eitaa logo
🧏‍♀️🧏تربیت هوشمند💕کودک ونوجوان
5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
161 فایل
اصول روانشناسی وتربیت👨‍👩‍👧‍👦 هوش ویادگیری 🧠 خلاصه هر آنچه برای تربیت فرزند شاد وموفق لازم داری اینجاست😍 خدمات #مشاوره #کارگاههای_تربیتی #تست_هوش #تست_استعداد_سنجی #تفسیر_نقاشی_کودک تبلیغات ارزان پذیرفته میشود ارتباط با ما👇 @Psch_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
اینم یک نمونه از بازخوردهای سنجش ضریب هوشی ... همین الان و با یک سرچ کوتاه می تونید بفهمید که هزینه های ساده ترین آزمون های روانشناسی در کلینیک ها چقدره! با من و همراه من باشید. سپاس🙏🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲ سوال برای گفتگوی صادقانه با کودکان(بالای ۱۱ سال): ۱_ چه چیزی برات شگفت انگیزه؟ ۲_کدوم یکی از دوستات رو بیشتر دوست داری؟ چرا؟ ۳_چقدر پول جیبی برات کافیه؟و دلت می خواد چجوری اونارو خرج کنی؟ ۴_ از بهترین معلم هات بگو. ۵_ اگر یک غول چراغ جادو داشتی که فقط می تونست یک آرزوی تو رو برآورده کنه،ازش چی می خواستی؟ چرا؟ ۶_ وقتی غمگینی چه چیزی روحیه ات رو بالا می بره؟ ۷_ کدوم یک از مجازات های من رو واقعا ناعادلانه دیدی؟ چرا؟ ۸_اگر بتونی سه چیز رو در مورد خودت تغییر بدی، اونا چی هستن؟ ۹_ دوستات به والدین خودشون چه دروغی هایی می گن؟قول میدم بین خودمون بمونه ۱۰_ یه دوست خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشه؟ ۱۱_ از اسباب بازی مورد علاقه ات در دوره ی کودکی بگو. ۱۲_ در مورد یه رویداد از دوران کودکی خودت بگو که من از اون اطلاعی ندارم. https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌺قصه زیبای گردنبند گل گلی(قسمت اول) 🌹یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود 💕خانم خرسه و آقاخرسه با دختر کوچولوی تپل مپلشان خرس گل گلی، توی یک خانه ی بزرگ زندگی می کردند. 💚 آنها خانواده ی شاد و مهربانی بودند. روزها همراه دخترشان یعنی خرس گل گلی به جنگل می رفتند و میوه های جنگلی جمع می کردند و به خانه می آوردند و برای زمستانشان انبار می کردند. 🌹دختر آنها همیشه یک پیراهن گلدار می پوشید، برای همین او را گل گلی صدا می زدند. یک روز خاله ی گل گلی به دیدنشان آمد. خانه ی خاله ی گل گلی نزدیک دریا بود. 🌸او هر روز کنار دریا می رفت و صدفهایی را که همراه موج ها به ساحل می ریخت، جمع می کرد و با آنها گردنبند و گوشواره و دستبندهای زیبایی درست می کرد. 💝 آن روز خاله خرسه یک گردنبند خیلی قشنگ به گل گلی هدیه کرد. گل گلی خیلی خوشحال شد. خاله اش را بوسید و از او تشکر کرد و گردنبند را به گردنش آویخت. او با پیراهن گلدار و گردنبند صدفی، از همیشه زیباتر شده بود. 🍭گل گلی هر روز جلوی آینه می ایستاد و گردنبندش را نگاه می کرد و از دیدنش لذت می برد. ❤️یک روز خانم و آقای خرس در خانه بودند و داشتند آش کدو می پختند. گل گلی اجازه گرفت تا از خانه بیرون برود و کمی بازی کند. بابا و مامانش هم اجازه دادند و گفتند تا آش آماده شود می تواند بیرون بماند و بازی کند. 🌼🌼گل گلی بیرون خانه مشغول لی لی کردن بود که چشمش به خرگوش سفید افتاد. خرگوش سفید به گل گلی سلام کرد و گفت: گل گلی جان، چه گردنبند قشنگی داری!خیلی بهت میاد! 😍گل گلی خندید و گفت: آره خیلی قشنگه!خاله ام این گردنبند را به من هدیه داده، خیلی دوستش دارم. خرگوش سفید گفت: مبارکت باشه و جست و خیزکنان به سوی تپه دوید و از گل گلی دور شد. 🌺گل گلی مدتی بازی کرد تا این که مادرش او را صدا زد و گفت: گل گلی جان، آش حاضره بیا تو آش بخور. گل گلی با خوشحالی به خانه رفت. 🐨دستهایش را شست و سر میز نشست تا آش بخورد. مادر به دستهای او نگاه کرد تا ببیند تمیز شسته است یانه. اما نگاهش به گردن گل گلی افتاد و با تعجب پرسید: گردنبندت کجاست؟گل گلی دستش را به طرف گردنش برد و با ناراحتی گفت: نیست، نمی دونم چطور شده! 🌺مادرش گفت: برو بیرون روی زمین را نگاه کن شاید اونجا افتاده. گل گلی با عجله بیرون رفت. روی زمین را نگاه کرد اما چیزی ندید. به خانه برگشت و با ناراحتی سر میز نشست. 🐨خانم خرسه و اقاخرسه فهمیدند که او گردنبندش را پیدا نکرده. اما چیزی نگفتند و صبرکردند تا غذاخوردنشان تمام شد. آن وقت هرسه با هم برای پیداکردن گردنبند بیرون رفتند. اما هرچه گشتند، آن را پیدا نکردند. 💚هیچ کس نزدیک خانه ی آنها دیده نمی شد. ناگهان خرگوش سفید از تپه پایین آمد و به آنها نزدیک شد. به خانم و آقاخرسه سلام کرد و پرسید: چی شده؟دنبال چی می گردید؟ گل گلی گفت: گردنبندم گم شده، تو آن را ندیدی؟ خرگوش سفید گفت: نه ندیدم. 🌷گل گلی با اوقات تلخی گفت: اما تو از اینجا ردشدی. مطمئنم که گردنبندم را تو پیدا کردی و برای خودت برداشتی. زود باش بهم پس بده!... 🐰خرگوش سفید با ناراحتی گفت: به من چه که گردنبندت گم شده؟مگه من برداشتم؟ من ندیدمش. گل گلی گفت: دروغ میگی!تو برداشتی، تو گفتی گردنبندم قشنگه، تو برش داشتی. خرگوش سفید داد می زد و می گفت: نه، من برنداشتم و گل گلی داد می زد: تو برداشتی. 🐻خانم خرسه و آقاخرسه هاج و واج به آنها نگاه می کردند. بالاخره آقاخرسه وسط دعوای آنها پرید و گفت: هردوتا تون ساکت باشید ببینم چی شده؟خرگوش سفید تو بگو ببینم گل گلی چی میگه؟ 🐻خرگوش سفید گفت که یک ساعت پیش که از اینجا رد می شده گل گلی را دیده و از گردنبند او خوشش آمده و گفته که خیلی قشنگ است اما آن را برنداشته، اصلاً چطور می توانسته گردنبندی را که به گردن گل گلی آویزان بوده برای خودش بردارد؟ 🐼خانم و آقاخرسه حرفهای خرگوش سفید را قبول کردند و به گل گلی گفتند که نباید بیخودی خرگوش سفید را متهم به برداشتن گردنبندش کند. 🐰آنها از خرگوش سفید خواهش کردند تا همراه آنها دنبال گردنبند بگردد. 🐰خرگوش سفید گفت... ❤️دوستان عزیزم ادامه قصه را فردا در کانال پیگیری کنید. https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خروس🐔 🌺وقتی خروس نازم 🌺قوقولی قوقو رو سر داد 💚از یه روز خوبِ خوب 💚بازم به من خبر داد 🌼گفت عزیزم بیدار شو 🌼صبح شده باز دوباره 🌷هوا چه روشن شده 🌷خورشیدخانوم بیداره 🌿پاشو چشاتو واکن 🌿دنیا خیلی قشنگه 🍄خورشیدخانوم طلایی، 🍄آسمون آبی رنگه 🍂زودباش با یاد خدا 🍂از خواب ناز بیدار شو 🐚وقتی صبحونه خوردی 🐚مشغول کار و بار شو https://eitaa.com/primaryschool