eitaa logo
استاد پورعلیزاده روانشناس اصفهان 🔞🔞🔞
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
719 ویدیو
19 فایل
سلام دوستانم🌹خوشحال میشم سوالاتتون و در pv برام ارسال کنید🌹 @Pouralizade هماهنگی وقت مشاوره حضوری تماس با شماره 09134118416 👇آدرس اینستاگرام👇 instagram.com/pouralizade 👇 آدرس سایت👇 Www.pouralizade.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ پرسش از استاد پورعلیزاده موضوع: همش بهم میکنه سوال شما عزیزان🌹👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ .سلام آقای علیزاده (پورعلیزاده) من با همسرم خیلی مشکل دارم همش توهین میکنه و اگر برگردم بهش همون و بگم کلی دعوا راه می اندازه، بهش میگم حرف خودت و زدم، چرا بهت برمیخوره خیلی وقت ها کوتاه میام اما این باعث میشه پر بشم و یه جایی منفجر من شاغلم، اصلا پول توجیبی به من نمیده، حتی برای دخترم فقط پول کلاس هاش ولی کار به بقیه چیزهاش نداره دیگه مسئولیت پذیر نیست من باید دخترم را ببرمش کلاس با اینکه من کارم ۱ تمام میشه یه بار نمیگه خوب تو که داری میری دنبال بچه ۱۲ باید بری کارت چی میشه تو خونه لیوان آب را من باید بدم دستش و خیلی چیزای دیگه دیروز صبح میگه عصر بیا دنبال من شرکت، من ماشین دارم (خودم خریدم) ..... ساعت ۴ زنگ زدم کی بیام دنبالت میگه دو ساعت دیگه، دو ساعت دیگه زنگ زدم میگم دارم میام، اونوقت میگه من نزدیک خانه هستم ..... میگه اومدم اینجا میگم یه کلام نباید به من بگی ،من این همه برات صبر کردم از وقت خودم گذشتم میگه من برا کارهام باید به تو جواب پس بدمم؟! بهش میگم یعنی چی ؟ الان باهم برنامه ریزی کردیم. بعدم کلی با هم بحثمون شد... از خونه رفت بیرون،گفت دیگم برنمیگردم اصلا برام اهمیتی نداره که برگرده یا برنگرده، ازش بیزارم، یعنی الان که نیست دارم نفس میکشم،انقدر که این خستم میکنه از کار خسته نمیشم... من خیلی کار میکنم نمیدونم الان چه برخوردی باید داشته باشم،هنگم! مورد دیگه اینکه آدم خسیسی نسبت به من زورش میگیره به من پول بده هیچ کار نمیکنه تو خونه حتی زباله ها را من باید ببرم دم در 🦋لطفا پاسخ استاد را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh
2.77M
صوت🌹استاد پور علیزاده روانشناس اصفهان ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ موضوع: همش بهم میکنه پذیری ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ 🌸 با ارسال این صوت برای دوستانتان در ثواب عظیم کمک به دیگران و گره گشایی از انسان ها شریک شوید👌 👇👇👇 https://eitaa.com/pouralizadeh ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ لطفا سوالتان را 👇👇 اینجا👈 @Pouralizade 👉 ارسال کنید و سپس در کانال پیگیر تاریخ هایی که اعلام می کنیم باشید ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
دوباره دچار هیجان شده بودم و صورتم داغ شده بود ،سرمو بردم رو به آسمون تا قطرات بارون به صورتم بخوره و خنک بشم،قدم هامو تند کردم چ تا به پشت عمارت رسیدم نریمان رو دیدم که جلوی پنجره ی اتاق من رو به گلخونه ایستاده،یه لحظه ایستادم مثل این بود که ازش خجالت میکشیدم شایدم نمیخواستم اون متوجه ی حال من بشه،خواستم برگردم که منو دید اومد جلو و گفت :مثل این که بارون دوست داری؟کجا رفته بودی؟چرا هروقت بارون میاد راه میفتی؟آخر خودتو سرما میدی.گفتم :نه بارون‌زیاد نیست ،رفتم‌توی باغ قدم زدم‌بارون خیلی کمه، حتی خیس نشدم،گفت :منم بارون رو دوست دارم ؛اصلا کی دوست نداره؟میای باهم یکم قدم بزنیم؟گفتم :اخه نگران خانم هستم اگر بیدار بشه منو صدا میکنه.گفت :عمع سارا هست مراقبه.گفتم :حرف چی؟ لبخندی زد و گفت :خصوصیه میای؟گفتم :باشه بزنیم و آروم کنار هم‌ راه افتادیم به طرف استخر ،تا اونجا هیچکدوم حرف نزدیم.وقتی رسیدیم نریمان همینطور که دستهاشو تو جیب کتش کرده بود رفت رپی لبه ی استخر و کفت :چند میدی همین الان خودمو بندازم تو آب؟ خندم گرفت و گفتم :چند میگری نندازی؟ الان وقت مریض شدن نیست ،گفت پریماه باور کن دارم خل میشم. نمیدونم با زندگی چیکار کنم.گفتم :تو نمیدونی با زندگی چیکار کنی؟ پس من چی بگم؟ گفت :از وقتی تو اومدی توی زندگیم هر غصه ای داشتم به تو گفتم و خیلی خوب تونستی آرومم کنی. چرا حرفای خودت رو قبول نداری؟اگه اون حرفا از ته دلت بود چرا خودت بهش عمل نمی کنی؟ همش آشفته و بی قراری ، اوقاتت تلخه ،نمیخندی، گفتم نه اینطورام که تو میگی نیست.از لبه ی استخر اومد پایین و بهم نزدیک شد و گفت: چیه؟ اون چیزی که داره ناراحتت میکنه چیه؟ بهم بگو ،تو که همه ی راز دلت رو بهم میگفتی از چی اینهمه ناراحتی؟ گفتم : نمیدونی؟ برام آسون نبود که اون صحنه ها رو ببینم و بروی خودم نیارم یادت رفته ؟چطوری یحی منو زد به دیوار؟ حالا خیلی چیزای دیگه هست که نمیشه به زبون آورد. گفت: من میدونم تو برا چی ناراحتی، ولی باور کن که تو نمیتونستی زندگی خوبی با یحی داشته باشی،گفتم : تو چی داری میگی؟ کی گفته من بخاطر اون ناراحتم ،بره به جهنم.
گفت خبر دارم که میخواد ازدواج کنه؟توبرای همین ناراحتی ؟گفتم:یادم نمیاد همچین حرفی به تو زده باشم !گفت:منم یادم نیست تو‌بهم‌گفتی یا نه ولی مامانت بهم گفت بالاخره خبر دارم. گفتم‌ تو با مامان من حرف زدی؟گفت :آره رفتم خونه ی شما ناهارم خوردم .بگو چی داشتن؟ گفتم :واقعا ؟!تو‌رفتی خونه ی ما و ناهار خوردی؟افرین به تو،حالا چی داشتن؟گفت:لوبیا پلو.بوش خورد به دماغم و نتونستم دعوت مامانت را رد کنم.خوردم ،جات خالی خیلی هم خوشمزه بود.من خانواده ی تو رو دوست دارم،دستپخت مامانت رو دوست دارم،خونه ی گرگان عمه ات رو با کتلت هاش دوست دارم .حالا حرفی داری؟ روی سکو ی خیس کنار استخر نشستم وگفتم :اگر بهت بگم‌اصلا به یحی فکر نمیکنم باور میکنی؟میدونی که دروغگو نیستم .واقعا برام مهم نیست؛نشست کنارم و گفت :شلوارم خیس شد ،تقصیر توست؛ ببین داری بامن چیکار میکنی؟گفتم :خب منم لباسم خیسه؛اگر مریض بشیم باهم میشیم؛گفت:پریماه جدی میگم ما بدرد هم میخوریم باور کن ،بیا باهم‌ازدواج کنیم به قول خودت هرچی بادا باد؛ گفتم : از روی دلسوزی؟تو دلت برام میسوزه؟برای همین میخوای منو‌بگیری؟منم اینطوری نمیخوام.خندید و به من نگاه کرد وگفت:تو واقعا اینطوری فکر می کنی؟آخه برا چی دلم برات بسوزه؟!از تو انتظار همچین حرفی را نداشتم ؛تو که برا خودت شیرزنی هستی؛جای دلسوزی نداره.اگر قرار به اینه تو دلت برام بسوزه و با من ازدواج کن .این منم که به تو احتیاج دارم اگر تا حالا نفهمیدی؟ چطوری بهت بگم؟یعنی باید می فهمیدی . نگاهش نمیکردم ولی صداش یه طوری شده بود.منم دست وپام به لرزه افتاده بود و سعی می کردم اون نبینه؛یکم سکوت کردم و و بدون این که بهش نگاه کنم گفتم:راه دیگه ای برام گذاشتی؟اینطور که تو به همه گفتی دیگه چاره ای ندارم ؛یا باید زنت بشم ،یا از اینجا برم.گفت :قول میدم هر کاری از دستم بربیاد بکنم تا تو خوشحال باشی؛ ولی اینو حتما تا حالا فهمیدی که چه بار سنگینی روی شونه های من افتاده؛ حالا خودم خواستم یا دیگران نفهمیدن که از حد توانم دارن بیشتر ازم بار می کشن نمیدونم. ولی تو بعنوان همسرم باید اینو بدونی همون طور که من از این به بعد خانواده ی تو رو خانواده ی خودم میدونم توام باید همینکار و بکنی؛
بسم الله نور سلام امام‌زمانم😊 هر صبح ،میهمان یک صفحه از مصحف شریف قرآن کریم به همراه صوت و ترجمه 🤍🌸👇👇👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh
‎⁨رویاهات....⁩.mp3
5.39M
صبح 9 آبان ‏ماآدما عاشق چیزایی هستیم که نداریم! وقتیم که بدستشون آوردیم اونقدر برامون عادی میشه که یادمون میره یه روزی دلتنگشون بودیم و .... آرزوی داشتنشونو داشتیم...... https://eitaa.com/pouralizadeh