🔰 ستایش برای خداست...
🔸برگرفته از دعای اول صحیفه سجادیه، ترجمه محمدمهدی رضایی
ستایش برای خداست...
برگرفته از دعای اول صحیفه سجادیه، ترجمه محمدمهدی رضایی
ستایش برای خداست؛ آن نخستین بی آغاز و آن واپسین بی انجام.
او که دیده بینندگان، از دیدنش فرو مانَد و اندیشه وصف کنندگان، ستودنش نتواند.
آفریدگان را به قدرت خود آفرید و به خواست خویش، بر آنان، جامه هستی پوشانید...
ستایش برای خداست که اگر در برابر آن همه نعمت پیاپی که بر بندگانش فرستاد، ستایش خود را به ایشان نمی آموخت، از نعمت هایش بهره می جستند و او را سپاس نمی گفتند و از روزی اش گشایش می یافتند و شکرانه آن را به جا نمی آوردند. در این صورت، از مرزهای انسانیت، بیرون می افتادند و در وادی حیوانیت، پای می نهادند و آن گونه می شدند که در کتاب استوار خود فرمود: «آنان مثل چارپایانند؛ بلکه از چارپایان نیز گمراه تر».
ستایش برای خداست که خود را به ما شناسانید و شیوه سپاس گزاری از خود را به ما آموخت و درهای علم به پروردگاری اش را به روی ما گشود و ما را به اخلاص ورزیدن در توحید خود، رهنمون ساخت و از شک و ناباوری، نگه داشت؛ ستایشی که با آن، در حلقه ستایش گران درآییم و به یاری آن، از همه آنان که در طلب خشنودی و بخشایش او پیش افتاده اند، پیشی گیریم...
ستایش برای خداست که درِ نیاز را جز به درگاه خویش، از همه سو بر ما بست؛ حالا چگونه سپاس او را گزاریم و کی توانیم از عهده شکرش به در آییم؟ نه، کی توانیم؟
ستایش برای خداست؛ او که در پیکر ما، ابزارهایی برای گشودن و بستن اندام ها نهاد و ما را از نیروهای زندگی، بهره مند ساخت و اندام هایی برای کار و تلاش در ما پدید آورد و از خوردنی های پاک و گوارا، روزی مان کرد و با فضل و بخشش خود، ما را توانگر ساخت و با نعمت خویش، سرمایه مان بخشید؛ آن گاه ما را به کارهایی فرمان داد تا فرمان برداری مان را بسنجد و از کارهایی نهی فرمود تا سپاس گزاری مان را بیازماید. پس از آن، چون از فرمانش سر پیچیدیم و بر مرکب نافرمانی اش نشستیم، در کیفر دادن ما عجله نکرد و در انتقام گرفتن از ما، شتاب نورزید؛ بلکه از سرِ بزرگواری، با رحمت خود، با ما مدارا کرد و از روی بردباری، با مهربانی، مهلتمان داد و بازگشت ما را به انتظار نشست...
◀️ نشریه پرسمان+ ۲۹/ ستون "نگاهی از تو"
🔰 سخننگاشت | نماز روزهای یکشنبه ماه ذیقعده
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «روزهای یکشنبهی ماه ذیقعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم -ظاهراً ماه ذیقعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبهی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذیقعده که اوّل ماههای حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.» ۱۳۹۴/۶/۱۸
دَحْوُ الْأرْض به معنای گستراندن زمین، روز بیرون آمدن زمین از زیر آب است. برخی آن را به گسترش دادن خشکیهای زمین و بعضی به حرکت زمین معنا کردهاند. بنابر منابع روایی، گسترده شدن زمین در روز ۲۵ ذیالقعده بودهاست. همچنین براساس منابع حدیثی و تاریخی، نخستین جایی از زمین که از آب سر برآورد، مکه یا کعبه بود.
بنابر بعضی روایات در این روز وقایعی همچون فرود آمدن کشتی نوح بر کوه جودی، تولد حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) و نزول نخستین رحمت خدا بر حضرت آدم(ع) به وقوع پیوستهاست. دحو الارض در فرهنگ اسلامی از روزهای بافضلیت شناخته میشود و اعمالی همچون غسل، روزه و نماز در آن سفارش شدهاست.
🔴 مردی با جاذبه ای به وسعت زمین
🖊 حسن ابراهیم زاده
در اسفند سال ۹۲ رهبر معظم انقلاب از «فراموشی» و «تحریف»، به عنوان دو عنصر آسیب رسان به حماسه دفاع مقدس یاد کرد؛ حماسه ای که توسط یاران و بسیجیان امام، آفریده شد. بی شک شخص و شخصیت و آرمان و اهداف امام خمینی نیز می تواند با این دو عنصر، مورد هجمه قرار گیرد و نسل آینده را از شعاع نورانی وی جدا سازد.
🔽 🔽 🔽 🔽 🔽 🔽
🔴 مردی با جاذبه ای به وسعت زمین 1⃣
🖊 حسن ابراهیم زاده
در اسفند سال ۹۲ رهبر معظم انقلاب از «فراموشی» و «تحریف»، به عنوان دو عنصر آسیب رسان به حماسه دفاع مقدس یاد کرد؛ حماسه ای که توسط یاران و بسیجیان امام، آفریده شد. بی شک شخص و شخصیت و آرمان و اهداف امام خمینی نیز می تواند با این دو عنصر، مورد هجمه قرار گیرد و نسل آینده را از شعاع نورانی وی جدا سازد.
«فراموشی» و «تحریف»، از عناصری به شمار می روند که می توانند هم از سوی دشمن آگاه و هم از سوی دوستان ناآگاه، کلید زده شوند؛ از این رو، رهبر انقلاب در چند سال گذشته، با طرح «مکتب امام» و بیان شاخص های آن، همواره بر آن بوده تا غبار فراموشی و رنگ تحریف بر شخص و شخصیت و مکتب امام ننشیند و امام، آن گونه که بوده است، در حافظه تاریخی مردم باقی بماند.
این که فراموش کنیم چه کسانی در مدار جاذبه امام قرار گرفتند و چه کسانی، دافعه امام به آنها این اجازه را نداد تا حریم انقلاب را با وجود خود آلوده سازند و این که برخی در تحریفی آشکار، بر آن باشند تا واژه اهل و نااهل و محرم و نامحرم را از ادبیات امام بزدایند و دغدغه امام در نیفتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان را زیر عناوین واژه هایی چون تساهل و تسامح و... تحریف کنند و این که فراموش کنیم امام دست رد به سینه کدام احزاب و گروه های سیاسی زد و ولی نعمتان واقعی انقلاب و نظام را چه کسانی می دانست، همه و همه، به شناخت این نکته باز می گردد که ملاک امام در جاذبه و دافعه، چه بود و بر اساس کدام معیار، دوست را از دشمن، متمایز می کرد.
هیچ کس، حتی دشمنان امام و انقلاب نیز نمی توانند منکر این مسئله شوند که معیار و ملاک امام در دافعه و جاذبه، تنها اسلام بود و بس. از این رو، نام امام، مترادف اسلام شد و به همین دلیل، جاذبه امام، چون جاذبه اسلام، حد و مرزی نداشت و هر انسانی از هر نژاد و قاره ای و با هر رنگ و سطح سوادی که فطرت الهی اش زنده بود، در مدار جاذبه امام قرار می گرفت و اگر غیر از این بود، نظام سلطه و همه شیاطین و کافران و مشرکان، با امام، سر نبرد نداشتند.
آن روز که دانش آموزان اسپرینگ دال ایالت کانزاس آمریکا، به همراه هدیه یک جفت جوراب به امام، از او، جوراب و یا پیراهن کم-قیمتی را خواستار شدند و امام، پاسخ نامه آنان را داد، دنیا فهمید که مدار جاذبه امام، از مرزهای جهان اسلام گذشته است؛ جاذبه ای که هنوز زود است که سیاست مداران، جامعه شناسان، روان شناسان و...، حد و مرز آن را ترسیم کنند. آینده در انتظار شکوفا شدن قلب های تسخی شده توسط امام، نشسته و به جرات می توان گفت: مدار جاذبه امام، به وسعت زمین است؛ اما همین امام که حتی نمی خواست ریزش صورت بگیرد، با کسانی چون بازرگان و بنی صدر، شریعتمداری و منتظری، تا لحظه آخر، مدارا کرد و آن گاه که بنی صدر از کشور گریخت، دل سوزانه فرمود: من الان هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به این که مبادا در دام گرگ هایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند، بیفتد و این آبرویی که از دست دادید، بدتر شود و از وی خواست که با توبه کردن، باز گردد و آن جا که احساس می کرد، فرد و یا جریان و حزبی، بنای مخالفت با نهضت و انقلاب و نظام را دارد، شجاعانه و بدون هیچ ملاحظه ای، او را از خود دور می ساخت.
◀️ ادامه دارد...
🔴 مردی با جاذبه ای به وسعت زمین 2⃣
🖊 حسن ابراهیم زاده
در دوران نهضت و در دوران غربت و تنهایی، آن جا که همه رهبران دنیا به دنبال مریدی و بلندگویی هر چند کوچک و اندک می گشتند، امام به صراحت دست رد بر سینه افراد و افکار سازمان منافقین و هواداران آن زد و بعدها در این باره فرمود: «آمده بود که تأیید بگیرد از من. من هم گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم؛ فقط این که گفت که ما می خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم: نه، قیام مسلحانه، حالا وقتش نیست و شما نیروی خودتان را از دست می دهید و کاری هم ازتان [بر] نمی آید».
در دوران انقلاب و روزهای پرحادثه و خطر که رهبران سیاسی، به دنبال ائتلاف با هر گروه و دسته و حزبی هستند و قبل از به دست گرفتن قدرت، از بیان کلمات صریح، پرهیز می کنند، دو پهلوگویی، مرام آنان و مواضع متناقض، سیاست آنان به شمار می رود، امام به صراحت، دست رد بر سینه احزاب و گروه های ملی گرا زد.
امام در سال ۱۳۵۷ در پاریس و در پاسخ به سوال خبرنگار آلمانی زبان درباره گفت وگو با کریم سنجابی، به صراحت اعلام داشت:
«من مسائل و مطالبی که داشتم و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم، به ایشان گفتم و ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم. همه ملت با ما و ما با همه ملت هستیم و هر کس این مطالبی که ما داریم و عبارت است از استقلال مملکت با آزادی همه جانبه و جمهوری اسلامی که قائم مقام رژیم سلطنتی است، هر کس با اینها موافقت کند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نکند، بر خلاف مصالح اسلام و ملت، گام برداشته است و ما هیچ ربطی با او نخواهیم داشت و آنهایی که با ما موافقت کنند، ما هم با آنها هم صدا خواهیم بود؛ لکن ربط خاصی با کسی نداریم».
در دوران نظام سازی و تثبیت نظام اسلامی، باز ملاک و معیار امام در جذب و دفع افراد و جریان ها، اسلام و نظام اسلامی بود و آن گاه که دید، نهضت آزادی بر آن است تا با پوشیدن لباس دولت، به صحنه سیاست برگردد، با نامه ای شدیداللحن به وزیر کشور وقت، این نهضت را مرتد و بدتر از منافقین خواند و آن گاه که به این واقعیت رسید که بیت قائم مقام وقت رهبری، لانه منافقین و شیادانی چون مهدی هاشمی شده است و او را توان بر دوش گرفتن بار سنگین رهبری انقلاب نیست، نامه تندی که به نامه ۱/۶ شهرت یافت، نوشت و ملاحظه هیچ فرد و جریانی را نکرد. امام در همه زندگی سراسر نور و حماسه اش، ملاک جاذبه و دافعه اش، اسلام و انقلاب بود؛ ملاکی که امروز برخی بر آنند تا آن را به بوته فراموشی بسپارند و یا آن را تحریف کنند.
روزی که امام به فرزندان بسیجی اش پیوست، برخی بر آن شدند که امام را به تاریخ بسپارند که خلف صالح او با بیان این نکته که «این انقلاب بی نام خمینی، در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست»، ماندگاری انقلاب را با ماندگاری امام، گره زد و با بیان این که «امام، یک حقیقت همیشه زنده است» و «راه ما، راه امام خمینی است»، ملاک و معیار در جاذبه و دافعه انقلاب را همان ملاک ها و معیارهای معمار انقلاب خواند؛ چیزی که برای برخی، خوشایند نبوده است و این روزها تلاش خود را در عرصه سیاست و فرهنگ دوچندان کرده اند تا غبار «فراموشی» و رنگ «تحریف» را این بار در زرورقی نو و با واژه هایی جدید، اما با شخص ها و تخفیف هایی مقبول و کهنه، بر جاذبه و دافعه امام بنشانند.
📚 نشریه پرسمان+ شماره ۲۹/ ستون "شناسه"
#مسک
💠شصت و نهمین شماره از نشریه مسک منتشر شد
⬇️در این شماره می خوانید:
🔸بهترین راه غلبه بر نفس
🔹توجه همه جانبه در دعا
🔸راه های تحکیم روابط خانواده
🔹نفرین پدر از شمشیر برنده تر
🔸نماز مقبول
🔹بوسه پیامبر(ص) بر دست فاطمه زهرا(س)
🔸امواج زندگی
@labbayk_ir
🔴 به کجا چنین شتابان؟
🖊 حسین سروقامت
🔺۳۰ آذر سال ۱۳۶۵
نوجوانی ۱۷ ساله، همسفر تندبادی دهشتناک، در کوره راه پرفراز و نشیب، گوشه خانه ای نشسته و برای مجله مورد علاقه خود، نامه می نویسد. مدت هاست می خواهد با کسی حرف بزند؛ درددل بکند و از مشکل بزرگی که بر سر راهش قرار گرفته، دیگران را خبر کند.
از خودش آغاز می کند؛ از اینکه در خانوادهای مرفه و ثروتمند، زندگی می کند. از پدر و مادری می گوید که هر دو، پزشک هستند و از صبح علی الطلوع تا پاسی از شب، بیرون خانه! پدر و مادری بی قید، لاابالی و بی اهمیت به تربیت تنها فرزند خویش!
او از تنهایی ها، غربت ها و بی کسی خود می گوید و چاره ای که والدین برای حل این معضل، اندیشیده اند که در حقیقت، آغاز مشکل اوست...
🔽 🔽 🔽 🔽 🔽 🔽 🔽
🔴 به کجا چنین شتابان؟
🖊 حسین سروقامت
🔺۳۰ آذر سال ۱۳۶۵
نوجوانی ۱۷ ساله، همسفر تندبادی دهشتناک، در کوره راه پرفراز و نشیب، گوشه خانه ای نشسته و برای مجله مورد علاقه خود، نامه می نویسد. مدت هاست می خواهد با کسی حرف بزند؛ درددل بکند و از مشکل بزرگی که بر سر راهش قرار گرفته، دیگران را خبر کند.
از خودش آغاز می کند؛ از اینکه در خانوادهای مرفه و ثروتمند، زندگی می کند. از پدر و مادری می گوید که هر دو، پزشک هستند و از صبح علی الطلوع تا پاسی از شب، بیرون خانه! پدر و مادری بی قید، لاابالی و بی اهمیت به تربیت تنها فرزند خویش!
او از تنهایی ها، غربت ها و بی کسی خود می گوید و چاره ای که والدین برای حل این معضل، اندیشیده اند که در حقیقت، آغاز مشکل اوست.
📝 «مشکل اصلی من، از حدود یک سال پیش شروع شد. پدر و مادرم به دلیل اینکه من تنها فرزند خانواده هستم و ضمناً وضع مادی شان هم خوب است، دختر خاله ام را که در خانواده ای متوسط زندگی می کند و هم سن خود من است، به سرپرستی قبول کردند. از آن تاریخ به بعد، خانه آرام و ساکت ما که در طول روز، کسی جز من در آن زندگی نمی کرد، تبدیل به محل زندگی پسری شد با دختری که به مراتب، از شیطان، حرفه ای تر است»!
بگذارید فکر و خیال من به سمت و سوی دیگری نرود؛ بگذارید نگویم که شاید در میان جوانان و نوجوانان ما کسانی باشند که همین جا به من نهیب بزنند که «صبر کن؛ تند نرو؛ مگه چه اتفاقی افتاده؟ آسمون که به زمین نیومده»!
برای بعضی، ممکن است آسمان به زمین نیامده باشد؛ اما برای او که خسته از دردی جان کاه، در جادهای چنین پر پیچ و خم، نفس نفس زنان می رود، تصور این که مبادا بلغزد، کابوسی وحشتناک است:
📝 «حدود ۱۰ ساعت از روز را با دختر خاله ام در خانه، تنها هستیم. او یک لحظه مرا تنها نمی گذارد و مدام در سرم فکر گناه می اندازد و بارها در طول روز، از من درخواست گناه می کند. البته من پسری نیستم که اسیر خواهش ها و حرف های او شوم و همیشه سعی می کنم خودم را از او دور کنم؛ ولی او مانند شیطانی است که سر راه هر انسانی ظاهر می شود و او را به قعر جهنم پرتاب می کند و برای همین است که من از او، دوری می کنم؛ ولی او دست از سر من بر نمی دارد».
تا جوان نباشید، تا صدای گروپ گروپ قلب خود را در مقابل غمزه و کرشمه ای نشنیده باشید، تا پس از شنیدن صدای نازکی، گرمای ناخودآگاه تن خود را حس نکرده باشید، مگر می توانید بفهمید که ۱۰ ساعت تنهایی با دختری که دست شیطان را از پشت بسته، یعنی چه؛ آن هم با شرایطی که او دارد:
📝 «البته فکر می کنم همه این بدبختی ها، برای این است که من مقداری زیبا هستم. فکر می کنم اگر این موهای طلایی و پوست روشن را نداشتم، حتماً این مشکل، سرم نمی آمد».
او در این نامه، چهار بار به صراحت، تقاضای کمک می کند و از مخاطبان خود در آن مجله، عاجزانه می خواهد که نگذارند برادرشان، پاکی خود را از دست بدهد. بعد هم نامه را امضا می کند و به نشانی مجله می فرستد. دست اندرکاران آن مجله، پس از دو هفته، پاسخ بسیار کوتاهی را به نشانی دبیرستان محل تحصیل این نوجوان می فرستند:
📝 «برادر گرامی ...
با سلام. حتماً موضوع را با خانواده خود در میان بگذارید؛ زیرا آگاهی خانواده تان می تواند برای شما مؤثر باشد.
موفق باشید».
و چند روز بعد، پاسخی دریافت می کنند به انضمام نامه ای دیگر:
📝 «مجله محترم ...
با سلام، برادر امیر ... در تاریخ ۶۵/۱۰/۵ در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید. نامه شهید، ضمیمه می شود.
رئیس دبیرستان، ۶۵/۱۰/۱۶».
من امروز احساس دست اندرکاران آن مجله را پس از رسیدن خبر شهادت امیر و نامه دومش، درک می کنم. نامه ای که قرار بود وقتی به دست آنان برسد که او پر کشیده باشد! در لابه لای سطر سطر نامه دوم، دنبال چیزی می گردیم؛ هم من و هم مخاطبان آن روز امیر در آن مجله؛ آیا سرانجام او توانست لجام آن اسب سرکش را بگیرد و نلغزد؟ آیا توانست با نفس خویش بجنگد و آن را زمین بزند؟ بخشی از نامه او، پاسخ این پرسش است:
📝 «من می روم؛ اما بگذار این دختر فاسد بماند. من فقط خوشحالم که حالا که عازم جبهه هستم، هیچ گناه کبیره ای ندارم و برای گناهان ریز و درشت دیگرم، از خداوند، طلب مغفرت می کنم».
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند
نه هر که آینه سازد، سکندری داند
نه هر که طَرف کُله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
📚 نشریه پرسمان+ ۲۹/ ستون "دوربرگردان"
یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یا_جواد_الائمه_ادرڪنی🖤
اسمےگرهگشا تر از اسم«جواد»نیست
پایانهرچـه خواستم از او«نـداد»نیست
بین تمـام صحـن و سـراها طلوع صبح
جایی به باصفائی «باب المراد» نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | بیانات رهبر انقلاب در سالروز شهادت امام جواد علیه السلام