمود: چون به معراج رفتم زنی را دیدم که سرش مانند سر خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود و بر او هزارهزار عذاب بود، از آن حضرت پرسیدند کار آن زن چه بود، فرمود: سخن‌چینی و خبر بری و دروغ‌گویی. ج2، ص272 @nashrekowsaresaa
. بدعت گذاری در دین یک دسته از ارواح بودند که همه‌ی وجود آنان را آتش بالقوه بود؛ یعنی آماده‌ی یک جرقه برای اشتعال بود. ایشان افرادی بودند که به خیال باطل خود قصد داشته‌اند مردم را به دین‌داری تشویق کنند و در این راه از ابزار بدعت‌گذاری در دین و دروغ بستن به ادیان و به‌ویژه دین یهود متوسل شده بودند. این‌ها به طمع صواب برای آخرت خود، دست به تحریف دین و واردکردن مطالب دروغی کرده بودند که در دین وجود نداشته است و حالا عقوبت آنان، انبوهی از آتش بالقوه بود که تمام وجودشان را در بر گرفته بود. شناخت بدترین انسان‌ها دشمن‌ترین انسان‌ها نزد خداوند دو نفرند: مردی که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است و دل او شیفته‌ی بدعت است و مردم را گمراه کرده و به فتنه‌انگیزی می‌کشاند. و (دوم) مردی که مجهولاتی به‌هم بافته و در میان انسان‌های نادان است، جایگاهی پیدا کرده است؛ در تاریکی‌های فتنه فرو رفته و از مشاهده‌ی صلح و صفا کور است. ترجمه قسمتی از خطبه 17، ص41 گروهی از ارواح بودند که به‌رغم این‌که می توانستند در دنیا از مظلومین و ستمدیدگان دفاع کنند، اما بی‌اعتنا از کنار آن گذشته بودند. از جمله‌ی این موارد، فردی بود که از یک زلزله‌ی مخرب جان سالم به در برده بود و در مسیر فرار خود از حوادث بعد از زلزله، دیده بود که یک زن زیر آوار مانده و درخواست کمک می‌کند! اما این فرد از ترس پس‌لرزه‌های احتمالی، توجهی به استمداد زن نکرده و از محل دور شده بود و حالا گرفتار پاسخ‌گویی به این عمل ناپسند خودش بود که می‌توانست آن زن را نجات دهد اما باعث مرگ او شده بود. یاری نکردن ستمدیده شیخ طوسی از حضرت صادق(ع) روایت می‌کند مردی پیر از عابدهای بنی‌اسرائیل مشغول نماز بود که دید دو طفل خروسی را گرفته‌اند و پرش را می‌کَنند و آن خروس ناله و فریاد می‌کند و آن عابد همین‌طور مشغول نماز بود و آن حیوان را نجات نداد و از آن کار بچه‌ها جلوگیری نکرد. پس خداوند به زمین وحی فرمود آن عابد را (در خود) فرو برد. گناهان کبیره، ج2، ص68 @nashrekowsaresaa