وقتی شعر مینویسی
آرزو داری
روی زمین یخزدهی ناهموار بمیری
حتی اگر کسی شاهد مرگ تو نباشد
سالها در شعر و سکوت آزمودهای
باید چراغی را در شعر روشن کنی
و در روشنایی چراغ
در کنار شعر جان بدهی
مهم نیست
در هنگام جان دادن
صبح باشد
شب باشد
زمستان باشد
پاییز باشد
بهار باشد
هنگام جان دادن
تو نظم فصلها را به هم میریزی
#احمدرضا_احمدی
پن: بدرود شاعر شمعدانی ها...
سکوت کن...
فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری،
این مردم از سکوت
کمتر داستان می سازند...!
سکوت خطر ناکتر از حرف های نیشدار است !!
بدون شک کسی که سکوت می کند ،
روزی حرف هایش را سرنوشت به شما خواهد گفت ..
گاهی سکوت
شرافتی دارد که گفتن ندارد ...
سکوت در اثر بستن دهان نیست؛
در اثر باز کردن فکر است،
هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر،
هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر
از خدا پرسیدم:
خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد: گذشته ات را
بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حالت را بگذران،
و بدون ترس برای آینده آماده شو!
ایمان را نگه دار و
ترس رابه گوشه ای انداز،
شک هایت را باور نکن
وهیچ گاه به باورهایت شک نکن...
زندگی شگفت انگیز است؛
فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید...
#نلسون_ماندلا
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی نمیتوانی
دل شکسته را احیا کنی
آنچه در دستت بود
امانتی پنهان بود که حراج شد
آنچه نباید بگویی گفته شد
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند
حرف،حرف ویران کردن دل است
نه دیواری که خراب کنی و از نو بسازی
دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی
راستی حالا که خود را بیخانه کردی
با آوارگیت چه میکنی؟
شاید به خرابههای جا مانده از دیگران پناه میبری
#رفیق
کاری به شادی هات ندارم
اون موقع که همه کنارتن!
ولی غم داشتی بیا نصف نصف