🍀🍀🍀
✅ دینداری در متاورس!| مهدی قاسمی
برخی از ادیان مانند دین اسلام که تمایل زیادی به گسترش و ترویج آموزههای خود دارند، هیچ عرصهای را برای تبلیغ و حضور از دست نمیدهند. مخصوصا اگر این عرصه محدودیتهای کمی داشته باشد و بتوان به دور از قوانین دست و پاگیر کشورها یا محذوریتهای دنیای واقعی به اقامه کردن دین پرداخت. احتمالا در دنیای متاورس شاهد شکلگیری نسخههای به روزشده و جدیدی از گروههای تبلیغی، هیئتهای عزاداری، جلسات مذهبی، نماز جماعتها، آیینهای سنتی و … خواهیم بود. حتی دور از انتظار نیست که در دنیای متاورس اشکالی از دینداری را که کمتر در دنیای واقعی دیده شده است را ملاحظه کنیم. دینهای عرفی یا دینهای شخصیسازی شده که ترکیبی شخصی و انتخابی از آموزههای ادیان و فرقههای مختلف هستند در فضای متاورس بیشتر مجال و فرصت حضور و بروز دارند. اگر ایدههای سرمایهگذاران متاورس عملی باشد و حتی بخشی از آنچه در فیلم Ready Player One استیون اسپیلبرگ دیدیم، محقق شود احتمالا در این دنیای جدید افراد بخش زیادی از زمان روزانهی خود را در متاورس خواهند گذراند و زیست اصلی افراد آنجا رقم خواهد خورد. با این حساب احتمالا در سطح فقهی نیز بحثهایی درخواهد گرفت، درسهای خارجی دربارهی دینداری در متاورس تشکیل خواهد شد و حوزههای علمیه دربارهی رعایت احکام شریعت در فراجهان بحث خواهند کرد که خواندن نماز، رعایت حجاب، ازدواج و طلاق، ارث، دیه، حدود و قصاص و … در متاورس چه حکمی دارد؟!
اینروزها اتفاقات هولناک و یگانهای در جهان مجازی در حال رقم خوردن است که کمتر بشری در طول تاریخ شانس این را داشته که آن را از نزدیک درک و تجربه کند. اخبار متعدد و عجیبی درباره آینده جدید زیست مجازی بشر به گوش میرسد.
غولهای دنیای بازی و تکنولوژی سالهاست در تلاش برای توسعه محصولات خود برای تطابق با دنیای متاورسی هستند. چند هفتهی پیش مارک زاکربرگ احتمالا بزرگترین ریبرندینگ تاریخ را انجام داد و با تغییر نام فیسبوک به متا، توجه دنیا را بیش از هر زمان دیگری به سمت متاورس جلب کرد. متاورس یا فراجهان جایی است که همه میتوانند در آن یک شخصیت کاملا دلخواه و متفاوت با شخصیت واقعی خودشان داشته باشند، زندگی تشکیل دهند، تفریحات جدیدی تجربه کنند، خرید و فروش نمایند و حتی خانواده تشکیل دهند!
خرید و فروشهای گرانقیمت این روزهای بازار متاورس نشاندهندهی اهمیت این فضا برای سرمایهگذاران حوزه تکنولوژی است. چندی پیش شرکت Republic Realm یک قطعه زمین دیجیتالی به قیمت ۴.۳ میلیون دلار در Sandbox خریداری کرده است. این موضوع زمانی جالب میشود که بدانید قیمت این قطعه زمین از متوسط قیمت خانه در منهتن نیویورک و سانفرانسیسکو و لندن بیشتر است!
همانگونه که نسل اول و دوم اینترنت بسیاری از مرزهای دنیای واقعی را در هم شکستند و توانستند بسیاری از محدودیتهای جهان واقعی را از میان بردارند بیگمان وب ۳ و اینترنت غیرمتمرکز در کنار ایدههای متاورسی با بسترسازی تکنولوژیهای مانند بلاکچین مرزهای بسیار بیشتری را برخواهد چید.
چندی پیش در خبرها آمد که عربستان یک محیط شبیهسازی شده برای بازدید از کعبه طراحی کرده است و قصد دارد کعبه را وارد فضای متاورس کند. طرح حجرالاسود مجازی طرحی است که میخواهد علاوه بر حس بینایی و شنوایی، حس لامسه و بویایی را نیز برای مسلمین شبیهسازی کند. این یکی از سریعترین تلاشهای جامعهی دینی برای وفق یافتن با دنیای متاورسی بود.
دین به عنوان یکی از دیرپاترین نهادهای اجتماعی، همانند هر نهاد عمیق دیگری، همواره خود را با شرایط زیستمحیطی جدید وفق داده و توانسته تا کنون از تحولات ساختاری و انقلابهایی متعدد بشری عبور کند. با سیطره مدرنیته بر جهان، برخی اندیشمندان تصور میکردند که دین به مرور از صحنه روزگار محو خواهد شد و جای خود را به آرمانهای روشنگری خواهد داد. اما این اتفاق رخ نداد و حتی هاضمهی بسیار قوی و اسیدیتهی بالای مدرنیته هم نتوانست دین را به کلی به حاشیه براند. بلکه دین توانست خود را با آن وفق دهد و حضور پررنگ و وسیعی در جوامع جدید از خود نشان دهد. هرچند در این تنش و کشاکش رنگهای متنوعی هم از مدرنیته گرفت و مجبور شد تغییراتی در سطوح مختلف از خود نشان بدهد. نهاد دین که تا به امروز مسیری بسیار طولانی طی کرده، امروزه با وضعیت تجربهنشدهی دیگری روبرو شده است. با فراجهان که ادعا دارد زیست و دنیای جدیدی به ارمغان خواهد آورد و میخواهد اینترنت را به یک موجود زنده بدل کند و انسان را به این دنیای جدید وارد کند! برای پژوهشگران و جامعهشناسان دین این پرسش ایجاد خواهد شد که فراجهان برای ادیان یک فرصت است یا تهدید؟ اگر این زیست جدید آنطور که خالقانش ادعا میکنند همه چیز را دگرگون کند مواجههی ادیان چگونه خواهد بود؟
ادامه مطلب....
👇👇👇
@porseman_andisheh
👆👆👆
برخی از ادیان مانند دین اسلام که تمایل زیادی به گسترش و ترویج آموزههای خود دارند، هیچ عرصهای را برای تبلیغ و حضور از دست نمیدهند. مخصوصا اگر این عرصه محدودیتهای کمی داشته باشد و بتوان به دور از قوانین دست و پاگیر کشورها یا محذوریتهای دنیای واقعی به اقامه کردن دین پرداخت. احتمالا در دنیای متاورس شاهد شکلگیری نسخههای به روزشده و جدیدی از گروههای تبلیغی، هیئتهای عزاداری، جلسات مذهبی، نماز جماعتها، آیینهای سنتی و … خواهیم بود. حتی دور از انتظار نیست که در دنیای متاورس اشکالی از دینداری را که کمتر در دنیای واقعی دیده شده است را ملاحظه کنیم. دینهای عرفی یا دینهای شخصیسازی شده که ترکیبی شخصی و انتخابی از آموزههای ادیان و فرقههای مختلف هستند در فضای متاورس بیشتر مجال و فرصت حضور و بروز دارند.
اگر ایدههای سرمایهگذاران متاورس عملی باشد و حتی بخشی از آنچه در فیلم Ready Player One استیون اسپیلبرگ دیدیم، محقق شود احتمالا در این دنیای جدید افراد بخش زیادی از زمان روزانهی خود را در متاورس خواهند گذراند و زیست اصلی افراد آنجا رقم خواهد خورد. با این حساب احتمالا در سطح فقهی نیز بحثهایی درخواهد گرفت، درسهای خارجی دربارهی دینداری در متاورس تشکیل خواهد شد و حوزههای علمیه دربارهی رعایت احکام شریعت در فراجهان بحث خواهند کرد که خواندن نماز، رعایت حجاب، ازدواج و طلاق، ارث، دیه، حدود و قصاص و … در متاورس چه حکمی دارد؟!
با سرعت برقآسای تغییر و تحولات در جهان تصور این زیست جدید بسیار سخت است. همانطور که تصور زیست امروز ما برای انسان یک سدهی گذشته محال بود. اگر قدرت تخیل بالایی داشته باشیم و بتوانیم چنین جهانی را تصور کنیم جای این پرسش وجود دارد که آیا با برچیده شده محدودیتها و رخ برآوردن جذابیتهای بسیار زیاد و خارج از حد تصور امروز ما و از سویی پنهان ماندن هویت افراد در فضای متاورس و آزادی عمل بیشتر نسبت به دنیای واقعی، آیا دین خواهد توانست در فضای متاورس هم حضور جدی داشته باشد و از این تلاطم هم عبور کند یا از دینداری در فضای متاورس کاسته خواهد شد؟ آیا در این فضا هم دین و دینداران حضور جدی خواهند داشت؟ زیست مجازی در فراجهان چه تاثیری روی دینداری در دنیای واقعی خواهد داشت؟ آیا در این فضا هم حوزههای علمیه و روحانیت نقش گذشتهی خود را ایفا خواهند کرد، یا نقشآفرینی آنان کمرنگ خواهد شد و رو به زوال خواهد رفت؟ اینها سوالاتی نیست که بتوان امروز به راحتی به آن پاسخ داد. باید منتظر ماند و دید که شرایط چگونه رقم میخورد و زیست مجازی جدید چه مسیری را طی میکند، دستخوش چه متغیرهای دیگری خواهد بود و آیا آنقدر که امروز بر سر زبانهاست یک زیست سراسر جدید و دگرگونکننده به ارمغان خواهد آورد و مردم به آن اقبال نشان خواهند داد یا خیر.
@porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅ مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی پس از حدود یک قرن عمر با برکت و جهاد علمی و عملی، دار فانی را وداع گفتند. به همین مناسبت به مرور بخش هایی از زندگی ایشان می پردازیم:
معظم له در سال ۱۲۹۷ شمسی دیده به جهان گشودند. پدر او عالم عارف، مرحوم آیت الله آخوند ملا محمدجواد صافی بود که علاوه بر تخصّص، تحقیق، تألیف و تدریس در گرایشهای مختلف علوم اسلامی مانند فقه، اصول، کلام، اخلاق، حدیث و...، در زمینه هنرهای ارزشمندی چون شعر و خوشنویسی نیز سرآمد بود. زهد، تقوا، عشق به ولایت و فضیلتهای علمی اخلاقی آن بزرگمرد، از یک سو و مواضع قدرتمندانه او در سنگر امر به معروف و نهی از منکر و جبههگیریهای صریحش در برابر افکار انحرافی، غیرمتدیّنان، ظالمان و جابران آن روزگار از سویی دیگر، هر قدر که مردم گلپایگان را شیفته و مطیع محض او مینمود، هیئتحاکمه، خوانین و زورگویان را در برابرش شکنندهتر میکرد؛ چنانکه آنها همیشه او را سدّ راه اعمال خلاف شرع و بدعتگذاریهای خود دیده و تا زنده بود از غیرت دینی و خشم الهی او میترسیدند.
آفتاب عمر آن عالم جلیلالقدر در افق عصر بیست و پنجم رجب سال ۱۳۷۸ هـجری قمری، مصادف با شب شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیهالسلام) غروب کرد.
والده مکرمه ایشان بانوی فاضله و شاعره و فانیه در ولایت اهل بیت (ع)، بنت مرحوم آیت الله آخوند ملا محمد علی، هم حجره و شریک بحث مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی اعلی الله مقامه بودند.
از ویژگیهای بزرگ معنوی، اخلاقی، که در وجود آن مرحومه، متبلور بود، میتوان به تعبّد، اخلاص، تقوا، معرفت به حضرت حق، شجاعت، صراحت لهجه، شوهرداری کمنظیر، اهتمام در تربیت کودکان، راز و نیاز خاشعانه، ذکر، دعا و نماز شب اشاره کرد.
تحصیلات
معظّمله تحصیلات خویش را در رشتههای ادبیات، کلام، تفسیر، حدیث و سطح (مکاسب) و (کفایه) در گلپایگان، ابتدا در خدمت عالم جلیل آخوند ملا ابوالقاسم مشهور به «قطب»، و سپس در محضر والدشان ادامه دادند، و از سال ١٣٦٠ هجری قمری به قم
حرم اهلبیت(ع) مهاجرت نموده، و با حضور در مجالس درس و بحث اساتید بزرگ حوزه و مطالعه و تدریس و تحقیق، به تکمیل تحصیلات و تحقیقات علمی خویش پرداختند. ایشان مدّتی به نجف اشرف مشرّف شده و در جوار حرم مطهّر باب مدینه علم حضرت علی(ع) از محضر چند تن از مراجع بزرگ و فقهای عالیقدر استفاده نمودند.
اساتید معظّمله
در قم، حضرات آیات:
١. آقای حاج سیّدمحمدتقی خوانساری.
٢. آقای حاج سیّدمحمد حجّت کوهکمرهای.
٣. آقای حاج سیّدصدرالدین صدر عاملی.
٤. آقای حاج سیّدمحمدرضا موسوی گلپایگانی.
در نجف اشرف، حضرات آیات:
١. آقای حاج شیخ محمدکاظم شیرازی.
٢. آقای حاج سیّدجمالالدین هاشمی گلپایگانی.
٣. آقای حاج شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی.
و لیکن استادی که در ساختار شخصیت علمی و فکری معظّمله اثر بسیار سازندهای داشته، و وجود علمی ایشان به او وابستگی کامل دارد، زعیم عالیقدر شیعه آیتالله العظمی بروجردی است که ایشان مدّت هفده سال از آن حضرت در دروس و مباحث رسمی و در خلوت و جلوت و مناسبتهای مختلف استفاده کرده، و از اصحاب خاصّ استفتای ایشان بودهاند، و در موارد بسیاری، پاسخ به مسائل مهمّ و یا تحقیق برخی از مباحث را به شخص ایشان ارجاع میفرمودند.
معظّمله مدّتها از ناحیه مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی امتحان خارج طلاب و فضلا را بر عهده داشتند.
در سال ١٣٥٨ هجری شمسی ایشان و مرحوم آیتالله العظمی آقای حاج شیخ مرتضی حائری(رحمه الله) از استان مرکزی به نمایندگی مجلس خبرگان برای تدوین قانون
اساسی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدند، و همواره مواضع سیاسی و انقلابی و مذهبی ایشان مورد توجّه نمایندگان منتخب در مجلس خبرگان بود، بهطوریکه وقتی فقیه گرانقدر مرحوم آیتالله العظمی حائری(رحمه الله) به عللی استعفا نمودند، در جلسه علنی اعلام کردند: «رأی آیتالله صافی، رأی من میباشد».
معظّمله از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(رحمه الله) به عضویت فقهای شورای نگهبان انتخاب شده، و مدّتی مسئولیت دبیری آن شورا را عهدهدار بودند، که نظرات و مواضع مهم ایشان در شورای نگهبان در حفظ هویّت اسلامی نظام و پاسداری از احکام، معروف و مشهور میباشد.
تألیفات
تألیفات و آثار معظّمله بیش از ١۵٠ مجلّد میباشد که به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم:
١. منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر(ع) (سه جلد).
٢. مع الخطیب فی خطوطه العریضة.
٣. صوت الحقّ ودعوة الصدق.
٤. لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب (سه جلد).
٥. بیان الاُصول (سه جلد).
٦. أمان الاُمّة من الضلال والاختلاف.
٧. العقیدة بالمهدیة.
۸. جلاء البصر لمن یتولّی الائمة الاثنی عشر^.
۹. القرآن مصون عن التحریف.
۱۰. رسالة قیّمة حول عصمة الأنبیاء والأئمّة^.
@porseman_andisheh
🏴« إنا لله و إنا إلیه راجعون»
إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
◼️ روح بلند مرجع عالیقدر جهان تشیع آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی به ملکوت اعلی پیوست.
▪️رحلت ایشان را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر ( عج )، مقام معظم رهبری ، علمای اعلام و حوزه های علمیه ، بیت شریف ایشان و عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم.
@porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#امامت
✅گزارشی از زندگی امام هادی علیه السلام به مناسبت شهادت آن حضرت
علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است.
پدرش امام جواد(ع)، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی به نام سمانه مغربیه یا سوسن بود.
از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و نقی است. لقب هادی از آن رو به وی اطلاق شده که در زمان خود بهترین هدایتکننده مردم به سوی خیر بوده است.
شیخ صدوق از اساتیدش نقل کرده که امام هادی و فرزندش امام حسن عسکری(ع) را به دلیل اینکه در سامرا در منطقهای به نام عسکر ساکن بودند امامین عسکریین میخوانند.
کنیه وی ابوالحسن است و در منابع حدیثی، ابوالحسن سوم خوانده شده است،تا با ابوالحسن اول یعنی امام کاظم و ابوالحسن دوم یعنی امام رضا اشتباه نشود.
ابوالحسن کنیه پنج امام است:
کنیه امام علی(ع)
کنیه امام سجاد(ع)
کنیه امام کاظم(ع)، مشهور به ابوالحسن اول
کنیه امام رضا(ع)، مشهور به ابوالحسن ثانی
کنیه امام هادی(ع)، مشهور به ابوالحسن ثالث
مسعودی تاریخنگار قرن چهارم، در سالی که امام جواد همراه با همسرش، ام الفضل حج به جای آورد، امام هادی را در حالیکه کوچک بود به مدینه آوردند. و او تا سال ۲۳۳ق یا ۲۴۳ق در مدینه زندگی میکرد. در این سال، متوکل امام هادی را به سامرا احضار کرد و در منطقهای تحت کنترل خود به نام عسکر اقامت داد و تا پایان عمر در منطقه عسکر ماند.
از زندگی امام هادی، امام جواد و امام عسکری در مقایسه با دیگر ائمه شیعه، اطلاعات چندانی وجود ندارد. برخی از پژوهشگران عمر کوتاه این امامان، محصور بودن آنان و غیرشیعی بودن نویسندگان کتب تاریخ در آن روزگار را از علل آن دانستهاند.
نقش انگشتر امام هادی(ع)، «الله ربّی و هو عصمتی من خلقه؛ خداوند پروردگار من است و حامیام از شر آفریدگانش» گزارش شده است.
همچنین نقش انگشتر دیگر وی، «حفظ العهود من أخلاق المعبود؛ پایبندی به پیمانها از خُلق خداوند است» ثبت شده است
دوره امامت
امام هادی(ع):
«مردم در دنیا با اموالشانند و در آخرت با اعمالشان.»
عطاردی، مسند الامام الهادی، ص۳۰۴.
علی بن محمد، در سال ۲۲۰ق در ۸ سالگی به امامت رسید.
به گزارش منابع، سن پایین امام هادی(ع) در آغاز امامت، منجر به تردید شیعیان نشد چرا که آغاز امامت امام جواد در سن کم، موجب شد شیعیان پس از وی در مواجهه با چنین موضوعی دچار تردید نشوند.
به نوشته شیخ مفید، شیعیان پس از امام نهم، به استثنای عده اندکی، امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند، و آن عده اندک، موسی بن محمد، معروف به موسی مبرقع را امام دانستند؛ با این حال پس از مدتی از اعتقاد خود برگشتند و به عموم شیعیان پیوستند.
سعد بن عبدالله اشعری، بازگشت آن عده به امام هادی(ع) را حاصل بیزاری جستن موسی مبرقع از آنان دانسته است. شیخ مفید و ابن شهرآشوب، اتفاقنظر شیعیان بر امامت امام هادی(ع) و عدم ادعای امامت از سوی کسی جز وی را دلیل محکمی بر اثبات امامت وی دانستهاند. همچنین کلینی و شیخ مفید، نصوص مربوط به اثبات امامت وی را در آثار خود برشمردهاند.
موسی مُبَرْقَعْ (متوفای ۲۹۶ق) فرزند امام جواد(ع) و برادر کوچکتر امام هادی(ع) است. وی اهل علم بوده و روایاتی را از امام جواد(ع) نقل کرده است. مدفن وی در قم است. او را به جهت پوشاندن چهرهاش با نقاب، مُبَرقَع مینامیدهاند. موسی مبرقع، جد سادات رضوی است. معروف است که خاندان سادات بُرقعی قم و اطراف ری به او منسوباند. مزار وی در محله چهل اختران قم مورد زیارت و تکریم شیعیان است.
برخورد با غالیان
غالیان در زمان امامت امام هادی فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی میکردند و مطالبی را به امامان شیعه از جمله امام هادی نسبت میدادند که بر اساس نامه احمد بن محمد بن عیسی به امام هادی دلها از شنیدن آنها مشمئز میشد و از طرفی چون به ائمه منسوب میشد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ [۶۰] یا آیه وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ اشاره به شخصی میدانستند نه رکوع و سجده همچنان که منظور از زکات را فردی مشخص میدانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از واجبات و محرمات دیگر را نیز تأویل میکردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید. فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با مقام امامت سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن پیامبران و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است»
👇🏻👇🏻👇🏻
👆🏻👆🏻👆🏻
امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه سهل بن زیاد، از غلو علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی علی بن حَسَکه به اهل بیت را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از شیعیان خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را باب و پیامبر از جانب او معرفی میکرد.
امام هادی غالیانی همچون محمد بن نصیر نمیری رئیس فرقه نصیریه، حسن بن محمد معروف به ابن بابا و فارس بن حاتم قزوینی را نیز لعن کرده است.
امام ضمن نامهای از ابن بابا قمی بیزاری جست و فرمود: او گمان برده که من او را فرستادهام و او باب من است. شیطان وی را گمراه کرده است.
امام هادی(ع) از شیعیان خواست فارس بن حاتم را تکذیب کنند و درباره اختلافی که میان ابن حاتم و علی بن جعفر الهمانی پیدا شده بود، جانب علی بن جعفر را گرفت و ابن حاتم را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و بهشت را تضمین کرد. او در پاسخ سؤالات شیعیان درباره ابن حاتم، از وی اعلام بیزاری میکرد. به گفته جعفریان، تاریخپژوه معاصر، کثرت روایات درباره ابن حاتم در رجال کشی، نشان میدهد که خطر بزرگی از جانب وی شیعه را تهدید میکرده است.
از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی(ع) قلمداد میکرد، احمد بن محمد سیاری بود، که بیشتر رجالیان او را غالی و فاسد المذهب دانستهاند. کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.
از دیگر غالیان این دوره حسین بن عبیدالله محرر بود که به اتهام غلو از قم اخراج شد، امام هادی(ع) ضمن رسالهای که ابن شعبه حرّانی آن را نقل کرده، بر اصالت قرآن تأکید کرد و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق معرفی کرده و به طور رسمی قرآن را به عنوان تنها متنی که همه گروههای اسلامی به آن استناد میکنند، مطرح کرده است. او همچنین در مسائل اختلافی به قرآن استناد میکرد. عباس بن صدقه، ابوالعباس طرنانی (طبرانی) و ابوعبداللّه کندی معروف به «شاه رئیس» از دیگر غالیان این دوره بودند. امام هادی از شیعیانی که به اشتباه به غلو متهم میشدند، دفاع میکرد و هنگامی که قمیها محمد بن اورمه را به اتهام غُلو از قم اخراج کردند نامهای از امام دهم شیعیان در دفاع از او خطاب به اهل قم صادر شد و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.
بنا به گفته ابن شهر آشوب، شیعیان از طریق نصوص امامان پیشین، بر امامت علی بن محمد آگاه شدند؛ نصوصی که توسط راویانی از جمله اسماعیل بن مهران، ابوجعفر اشعری و خیرانی نقل شدهاند.
او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۴ سال، امامت را به عهده داشت. امام هادی با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل همزمان بود و بیشتر سالهای امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند.
از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده و بخشی از آنها درباره مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره و غدیریه از امام دهم شیعیان نقل شده است.
امام هادی(ع) به واسطه جمعی از وکیلان که سازمان وکالت خوانده میشد، با شیعیان ارتباط داشت. عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، ایوب بن نوح و حسن بن راشد از اصحاب او بودند.
@porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#نقد
✅لزوم تزریق واکسن کرونا؛
نقد استاد خسروپناه و پاسخ استاد فاضل لنکرانی
به نام شافی مطلق
عالم فقیه و برادر متقی حضرت آیتالله فاضل لنکرانی
سلام علیکم
کلیپ کوتاهی درباره حکم شرعی واکسن از جنابعالی مشاهده کردم و نکته ذیل به نگارش این مسکین در آمد:
این استدلال وقتی تمام است که درمانهای بدیل به صورت اطمینانی در درمان و کنترل کرونا بی اثر باشند، در حالی که درمان طب سنتی سینوی در کلینیکهای دانشکدههای طب سنتی به خوبی پاسخ داده و عوارض واکسن را هم ندارند.
این تحقیقات با روش علمی، تدوین و قابل عرضه است.
علاوه بر اینکه واکسنی مثل فایزر با شواهد علمی، کماثر بودن آن ثابت شده است.
اطلاعات علمی کماثر بودن و ضرر حداکثری آن توسط دکتر صالحی استاد تمام عفونی تدوین شده است.
همچنین تولید واکسن از نظر علمی وقتی اطمینان بخش است که حداقل سه سال تجربه حیوانی و انسانی خود را طی بکند و چون این فرایند طی نشده لذا مجوز همه واکسنها بدون استثنا، مجوز اضطراری هستند.
حال در دوران امر بین مجوز اضطراری واکسن و شیوه درمان طب سنتی اطمینان بخش، کدام تقدم دارد؟
حکومت با این موضوع شناسی باید هر دو راه را آزاد بگذارد ولی کنترل شده که همه افراد جامعه حتما از یکی از دو طریق درمان سنتی و مدرن به درمان و پیشگیری بپردازند.
انطباق حدیث شریف کافی و آیه شریفه بر واکسن صحیح نیست؛ چون مورد درمانی حدیث، تجربه اطمینانآور بوده است، لکن مجوزهای واکسن همگی اضطراری هستند نه اطمینانی.
این بحث نمونه بارزی است بر اینکه فقیه در صدور حکم و تمسک به ادله، باید موضوع شناسی دقیقی داشته باشد و از کارشناسان مختلف و میان رشتهای با گرایشهای مختلف دانشی و رویکردی استفاده کند.
والسلام
ارادت: خسروپناه
بسمه تعالی
خدمت حضرت آقای خسرو پناه (دامت برکاته)
بعد از سلام و تحیت و تشکر از توجه عالمانه جنابعالی، چند نکته را عرض میکنم:
اولا: ادعای وجوب تزریق واکسن، به نحو وجوب تخییری است نه تعیینی.
ثانیا: در فرضی که درمانی هنوز کشف نشده، چنانچه تشخیص غالب متخصصین، استفاده از واکسن حتی برای پیشگیری باشد، عقل همین ادراک را دارد که وجوب تخییری است، در حقیقت غالب اهل فن اطمینان نوعی بر پیشگیری دارند و اینطور نیست که فقط تیری به تاریکی باشد. در این امور، ضابطه همان نوع است نه اشخاص.
ثالثا: از حدیث شریف این ضابطه استفاده میشود که برای علاج یا پیشگیری، ملاک همان ظن نوعی به نتیجه است، حتی اطمینان لازم نیست.
رابعا: آیه دلالت واضح بر عدم جواز ایقاع در تهلکه دارد، حال اگر غالب اهل فن بگویند عدم استفاده از واکسن، موجب تلفات زیاد است، باید از آن استفاده نمود اگرچه در برخی موارد تلفات داشته باشد.
@porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#امام_شناشی
✅امام جواد (علیه السلام) در مدینه سال ۱۹۵ هجری به دنیا آمد،
در دعایی که شیخ طوسی در مصباح آن را به واسطه ابن عیاش از شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی سومین نایب خاص امام زمان علیه السلام؛ از آن حضرت نقل نموده، آمده است: «اللهم انى اسألک بالمولودین فی رجب: محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتخب؛ خدایا! از تو درخواست می کنم به حقّ دو مولود ماه رجب، محمد بن على دوم (امام جواد علیه السلام، و فرزندش على بن محمد برگزیده (امام هادى علیه السلام)»و ابن عیاش خود میگوید ولادت حضرت جواد (علیه السلام) در دهم ماه رجب بود.
در خانواده امام رضا علیه السلام و در محافل شیعه، از حضرت جواد علیه السلام، به عنوان مولودى پرخیر و برکت یاد مىشد. چنانکه ابو یحیى صنعانى مىگوید: روزى در محضر امام رضا علیه السلام، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودى است که براى شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است»
مادر آن حضرت سبیکه [سکینه] نوبیه و به روایت دیگر، خیزران بوده که او را از خانواده امّ المؤمنین ماریه قبطیه دانسته اند.
مشهورترین لقب امام علیه السلام، «جواد» است و القاب دیگرى همچون: زکىّ، مرتضى، قانع، رضى، مختار، متوکل، منتجب نیز براى آن حضرت برشمرده اند.
کنیه آن حضرت نیز ابوجعفر است که معمولا در روایات تاریخى «ابوجعفر ثانى» ذکر مى شود تا با ابوجعفر اول، یعنى حضرت باقر علیه السّلام اشتباه نشود
امامت امام جواد علیهالسلام
در سال ۲۰۳ که امام رضا علیه السلام به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت این که تنها فرزند وى (امام جواد علیه السّلام) بیش از هشت سال نداشت، در نگرانى و اضطراب عمیقى فرو رفتند. به نوشته برخى از مورّخان در این جریان، شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد؛ چنانکه شیعیان دیگر شهرها نیز متحیر شدند. این مشکل براى شیعیان، که مهمترین رکن ایمان را اطاعت از امام معصوم دانسته و در مسائل و مشکلات فقهى و دینى خود به وى رجوع مى کردند، از اهمّیت بسیار برخوردار بود و نمى توانست همچنان لا ینحل بماند. البته براى شیعیان مسلّم بود که امام رضا علیه السّلام فرزند خود امام جواد علیه السّلام را به جانشینى برگزید، ولى مشکل ناشى از خردسالى آن حضرت، آنان را بر آن مى داشت تا براى اطمینان خاطر، به کاوش و جستجوى بیشترى در این باره بپردازند. علّت پیدایش این اختلاف، به نظر نوبختى، همین بود که آنها بلوغ را یکى از شرایط امامت مىدانستند. به همین منظور امام با آوردن دلایلی، شرط بلوغ برای امامت را رد کردند. برخی از این دلایل:
نبوّت حضرت عیسى علیه السّلام در دوران شیرخوارگى.
اشاره به جانشینى سلیمان از داود علیه السّلام، هنگامى که هنوز کودکى بیش نبود و گوسفندان را به چرا مى برد، حضرت داود او را جانشین خود کرد، در حالى که عبّاد و علماى بنى اسرائیل، این عمل او را انکار مىکردند.
نبوت یحیى بن زکریا علیه السّلام در کودکی.
شیعیان امامى از یک سو امامت را از جنبه الهى آن مىنگریستند و به همین دلیل کمى سنّ امام هرگز نمى توانست در عقیده آنها خللى وارد آورد، اما از سوى دیگر آنچه اهمیت داشت بروز این وجهه الهى بود که مى بایست در علم و دانش امامان علیهم السّلام باشد. در واقع امامان، پاسخگوى کلیه سؤالات شیعیان بودند. از این رو آنان درباره تمامى امامان این اصل را رعایت کرده و آنان را در مقابل انواع پرسشها قرار مى دادند و تنها موقعى که احساس مى کردند آنان به خوبى از عهده پاسخ گویى به این سؤالات بر مى آیند (با وجود نص به امامتشان) از طرف شیعیان به عنوان امام معصوم شناخته مى شدند.
با توجه به سنّ کم امام جواد علیه السّلام، این آزمایش از طرف شیعیان درباره آن حضرت ضرورت بیشترى پیدا مىکرد. بر این اساس، در مواقع و فرصتهاى مختلف، آزمایشاتی را درباره آن حضرت به عمل آورده و پس از آن، اکثریت قریب به اتفاق آنان -جز اندکى- با اطمینان خاطر، امامت او را پذیرفتند.
از جمله مناظرات حضرت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مناظره با عموی خویش عبدالله بن موسی برای اثبات امامت خویش در نزد شیعیان
مناظره با یحیی بن اکثم
مناظره با قاضی القضات معتصم در مورد قطع دست دزد.
امام جواد علیه السّلام در برابر فرقههایى که در دوران آن حضرت وجود داشتند، شیعیان خود را از این نظر که این فرقهها چه مواضعى در مقابل آنان به خود گرفتهاند راهنمایى مىفرمود.
اهل حدیث:
اهل حدیث، مجسّمى مذهب بوده و خدا را جسم مىپنداشتند. امام دربارۀ آنان به شیعیان مىفرمود که اجازه ندارند پشت سر هر کسى که خدا را جسم مىداند نماز گزارده و به او زکات بپردازند.
واقفیه:
واقفیه، یکى دیگر از فرقههاى موجود انشعابى از شیعه در زمان امام جواد علیه السّلام بود که به صورت مشکلى در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانى بودند که پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام، بر آن حضرت توقّف کرده و امامت فرزندش على بن موسى الرضا علیه السّلام را نپذیرفتند. وقتى از امام دربارۀ خواندن نماز پشت سر واقفى مذهبان سؤال شد، آن حضرت در جواب، شیعیان خود را از این کار نهى کردند.
زیدیه:
دشمنى زیدیه با امامیه و طعن آنها بر امامان علیهم السّلام سبب موضعگیرى تند ائمه در برابر آنها شد؛ چنانکه در روایتى از امام جواد علیه السّلام واقفیه و زیدیه مصداق آیۀ: «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة»؛خوانده شده و در ردیف ناصبىها قرار گرفتند.
غلات:
غلات نیز به سبب آن که در بدنام کردن شیعه سهم بسزایى داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها براى شیعیان بسیار جدّى بود؛ زیرا آنها به نام امامان علیهم السّلام روایاتى را جعل کرده و بدین وسیله شیعیان را که پیرو ائمه علیهم السّلام بودند به انحراف مىکشاندند. امام جواد علیه السّلام دربارۀ ابو الخطاب که از سران غلات بود، فرمودند: لعنت خدا بر ابو الخطاب و اصحاب او و کسانى که دربارۀ لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند.
آنگاه امام به ابو الغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابى هاشم اشاره کرد و پس از تذکر دربارۀ بهرهگیرى آنها از ائمه علیهم السّلام به منظور بهرهکشى از مردم، آنان را در ردیف ابو الخطاب دانستند؛ حتى در روایتى به اسحاق انبارى فرمودند: دو تن از غلات به نامهاى ابو المهرى و ابن ابى الزرقاء -که خود را سخنگویان امامان علیهم السّلام قلمداد مىکردند- به هر طریقى هست باید کشته شوند. اسحاق در صدد اجراى دستور امام بود، ولى آن دو از دستور امام مطلع شده و خود را از دید اسحاق مخفى کردند. دلیل این تصمیم امام، نقش بسیار حساس آنان در منحرف ساختن شیعیان ذکر شده است.
اصحاب امام جواد علیهالسلام
بسیارى از اصحاب امام جواد علیه السّلام از اصحاب پدر آن حضرت بودند. از مشاهیر اصحاب ایشان می توان افراد زیر را نام برد:
حضرت عبدالعظیم حسنی: او در رى سکنا گزید و به ترویج و اشاعه احادیث اهل بیت علیهم السّلام همت گماشت. در اثر فعالیتهاى او بود که شیعیان رى رو به افزایش گذاشتند و تشیع در این دیار رو به گسترش نهاد.
ابوهاشم جعفری (داود بن قاسم): یکى دیگر از اصحاب امام جواد علیه السّلام است. او احادیث زیادى از امام جواد علیه السّلام نقل کرده و یکى از برجستهترین یاران آن حضرت مىباشد. ابو هاشم از خاندان جعفر بن ابى طالب بود و در کتب رجال از وى به نیکى یاد شده است.
علی بن مهزیار : او از امام رضا و امام جواد علیهماالسّلام هر دو روایت نقل کرده و از نزدیکان امام جواد علیه السّلام بوده و آن حضرت در بزرگداشت وى عنایت ویژهاى داشتهاند. روایات او از امام جواد علیه السّلام نسبتا زیاد است.
احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى: وى از خواص شیعیان امام رضا و امام جواد علیهماالسّلام بود که همه علماى رجال از او ستایش کردهاند. او در سال ٢٢١ بدرود حیات گفت. ابن ندیم از وى و کتابش که مشتمل بر روایات او از امام رضا علیه السّلام مىباشد یاد کرده و دو کتاب «الجامع» و «المسائل» را از آثار وى دانسته است.
زکریا بن آدم: اهل قم و از یاران بسیار نزدیک حضرت امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بود. در روایتی آمده است: در آخر عمر امام جواد علیه السلام به خدمت آن حضرت رسیدم از ایشان شنیدم که مى فرمود: خداوند به صفوان بن یحیى و محمد بن سنان و زکریا بن آدم از طرف من جزاى خیر عنایت فرماید آنان یاران با وفاى من هستند.
فضل بن شاذان : اهل نیشابور و از فقهاء و متکلمین نامدار شیعه، شخصیتى مورد اعتماد و برخوردار از جلالت قدر و داراى تألیفات عدیده که بعضى، آثار وى را ۱۸۰ جلد کتاب نوشته اند. وى مفتخر به درک محضر چهار امام (امام رضا و امام جواد و امام على نقى و امام حسن عسکرى علیهم السلام) بوده است.
شبکه ارتباطی وکالت
امام جواد علیه السلام با تمام محدودیتهاى موجود، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ مىکرد. در سراسر قلمرو حکومت عباسى، امام علیه السلام، کارگزارانى (وکلایى) را اعزام مىکرد و با فعالیت گسترده آنان از تجزیه نیروهاى شیعه جلوگیرى مى شد. کارگزاران امام در بسیارى از استانها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بُست، رى، بصره، واسط، بغداد و مراکز سنتى شیعه یعنى کوفه و قم پخش شده بودند.
امام به هواداران خود اجازه مىداد که به درون دستگاه حکومت نفوذ کرده، مناصب حساس را در دست بگیرند، از این رو محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمى مقامات والایى در دستگاه حکومت داشتند. نوح بن درّاج نیز چندى قاضى بغداد، و پس از آن قاضى کوفه بود.
خیران الخادم یکى از وکلاى امام جواد علیه السّلام بود که کشى از او یاد کرده است.
ابراهیم بن محمد همدانى یکى دیگر از وکلاى آن حضرت بوده و روایاتى از وى نقل شده است.
شیخ کلینى نقل مىکند که حضرت جواد علیه السلام، بنا به درخواست یکى از شیعیان بُست و سیستان، طى نامهاى به والى این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والى که از پیروان امام بود، نه تنها بدهى او بابت خراج را نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است، او را از پرداخت خراج معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد براى او مستمرّى نیز تعیین کردند.
اخلاق و فضایل امام جواد علیهالسلام
امام جواد علیهالسلام وقتی خبر بیماری کسی را می شنید، به عیادتش می شتافت و از او دلجویی می کرد. غذای امام جواد علیه السلام همانند جدّ بزرگوارش امیرمؤمنان علیه السلام خیلی ساده و به دور از تشریفات بود. ایشان همانند فقیران جامعه غذا می خورد و با دیگران همغذا می شد.
در اینجا دو مورد از جود و احسان آن حضرتش ذکر می شود:
علی بن مهزیار میگوید که دیدم حضرت امام جواد علیهالسلام نماز واجب و غیر واجب خود را در یک قبای خز طارونی به جای آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیدهام» سپس به من فرمود: «ای علی! این لباسِ اهدایی را هنگام نماز خواندن بپوش.»
«محمد بن سهل بن الیسع قمی» از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرک از امام نهم علیهالسلام نائل آمده است. او در این باره میگوید که من در شهر مکه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیهالسلام رسیدم. در نظر داشتم که از آن امام عالیقدر درخواست کنم که به من لباسی به عنوان تبرک عنایت کند؛ اما فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کردم ... و از شهر مدینه منوره بیرون آمدم. در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید. او لباسی را به همراه داشت که در بقچهای پیچیده بود و از اهل کاروان درباره «محمد بن سهل قمی» میپرسید تا این که به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولای تو (امام جواد علیهالسلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهای اعطایی امام علیهالسلام دو لباس نرم و نازک بود. احمد بن محمد گفته است: «محمد بن سهل قمی» از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام علیهالسلام او را کفن کردم
چند نمونه از احادیث امام جواد (علیه السلام) در اینجا ذکر می شود:
«الْمُؤمِنُ یحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُه»؛ مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود و قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.
«إیاک وَ مُصاحَبَةُالشَّریرِ، فَإنَّهُ کالسَّیفِ الْمَسْلُولِ، یحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یقْبَحُ اثَرُهُ»؛ مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور، چون که او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.
«عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ»؛ عزّت و شخصیت مؤمن در بى نیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است.
«موت الانْسانِ بِالذُّنُوبِ اکثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاجَلِ وَ حَیاتُهُ بِالْبِرِّ اکثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ»؛ فرارسیدن مرگ انسان ها، به جهت معصیت و گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعى و عادى، همچنین حیات و زندگى لذّت بخش به وسیله نیکى و احسان به دیگران بیشتر و بهتر است از عمر بى نتیجه.
«خَفْضُ الْجَناحِ زینَةُالْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زینَةُالْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زینَةُالْحِلْمِ»؛ تواضع و فروتنى زینت بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نیک زینت بخش عقل مى باشد، خوش روئى با افراد زینت بخش حلم و بردبارى است.
«مَنْ لَمْ یعْرِفِ الْمَوارِدَ اعْیتْهُ الْمَصادِرُ»؛ هر کس موقعیت شناس نباشد، جریانات او را مى رباید و هلاک خواهد شد
@porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅ رویکردی انتقادی بر نظام جدید دانشورزی در حوزه علمیه
یکی از پرسشهایی که ذهن بسیاری از پژوهشگران دینی را به خود گرفتار کرده این است که: چرا حوزه امروز، از پرورش شیخ انصاری و آیتالله بروجردیها در فقه و زهد، و شیخ مرتضی طالقانیها و سیّد جمال گلپایگانیها در عرفان ناتوان است؟
کمتر از بیست سال داشتم که با دیدن و خواندن احوالات علما و فقها، تشنهکامِ یک استاد اخلاق، به همه جا سر زدم: در قم پای درس برخی علما رفتم؛ در تهران نزد پیر سلسله قادریه رفتم؛ در اصفهان نزد برخی فقها و علما و حتّی فقرا رفتم؛ در شیراز و همدان سراغ گرفتم؛ اما روزی نشد که کسی دستگیری و راهنمایی کند. روزی که تشییع جنازه آقای بهاءالدینی رفته بودم، دانستم که غفلت از این طایفه کهنسال، مرا برای همیشه از آب گوارا محروم خواهد کرد.
آن زمان، در یکی از دهههای محرّم، شیخ انصاریان در مسجد سیّد اصفهان منبر میرفت. یک بار رفتم و با حالتی پریشان و برافروخته از او پرسیدم: «پس آن سفره اخلاق و سلوک و دستگیری کجا پهن است که من در به در میگردم و نمییابم؟! چه باید کرد؟ سراغ که بروم که دوای درد باشد؟»؛ شیخ حسین همینجور که عبایش را روی شانههایش صاف میکرد گفت: «اگر منظورت جلسات اخلاق و سلوک و دورهمیهای عرفانی است، آن سفرهها جمع شده؛ دنبال کسی نگرد که نمییابی!» این سخن شیخ، آب سردی بود بر آن همه حرارت و عطش من. دریافتم که باید خودم برای خودم کاری بکنم.
من نه در حوزه ماندم، نه استاد اخلاق یافتم، نه در دانشگاه به جایی رسیدم، اما شدم یک جستوجوگرِ دینیِ میانمایه که در هیچ چیزی متخصّص نیست اما به یافتهها و بافتهها نیز خشنود نمیشود.
سالها از آن روزها گذشته و امروز میدانم که در این میانمایگی و «مذبذب» بودن تنها نیستم. از برخی اندیشمندانِ پیرترِ مایهدارِ علوم انسانی و علوم پایه که بگذریم، از میان جوانترها، کمتر کسی را میشناسم که حرف تازهای برای گفتن داشته باشد. فقیه و استاد تمام کم نداریم، اما جریان و جهتگیری علمی کشور، به ویژه در زمینه علوم حوزوی، به سمت تخصّص و فرهیختگی و نخبهپروری و پرورش استعدادها نیست و بازار علم در ایران، آدمهای میانمایه و کاربردی را میخواهد، نه آدمهای متخصّصِ عمیق را.
چرا جریان علم در حوزه، از ژرفا به پهنا گراییده و این همه دریا داریم که یک سانت بیشتر عمق ندارند؟
افزون بر انگیزههای اقتصادی و عدالتخواهانه، اعتماد مردم به صفا و صداقت و پاکی علما سبب شد که به بیرون کردن شاه به پا خیزند و آرزوهای تازهای را بجویند، اما سال به سال که از آن سرچشمه دور میشویم، آب گلآلودتر و اعتماد مردم کمتر میشود، چرا؟!
من پاسخ را در این ۹گرفتاری میبینم، که در کنار هم، سبب سترون شدن علوم انسانی حوزوی در ایران شدهاند:
۱) مصرفی کردن آموزههای دینی؛ به ویژه در راستای سیاست و با شعارِ «حوزه عقبه فکری نظام است» و «تمدّن نوین اسلامی در حوزه پی ریزی میشود.»
از یک نگاه، دانشها را به دو گروهِ دانشهای اصالی (یا «بنیادین» یا «محض» یا «پایه») و دانشهای آلی (یا «کاربردی» یا «ابزاری») دسته بندی میکنند. دانش اصالی، هم چون سفرههای آب زیرزمینی است که روی زمین برداشت میشود و مایه زندگی است. اگر برداشت بیاندازه از آبهای روزمینی انجام شود و سفرههای زیر، پر نشود، آرام آرام خشکی و بیآبی همه جا را میگیرد.
هنگامی که از یک سو بیشترین توش و توان علوم انسانی حوزوی و دانشگاهی کشور، معطوف به دفاع از نظام و مسئلههای آن و کوشش در جهت تبیین و توضیح «تمدّن نوین اسلامی!» و یکی کردن سیاست و علم با دین باشد، و از سوی دیگر، پاسخ به شبهاتِ دینی و اخلاقی، بازمانده توش علوم انسانی را ببلعد، توانی نمیماند برای پرداختن به دانشهای پایه و محض. دانشهای بنیادین، بازار مصرف بسیار کوچک و گرانی دارند، از این رو همهجا از پشتیبانی حکومتی برخورداند، اما در ایران هیچ حمایتی از این دانشها نمیشود، مگر در قالب مؤسّسات وابسته به حکومت که نیروی انسانی آن را تأمین میکنند. اگر این حمایت نباشد، یا مهاجرت مغزها را خواهیم داشت و یا میانمایگی پژوهشها و پژوهشگران را؛ و رفته رفته، این سفرههای آب زیرزمینی میخشکد. در حوزههای قدیم، فقه و اخلاق، محور اصلی بود و برخی مجتهدانْ از سر علاقه به سیاست هم میپرداختند، اما امروزه کدام یک از فقهای جدید است که آلوده سیاست نباشد؟!
از این جاست که روز به روز از شمار دانشجویان علوم پایه و طلّاب حوزوی کم میشود و میرسد به جایی که امسال کمتر از ۳۰۰ نفر به حوزه اصفهان گرویدهاند.
ادامه مطلب....
👇🏻👇🏻👇🏻
yun.ir/3qpwd8
@porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅ رویکردی انتقادی به تفاهمنامههای پیاپی میان سازمانهای محیطزیستی و نهادهای حوزوی همانند حوزه علمیه خواهران!
۱. امر به معروف و نهی از منکر زیستمحیطی موضوع بجا و پسندیدهای بود که با ابلاغ سیاستهای کلی محیط زیست از سوی رهبر انقلاب در آبان ۱۳۹۴ مطرح شد. از آن پس تفاهمنامههای پیاپی میان سازمانهای محیطزیستی و نهادهای حوزوی منعقد گشت که برخی از آنها عبارتند از:
۱۳۹۴: تفاهمنامه همکاری اداره کل حفاظت از محیطزیست استان تهران و حوزه علمیه تهران؛
۱۳۹۵: تفاهمنامه همکاری حوزه علمیه خواهران و سازمان محیطزیست؛
۱۳۹۶: تفاهمنامه حوزه علمیه قم و سازمان محیطزیست کشور؛
۱۳۹۷: تفاهمنامه ستاد امر به معروف و نهی از منکر و اداره کل حفاظت محیطزیست استان قم؛
۱۴۰۰: تفاهمنامه همکاری سازمان جنگلها و حوزه های علمیه خواهران.
متأسفانه تاکنون گزارش عملیاتی، منابع تأمین مالی، شیوه اجرا، میزان هزینهکرد و مقدار تاثیرگذاری این تفاهمنامهها ارائه نشده است. مشابه این روند در تفاهمنامههای مشابه نیز دیده میشود که برخی از آنها در سالهای اخیر عبارتند از:
– تفاهمنامه حوزه علمیه با سازمان فنی و حرفهای؛
– تفاهمنامه حوزه علمیه خواهران با مرکز فضای مجازی؛
– تفاهمنامه حوزه علمیه و سازمان مدیریت بحران کشور برای کاهش بلایای طبیعی و…
۲. به عنوان طلبهای که دست بر قضا مهندس کشاورزی هم هست، به امضاکنندگان این تفاهمنامه عرض میکنم:
یک: جنگل صرفاً تعدادی درخت که در کنار هم رویش کردهاند، نیست بلکه تعریف اکولوژیک و ملاحظات زیستمحیطی و مطالعات اقتصادی و تأثیرات اجتماعی خاص خودش را دارد. لطفاً به کتاب تحلیل سیاست جنگل (نوشته: مکس کروت؛ ترجمه: دکتر ستوده و دکتر کلاهی) مراجعه کنید تا بدانید پیوند سیاستگذاری و مسأله جنگل چقدر مهم و عمیق و تخصصی است.
دو: استفاده از ظرفیتهای دینی برای حفظ منابع طبیعی کاری شایسته و بایسته است اما تحقق آن نیازمند تخصص علمی و مهارت اجرایی است. بیم آن میرود که با امضای تفاهمنامههای غیرکارشناسانه، این ظرفیت ارزشمند به هدر رود. استفاده از تجربه سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی در اینباره میتواند راهگشا باشد.
سه: اجرای امر به معروف زیستمحیطی اگر به صورت شعاری و بدون در نظر گرفتن ملاحظات کارشناسی انجام شود، خودش تبدیل به منکری نابخشودنی میشود. خسارت عظیمی که سیاستگذاری غلط و شعار “گندم بکاریم، استقلال درو کنیم” در دهه ۶۰ به مراتع کشور وارد کرد، یکی از دلایل تبدیل ایران به یکی از بزرگترین واردکنندگان علوفه و حتی گندم دنیا در دهه ۷۰ بود.
۳. در عربستان و عراق در زمان نزول آیات و صدور روایات، گیاه و درخت و باغ وجود داشت لذا مثالها و توصیههایی درباره آنها در متون دینی آمده است اما در آن مناطق، جنگلی نبود لذا هیچ آیه و حدیث معتبری درباره اهمیت یا حفظ یا بهرهبرداری از جنگل نداریم. البته ضرورت این امور را میتوان با استباط از قواعد عقلی و عرفی و علمی و سایر آموزههای دینی، استنباط کرد. از این رو، به حوزویان مرتبط با چنین تفاهمنامههایی توصیه میکنم:
یک: از جعل محتوا و بیان احادیث مجعول، حتی به نیت نیک، بپرهیزند و بجای آن راه اجتهاد و تفریع از اصول را برگزینید.
دو: تصور نکنید که با بیان چند حدیث در نهی از قطع درختان میوه و یا بیان قاعده لاضرر و لاضرار و یا آیات مربوط به توجه به مظاهر الهی در طبیعت، میتوانید درباره مسائل چند بُعدی و پیچیدهای مثل جنگل، سیاستگذاری و یا حتی اظهار نظر کنید.
سه: در موضوعاتی که تخصص ندارید، مطیع نظر کارشناسان باشید و رسالت دین را “ترسیم افقهای متعالی و حفظ چارچوبهای اخلاقی برای رسیدن به کمال فردی و اجتماعی” بدانید و گمان نکنید که جامعیت دین، بهمعنای “همهچیزدانیِ دینداران” است.
چهار: از نفوذ مدیریتی خود در سطوح عالی تصمیمگیری کشور استفاده کنید و مانع از نابودی منابع طبیعی به بهانه مصلحتسنجیهای منفعتطلبانه شوید. همچنین از نفوذ اجتماعی خود بهویژه در روستاها برای ترویج توصیههای کارشناسانه بهره برید.
پنج: به بهانه چنین تفاهمنامههایی، دامنه ارتزاق دولتی حوزویان را گسترش ندهید و وابستگی مالی نهادهای حوزوی به بودجههای مستقیم و غیرمستقیم دولتی (بیت المال) را بیشتر نکنید.
شش: انتظارات جدید از حوزهها را تبدیل به فرصتی برای تحولگرایی، روزآمدی و کاراسازی محتوای آموزشی حوزههای علمیه کنید.
۴. در حالی که یک طرف این تفاهمنامه، حوزه علمیه خواهران بود، طبق تصاویر خبرگزاریها، هیچ بانویی در جلسه حضور نداشت ...
منبع.....yun.ir/s58j69
پرسمان اندیشه از پاسخ به این رویکرد انتقادی مخصوصا از نهادهای حوزوی استقبال می کند.
@porseman_andisheh