در زمان حضور در کوفه در مجلس تفسیر قرآن، زینب ”کهیعص” را برای زنان کوفی تفسیر میکرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به زینب فرمود:
این عبارت ”کهیعص” رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا رو برای حضرت زینب ترسیم کرد.
خیلیا میگن:
زینب کبری (سلام الله علیها)، دو فرزند خودش رو آماده نبرد کرد و بهشون یاد داد که اگه امام حسین اجازه میدون رفتن بهشون ندادن، حضرت رو به مادرش فاطمه زهرا قسم بدن تا اجازه میدون بگیرن.
امام راضی نشدن و با میدون رفتن طفلان مخالفت کردن. عقیله بنی هاشم زینب کبری(س) بلافاصله فرمود:
ای برادر چطور به فرزند خود اکبر(ع) اجازه میدان دادی و حال از رفتن کودکان من به میدان جلوگیری میکنی؟ آیا ما حق نداریم جان خود را فدای امام زمان خود کنیم؟
برادر به حق مادرم، اذن میدان به فرزندان خواهرت بده.
پسران هم این قسم مادرشون رو موثر میبینن و میگن:
دایی جان، به حق مادرت فاطمه زهرا(س)اجازه بده.
امام صورت خواهر زادههای نازنینشو میبوسه و اجازه نبرد میده.
طفلان زره پوشیدن و به خاطر سن کمشون، زورشون به جنگیدن با شمشیر نمیرسید. خنجرهای کوچیکشون رو کشیدن و پیاده عازم میدون شدن.
افراد باقی مونده از سپاه ابیعبدالله(ع) فریاد میزدن: چقدر جنگیدن این دو کودک شبیه عباس(ع) است؟!
ابن سعد اونهارو میشناسه و با تعجب میگه:
(عَجَبا لِلرَحِمِ )
شگفت از این پیوستگی خواهر و برادری بین حسین و زینب...
پس از مدت کمی این دو کودک هم جانشون رو فدای دین و ابیعبدالله(ع) کردن و به شهادت رسیدن.
@Profile_MS
اما نکته بسیار زیبای این مطلب اینه که:
در ظهر عاشورا هرکی از لشکر به شهادت میرسید، زینب(س) فورا خودشو بالای سر بدنش میرسوند. به غیر از عون و محمد، طفلان خودش!
ابیعبدالله(ع) با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد و بعد از آوردن بدنها دلیلشو از زینب(س) پرسید.
ببینید ایمان ستودنی زینب رو....
ببینید حمایت زینب از امام زمانش رو...
ببینید صبر زینب رو...
الکی که نیس....
زینب دختر علیه......
زینب(س) در نهایت ایثار در جواب فرمودن:
من ترسیدم تو، با دیدن بدن بی جان دو پسر من از من خجالت بکشی و نتونستم خودم رو بالای سر طفلانم برسونم...
ترسیدم از بیطاقتی زجه کنم و تو از من خجالت بکشی و ناراحت بشی....
(طفلای حضرت زینب به احتمال زیاد پایین پای حضرت اباعبدالله مدفون هستند.)
@profile_ms #ℳ_S
امشب رفتین هیئت
اول دعا برای فرج مولامون امام زمان
بعد برای خودتون
و اون آخرا لطفا ماروهم دعامون کنین💔
یه خواهرزاده ۴ ساله دارم. انشاءالله خدا ازین خواهرزادههای نمک نصیبتون کنه.
داشتیم از هیئت میومدیم بیرون
یه شکلات دادم بهش.
برگشت به مامانش گفت:
مامان ببین خاله شکلاتشو برا من نگه داشته بود😍
مامانش گفت منم شکلاتمو برا تو نگه داشتم خب😢
من دیرتر رسیده بودم هیئت. اون یکی خواهرزاده ۱۰ سالهم گفت: خاله برم براتون چایی بگیرم؟😍
گفتم نه عزیزم نمیخواد. بازم بدو بدو رفته یه چایی واسه من آورده.
ای خداااااااا😍😭
گمان میکنم دچار نشاط بعد روضه شدم.
وگرنه این حال خوب بعد گریه، یکم دور از انتظاره.
فدات بشم اقا جان
که اسم و رسمت و روضهت و خاندانت و همه چیت خیر و برکت و حال خوبیه
حالا ما هی گرممونه امیدواریم هوا بهتر بشه، ناسا هم ازونور میگه این گرمترین تابستان در هزارسال اخیره و پیشبینی میکنه ازینم گرمتر میشه😒
♥ بہ غیر از هیئتت جایۍ نداریم و نگاهۍ ڪن
بہ غیر از روضهات رفتیم اگر هر جا، ببخش آقا!
@Profile_MS
🐎 آمده بود که تـو را با سپاه و تیر بـگیرد
تو با نگاهۍ، تمام سپاهـش را گـرفتی...
#پروفایل_حسینی #شهادت_حر
@Profile_MS