💫 ارزش و اهمیت صلوات
🌷از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید:
بترسان ایشان را از روز حسرت.
حضرت جواب دادند:
آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.
پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟
حضرت فرمودند:
آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.
(وسائل الشیعه ج۷ ص۱۹۸)
🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🌺🌺🌺
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت پانزدهم
مادر مثل اینکه شک کرده باشد، کنار عطیه نشست و با صدایی آهسته و لبریز از اشتیاق پرسید: «عطیه جان! به سلامتی خبریه؟» عطیه بیآنکه نگاهش را از گل فرش بردارد، صورتش از خندهای ملیح پُر شد و من که تازه متوجه موضوع شده بودم، آنچان هیجانزده شدم که بیاختیار جیغ کشیدم :«وای عطیه!!! مامان شدی؟!!!» عطیه از خجالت لبانش را گزید و با دستپاچگی گفت: «هیس! عبدالله میشنوه!»
مادر چشمانش از اشک شوق پُر شد و لبهایش میخندید که رو به آسمان زمزمه کرد: «الهی شکرت!» سپس حلقه دستان مهربانش را دور گردن عطیه انداخت و صورتش را غرق بوسه کرد و پشت سر هم میگفت: «مبارک باشه مادر جون! ان شاء الله قدمش خیر باشه!» از جا پریدم و صورت عطیه را بوسیدم و با شیطنت گفتم: «نترس! اگه منم جیغ نزنم، الآن خود محمد به عبدالله میگه! خُب اون بیچاره هم داره دوباره عمو میشه!» حرفم به آخر نرسیده بود که محمد و عبدالله با یک دنیا شادی وارد اتاق شدند. عبدالله بیآنکه به روی خودش بیاورد، به اتاقش رفت و محمد به جمع هیجان زده ما پیوست.
مادر صورتش را بوسید و گفت: «فدات شم مادر! ان شاء الله مبارک باشه!» سپس چهرهای جدی به خود گرفت و ادامه داد: «محمد جان! از این به بعد باید هوای عطیه رو صد برابر داشته باشی! مبادا از گل نازکتر بهش بگی!» انگار این خبر بهجت انگیز، درد و بیماری را از یاد مادر برده بود که صورت سبزه و زیبایش گل انداخته و چشمانش می درخشید. عطیه هم فعلاً از روبرو شدن با پدر شرم داشت که نگاهش به ساعت بود تا قبل از آمدن پدر، به خانه خودشان بازگردند و آنقدر زیر گوش محمد خواند که بلاخره پیش از تاریکی هوا رفتند.
بعد از نماز مغرب، به اشاره مادر ظرفی از شیرینی پُر کرده و برای پدر بردم که نگاه پرسشگر پدر را مادر بیپاسخ نگذاشت و گفت: «عصری محمد و عطیه اومده بودن، به سلامتی عطیه بارداره!» و برای اینکه پدر ناراحت نشود، با لحنی ملایم ادامه داد: «خجالت میکشید با شما چشم تو چشم شه، واسه همین رفتن.» لبخندی مردانه بر صورت پدر نشست و با گفتن «به سلامتی!» شیرینی به دهان گذاشت و مثل همیشه، اهل هم صحبتی با مادر نبود که دوباره مشغول تماشای تلویزیون شد.
❤️
I #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برایعضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه ومناجاتهادر«ایتا»از👇واردشوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
31-استغفار 70 بندی امیرالمومنین (ع) مطیعی.mp3
2.55M
🤲استغفار هفتاد بندی امیرالمومنین (ع)
1️⃣3️⃣ متن و ترجمه بند سی و یکم🔰
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️
❇️ اللَّهُمَّ وَ أَستَغفِرُکَ
🔶 خداوندا وازتو بخشش می جویم
❇️ لِکُلِّ ذَنبٍ خُنتُ فِیهِ أَمَانَتِی
🔶 برای هرگناهی که امانتم را درآن خیانت کردم
❇️ أَو بَخَسَت بِفِعلِهِ نَفسِی
🔶 یا با انجام آن زیان بخود وارد ساختم
❇️ أَو أَخطَأتُ بِهِ عَلَى بَدَنِی
🔶 یابسبب آن بربدنم خطا کردم
❇️ أَو آثَرتُ فِیهِ شَهَوَاتِی
🔶 یا درآن شهوتم رابرانگیختم
❇️ أَو قَدَّمتُ فِیهِ لَذَّاتِی
🔶 یا لذتهایم را درآن پیش انداختم
❇️ أَو سَعَیتُ فِیهِ لِغَیرِی
🔶 یا درآن برای غیر خودم کوشیدم
❇️ أَوِ استَغوَیتُ إِلَیهِ مَن تَابَعَنِی
🔶 یا کسی را که دنباله رو من بود بسمت آن بگمراهی کشانیدم
❇️ أَو کَاثَرتُ فِیهِ مَن مَنَعَنِی
🔶 یا آن گناه را برای کسی که مرا جلو گیری از انجام آن میکرد بسیارفخر شمردم
❇️ أَو قَهَرتُ عَلَیهِ مَن غَالَبَنِی
🔶 یا بر کسی که حجتش برمن غالب بود بزور چیره شدم
❇️ أَوغَلَبتُ عَلَیهِ بِحِیلَتِی أَوِ استَزَلَّنِی إِلَیهِ مَیلِی
🔶 یا با نیرنگ چیره شدم یا هوس من مرا نزد او پائین آورد
❇️ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🔶 پس درود فرست برمحمد وآل او
❇️ وَ اغفِرهُ لِی یَاخَیرَ الغَافِرِینَ
🔶 وآن گناه را برای من بیامرزای بهترین آمرزندگان
🎙 با نوای حاج میثم مطیعی
🕌 در امامزاده قاضی صابر (ع)
#استغفار_هفتاد_بندی_امیرالمومنین (ع)
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان (عج)
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
دلنشین ترین ادعیه و مناجات صوتی
👇
@ppt_doa