eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.8هزار دنبال‌کننده
52.3هزار عکس
15.1هزار ویدیو
201 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید مدافع وطن تورج اردلان 🌹متولد سال 1355 🌹شهرستان قروه 🌹علت شهادت : مبارزه با اغتشاشگران 🌹عامل شهادت : ضربه به سر 🔰شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن تورج اردلان متولد سال 1355 شهرستان قروه مورخ 1401/8/5 در مأموریت تأمین امنیت شهروندان مقابل اغتشاشگران، و براثر برخورد سنگ و بمب دست ساز معاندین نظام به سر مجروح و تحت درمان قرارگرفت؛ علیرغم تلاش تیم پزشکی پس از حدود یک ماه تحمل جراحات سنگین ظهر روز چهارشنبه مورخ 1401/9/2 به یاران شهیدش پیوست و یازده عضو از پیکرپاکش به نیازمندان اهدا گردید.
🔸 شهید محمد زور 🔸 تاریخ شهادت : 1401/10/06 🔸 محل شهادت : در محور کله‌گان_گلشن 🔸علت شهادت : مبارزه با قاچاقچیان موادمخدر 🔹 شهید مدافع وطن محمد زور متولد سال 1369 شهرستان زابل مورخ 1401/10/6 در عملیات مبارزه با قاچاقچیان موادمخدر در محور کله گان به گلشن سیستان و بلوچستان براثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
شهید مهدی محرم فرزند حسین متولد 1381/04/02 محل تولد : آرسنج بوئین زهرا تاریخ شهادت : 1400/09/01 محل شهادت : بسطام کردستان مذهب : شیعه دین : اسلام تحصیلات : دیپلم درجه : سرباز استان سکونت : قزوین شهر سکونت : بوئین زهرا روستا سکونت : آراسنج سفلی نوع استخدام : سرباز مرزبانی تاریخ حادثه : 1400/09/01 استان حادثه : کردستان محل دفن : گلزار شهدای روستای آراسنج علت شهادت : درگیری با قاچاقچیان مسلح عامل شهادت : گلوله قاچاقچیان شرح علت شهادت : سرباز شهید مدافع وطن مهدی محرم مورخ 1400/09/01 حین انجام وظیفه و پایش مرزی در منطقه مرزی بسطام کردستان براثر درگیری با قاچاقچیان مسلح و اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
امر به معروف و نهی از منکر پایه و اساس سایر فرائض اسلامی است.
💢رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا: 🔹وجود همه توطئه‌های دشمنان و تحریم‌ها و دست انداز‌های پیش آمده از سوی دشمنان علیه انقلاب اسلامی، انقلاب در همه عرصه‌ها خوش درخشیده است.  🔸در عرصه سیاسی بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران این بودکه حکومتی از جنس مردم و نظر مردم تشکیل شد. 🔹به یاد داریم مردم در پیش از انقلاب حتی صندوق رای را نمی‌شناختند و رعیت شاه محسوب می‌شدند، اما با انقلاب اسلامی همه مسئولان و حتی بالاترین مقام کشور با نظر مردم انتخاب می‌شوند.
شهید علی اکبر پناهی فرزند زکریا متولد 1338/05/05 محل تولد : مازندران تاریخ شهادت : 1401/02/01 محل شهادت : ساری مذهب : شیعه دین : اسلام وضعیت تاهل : متاهل تحصیلات : کارشناسی ارشد درجه : سرباز استان سکونت : مازندران شهر سکونت : میاندورود روستا سکونت : کمازتپه نوع استخدام : وظیفه تعداد فرزندان : 3 تعداد پسرها : 3 تاریخ حادثه : 1362/10/19 استان حادثه : آذربایجان غربی محل دفن : روستای چمازتپه علت شهادت : ضایعات ناشی از جانبازی عامل شهادت : جراحات ناشی از انفجار مین شرح علت شهادت : جانباز شهید مدافع وطن شهید علی اکبر پناهی پس از تحمل سالها درد و رنج ناشی از مجروحیت و جانبازی که بر اثر انفجار مین در جنگ تحمیلی و نبرد با دشمن بعثی بود، سر انجام مورخ 1401/02/1 به یاران شهیدش پیوست
🔻اقدامات ساعس فراجا در برخی حوزه ها به معنای واقعی کلمه یک انقلاب است سردار رادان فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران
اهتمام سازمان عقیدتی سیاسی فراجا به انجام طرح‌های جهادی و فرهنگی/ حضور تاثیرگذار روحانیون در کلانتری و پاسگاه‌ها برای انجام مطلوب ماموریت‌ها/ بهبود معیشت کارکنان همچنان اولویت است فرمانده کل انتظامی کشور گفت: دامنه مسئولیت‌های سازمان عقیدتی سیاسی فراجا گسترده است و ضرورت دارد که این سازمان به انجام طرح‌های جهادی و فرهنگی در راستای پیش‌برد اهداف اهتمام ویژه داشته باشد. به گزارش خبرنگار روابط عمومی انتظامی؛ سردار "احمدرضا رادان" در دیدار با حجت الاسلام والمسلمین سید "علیرضا ادیانی" رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا و معاونان ضمن قدردانی از تلاش ها و مجاهدت های همکاران در سازمان عقیدتی سیاسی گفت: بحمدالله اقداماتی که در مجموعه عقیدتی سیاسی فراجا انجام شده بسیار چشمگیر بوده اما دامنه مسئولیت سازمانی عقیدتی سیاسی در مجموعه انتظامی کشور بسیار وسیع است و لازم است در این راستا اقدامات جدی تری نیز انجام دهد. وی در ادامه به آموزش سبک زندگی اسلامی در بین کارکنان و خانواده های آنان عنوان کرد: برای رسیدن به اهداف مدنظر علاوه بر برنامه ریزی دقیق و آسیب شناسی ضرورت دارد از حوزه دین و مکتب هم بهره لازم را ببریم. فرمانده کل انتظامی کشور به اثر بخش بودن حضور روحانیون در کلانتری ها و پاسگاه ها اشاره کرد و گفت: یکی از کارهایی که روحانیون مستقر در کلانتری ها باید انجام دهند این است که با کارکنان کلانتری و پاسگاه ها در راستای رسیدگی به مطالبات آن ها در حوزه ماموریتی و زندگی آن ها ارتباط صمیمی و دوستانه داشته باشند، قطعا در انجام مطلوب ماموریت ها تاثیر خواهد داشت. این مقام ارشد انتظامی به اهمیت انجام طرح های جهادی اشاره و عنوان کرد: در رابطه با اجرای برنامه های فرهنگی نیز ضرورت دارد که اولویت بندی صورت بگیرد که این مهم به عهده معاونت های تبلیغات و روابط عمومی و سایر معاونت های سازمان است؛ در واقع بایستی در حوزه فرهنگی به گونه ای عمل کنیم که نتیجه مطلوب کار را در آینده شاهد باشیم. سردار رادان در ادامه تاکید کرد: بهره بردن از ظرفیت رسانه ها نیز برای پیش بردن اهداف مدنظر ضرورت دارد و بایستی از این ظرفیت به درستی استفاده کنیم. فرمانده کل انتظامی کشور همچنین گفت: در مجموعه انتظامی کشور کارکنان بایستی از آگاهی، هوشمندی و اشراف بالا در حوزه ماموریتی خود برخوردار باشند و با آموزش های تخصصی، حرفه ای و مستمر در ماموریت ها تصمیمات به موقع و درست بگیرند این مهم از جمله موضوعاتی است که بایستی مورد اهتمام ویژه قرار بگیرد. سردار رادان ارتقاء و بهبود معیشت کارکنان را از جمله موضوعات حائز اهمیت دانست و خاطرنشان کرد: توجه به معیشت کارکنان در ارتقاء روحیه خدمتی آنان نیز تاثیرگذار است بنابراین ساخت واحدهای مسکونی برای کارکنان قطعا در انجام مطلوب ماموریت های تاثیرگذار خواهد بود بحمدالله تاکنون در ساخت واحدهای مسکونی اقدامات خوبی انجام شده اما برای رسیدن به اهداف مدنظر در این حوزه از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم و از ظرفیت های موجود بهره لازم را ببریم.
📢 دیدار کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران با رهبر انقلاب 🔹 فرمانده، کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران صبح امروز (یکشنبه) با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. 🌷ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی چندی پیش مأموریت تاریخی خود در گردش ۳۶۰ درجه به دور کره زمین را با طی بیش از ۶۵ هزار کیلومتر مسیر دریایی و پس از ۸ ماه دریانوردی با موفقیت به پایان رسانده بود
✍️ 💠 تازه می‌فهمیدم پیکر برادرم سپر من بوده که پیراهن سپیدم همه از خونش رنگ گُل شده بود، کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین نوری که به نگاهش مانده بود، دنبال من می‌گشت. اسلحه مصطفی کنارش مانده و نفسش هنوز برای می‌تپید که با نگاه نگرانش روی بدنم می‌گشت مبادا زخمی خورده باشم. 💠 گوشه پیشانی‌اش شکسته و کنار صورت و گونه‌اش پُر از شده بود. ابوالفضل از آتش اینهمه زخم در آغوشش پَرپَر می‌زد و او تنها با قطرات اشک، گونه‌های روشن و خونی‌اش را می‌بوسید. دیگر خونی به رگ‌های برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال سنگین می‌شد و دوباره پلک‌هایش را می‌گشود تا صورتم را ببیند و با همان چشم‌ها مثل همیشه به رویم می‌خندید. 💠 اعجاز نجاتم مستش کرده بود که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری می‌کرد، صورتش به سپیدی ماه می‌زد و لب‌های خشکش برای حرفی می‌لرزید و آخر نشد که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست و سرش روی شانه رها شد. انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود که شیشه اشکم شکست و ضجه می‌زدم فقط یکبار دیگر نگاهم کند. 💠 شانه‌های مصطفی از گریه می‌لرزید و داغ دل من با گریه خنک نمی‌شد که با هر دو دستم پیراهن ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را می‌بوسیدم و هر چه می‌بوسیدم عطشم بیشتر می‌شد که لب‌هایم روی صورتش ماند و نفسم از گریه رفت. مصطفی تقلّا می‌کرد دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم که هر چه بیشتر شانه‌ام را می‌کشید، بیشتر در آغوش ابوالفضل فرو می‌رفتم. 💠 جسد ابوجعده و بقیه دور اتاق افتاده و چند نفر از رزمندگان مقابل در صف کشیده بودند تا زودتر از خانه خارج‌مان کنند. مصطفی سر ابوالفضل را روی زمین گذاشت، با هر دو دست بازویم را گرفته و با گریه تمنا می‌کرد تا آخر از پیکر برادرم دل کندم و به‌خدا قلبم روی سینه‌اش جا ماند که دیگر در سینه‌ام تپشی حس نمی‌کردم. 💠 در حفاظ نیروهای مردمی از خانه خارج شدیم و تازه دیدم کنار کوچه جسم بی‌جان مادر مصطفی را میان پتویی پیچیده‌اند. نمی‌دانم مصطفی با چه دلی اینهمه غم را تحمل می‌کرد که خودش سر پتو را گرفت، رزمنده دیگری پایین پتو را بلند کرد و به راه افتادیم. 💠 دو نفر از رزمندگان بدن ابوالفضل را روی برانکاردی قرار داده و دنبال ما برادرم را می‌کشیدند. جسد چند در کوچه افتاده و هنوز صدای تیراندازی از خیابان‌های اطراف شنیده می‌شد. یک دست مصطفی به پتوی مادرش چسبیده و با دست دیگرش دست لرزانم را گرفته بود که به قدم‌هایم رمقی نمانده و او مرا دنبال خودش می‌کشید. 💠 سرخی غروب همه جا را گرفته و شاید از مظلومیت خون شهدای در و دیوار کوچه‌ها رنگ خون شده بود که در انتهای کوچه مهتاب پیدا شد و چلچراغ اشک‌مان را در هم شکست. تا رسیدن به آغوش (علیهاالسلام) هزار بار جان کندیم و با آخرین نفس‌مان تقریباً می‌دویدیم تا پیش از رسیدن تکفیری‌ها در حرم پنهان شویم. گوشه و کنار صحن عده‌ای پناه آورده و اینجا دیگر آخرین پناهگاه مردم زینبیه از هجوم تکفیری‌ها بود. 💠 گوشه صحن زیر یکی از کنگره‌ها کِز کرده بودم، پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی کنارمان بود و مصطفی نه فقط چشمانش که تمام قامتش از اینهمه مصیبت در هم شکسته بود. در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستاره‌های اشک می‌درخشید و حس می‌کردم هنوز روی پیراهن خونی‌ام دنبال زخمی می‌گردد که گلویم از گریه گرفت و ناله زدم :«من سالمم، اینا همه خون ابوالفضله!» 💠 نگاهش تا پیکر ابوالفضل رفت و مثل اینکه آن لحظات دوباره پیش چشمانش جان گرفته باشد، شرمنده زمزمه کرد :«پشت در که رسیدیم، بچه‌ها آماده حمله بودن. من و ابوالفضل نگران تو بودیم، قرار شد ما تو رو بکشیم بیرون و بقیه برن سراغ اونا.» و همینجا در برابر ابوالفضل به من کم آورده بود که مقابل چشمانم از خجالت به گریه افتاد :«وقتی با اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت.» 💠 من تکان‌های قفسه سینه و فرو رفتن هر گلوله به تنش را حس کرده بودم که از داغ دلتنگی‌اش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا می‌کرد :«قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم.» چشمانش از گریه رنگ شده بود و اینهمه غم در دلش جا نمی‌شد که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ابوالفضل و مادرش رفت و تاب دیدن آن‌ها را هم نداشت که آشفته دور خودش می‌چرخید...