همراه با زائرین سفر معنوی -۴ 📷 سالهای اول در شهرک دارخوئین ،رزمندگان برای نماز جماعت ، روی یک سکوی سیمانی با چوب و نئوپان یک مسجد ساختند که معروف شد به مسجد چوبی (گوشه بالا سمت راست تصویر) اما افزایش نیرو و گرما و سرمای محیط ، رزمندگان را به فکر ساخت مسجدی بزرگتر انداخت . و به این ترتیب مسجد چهارده معصوم سللام الله علیها که تنها یادگار باقی مانده آن روزهای شهرک دارخوئین است ساخته شد . 🔹در طول سالهای دفاع مقدس با همت رزمندگان در شهرک ، کارخانه یخ سازی - کارگاه شیرینی پزی - حمام مرکزی و .... ساخته شد .

همراه با زائرین سفر معنوی -۵ 🔹شهرک دارخوئین در طول سالهای جنگ چندین بار توسط هواپیماهای بعثی بمباران شد . این بمباران ها موجب ساخت سنگرهای زیرزمینی و همچنین انتقال به اردوگاهی جدید در نزدیکی شهرک به نام اردوگاه شهید عرب شد . 📷 تصاویری از بمباران سال ۱۳۶۵ شهرک دارخوئین

همراه با زائرین سفر معنوی -۶ 🔹اسوه شب شکاران - فخر طلایه داران - حسین خرازیست حسین خرازیست همین چند کلمه از نوحه آقای آهنگران در سال ۱۳۶۵ یادم مانده که در شهادت حاجی خواند . کمتر از دو هفته دیگر(۸اسفند) به آسمانی شدن حاجی مانده . فرمانده ریز نقشی که دستش را در طلائیه تقدیم کرده بود ، روح لشکر بود . 🔹ریز نقش بود اما به قدری پر صلابت بود که فرماندهان رده بالاتر نیز از او حساب می بردند . اولین شخصی که در جلسات قرارگاه بدون واهمه اشکالات و نواقص کار را می گفت و دیگر فرماندهان با تاسی از حاج حسین بحث ها را ادامه می دادند . 🔹برای نیروهای لشکر یک اسطوره بود و هنوز هم هست . هر چند تندی ها و عصبانیت های او را هم دیده بودند و شاید هیچ فرماندهی در لشکر نباشد که طعم تندی ها و بعضی مواقع سیلی های حاج حسین را نچشیده باشد ، اما همه می دانستند همه این جوش و خروش ذره ای انگیزه دنیایی و خدای نکرده شیطانی ندارد و هر چه هست از سر تعصب حاج حسین به راه مقدس انقلاب و جنگ است . بعثی ها به صورت ویژه تحرکات لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام را رصد می کردند ، چرا که می دانستند هر کجا این لشکر باشد همانجا منطقه اصلی عملیات ایرانی هاست . 🌹🌹🌷

همراه با زائرین سفر معنوی -۷- قسمت پایانی 🌹امام خامنه ای در حسینیه ۱۴ معصوم شهرک دارخوئین 🔹قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه ۱۳۶۷ توسط ایران پذیرفته شد . امام خامنه ای در مقام ریاست جمهوری در مردادماه به مدت دو هفته در جبهه خوزستان حاضر و ضمن بازدید از تعدادی از یگان های رزم از جمله لشکرهای ۱۴ امام حسین علیه السلام و ۸ نجف اشرف که رزمندگان کاشان و آران و بیدگل در آنها حضور داشتند ، نسبت به حفظ هوشیاری رزمندگان و فرماندهان در مقابل مکر و عهدشکنی و نقض توافقات توسط صدام عفلقی بیاناتی ایراد فرمودند . 📹 این قطعه کوتاه مربوط به حضور ایشان در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۳۶۷ در لشکر مقدس امام حسین علیه السلام است . ✳️ سفر معنوی مریم دخترم در اعتکاف شهرک دارخوئین بهانه ای شد تا در این سه روز با چند پست ، یادی از یکی از قطعات جغرافیایی به یاد ماندنی دفاع مقدس یعنی شهرک دارخوئین بنمایم . ✅ غروب امروز و با افطار ، سه روز و سه شب خلوت و نیایش معتکفین پایان می یابد . از خوبان و صاحبدلان معتکف و غیر معتکف التماس دعای عاجزانه که سخت به آن محتاجم .

📷 خیابان امام بیدگل-۲۸تیر۱۳۶۰-تشیع جنازه معلم شهید مهرداد ربانی شهیدان سید اصغر مصطفوی(۱۳۶۱) و احمد جندقیان(۱۳۶۳) به همراه بسیجیان در مراسم تشییع . 🌹 معلم شهید مهرداد ربانی متولد سال ۱۳۴۱ محله سلمقان بیدگل . 🔹بهمن ماه ۱۳۵۹ بعد از فارغ التحصیلی در دانشسرای مقدماتی کاشان ، در سمت معلمی به استخدام آموزش و پرورش آران و بیدگل در آمد . 🔹از موسسین و پایه گذاران پایگاه مقاومت صاحب الزمان (عج) بود و با جهاد سازندگی همکاری می کرد . 🔹۲۶ تیرماه ۱۳۶۰ هنگامی که کمک های پشتیبانی مردم را به جبهه های غرب منتقل می کرد ، در مسیر همدان اسدآباد دچار سانحه رانندگی و به شهادت رسیدند . 🌹 بخشی از وصیتنامه شهید : من در حالی این وصیتنامه را می نویسم که قلبم پر از عشق به اسلام و رهبر انقلابمان امام خمینی است و این عشق مرا به راهی می کشاند که بازگشتی و راهی به این دنیای بی وفا و بی ارزش ندارد . من از این دنیا بریده و با دنیایی دیگر پیوند دارم . ✳️ روحش شاد . راهش مستدام باد

آخرین شهدا در آخرین روز 📷 پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ - کاشان - تشیع جنازه شهید عباسعلی صابونیان 🔹متولد ۱۳۳۵ در کاشان . 🔹بعداز سیکل از ادامه تحصیل منصرف و به شغل نقاشی ساختمان مشغول شد . خیلی زود تبدیل به استادکاری شد که حتی از شهرستان های دیگر هم سفارش کار داشت . 🔹سال ۱۳۵۴ در تهران سرباز گارد بود و چندبار از خدمت فرار کرد تا بالاخره با بیرون آمدن از گارد در قسمتی دیگر خدمتش را به پایان رساند . 🔹دهه فجر ۱۳۵۷ داوطلب حضور در کمیته استقبال از امام شد . 🔹عصر ۲۲ بهمن که هنوز عناصری از رژیم در بعضی نقاط مقاومت می کردند ، عباسعلی برای مقابله با آنها به ایستگاه رادیو میدان ارگ اعزام شد و در درگیری با اشرار شاهنشاهی مجروح و بعد از انتقال به بیمارستان دادگستری و انجام عمل جراحی به شهادت رسید . 🌹 آخرین جمله قبل از شهادتش که دایی اش از او پرسید : عباسعلی چه کار با خودت کردی ؟ این بود که (( کاری کردم که امام خمینی از من راضی باشد)) 🔹دوستانش بچه محل های رزم آرا(فدائیان اسلام بعدی) می خواستند او را در بهشت زهرا دفن کنند ولی به درخواست پدر و مادر به کاشان منتقل و در مزار دشت افروز به خاک سپرده شد .

📷 دو عکس ۴ شهیدی 🖌 غذای گردان را که تقسیم می کرد دیگر غذایی نمانده بود ، می نشست و با نان و ماست خودش را سیر می کرد . 🔹عمو حسینعلی سال ۱۳۶۰ که جبهه ایی شد ۴۵ سالش بود و چون اکثریت رزمندگان سنی بین ۱۵ تا ۲۰ سال داشتند ، عمو حسین همیشه نقش پدری و بزرگتری را داشت . 🌹 امروز سالگرد شهادت فرمانده بزرگ حسینعلی فخری مسئول تدارکات گردان های پیاده امام محمدباقر علیه السلام و بعد گردان امیرالمومنین علیه السلام لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام در سال ۱۳۶۶ در عملیات والفجر۱۰ است . عمو حسینعلی موقع شهادت صاحب ۹ فرزند بود . 📚 کتاب ((عمو حسین)) که با تلاشی قابل تقدیر جمع آوری و در سال ۱۳۹۵ منتشر شده حاوی خاطرات با ارزشی از زندگی و جنگ عمو حسینعلی است . 🔹در اصل نام کتاب باید عمو حسینعلی می بود ، اما چون خیلی سالهای قبل یعنی سال ۱۳۲۰ کتابی به نام (عمو حسینعلی) اثر سید محمد علی جمالزاده منتشر و ثبت شده بوده ، اولین اثر از آثار پنجگانه رزمنده و فرمانده دفاع مقدس و دانشجوی سالهای بعد و نویسنده فعلی این سالها ، حاج عباس رئیسی ((عموحسین)) نامگذاری شد . 🌹 مزار شهید بزرگوار حسینعلی فخری گلزار شهدای امامزاده حسین بیدگل است . 🌹

🌹 اسفندهای علی اصغر 🔹۲۹ اسفند ۱۳۴۷ ولادت 🔹۲۱اسفند۱۳۶۳ اولین مجروحیت 🔹۲۷اسفند۱۳۶۴ دومین مجروحیت 🔹۲۸اسفند۱۳۶۶ شهادت 🌹برادرها از جبهه که می آمدند فانسقه لباسشان را در می آورد و به کمر می بست و می گفت منم رزمنده ام . 🔹 ۱۵ سالگی آموزش مقدماتی بسیج را سال ۶۲ دید . ۱۶ سالگی آموزش تکمیلی را دید و عازم جبهه شد و مثل دو برادرش تا زمان شهادت جبهه را ترک نکرد . 🔹سه بار مجروح شد . یکبار دست راست ، یکبار دست چپ که پلاتین گذاشت و یک بار هم شیمیایی . برای سه سال کارنامه بالایی برای علی اصغر اربابی بود و حالا منتظر آخرین رتبه اش بود . 🌹سال قبل برادر فرمانده اش علی محمد ، فرمانده ستاد لشکر نجف اشرف به شهادت رسیده بود و حالا در عملیات والفجر۱۰، علی اصغر با بمباران خوشه ای دشمن سرش جدا و بدنش پر از ترکش شد . 🌹علی آقا برادر بزرگتر که فرمانده گردان بود ، دیگر طاقت دوری برادران و سایر رفقای شهیدش را نداشت . علی آقا نمره ۲۰ اخلاص بود و کمتر کسی اینچنین ذوب در برای خدا بودن بود . شلمچه ۲۳ خرداد ۱۳۶۷ محل پرواز و عروجش شد . ✅ خدایا به حق شهدا ، خصوصا این سه برادر شهید ، مزه بنده و عبد خودت بودن را در این ماه به مشتاقان بچشان .

🖌 قابل توجه عاشقان شهدا اگر روزی ، احتمالا (دقت کنید ، احتمالا ، نه حتما) مشخص شود مزار مطهر شهید جاویدالاثر 🌹((ابراهیم هادی ))🌹در شهر ماست ، تعجب نکنید .

🌹 سالار شهیدی به نیابت از همه شهدای منطقه ما 🔹وقتی نمیتوانی و نمیشود در یک پست از همه شهدای گرانقدر سالگرد عملیات فتح المبین یادی نمود ، به نیابت از همه ، از سالار شهیدان کاشان و آران و بیدگل ، جانشین و فرمانده عملیات تیپ المهدی(عج) سردار شهید علی معمار با تصاویری از ایشان یاد می کنیم . 📷 توضیحات تصویر : ۱ - زمستان ۱۳۵۹ - محاصره آبادان - جبهه فیاضیه ۲-روستای خنگ غرب شهر شوش - مقر فرماندهی تیپ المهدی(عج) - آخرین روزهای قبل از عملیات فتح المبین - سرداران شهید علیرضا موحد دانش (تهران) - علی معمار - قاسم عربیان ۳- زمستان ۱۳۵۹ - محاصره آبادان - جبهه فیاضیه - سرداران شهید علی معمار و عباس تابنده

📷 عصرهای فوتبالی شهرک دارخوئین 🔹خوزستان حدود ۸ ماه گرمای شدید دارد و فعالیت در طول روز و زیر آفتاب مستقیم یا مختل است یا به سختی زیاد انجام می شود . 🔹رزمندگان اگر در خطوط نبرد ماموریتی نداشتند و برای استراحت و آموزش در مقر عقبه بودند ، فرصت های عصر که خورشید تاب و توانش کم می شد ولی گرمای شرجی برقرار بود ، از فرصت استفاده می کردند . 🔹فوتبال بیشتر ولی والیبال و تنیس روی میز هم بود و البته کمتر، ورزش باستانی . 📷 یک فوتبال عصرگاهی در شهرک دارخوئین حوالی سالهای ۶۳ و ۶۴ . نفر وسط مشخص نیست چی میگه . شاید داره تیم ها را یادرگیری می کنه یا یک بازی و مسابقه رسمی تره و داره تذکراتی میده . 🔹رزمندگان کاشانی که در عکس شناختم شهید محسن موحد رستگار - حمید چاوشی و محمد کنعان هستند . 🌹 شهید محسن رستگار به همراه برادرش سردار حسن رستکار مقدم ، در یک روز(۱۳۶۴/۱۲/۱۱) در منطقه عملیاتی والفجر۸ به شهادت رسیدند .

📷 مرمی فشنگی که هیچوقت از سرش بیرون نیامد . 🔹نوجوان کاشانی وارد مسابقه ایمان و غیرت شد ، 🔹در خیبر صاحب مدال جانبازی شد 🔹جانباز که بود ، رزمنده هم ماند و افتخار کرد 🔹مرمی فشنگ چه روز و شب های تلخی را در ۴۰ سال بر اوتحمیل ، اما مسیر را گم نکرد 🔹مرام و عشقش حسینی ماند و به سربازی انقلاب اسلامی تا روزهای پایانی حیات افتخار کرد 🔹برای حق های استحقاقی جانبازی هفتاد درصدی اش اصراری نداشت ، زیاده خواهی و منت گذاشتن که بماند . 🌹 برادر حسین عرفان آسمانی شد . 🌹🌷حسین جان عروج شهادت گونه ات مبارک باد