eitaa logo
🧏‍♀️🧏تربیت هوشمند💕کودک ونوجوان
5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
161 فایل
اصول روانشناسی وتربیت👨‍👩‍👧‍👦 هوش ویادگیری 🧠 خلاصه هر آنچه برای تربیت فرزند شاد وموفق لازم داری اینجاست😍 خدمات #مشاوره #کارگاههای_تربیتی #تست_هوش #تست_استعداد_سنجی #تفسیر_نقاشی_کودک تبلیغات ارزان پذیرفته میشود ارتباط با ما👇 @Psch_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه رو گذاشتم پیش باباش خیالم راحته دست به چیزی نمیزنه بچه پیش باباش: 🤣 https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6016810455081682088.mp3
9.84M
برای کودکان و نوجوانان دشمن در لباس دوست با نگارش آذریزدی گوینده: سیدمهدی مدیرطاهری https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای کودکان و نوجوانان اگر قسمتهای پخش شده ی مثنوی رادیو خط خطی رو نشنیدین با کلیک روی اسم قسمتها 👇 میتونین به راحتی قسمتهای قبلی رو گوش کنین. :طوطی و بقال :فرار از سرنوشت :طوطی و بازرگان :دانه و دام :شیر بی یال و دم :باعقل و بی عقل :دوغلام :حق شناسی لقمان :دشمن در لباس دوست با زدن روی می توانید داستان های شاهنامه را نیز گوش دهید🌸👌 خوشحالیتون آرزومه😊 https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا با ارسال مطالب به دوستان دارای فرزند کودک و خردسال،خانواده ی کودکانه را گسترش دهید ممنونم از همراهیتان 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
4_5944864525898482861.mp3
3.7M
نبات خانمی پگاه اجرا پگاه رضوی نوش جان تخت بخوابید بچه های من 🌟 🌙🌟 🌟 🌙 🌟 🌙 🌟 🌙 https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا ساکتی جیرجیرک🦗 صبح زود جیرجیرک به دنیا آمد، برادرش با تکان دادن بال‌هایش به او سلام کرد. جیرجیرک هم بال‌هایش را تکان داد تا به او سلام کند، ولی از بال‌هایش صدایی درنیامد. برادرش رفت تا با دوستش بازی کند. جیرجیرک رفت و رفت تا به دسته‌ی ملخ‌ها رسید. یکی از ملخ‌ها به سمتش آمد و در هوا می‌چرخید و ویزویز می‌کرد و صدای سلام داد. جیرجیرک هم بال‌هایش را تکان داد تا به او سلام کند؛ ولی از بال‌هایش صدایی درنیامد. ملخ رفت تا با دوستانش غذا بخورد. جیرجیرک رفت و رفت تا به مانتیس، حشره دعاخوان رسید. مانتیس دست‌های درازش را به هم مالید و صدای سلام داد. جیرجیرک هم بال‌هایش را تکان داد تا به او سلام کند؛ ولی از بال‌هایش صدایی درنیامد. مانتیس عصبانی شد و دست درازش را بلند کرد تا جیرجیرک را از روی برگ هل بدهد که جیرجیرک جستی زد و فرار کرد. جیرجیرک روی یک سیب که روی زمین افتاده بود پرید. کرم میوه‌خوار از توی سیب سرش را بیرون آورد تا ببیند چه کسی به سراغ غذایش آمده. با دیدن جیرجیرک با صدای ملچ و مولوچ دهانش به جیرجیرک سلام کرد. جیرجیرک هم بال‌هایش را تکان داد تا به او سلام کند، ولی از بال‌هایش صدایی درنیامد. کرم باز توی سیب شیرجه زد و به خوردن غذایش ادامه داد. جیرجیرک رفت و به دره‌ی گل‌ها رسید. زنبوری از توی گل شیپوری بیرون آمد با وز وز بال‌هایش به او سلام کرد، جیرجیرک هم بال‌هایش را تکان داد تا به او سلام کند ولی از بال‌هایش صدایی درنیامد. زنبور کمی به او نگاه کرد و بعد رفت. جیرجیرک رفت و رفت و کنار برکه نشست. سنجابک با حرکت سریع بال‌هایش در هوا به او سلام کرد و باز جیرجیرک هم بال‌هایش را تکان داد تا به او سلام کند، ولی از بال‌هایش صدایی درنیامد. سنجاقک رفت که با دوستش پرواز کند. حالا دیگر شب شده بود. جیرجیرک هیچ دوستی پیدا نکرده بود. او غمگین و خسته بود و رفت روی یک درخت نشست. او شپره‌ای را دید که آن دورها در نور ماه و در سکوت پرواز می‌کند و جیرجیرک از این سکوت خیلی لذت می‌برد. شپره در سکوت و تاریکی گم شد. جیرجیرک عقب‌عقب رفت تا شاید بتوانند او را ببیند که از پشت به جیرجیرک دیگری خورد. جیرجیرک دوم لبخند زیبایی زد و بال‌هایش را تکان داد و به او سلام کرد. جیرجیرک به چشم‌های زیبای او نگاه کرد و همه تلاشش را کرد که به او سلام کند او واقعا می‌خواست که با او دوست شود. بال‌هایش را تکان داد؛ ولی باز هم صدایی از بال‌هایش بیرون نیامد. جیرجیرک فکر کرد او هم الان می‌رود، ولی او نرفت همان‌جا مانده بود و به جیرجیرک لبخند می‌زد. جیرجیرک برای آخرین بار همه‌ی تلاشش را کرد. او چشم‌هایش را بست و یک نفس عمیق کشید و باز بال‌هایش را با همه‌ی توانش به هم زد و این بار صدای زیبایی از بال‌هایش درآمد. صدایی که به دوستش سلام می‌داد. دوستش گفت:«این قشنگ‌ترین صدای سلامی بود که تا حالا شنیده بودم» و با هم تا صبح جیرجیر کردند و دوست‌های همیشگی برای هم شدند. https://eitaa.com/primaryschool