eitaa logo
قبسات
193 دنبال‌کننده
56 عکس
18 ویدیو
5 فایل
إنِّي آنَسْتُ نَارًا لعَلِّی آتِیکُم منْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی. طه/10 🖊️ ادمین Hossein122 🆔https://eitaa.com/qabasat110
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ جمله‌‌اي به رسول اکرم نسبت داده شده است که:(عليکم بدين العجائز)بر شما باد به دين پير زنان. اين جمله مستمسکي شده براي و تدبر در معارف غيبي و مسائل ماوراء طبيعي. اين جمله به صورت حديث در هيچ کتاب حديثي شيعه يا سنّي ديده نشده است، مع ذلک نظر به اينکه با ذائقه کوته فکران موافق آمده است شهرت فراواني کسب کرده و وسيله‌‌اي شده براي انکار هر گونه کوششي در اين‌‌گونه مسائل، و از آن طرف هم عکس العملهايي به عنوان توجيه و تأويل اين حديث از طرف طرفداران تحقيق در معارف الهي ابراز شده است. 🔰عارف معروف، محمود شبستري در گلشن رازدر برابر متمسکان به اين حديث عکس العمل نشان مي‌‌دهد آنجا که مي‌‌گويد: جهان آن تو و تو مانده عاجز ز تو محروم‌‌تر کس ديده هرگز؟! چو محبوسان به يک منزل نشسته‌‌ به دست عجز پاي خويش بسته‌‌ نشستي چون زنان در کوي ادبار نمي‌‌داري ز جهل خويشتن عار دليران جهان آغشته در خون‌‌ تو سر پوشيده ننهي پاي بيرون! چه کردي فهم از «دين العجائز» که بر خود جهل مي‌‌داري تو جائز؟ اگر مردي برون آي و نظر کن‌‌ هر آنچ آيد به پيشت زان گذر کن‌‌ مياسا يک زمان اندر مراحل‌‌ مشو موقوف همراه رواحل‌‌ خليل آسا برو حق را طلب کن‌‌ شبي را روز و روزي را به شب کن‌‌ برو اندر پي خواجه به اسرا تفرج کن همه آيات کبري‌‌ برون آي از سراي امّ هاني‌‌ بگو مطلق حديث «من رآني» 🔰 شيخ محمد لاهيجي در شرح‌‌ گلشن رازجمله‌‌ «عليکم بدين العجائز»را توجيه مي‌‌کند، مي‌‌گويد: «در جمله فوق نظر به تعبد و تسليم در است نه در ، مقصود اين است که همچنانکه پير زنان در اجراي اوامر و فرمانها بدون چون و چرا عمل مي‌‌کنند شما نيز چنين کنيد؛ مقصود اين نيست که سطح افکار و انديشه‌‌هاي شما در خداشناسي برابر با سطح افکار پير زنان باشد که مثلًا خداوند را به صورت يک قلمبه نور در بالاي آسمانها تصور مي‌‌کنند و به او شکل انساني مي‌‌دهند و خداوند را به همه چيزهايي که قرآن او را از آنها تنزيه مي‌‌کند توصيف مي‌‌کنند [نقل به مضمون‌‌].» 🔰 مولوي اين حديث را به نحوي ديگر توجيه مي‌‌کند. او توجهش به ماده «عجز» است، مي‌‌گويد مقصود اين است که در راه او شکستگي و مسکنت را پيشه کنيد که در آن کوي، شکستگي مي‌‌خرند و بس و بازار خودفروشي از آن سوي ديگر است؛ مي‌‌گويد:آن کوي، شکستگي مي‌‌خرند و بس و بازار خودفروشي از آن سوي ديگر است؛ مي‌‌گويد: خرّم آن کو عجز و حيرت قوت اوست‌‌ در دو عالم خفته اندر ظلّ دوست‌‌ هم در اول عجز خود را او بديد مرده شد «دين عجائز» برگزيد چون زليخا يوسفي بر وي بتافت‌‌ از عجوزي در جواني راه يافت‌‌ زندگي در مردن و در محنت است‌‌ آب حيوان در درون ظلمت است‌‌ حقيقت اين است که اين جمله انتسابش به رسول اکرم ثابت نيست تا نوبت به بحث در مفهوم و معني‌‌اش برسد. 🔰 مرحوم ميرزاي قمي اعلي اللّه مقامه در جلد دوم‌‌ قوانين الاصول‌‌بحثي درباره جواز و عدم جواز تقليد در اصول دين عنوان کرده است، يکي از ادلّه طرفداران تقليد و تعبد در اصول دين را همين حديث مي‌‌داند ولي خودش مي‌‌فرمايد: «حديث بودن اين جمله مسلّم نيست و گفته‌‌اند کلام سفيان ثوري فقيه و صوفي معروف عامي است. گويند عمرو بن عبيد معتزلي درباره عقيده معروف معتزله درباره «منزلة بين المنزلتين» سخن مي‌‌گفت، پير زني با تلاوت يک آيه قرآن به او جواب داد، سفيان ثوري که حاضر [در] جلسه بود گفت: عليکم بدين العجائز.» بعلاوه کساني که اين جمله را به صورت حديث نقل کرده‌‌اند داستاني نيز نقل کرده‌‌اند که روشن مي‌‌کند مفهوم آن جمله نه آن چيزي است که حنابله و اهل حديث مي‌‌گويند و نه آن چيزي که محمد لاهيجي و يا مولوي به عنوان توجيه بيان کرده‌‌اند. داستان اين است که پيغمبر اکرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم با اصحاب خويش بر پير زني گذشت که با چرخ دستي نخريسي مي‌‌کرد، از او پرسيد خدا را به چه دليل شناختي؟ پير زن دستش را که به دسته چرخ بود و چرخ را به سرعت مي‌‌گرداند از دسته چرخ برداشت و طبعا چرخ پس از چند لحظه متوقف شد، پير زن گفت: به اين دليل؛ همچنانکه اين چرخ را دستي مي‌‌بايد که آن را به گردش آورد چرخ عظيم جهان را نيز که همواره در گردش است دستي مقتدر مي‌‌گرداند. در اين وقت بود که رسول اکرم فرمود: «عليکم بدين العجائز». بنابراين نقل، آن پير زن برهان محرک اول ارسطويي را با فطرت صاف و زبان ساده خود بيان کرده است و به وجهي همان راه ابراهيمي را رفته که: فلمّا جنّ عليه اللّيل رأي کوکبا قال هذا ربّي، فلمّا افل قال لا احبّ الافلين، فلمّا رأي القمر بازغا قال هذا ربّي، فلمّا افل قال لئن لم يهدني ربّي لاکوننّ من القوم الضّالّين، فلمّا رأي الشّمس بازغة قال هذا ربّي هذا اکبر، فلمّا افلت قال يا قوم انّي بري‌‌ء ممّا تشرکون، انّي وجّهت وجهي للّذي فطر السّموات و الارض حنيفا و ما انا من المشرکين‌‌ «1».