eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
324 عکس
19 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها بحث‌های مختلفی را پیرامون این شخصیت تاریخی به میان آورده و به اختلافات دامن زده است. چنانچه مشهود است برخی از مسلمانان اهل سنت، معاویه را به‌عنوان یکی از صحابیان خاص پیامبراکرم(ص) دانسته و درنتیجه او را در زمره مقدسات خود قلمداد می‌کنند. اما آیا تمام عالمان و اندیشمندان اهل سنت بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند؟ در این نوشتار مبتنی بر آرای برخی از محققان اهل سنت مانند حسن‌بن‌فرحان المالکی در کتاب «الصحبه و الصحابه»، در عین رعایت ادب مباحث علمی و بدون هیچ‌گونه قصد توهینی، به سؤال مذکور پاسخ خواهیم داد. مطابق باورهای ، اگر کسی از شخصیت‌های تاریخی مصداقی از مفهوم «صحابی» قرار بگیرد، او دارای مقام عدالت بوده و مطابق آیات و روایات ذم او حرام است. پس ابتدا برای روشن‌شدن بحث «تقدس معاویه و صحابی‌بودن وی» باید از یک کلیدواژه مهم شروع کرد: صحابی. ادامه مطلب در پست بعد👇 🆔 @Qasas_school
🔰آیا معاویه صحابی پیامبر است؟ یک| مفهوم صحابی در لغت یعنی کسی که با فرد دیگری همراهی و معاشرت دارد. صحابی در عرف هم به‌معنای جمعی از دوستان و همراهانی است که روابط بسیار نزدیکی باهم دارند. اما درباره اصطلاح صحابی دو مکتب اصلی وجود دارد: برخی معتقدند هرکس پیامبر(ص) را در حال ایمان دیده و یا ملاقات کرده و در حالت اسلام فوت کرده باشد، صحابی است و در نقطه مقابل، جمهور علمای گذشته اعم از محدثان و فقیهان، صرف ملاقات یا رؤیت پیامبر(ص) را معیار صحابی‌بودن نمی‌دانند. گروه اول با آنکه مفهوم صحابی را چنان توسعه داده‌اند که شامل شخصیت‌هایی همچون ابوسفیان و هم می‌شود، با این حال به‌کار بردن عباراتی مانند «ظالم» را نسبت به صحابی ممنوع و حرام نمی‌شمرند؛ یعنی حتی اگر معیار صحابی‌بودن، صرف ملاقات و دیدن پیامبر باشد، باز ما می‌توانیم در یک مواجهه علمی، بگوییم برخی از صحابه مطابق فلان دلیل، فاسق یا ظالم بوده‌اند. ادامه در پست بعد👇 🆔 @Qasas_school
🔰آیا معاویه صحابی پیامبر است؟ دوم| صحابی در قرآن در سه آیه از قرآن کریم، خداوند مهاجرین و انصار که صحابی پیامبر(ص) حساب می‌شدند را با الفاظ مختلف مورد عنایت خود قرار داده. یکی از این آیات که سخن از رضایت خدا نسبت به صحابی دارد را با هم مرور کنیم تا ببینیم آیا امثال معاویه می‌توانند مصداقی از صحابی در نگاه قرآن باشند؟ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی‌الله عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظیمُ (توبه/100) در این آیه خداوند از 3گروه اعلام رضایت کرده است: الف) مهاجران اولیه ب) سابقین از انصار ج) تابعان به احسان هجرت یکی از نقاط عطف در تاریخ اسلام به شمار می‌رود به‌طوری که خود آن یکی از معیارهای مهم در مسلمانی است. اگر کسی پیش از صلح حدیبیه یا فتح مکه، به مدینه به هدف تقویت جامعه اسلامی و پیروی از دستور پیامبراکرم(ص) هجرت کرده باشد، مهاجر اولیه شناخته می‌شود. اما آنهایی که بعد از صلح حدیبیه یا فتح مکه به اسلام گرویدند و بنا به مصالحی اسلام آورده و مهاجرت کردند، مهاجر اولیه محسوب نمی‌شوند. در زبان پیامبراکرم(ص)، این افراد به طلقاء یعنی آزادشدگان مشهور شده‌اند. با این توضیح معاویه و امثال وی، در زمره مهاجران اولیه نبوده و در جرگه طلقاء به‌حساب می‌آمدند. سابقین از انصار هم یعنی آن دسته از شخصیت‌های مدنی که از پیامبراکرم(ص) حمایت کردند و در جنگ بدر به مجاهده پرداختند. بعد از بدر به‌دلیل عزت و قدرت‌یافتن اسلام و مسلمانان، بسیاری از مردم مدینه حتی منافقان به حمایت از پیامبر(ص) روی آوردند. درنتیجه آنها که در روزگار سختی پشتیبانی لازم را نکردند، سابقین از انصار شناخته نمی‌شوند. پرواضح است که معاویه و امثال وی به‌طور کلی در دسته انصار نیستند. تابعان به احسان هم آن گروهی از مسلمانان هستند که بعد از مهاجران اولیه و سابقین از انصار به اسلام روی آورده و از پیامبر اکرم(ص) پشتیبانی کردند اما نه هر تابعی. بلکه آن گروه از تابعان که به بهترین شیوه، راه مهاجران نخست و انصار باسابقه را ادامه دادند. آیا معاویه می‌تواند در این دسته قرار بگیرد؟ برخی از علمای اهل سنت در توضیح قید «احسان» که برای تابعان آمده اینگونه گفته‌اند: «علاوه بر آنکه تابعان باید اعمال صالح را انجام دهند، علامت روشن این گروه، دعا برای مهاجران و انصار و عدم‌بغض و سب آنها است.» آنها این علامت را مستند به آیات 9و 10سوره حشر می‌نمایند. حال باید پرسید: آیا معاویه که دستور داد سال‌های متمادی از بالای منابر به لعن و سب شخصیتی به بزرگی علی‌بن‌ابی‌طالب بپردازند، می‌تواند در جرگه تابعان به احسان قرار گیرد تا درنتیجه بگوییم معاویه صحابی پیامبر(ص) خداست؟ محققان دراین‌باره گفته‌اند هرکس از صحابه متاخر که صحابه سابقین را سب کرده باشد، مثل بعضی از اهل مصر که عثمان را سب کردند و اکثر اهل شام که علی را سب کردند، از هر سه‌گروه مدنظر آیه خارج‌اند. اما در این میان برخی قاعده‌ای ساخته‌اند به نام «الامساک عما شجر بین الصحابه»؛ بدین معنا که در دعوا و مشاجره بین صحابه باید سکوت کرد و دست نگه داشت. اینگونه سعی کرده‌اند در دعوای میان علی و ، بی‌طرفی اتخاذ کرده و هیچ‌یک از طرفین را مورد مذمت قرار ندهند. در پاسخ به این جماعت، عالمان اهل سنت اساسا این قاعده را نادرست خوانده و مطابق بسیاری از نصوص شرعی و دینی گفته‌اند: «ظلم ظالمان حتما باید ذکر شود تا مردم آنها را بشناسند و برای خود الگو قرار ندهند.» درنتیجه می‌توان مطابق تفسیری که خود عالمان اهل سنت از آیات شریفه قرآن دارند، برای صحابی دایره معنایی درنظر گرفت که شامل مصادیقی چون معاویه نمی‌شود. ادامه در پست بعد👇 🆔 @Qasas_school
🔰آیا معاویه صحابی پیامبر است؟ سوم| صحابی در احادیث نبوی احمدبن‌حنبل با سند صحیح روایتی بدین مضمون از ابوسعید الخدری نقل می‌کند: «مردم یک گروه هستند و من و اصحاب من یک گروه هستیم و بعد از فتح دیگر هجرتی وجود ندارد هرچند جهاد هست و نیت!» برخی از اندیشمندان اهل سنت از مضمون این روایت برای تعیین حدود معنای صحابی و صدق آن بر مصادیق اینگونه استفاده کرده‌اند: «این حدیث بر خروج احتمالی مسلمانان بعد از بیعت رضوان و خروج قطعی مسلمانان بعد از فتح مکه از دایره صحابه شرعی دلالت می‌کند». پس «طلقاء»، «عتقاء» و «وفود» که بعدا مسلمان شدند، از دایره صحابی خارج هستند. همچنین برخی از اهل سنت آورده‌اند: «امام مسلم در کتاب «فضائل صحابه» از ابوسعید الخدری نقل کرده که در دعوای بین خالدبن‌ولید و عبدالرحمان‌بن‌عوف، پیامبر(ص) به خالد فرمودند: هیچ‌یک از صحابه مرا سب نکنید!... این حدیث به‌طور واضح خالدبن‌ولید و طبقه او را [طلقاء و امثال آنها] از مفهوم «صحابی» خارج کرده است. جالب آنکه خود خالد که از زمان فتح مکه تا ۱۸ماه همراه پیامبر(ص) بود، مدعی نشد که جزو صحابه است. گویی برای او روشن بود که صحابه پیامبر با آنها که طلقاء بودند تفاوت دارند. همچنین روایات دیگری وجود دارد که افرادی همانند عبدالله‌بن‌عمر، سب‌کنندگان مهاجران را در دایره صحابی ندانسته است (الدرالمنثور، ج1، ص467). و حتی روایاتی وجود دارد که عمربن‌خطاب، طلقاء را متهم می‌کرد به اینکه اسلام را ناخواسته پذیرفته‌اند (الصحبه و الصحابه، ص116). درنتیجه مطابق آرای برخی از عالمان اهل سنت، صحابه در ادبیات دینی دایره شمولی دارد که مطابق آیات و روایات نمی‌تواند قابل صدق بر شخصیت‌هایی همچون معاویه باشد. لذا تمام آثاری که اهل سنت برای صحابی قائل هستند (مانند عدالت، حرمت مذمت و لعن)، بر افرادی همچون بار نمی‌شود؛ چرا که بسیاری از اهل سنت، حتی در اسلام معاویه تردید جدی دارند چه رسد به آنکه وی را شخصیتی مقدس بپندارند که امکان نقد رفتارهای او و ارزیابی آن با معیارهای «فاسق» و «ظالم» وجود نداشته باشد. 🆔 @Qasas_school
🔰 ترور رزم‌آرا و خودکشی صادق هدایت ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۹شمسی، رزم‌آرا به عنوان نخست‌وزیر کشور به قتل رسید. او شوهر خواهر صادق هدایت بود و شاید یکی از روزنه‌های امیدی که هدایت از آن بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود را انتظار می‌کشید. اما گلوله‌ی خلیل طهماسبی هرچند امید یک ملت را نسبت به "ملی شدن صنعت نفت" زنده کرد، روزنه‌ی امید صادق هدایت را بست و معیشت وی را به تنگنای سخت‌تری انداخت. مصطفی فرزانه از آخرین افرادی است که در روزهای پایانی عمر هدایت با وی مراوده داشته. او در نامه‌ای ماجرا را اینگونه شرح می‌دهد: از روز دوشنبه دوم آوریل [۱۲ فروردین ۱۳۳۰]بگویم؛ شبِ آن روز من به سیرک دعوتش کرده بودم. قرارمان توی کافه‌ی نزدیک سیرک بود. مدت‌ها بود که دیگر لغز نمی‌گفت و همیشه فکر می‌کرد. من اتفاقا جوری سر صحبت را «واز» کردم که قدری درددل کرد. می‌گفت: «نوولی را که نوشته بودم یادت هست؟ (این قصه‌ی کوتاهی بود که در پاریس نوشته و بعد پاره کرده بود اسمش عنکبوت لعنت‌شده بود، قصه‌ی عنکبوتی بود که ننه‌اش نفرینش کرده و آبی که با آن تار می‌بافد خشکیده دیگر رفقایش بهش اعتنا نمی‌کنند و او از بی‌نوایی می‌خواسته مگس خشکیده‌های تار عنکبوت‌های دیگران را بخورد که آن‌ها هم می‌زده‌اندش. حتی از ناچاری رفیق سوسک و خرچسونه‌ها می‌خواسته بشود که آن‌ها هم محلش نمی‌گذارند) گفت خیلی به زندگی خودم شبیه است. دیگر حالا از وقتی که را کشته‌اند این چارتا بروبچه‌هایی که این‌جا توی سفارتخانه‌اند و اوایل سراغم می‌آمدند محلم نمی‌گذارند. حتی آن کسی که برای کاغذهایم نشانی منزلش را داده بودم با این‌که اتومبیل و تلفن دارد، تا خودم ده دفعه تلفن نکنم خبرم نمی‌کند که آیا کاغذ دارم یا نه. تازه به درک! کاغذ را می‌خواهم چه کنم؟» بعد توی سیرک هم دیدم با وجود مسخره‌بازی‌های مقلد‌ها هیچ میلی به تماشا ندارد. پیش از آن‌که نیمه‌ی بازی بیرون بیاییم باز پرسید: «یادت هست ازم پرسیده بودی Lamontdns l’Ame (اسم یکی از آثار سارتر) ترجمه‌ی فارسی‌اش چه می‌شود؟ می‌شود دل‌مردگی.» به شوخی گفتم: «وصف‌الحال است؟» گفت: «خیلی»! در تاریخ عموما ریزه‌کاری‌هایی از جنس نسبت‌ها و روابط فامیلی و سپس مواردی حاکی از تضاد منافع شخصی طبقه‌ی موسوم به روشنفکران یا خواص جامعه با منافع ملی، خیلی به چشم نمی‌آید ولی هم حقیقت دارد و هم در فهم وضعیت دوره‌های تاریخی مؤثر است. مثلا از همین خودکشی هدایت که گاه با تفاسیر فلسفی و حماسه‌سرایی به عنوان آخرین اثر هنری وی یاد می‌شود، می‌توان پی برد گاه موضوع بسیار خُردتر و شخصی‌تر از آن چیزی است که نمایانده می‌شود. اگرچه همین رفتار خُرد شخصی می‌تواند نماینده‌ی یک ویژگی عصری حاکم بر اذهان روشنفکران آن دوره باشد اما تسری دادن وضعیت ورشکستگی یک فرد یا یک طبقه‌ به تقدیر عمومی، محل تأمل جدی است. مثلا ترور رزم‌آرا هرچند یک روشنفکر را به ورطه‌ی ناامیدی می‌کشاند و وی در نتیجه‌ی آن آثاری از حال روحی خود خلق می‌کند، اما همین ترور، گشایشی در ساحت سیاست و تأمین منافع ملی ایجاد می‌کند. قبض یکی، بسط بسیاری است. 🆔 @Qasas_school
🔰 ابوطالب 📜 شیخ مفید بر این باور است که هفتم ماه مبارک رمضان، سالروز وفات حضرت ابوطالب، عموی رسول خدا و پدر اميرالمؤمنين است. ر.ک: مسارالشیعه. 📜 هرچند اقوال دیگری درباره روز وفات ابوطالب وجود دارد. ر.ک: ابن‌سعد، طبقات‌الکبری، ج۱، ص۱۰۰؛ ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۳۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷-۳۸؛ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص۸۱۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۱، ص۱۵۰ و... 📜 از امام باقر در ستایش عظمت ابوطالب روایت شده: اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه‌ی ترازو و ایمان سایر خلق را در کفه‌ی دیگر بگذارند، کفه‌ی ابوطالب سنگین‌تر است. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۶۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶. 📜 سخن از حمایت ابوطالب نسبت به رسول خدا تفصیل زیادی می‌طلبد و کافیست بدانیم که او همواره پسر خود علی را بر بستر پیامبر می‌خوابانید و هرشب جای پیامبر را مخفیانه تغییر می‌داد تا مبادا قریش به رسول خدا گزندی برسانند. سپس به پیامبر می‌گفت: ای پسر برادرم، برو و هرچه دوست داری بگو، به خدا قسم تو را لحظه‌ای تنها نمی‌گذارم. ابن‌هشام، سیره النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷. 📜 ابوطالب اشعار مهمی را درباره حمایت خویش از پیامبر سروده و در برخی از آنها علی و جعفر را به یاری پیامبر تحریض کرده است. کراجکی، کنزالفوائد، ص۷۹؛ بیهقی، دلائل‌النبوه، ج۲، ص۱۸۸؛ ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن‌کثیر البدایه و النهایه، ج۳، ص۴۲؛ فتال نیشابوری، روضه‌الواعظین، ص۱۴۰-۱۴۱؛ مجلسی بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶. 📜 همچنین در روایتی پیامبر فرمود: قریش درباره هرچه که کراهت داشتم به من برسد ناکام ماند تا زمانی که ابوطالب رحلت نمود. ابن‌هشام، سیره‌النبویه، ج۱، ص۴۱۶. 📜 درباره ابوطالب آورده‌اند: ابوطالب فردی تنومند و قوی‌هیکل، زیبا و خوش‌قیافه بود، که در چهره‌ی او سیمای پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد. محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۰۸. 📜 از اکثم‌بن‌صیفی حکیم معروف عرب پرسیدند: حکمت و ریاست و سیاست را از که آموختی؟ گفت از همنشین علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب‌بن‌عبدالمطلب. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۳۴. 📜 پیامبر در مصیبت ابوطالب بسیار گریست و بر پیکر او حاضر شد. سپس چهار مرتبه بر جبین راست و سه مرتبه بر جبین چپ ابوطالب دست کشید و فرمود: عموجان! در کودکی مرا پرورش دادی، در یتیمی کفیلم شدی، در بزرگسالی یاورم بودی. خدا به تو پاداش نیکو دهد. سپس حضرت رسول پیشاپیش پیکر ابوطالب می‌رفت و بلند می‌فرمود: صله‌رحم به جا آوردی و جزای نیکو گرفتی. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵. 🆔 @Qasas_school
🔰خدیجه کبری 🔶 خودش صاحب ثروت فراوانی بود. کاروان‌های تجاری‌اش شهرت داشت. خدیجه را می‌گویم که در عرب جاهلی ملقب بود به طاهره و سیده نساء قریش. بیهقی، دلائل‌النبوه، ص22؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج3، ص15. 🔷 شوهرش محمد که به رسالت مبعوث شد، بی‌درنگ تصدیقش کرد و سپس مورد طعن اطرافیان قرار گرفت. تصور کنید، زنی با چنان اعتبار اجتماعی، کارش به جایی رسید که سایر زنان عرب از او کناره گرفته و افراد پست به او زخم‌زبان زدند و حتی هنگام زایمان او را تنها رها کردند. کوفی، الاستغاثه، ج1، ص70؛ طبری امامی، دلائل‌الامامه، ص77؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص524؛ حلی، العدد القویه، ص223؛ مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص80. 🔶 در خدیجه چه بود که وقتی سران قریش به محمد پیشنهاد ثروت فراوان و ریاست قوم و قبیله را دادند تا وی دست از فریاد توحید بردارد، او قرص و محکم از رسول خدا پشتیبانی کرد و حتی پیامبر را در مواجهه با هزاران شکل از دشمنی دلداری می‌داد و جسارت‌های عرب جاهلی را بی‌اهمیت می‌شمرد؟ درحالیکه شاید زنی مانند خدیجه که مزه‌ی رفاه و ثروت و قدرت را چشیده، با پیشنهادهای سران قریش وسوسه شود و از درون خانه بر همسر خویش با چانه‌زنی‌ها و حیله‌های زنانه فشار آورد! ابن‌هشام، السیره‌النبویه، ج1، ص240؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج6، ص82. 🔷 ویژگی حق‌طلبی و استقامت در مسیر خدا خدیجه را به زنی تبدیل کرد که پیامبر هرگز یاد او را فراموش نمی‌کرد. عایشه دراین‌باره می‌گوید: «رسول خدا از خانه بیرون نمی‌رفت، مگر آنکه خدیجه را یاد می‌کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می‌فرمود. روزی از روزها حسادت در من گُر گرفت و به پیامبر گفتم: او پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به شما داده است (منظور عایشه خودش بوده). پیامبر با شنیدن این جملات از روی حسادت درباره خدیجه، بسیار غضبناک شد به طوری که موی جلوی سر حضرت از خشم می‌لرزید. سپس پیامبر فرمود: نه.. نه...! به خدا قسم بهتر از خدیجه را نصیبم نکرده. او به من ایمان آورد وقتی که مردم کافر بودند و مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و اموال شخصی خود را در راه رسالت خرج کرد وقتی قریش مرا تحریم اقتصادی کردند و از او فرزندانی نصیب من شد که از سایر زنان نشد.» ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1823؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ج3، ص18؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج6، ص84. 🔶 درباره حسادت برخی زنان پیامبر به مقام خدیجه نزد پیامبر نقل‌های دیگری نیز هست. عایشه خود دراین‌باره نیز گفته: «بر احدی از زنان پیامبر حساس نبودم آن اندازه که خدیجه حساسیت مرا برمی‌انگیخت. پیامبر بسیار از خدیجه یاد می‌کرد و گاه گوسفندانی ذبح می‌نمود و برای دوستان خدیجه می‌فرستاد.» یعنی رسول خدا آنقدر خدیجه را دوست داشت که به دوستان او خدمت می‌کرد صرفا از آن جهت که با خدیجه رابطه دوستی داشتند. احمد بن حنبل، مسند، ج6، ص202؛ بخاری، صحیح، ج4، ص230 و ج7، ص76؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج7، ص133. 🔷 درباره فضیلت‌های خدیجه از پیامبر روایت شده: «بهترین زنان عالم، مریم بنت عمران، آسیه بنت مزاحم، خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد هستند.» ابن عباس هم می‌گوید: «روزی پیامبر چهار خط بر زمین کشید و نام چهار زن (مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه) را برد و فرمود اینها بهترین زنان بهشتی هستند. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1822؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج6، ص83. 🔶 خدیجه کسی بود که خداوند از طریق جبرئیل امین برای او سلام فرستاد. مسلم در صحیح خود آورده: «پیامبر فرمود جبرئیل نزد من آمد و گفت یا رسول الله! اینکه خدیجه با ظرفی از غذا و نوشیدنی نزد تو می‌آید. از طرف خدا و من به او سلام برسان و او را به خانه‌ای در بهشت بشارت بده.» ابن‌هشام در سیره خود و نسائی و حاکم نیشابوری نیز شبیه همین روایت را نقل کرده‌اند. مسلم نیشابوری، صحیح، ج7، ص133؛ ابن‌هشام، السیره‌النبویه، ج1، ص241؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج2، ص136؛ نسائی، فضائل‌الصحابه، ص75؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج2، ص138. 🔷 همچنین خدیجه همان بانویی است که خداوند او را در قرآن ام‌المومنین خطاب کرد: النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ (احزاب/6) به نقل شیخ مفید این بانوی بزرگوار در 10 رمضان سه سال پیش از هجرت، رحلت نمود. این فقدان چنان بر پیامبر سنگین آمد که سال رحلت خدیجه را «عام الحزن» نامید. مسارالشیعه، ص22. 🔺سلام خدا بر ام‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری 🆔 @Qasas_school
🔰 سوریه‌ی رومی، اسلام اموی باید سوریه را بعد از بیست و چند قرن همچنان رومی دانست. در جامعه‌ای رومی، تنها اسلام اموی سرپا می‌ماند و لاغیر. با امویان بود که شامات، رومی-زنگی شد و تا همین امروز رومی-زنگی باقی مانده است. این است که هنوز هم طنین حکومت اموی در گوش این مردم هست. خیابان‌ها را به نام‌شان می‌کنند. میادین، هتل‌ها، شرکت‌ها و نهادها را هم؛ فرقی هم ندارد از چه طیفی باشند. اکثرشان اموی هستند. امویان نه بخشی از تاریخ سوریه که شروع تاریخ در این جغرافیاست، آن چنان که شامیان خود به درستی قائل‌اند. 📚 سور سوریه، ص۴۸، اثر محمدقائم خانی، سال انتشار ۱۳۹۹. 🔺پ.ن: به‌راستی چرا ما کشورهایی نظیر سوریه و یا مصر را شرقی می‌پنداریم؟ که البته منظور شرق و غرب جغرافیایی نیست!! 🆔 @Qasas_school
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
🔰 سوریه‌ی رومی، اسلام اموی باید سوریه را بعد از بیست و چند قرن همچنان رومی دانست. در جامعه‌ای رومی،
🔰 شرق، غرب و سرزمین میانه طه حسین یکی از متفکران مصری، در مقدمه کتاب «مستقبل الثقافه» یک پرسش طرح می‌کند: «آیا مصر به شرق تعلق دارد یا به غرب؟» سپس در مقام پاسخ می‌گوید: روابط مصر با کشورهای شرقی در سراسر تاریخ، از حدود عراق فراتر نرفته. در مقابل، پیوندهای مصر با غرب از روزگار باستان، بسیار پر دامنه‌تر و استوارتر بوده است. هر کودک دبستانی می‌داند که فراعنه پس از نخستین هزاره پیش از میلاد مهاجرنشینهایی مصری در یونان بنیاد کردند و نیز می‌داند که ملتی شرقی یعنی ایرانیان، که در فاصله‌ای دور از مصر می‌زیستند، در پایان قرن ششم پیش از میلاد مصر را به تصرف درآوردند ولی مصر به این حکومت بیگانه شرقی از روی اکراه تن در داد و بعد به مقاومت شدید در برابر آن برخاست تا سرانجام به یاری داوطلبان یونانی و مردم شهرهای یونانی زبان، آن را بیرون راند. بنا بر دیدگاه طه حسین، مصریانی که خود را به مردم هند و چین نزدیک‌تر می‌دانند تا به مردم یونان و روم و فرانسه، به خطا می‌روند. سپس وی علت جدایی مصر از اروپا را هم گردن ترکان عثمانی می‌اندازد و دوره حکومت عثمانی را قرون وسطای مصر قلمداد می‌کند. در ادامه می‌توان پرسید: «آیا سوریه‌ی رومی که حائز خوانش اموی از اسلام هم هست، وضعیتی شبیه مصر ندارد؟» پرسش مهم‌تر اما این است که «آیا دوگانه شرق و غرب، دوگانه‌ای کامل در صورت‌بندی تاریخ و جهان است؟» در پاسخ به همین پرسش، ذهن بسیاری به سوی اصطلاح «سرزمین میانه» متمایل شده که نه شرقی است و نه غربی و هم شرقی است و هم غربی و از هر جهت در مقام و وضعیت میانه است. تا جایی که دکتر محمدحسن زورق افراد حاضر در سرزمین میانه را به لحاظ ویژگی‌های جسمی مانند قد و وزن و رنگ پوست و... هم در میانه‌ترین حالت قلمداد می‌کند. برای ذهن‌های خلاقی که می‌خواهند از دوگانه‌ی کلیشه‌ای شرق و غرب فراتر بروند، اصطلاح سرزمین میانه حامل قصه و پیام مهمی است. شاید بتوان در فرصتی از احوال در میانه بودن نوشت.. 🆔 @Qasas_school
🔰 قصه قنبر و آیاتی که بر حجاج خواند! بی‌شک یکی از جلّادهای بزرگ تاریخ فردی است به نام حجاج‌بن‌یوسف ثقفی. نقل است که روزی هوس کشتن یکی از شیعیان امیرالمومنین را می‌کند تا به قول خودش با این خونریزی به خداوند تقرب جوید. اطرافیان، قنبر غلام علی را معرفی می‌کنند و حجاج را مطمئن می‌سازند که کسی به اندازه قنبر با علی مصاحبت نداشته. حجاج دستور احضار قنبر را می‌دهد. ماموران قنبر را دست‌بسته به دربار حجاج می‌آورند. گفتگوهایی میان حجاج به عنوان حاکم کوفه و قنبر غلام علی صورت می‌گیرد که نشان از نهراسیدن قنبر و دادن پاسخ‌های کوبنده دارد. سپس حجاج از قنبر می‌پرسد: «تو برای شخص علی چه می‌کردی؟» (قنبر یکی از مباشران مهم امیرالمومنین در انجام و اجرای احکام حکومتی نیز بود). قنبر پاسخ می‌دهد: برای علی آب وضو مهیا می‌کردم. حجاج می‌پرسد: علی بعد از وضو چه می‌گفت؟ قنبر می‌گوید: مولایم این آیات را می‌خواند: «فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِرُّوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیهِمْ اَبْوابَ کُلِّ شَی، حَتی اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِین َظَلَمُواْ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ ّالْعَالَمِینَ» (انعام/44 و 45) بدین معنا که چون سخنان و تذکرها را فراموش کردند، درهای هر چیزی را برای آنها گشودیم و آنها سرمست از این گشودگی بودند. ناگهان یقه آنها را گرفتیم و آنها ناامید شدند. حمد خدایی که ریشه ستمکاران را خواهد بُرید. حجاج کنایه در آیه را فهمید و از قنبر پرسید: حتما علی این آیات را بر ما تأویل می‌کرد؟ قنبر هم شجاعانه پاسخ داد: آری! حجاج خونخوار حالا خشمگین روبه قنبر گفت: اگر گردن تو را بزنم، چه می‌کنی؟ قنبر گفت: آن‌گاه مرا به آرزویم رساندی و خودت را بدبخت کرده‌ای! حجاج دستور داد سر از تن قنبر برداشتند و اینگونه به وصال مولایش علی و مصاحبت ابدی با او رسید! 🔺پ.ن: آیاتی که قنبر از زبان امیرالمومنین نقل می‌کند، بسیار آیات تأمل‌انگیزی هستند. از آن جهت که اگر گروهی به تذکر خداوند پشت کنند و از دین او روی برگردانند، به گشودگی و نعمت‌هایی دست خواهند یافت... اما به طور موقت. عاقبت، سرمستی و فرحناکی آنها با گرفتن گریبان و قطع شدن پشتوانه‌های‌شان مواجه خواهد شد. 📚 شیخ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۱، ص۳۲۸؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۱، ص۳۵۹؛ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشّی، ج۱، ص۷۵. 🆔 @Qasas_school
انیمیشن که اخیرا به جایزه اسکار رسیده، قصه‌ای دارد قابل خوانش و لبریز از گراها و رگه‌هایی مرتبط با تاریخ. از این‌رو در ادامه تحلیلی ارائه خواهد شد که با نمایان ساختن "دو پهلو" بودن این قصه، ویژگی تحسین برانگیز متون خوانش پذیر را گوشزد کند. 🆔 @Qasas_school
🔰 یک: معنای دو پهلو | نگاهی به انیمیشن در سایه‌ی سرو ✍🏻حدیث عارف‌پور "در سایه‌ی سرو" نام انیمیشنی است محصول کانون پرورش فکری که در جشنواره اسکار امسال موفق به کسب جایزه‌ در بخش پویانمایی شد. بعد از کسب این جایزه نقد‌ها و تحلیل‌های متفاوت و گاه متضادی متناسب با نوع نگاه منتقدین در ارتباط با محتوای آن نگاشته شد. البته حواشی پس از اهدای جوایز و صحبت‌های کارگردانان اثر در جهت‌گیری برخی تحلیل‌ها بی‌تأثیر نبود. درست است که به عقیده‌ی بارت معنا انحصارا در اختیار مولف نیست و در لحظه‌ی پایان یک اثر و مرگ مولف، مخاطبِ فعال متولد شده و می‌تواند آزادانه هرگونه برداشت و تفسیری از متن (در معنای کلی text) ارائه دهد، اما به نظر می‌رسد حتی با فرض منفک قرار دادن هویت، شخصیت و عقاید مولف از متن او، در نهایت ویژگی‌های خود اثر یا متن نیز در خوانش‌های مختلف از محتوای آن موثر باشد. از این منظر انیمیشن در سایه‌ی سرو، اثری است با قابلیت برداشت‌های مختلف. چون خود اثر دارای ویژگی‌هایی است که خوانش‌های متفاوت و متضاد را ممکن می‌کند. برای مثال بی‌کلام بودن، لایه‌های معنایی متفاوت و تلاش برای فرار از صراحت بیان در این انیمیشن از جمله مواردی هستند که ظرفیت و قابلیت‌ خاص آن در ارائه‌ی تفاسیر گوناگون از سوی مخاطبان و منتقدان را نشان می‌دهد. گزاره‌ی پیشین در همین ابتدای امر از عنوان انیمیشن قابل اثبات است، چراکه عنوان "در سایه‌ی سرو" خود در بردارنده‌ی معنایی کنایی است. به یک معنا سایه در واقع جایی است که به دور از اشعه آزاردهنده‌ی نور، ما را در خنکای حمایت و پناهش جای می‌دهد اما در معنایی دیگر این سایه می‌تواند قسمت سیاه وجود کسی یا چیزی باشد که سنگینی آن مانعی است برای به دنبال‌کننده‌ی نور و رشد؛ ولو آن کس پدر باشد یا آن چیز، سرو. چنان‌که در جایی از انیمیشن می‌بینیم که وقتی دختر در سایه‌ی سروگونه‌ی پدرش قرار می‌گیرد، آب می‌شود. این تناقض که کسی در خنکای سایه آب شود، شاید چنین معنایابی شود که وی چندان رضایتی از این چتر حمایتی ندارد و در سنگینی سایه یا قسمت تاریک گذشته‌ی پدر ذره‌‌ذره در حال آب شدن است. همچنین باید دانست که ما در این انیمیشن شاهد تقابل‌های دوگانه‌ای چون سنت/مدرنیته، خشکی/ دریا، ساکن/ سیال، نسل قدیم/ نسل جدید و گذشته/ آینده‌ هستیم که هر کدام از این دوگانه‌ها به فهم معنای اثر کمک می‌کنند. 🆔 @Qasas_school