eitaa logo
پستچی💯
16.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
7 فایل
✨بنام خدای شفیع و صبور✨ پراز عکسای جذاب🌸🍃❤️ باافتخار درخدمتم 👈 @vojdani_80 لطفا پست هارو کپی نکنید ممنون از درک شما🙏🏻 (⁠✯⁠ᴗ⁠✯⁠) بهترین ها را برایتان پست خواهیم کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن قوی ترین عشق تو دنیا عشق مادر به فرزندشه ... ولی من میگم قوی ترین عشق تو دنیا عشق خدا نسبت به بنده هاشه ...! هرجای دنیا دیدین مادری دستاشو رو به آسمون کرده و داره دعا میکنه مطمئن باش داره برای خوشبختی بچه هاش دعا میکنه میگه خدایا عاقبت بچه هامو بخیرکن نزار لبخند از رو لباشون بیفته خداوندا من غیر خوشبختی بچه هام هیچی ازت نمیخوام ... و این دعای تمام مادرای دنیاست ! مادری که خالق بچه هاش نیست و اونارو خلق نکرده و فقط اونا رو به دنیا آورده اینقدر دوسشون داره حالا ببین و تصور کن خداوندی که مارو خلق کرده خالق ماست، چقد دوستمون داره ! @postchiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کیــکهایی که با فِر درست میشه و کلی دنگ و فنگ داره خسته شدید🤦‍♀ میخوای تو .کیک خوشمزه و بدون دردسر درست کنی آموزش ۱۰۰ مدل .سرد .ژله‌ای .یخچالی🍧 بدون فـــــرو فقط با چندتا مواد ساده و در دسترس درست کنی 😋توکانال که برات میزارم عضوشوپرشیرینی های که دلت میخاد درست کنی😊 همه آموزش ها اینجاست👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/401998152C1907f6ac88 آموزش انواع ویژه .عید .مهمونی😍👆
زندگی همانند آیینه است اگر اخم کنید او هم به شما اخم خواهد کرد. اگر به او لبخند بزنید آنجاست که به شما خوش آمد می‌گوید ❖ @postchiy
بازی جوجه ها_صدای اصلی_414570-mc-mc.mp3
9.63M
🌃 قصه شب 🌃 🌼بازی جوجه ها 🐔 🌸🌸🌸🌸 @postchiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد... او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست... پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد... آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد، هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند پدر بزرگ فقط اشک میریخت و هیچ نمیگفت... یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی میکرد. پدر روبه او کرد و گفت: پسرم داری چی درست میکنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید! •••یادمان بماند که: "زمین گرد است..."••• @postchiy
اتفاقِ بدیهیِ زیستن این‌ است که تا انتهای عمر، قرار است آدم‌های زیادی به ما توجه نکنند! نادیده‌مان بگیرند و یا نقدمان کنند پذیرفتن این اتفاق باعث می‌شود زانوهایت سست نشود وقتی درست‌ترین تصمیم زندگیت را گرفته‌ای و همه رهایت کرده‌اند باعث می‌شود فقط روی خود و دانشت سرمایه گذاری کنی و چشمت را روی دیگران ببندی آشفته نشوی که دختر خاله قزی یکبار به تو گفته است که آدم بدی هستی دلگیر نمی‌شوی اگر کسی دوستت نداشت و شهره‌ی شهر نشدی آرام و مستمر کار می‌کنی و نهایت تلاش را به کار می‌گیری تا الماسِ درونیت برای دیگران هویدا شود @postchiy
❖ می گویند "زمان" آدمها رو عوض میکند نه زمان "حقیقت" آدمها را روشن میسازد زمان قیمت "رفاقتها" را معلوم میکند... زمان عشق را از "هوس" جدا میسازد و راستی را از دروغ، زمان هرگز "آدمها" را عوض نمیکند.. ❖ @postchiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشبختے یڪ ﺣﺲ ﺩﺭﻭنےﺍﺳﺖ هیچ ڪس ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ نمےﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻤﺎﻥ ڪﻨﺪ!!! ﺧﻮشبختے ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگےﺍﺳﺖ ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﺑﻮﺩن! @postchiy
وقتی از زندگی کسی رد میشی رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار @postchiy
خوشبختى جدا تعريفی نداره يكى با يه دوچرخه خوشبخته ، يكى با يه هكتار باغ آلبالو ، اون يكى با آدم روياهاش ..دلت كه راضى باشه خوشبختى @postchiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زمونه ای شده ... نه رفیقت معلومه نه دشمنت هرکس به اندازه ی منفعتش انسانه ! جالبه هرچقدرم که خوب باشیم فقط اونجایی یادشون میمونه که بد بودیم ...! افتاده درختی که به خود میبالید از داغ تبر به خاک غم مینالید گفتم چه کسی به ریشه ات زد؟ گفتا آنکس که به زیر سایه ام میخوابید کاش رفاقتا؛ مثل رفاقت دست و چشم بود ! وقتی دست زخم بشه، چشم گریه میکنه وقتی چشم گریه کنه، دست اشکشو پاک میکنه ..! کاش می فهمیدید که میفهمیم ولی به روتون نمیاریم ... ما سر سفره ی خیلیا مهمون خودمون بودیم درسته هرکسی یه قیمتی داره ولی شما خیلیاتون اشانتیون بودید ما بهتون ارزش دادیم که قیمتی به چشم بیایید ... تهش فهمیدیم تف نمی ارزید خیالی نیست عمری باشه جبران کنیم، خوبی هارو چندبار بدی هارو صد بار ...💯👌 @postchiy
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساختند! شبیه پلنگ یا خرس هم نساختند به گمانم مترسک ساز ها ترسناک‌تر از آدمیزاد نیافته‌اند! - توماس هابز @postchiy
، شانس، امید اگر می‌خواهید انگیزه‌های مُرده‌تان را لباس زندگی بپوشانید، باید روی کلمه شانس یک خط قرمز بکشید. افرادی که میل به کسب موفقیت در آن‌ها بیشتر از دیگران است، کمتر از دیگران به شانس و بُرد و باخت‌های بزرگ فکر می‌کنند. آن‌ها حتی دوست ندارند یک موفقیت را بصورت شانسی بدست بیاورند. آن‌ها می‌خواهند با موانع در راه هر چقدر هم که سخت باشد روبرو شوند. دنبال دست غیب نمی‌گردند و مسئولیت کارهایشان را خودشان بر عهده می‌گیرند؛ بنابراین بیشتر از آنکه چشم به شانس داشته باشند همه در درون خود می‌گردند و با اراده و امید بدنبال خواسته‌های اصلی و راه‌های رسیدن به آن‌ها هستند. پس همواره به یاد داشته باشید هیچ چیز در زندگی به آسانی بدست نمی‌آید و اگر همه زندگی بانشاط و موفقی داشته باشند، دیگر ارزش زندگی و معنی موفقیت مصداق و جایگاهی نخواهد داشت. باید مصمم و بااراده باشید و با عزم راسخ بر ناملایماتی که وارد زندگی شما می‌شود، غلبه کنید.. @postchiy
جنگلی بودیم شاخه در شاخه همه آغوش ریشه در ریشه همه پیوند وینک انبوه درختانی تنهاییم! به کجا آیا خواهیم رسید آخر و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده بنشینیم و بیندیشیم ... @postchiy
@postchii 🔳 ملانصرالدین داشت از راهی رد میشد دید ۳نفر دارن دعوا میکنن پرسید چی شده؟؟؟ گفتن ۷ تا گردو داریم میخوایم بین هم تقسیم کنیم؛ خلاصه ملا رو بین خودشون قاضی کردن ... ملا گفت: خدایی تقسیم کنم یا انسانی ؟؟؟ گفتن خوب معلومه خدایی تقسیم کن!!! ملا به اولی ۵ تا گردو داد به دومی ۲ تا و یه پسگردنی هم زد به سومی گفتن: این دیگه چه جور تقسیم کردنی بود؟؟ ملا گفت: اگه به دقت نگاه کنین خداوند نعمتهاشو همینجوری بین بندگانش تقسیم کرده ... حکایت ما 😄 @postchiy
عالیه متنش👌👌 نباید تمام گناهان خود را بخشید. نباید همیشه به خود آسان گرفت. گاهی بخشیدن خود کاری نابخشودنی است! نامهربان و مغرور نباش، بلکه به دوستان قدیمی بیشتر از هر چیز دیگری فکر کن. سیلِ تلخِ زمان برخواهد خاست، زیبایی‌ات نابود می‌شود و از دست می‌رود برای تمامی چشم‌ها، به جز این چشم‌ها... مجازات آدم دروغگو این نیست که کسی باورش نمی‌کند ، بلکه این است که خودش نمی تواند حرف کسی را باور کند! @postchiy
📚 ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ . ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ‌؛ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!! ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ . ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! نتیجه گیری: ‏( ‏( ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ‏) ‏) @postchiy
همین روزها؛ اتفاقاتِ خوب، خواهند افتاد؛ درست وسطِ روزمرِگی‌هایمان، دلخوشی‌ها راهشان را گم خواهندکرد و این‌بار به سمتِ ما روانه خواهندشد. شب‌هایی را می‌بینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می‌خوابیم و صبح‌هایی که با اشتیاقِ دلخوشی‌های تازه بیدار می‌شویم. من شک ندارم؛ یکی ازهمین روزها... همه چیز درست خواهد شد... @postchiy
می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد. این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه سنگ مرمر بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ نمی گفت. روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید. از اطرافیان در مورد پسر پرسید. به او گفتند که او چهار ماه است هر روز به حیاط کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید. شاهزاده دلش برای پسرک سوخت. کنار او آمد و آهسته به او گفت:«جوان، به جای بیکار نشسستن و زل زدن به این تخته سنگ، بهتر است برای خود کاری دست و پا کنی و آینده خود را بسازی.» پسرک در مقابل چشمان حیرت زده شاهزاده، مصمم و جدی به سوی او برگشت و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد: «من همین الان در حال کار کردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد. شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن تخته سنگ یک مجسمه با شکوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه ای که هنوز هم جزو شاهکارهای مجسمه سازی دنیا به شمار می آید. نام آن پسر «میکل آنژ» بود! قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد. داستان های جدید را در 👇👇👇ببینید @postchiy
ریشه که داشته باشی؛ به لبه پرتگاه میایی اما سقوط نمیکنی، ریشه شعور، تربیت، شخصیت و انسانیت و شرف واقعی یک انسان است و ربطی به پول و تحصیلات ندارد. @postchiy
❤️🌹 @postchiy
بـــاران باش و ببــار... نپرس کاسه های خالـــی از آنِ کیستـــ... @postchiy