#درمان_وسواس #درمان_استرس
#درمان_اضطراب #درمان_افسردگی
#روانشناس_اصفهان #مشاوره_اصفهان
#مشاور_ازدوج_اصفهان
#مشاوره پیش از ازدواج اصفهان
#پور علیزاده_روانشناس
#پورعلیزاده_روانشناس #اصفهان
#روانشناس_اصفهان #مشاور_اصفهان
#ازدوج_اصفهان
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پرسش از استاد پورعلیزاده
موضوع: با سستی حجاب دخترم چه کنم؟
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام وخسته نباشیدمشکلی که دارم ما از یک خانواده مذهبی هستیم دراصفهان زندگی میکنیم شغل همسرم ........ وخودم خانه دار هستم پسر بزرگم ازدواج کرده که خانواده عروسم هم از خانواده مذهبی هستن دخترم بسیار حجاب زیبایی داشتن وخودشان هم حجابشون را انتخاب کرده بودن وما درحجابش اصلا دخالتی نداشتیم ولی متاسفانه از بعد از اغتشاشات حجاب دخترم خیلی شل شده ومیشه گفت تا حدودی هم اعتقاداتش را از دست داده هر کار هم میکنم با زبان نرم وخوش هم فایده نداره لطفا بفرمایید چیکار کنم ایشون سال آخر دبیرستان هستن ورشته شون تربیت بدنی هست ۱۸سالشون ولی متأسفانه بعد از اغتشاشات حجاب مدرسه به علت عدم مدیریت مدرسه خیلی افتضاح شده درضمن دخترم نسبت به نمازشون هم سست شدن ایشون دررشته خودشون بسار موفق هستن ودختر بسیار اجتماعی ومهربان هستن ولی متاسفانه تا درمورد حجاب ونماز باهاشون حرف میزنیم حسابی عصبی میشن ممنون میشم راهنمایی بفرمایید موفق وپیروز برقرار باشید
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
2.44M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: با سستی حجاب دخترم چه کنم؟
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پرسش از استاد پورعلیزاده
موضوع: اعتیاد برادر _ #ترک_اعتیاد_اجباری یا ترک اعتیاد اختیاری
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام آقای پور علیزاده خسته نباشید من یک برادر دارم چند سالی معتاد شده وچند وقت یک بار به اسرار خانمش وخانواده ترک میکنه اما دوباره به سمت اعتیاد میره وفایده ای هم نداره دکتراعصاب هم رفته و داروی مصرف میکنه کلاس های ان ای هم میره اما مابینش دوباره نمیره دوست و رفیق هم ندارن یک آدم
یک آدم خجالتی هم هست خانمش هم خیلی ناراحت هست وباهم دعوا دارند دوتا بچه یک دختر ...... ساله و یک پسر ....... ساله هم داره ممنون میشم راهنمایی کنید
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
2.27M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
🌸
موضوع: اعتیاد برادر _ #ترک اعتیاد اجباری یا ترک اعتیاد اختیاری
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
نوشته های ناهید:
#داستان_سبزیاخاکستری 🟢⚪️
گفتم : تو نمی دونی من چم شده ؟ ؛آقا یجیی بابام مرده ؛ اینو که می فهمی ؟ می خوام ببینم اگر خدای نکرده بابای تو اینطور شده بود حال منو نداشتی ؟
تو می دونی که آقاجونم از همه ی دنیا برام عزیز تر بود پس چی رو نمی فهمی ؟
یکم صداشو برد بالا و گفت : پریماه راست بگو رجب با تو چیکار کرد ؟ چند بار اومده بود سراغت ؟
به اطراف نگاه کردم کسی توی کوچه نباشه ؛
با حرص برگشتم و رفتم توی حیاط و اونم دنبالم اومد و داد زدم تو خیلی بی شعوری , خیلی احمقی این چه سئوالیه از من می کنی منو نمیشناسی ؟ وسط کوچه داری چی از من می پرسی ؟ وای دارم دیوونه میشم ؛ اصلا بگو چی شنیدی که اینطوری داری بامن حرف می زنی ؟
گفت :پریماه تو رو خدا بهم بگو اونشب عمو رجب رو توی اتاق تو دیده بود ؟
گفتم : خفه شو دهنت رو ببند ؛ کی همچین غلطی کرده ؟
دستشو گذاشت روی سرشو و با بی تابی گفت : خانجون میگه اونشب عمو رجب رو در اتاق تو دیده خوب تو جای من باشی چی فکر می کنی ؟
گفتم :من جای تو بودم دهن گشادم رو باز نمی کردم و هر چی دلم خواست بگم ؛ ای لعنت به شما ها لعنت به این دهنتون که بسته نمیشه ؛
اینقدر حرف پشت سر ما نزنین بس کنین دیگه چی می خواین از جون مون ؛ و کتاب هامو پرت کردم توی حیاط و با همون غیظی که داشتم رفتم به طرف خونه ی عمو ؛
اونقدر از دست خانجون عصبانی بودم که دست از جونم شسته بودم ؛
در نیمه باز بود با لگد زدم و بازش کردم و رفتم به طرف ساختمون ؛ یحیی دستپاچه شده بود ودنبالم دوید و بازومو گرفت و گفت : نرو؛ کجا میری می خوای چیکار کنی ؟ بین خودمون حلش می کنیم ؛ پریماه صبر کن : با هم حرف بزنیم ؛
بازومو به زور از دستش کشیدم به راهم ادامه دادم گفت : وایسا دیگه اونا نمی دونن که من گوش ایستادم ؛
با تندی گفتم : تو غلط کردی که حرفی رو که درست نشنیدی آوردی به من تحویل میدی من باید بدونم توی این خونه چه حرفایی برای من در آوردین
و از پله ها رفتم و بالا و خودمو رسوندم به خانجون که با عمو و زن عمو نشسته بودن کفشم رو در آوردم دستم رو زدم به کمرم و با تندی گفتم :دست شما که بزرگتر ما هستین درد نکنه ؛ ممنون خانجون از این همه محبتی که به من دارین خوب شد آقاجونم مُرد و این روزا رو ندید ؛ خیلی خوب به وصیت آقاجونم عمل کردین ؛
حالا فهمیدین که چرا به من یک الف بچه اعتماد کرد و به شما نکرد ؟ الان اینا در مورد من چی فکر می کنن ,
این آقا یحیی اومده و منو باز خواست می کنه ؛ دارم به همه ی شما میگم ؛ من اونشب اصلا کسی رو ندیدم و با صدای آقا جونم بیدار شدم خانجون شما دیدن که من می پرسیدم دزد اومده ؟ نپرسیدم؟ شما اونشب چیزی در من دیدن که حاکی از این باشه که از چیزی خبر داشته باشم ؟نپرسیدم آقاجون دنبال کی می گردین ؟ گفتم یا نگفتم ؟
خانجون با تندی داد زد صداتو بیار پایین پریماه داد نزن ؛ منم همینو گفتم چیز دیگه ای نبود ؛ چرا به خودت برداشتی
گفتم : مگه قرار نبود شما به کسی نگین چرا نمی تونین جلوی دهنتون رو بگیرین ؟ من باید از شما تربیت و انسانیت یاد بگیرم الان شما به من که نوه ی شما هستم چی یاد دادین ؟
خوب یا بد آقاجونم نمی خواست کسی بدونه چرا گفتین , چرا ؟ جواب بدین ؛
در همین موقع مامان سراسیمه وارد شد و گفت : چی شده مادر ؟ ماجرا چیه تو چرا عصبانی هستی ,
گفتم : آقا یحیی سر صبح جلوی منو گرفته که رجب با تو چیکار کرده ؟ این حرف برای من یعنی مرگ اینو می فهمیدن دارین با زندگی من بازی می کنین ؟
عمو گفت : پری جان تو اشتباه می کنی عمو جون آروم باش بیا بشین حرف بزنیم ما که غریبه نیستیم من جای بابای توام ؛خانجون منظور بدی نداشت می خواست بین ما رو بگیره و بگه که شما ها برای چی این همه ناراحت هستین ؛آخه هفتم گذشته تو هنوز داری گریه می کنی و مدرسه هم نمیری خب آدم با خودش هزار فکر می کنه
داد زدم وگفتم :واقعا براتون عجیبه ؟ که من برای مردن آقاجونم گریه می کنم ؟؛ برای از دست رفتن سرور و سالار خونه مون ؛ برای کسی که جون و عمر من بود شما ها از خودتون خجالت نمی کشین مگه شما ها فراموش کردین که من و مادرم فراموش کنیم ؟
اصلا مگه میشه یادمون بره این داغ تا ابد به دل ما هست نمی فهمم برای چی این حرفا رو می زنین ؟ با خودتون چی فکر کردین من برای چیز دیگه ای ناراحتم و مدرسه نمیرم ؟
واقعا که براتون متاسفم از شما انتظار داشتم خان عمو مثل آقام با من رفتار کنین غرور و عزت من براتون مهم باشه فکر نمی کردم که به این زودی ما رو زیر پای خودتون لگد مال کنین ؛
مامان با گریه گفت : خانجون دست شما درد نکنه چی گفتین که بچه ی منو به این حال و روز انداختین ؟ بیا بریم مادر طلا که پاکه چه منتش به خاکه ؛
زن عمو گفت : کوتاه بیاین و بشنین حرف بزنیم اصلا همچین حرفایی نبوده ؛ یحیی هم غلط کرده که به تو این حرفا رو زده و بی خودی غیرتی شده ؛
خانجون طفلک همونی که تو گفته بودی به ما گفت از خودش چیزی در نیاورده که ؛ ما هم شنیدم و لام تاکام حرف نزدیم ؛از این گوش شنیدیم و از اون گوش در کردیم تموم شد و رفت ؛ یحیی از دور شنیده و چون خاطر پریماه رو می خواد بچه ام عصبانی شده ؛
گفتم : خدا رو شاهد می گیرم اگر یک کلمه دیگه در این مورد حرف بزنین این دوتا خونه رو آتیش می زنم قیامتی به پا می کنم که از کرده ی خودتون پشیمون بشین ,
مامان بازوی منو گرفت و گفت بریم ؛ بسه دیگه تو دیگه جون نداری که برای این حرفا بزاری ؛ زن عمو اصرار کرد که بشینیم و از دل هم در بیاریم ولی من اهمیتی ندادم و از در زدم بیرون و مامان هم پشت سرم و یحیی هم به دنبالمون ؛
التماس می کرد وایسا گوش کن ببین چی میگم ؛
گفتم : من دیگه حرفی با تو ندارم ولم کن دارم میمیرم ؛ نمی فهمی دیگه نفسم بالا نمیاد دست از سرم بر دارین ؛ به خاطر خدا ولم کنین ؛
گفت : باشه فهمیدم ؛ قبول کن منم آدمم وقتی شنیدم که رجب تا پشت در اتاق تو اومده اونم نصف شب مغزم از کار افتاد ببخشید پریماه ،امابهم حق بده دارم دیوونه میشم که چرا اونو بازم توی خونه نگه داشتین؟ چرا همون روز بیرونش نکردین ؟اصلا چرا به من نگفتی که حسابشو برسم ؟
گفتم : برای اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده بود اینو بفهم و توی اون کله ات فرو کن میشه دیگه تمومش کنی ؟ دست از سرم بردار اصلا هر طوری می خوای فکر کن برام مهم نیست ؛
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
📣 ارسال پیامهای این کانال (کانال خودتون)
به هر شکلی (مثلا حتی با حذف لینک کانال)
هیچ اشکالی نداره
هدف بنده آموزش به همنوعان خودم هست
و در این راستا هیچ بخل و ناراحتی ای ندارم
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋