eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.1هزار دنبال‌کننده
317 عکس
17 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
زائران اباعبدالله در روز اربعین سه دسته بودند: ۱) جابربن‌عبدالله انصاری و همراهش عطیه‌بن‌سعد‌. ۲) گروهی از بنی‌هاشم. ۳) کاروان اسیران اهل بیت که از دمشق می‌آمدند. در چند عکس [استوری] مطالبی درباره شخصیت جابربن‌عبدالله انصاری به عنوان اولین زائر امام در اربعین آمده است. 🆔 @Qasas_school
🔰 درباره‌ی عطیه 🔸عطیه‌بن‌سعد عوفی همان جوان حدودا ۲۵ساله‌ای است که همراه با جابربن‌عبدالله انصاری در اربعین به کربلا آمد و شد جزو اولین زائران امام حسین (علیه‌السلام). 🔹درباره‌ی او گفته‌اند که شیفته‌ی علی‌بن‌ابی‌طالب بوده و وقتی حجاج‌بن‌یوسف او را مخیر می‌کند میان دشنام دادن به علی یا خوردن چهارصد شلاق در وسط شهر، او دومی را برمی‌گزیند. یعنی کتک می‌خورد ولی راضی به ناسزاگویی نمی‌شود. 🔸عطیه مفسر قرآن و محدث بود. از او تفسیری برجای مانده و نامش در زمره‌ی راویان خطبه فدکیه هم هست. 🔹روز اربعین وی به جابر کمک کرد تا در فرات غسل کرده و سپس لباس احرام بپوشد و به قبر اباعبدالله نزدیک شده و زیارت کند. در این زیارت جابر بابت گریه‌ی بسیار، سه‌بار از هوش می‌رود و عطیه او را به هوش می‌آورد. 🔸سپس جابر در بخشی از نجوای زائرانه‌ی خود به امام می‌گوید: حسین جان! در آنچه تو انجام دادی ما نیز شریکیم. در این لحظه، عطیه با تعجب از جابر می‌پرسد: چگونه شریکیم؟ درحالیکه ما در این دشت فرود نیامدیم و از کوهی بالا نرفتیم و شمشیری نزدیم اما این گروه سر از بدن‌شان جدا شد و اهل‌شان به اسیری رفت؟ 🔹جابر به عطیه می‌گوید: از رسول خدا شنیدم که هرکس گروهی را دوست بدارد با آنها محشور شده و هرکس کار قومی را دوست داشته باشد در آن کار با آنها شریک است! 🔺این بشارتی است برای بسیاری از ما.. که شاید در این روزهای اربعینی، نتوانستیم در بیابان‌ها و جاده‌های عراق پابه‌پای زائران چند روز سخت را سپری کنیم و اصطلاحا "جا ماندیم". بشارت است چون به صرف رضایت به این کنش و پویش میلیونی، یعنی با آنها شریک بوده‌ایم. 📚 ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج‌۶، ص۳۰۵؛ ابن‌حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۰۹؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۵۳؛ سفینة البحار، ج۶، ص۲۹۶؛ طبری آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج‌۲، ص۷۵؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص۱۹۶؛ تاریخ الطبری، ج‌۱۱، ص۶۴۱؛ آینه در کربلاست، ص۷۴۴. 🆔 @Qasas_school
🔰پذیرایی از زائران و دعوای هاشمی-اموی | یکم 🔶 این روزها که پذیرایی مردم عراق از زائران امام حسین اعجاب همگان را برانگیخته، بد نیست پی این رسم مهمان‌داری را در تاریخ بگیریم و ببینیم اولین رگه‌های آن کجا جوشیده. شاید در پس این رصد تاریخی و قصه‌هایش، دریافتیم اصلا چرا جوشیده و کشف کردیم انگیزه‌های این بریز و بپاش عرب برای مهمان خویش چیست؟ 🔹من سرنخ این کرامت را گرفتم و آنقدر کشیدم و در تاریخ پیش رفتم که رسیدم به هاشم. جد پیامبر اکرم و سر سلسله‌ی طایفه‌ای به نام بنی‌هاشم. ابن‌سعد در طبقات‌الکبری می‌گوید: هاشم مردی ثروتمند بود. تاجری که به سبب هوش بالای اقتصادی توانست سفرهای تابستانه و زمستانه را راه بیاندازد و آن‌چنان موفق عمل کند که با قیصر هم فالوده بخورد. 🔸در همان روزگار خشکسالی شدیدی پدید آمد. مردم در مضیقه فراوان بودند که «هاشم به شام رفت و دستور داد براى او مقدار زيادى نان بپزند و آنها را در جوال‌ها بار شتران كردند و چون به مكه رسيد نان‌ها را خرد كرد و شتران را كشت و دستور داد ديگ و ديگدان بر پا ساختند و گوشت‌ها را پختند و اهل مكه را سير كرد و از ايشان پذيرايى نمود و اين نخستين ميهمانى و پذيرايى پس از قحطى مذكور بود و به همين جهت ملقب و معروف به هاشم (خُرد کننده) شد.» (نام اصلی هاشم، عمرو بوده) 🔹سپس در وصف این کرامت هاشم، شاعران شعر سرودند و مهم‌ترین رسانه‌ی عرب را درخدمت او درآوردند که برایش شهرت و محبوبیتی وسیع ساخت. مثلا عبدالله‌بن‌زبعرى سرود: عمرو، عمرو بزرگوارى براى قوم خود نان ريز كرد، درحالى‌كه مردان مكه قحطى زده و لاغر بودند. یا وهب‌بن‌عبدقصىّ سرود: هاشم كارى را بر عهده گرفت كه ابن‌بيض (بازرگانى معروف از قوم عاد كه در ثروتمندی ضرب‌المثل بوده) هم از انجام آن عاجز و درمانده بود، براى مردم بر شتران تيزرو از سرزمين شام گندم فراوان آورد، اهل مكه را از لحاظ نان و گوشت تازه در فراخى و گشايش قرار داد، گويى مردم در چادرها و خيمه‌‏هايى هستند كه از ديواره‏‌هاى آن بركت مى‌‏جوشد. 🔸نقل است که در همین روزها، امیه‌بن‌عبدشمس، حسادتش جوشید و خواست با بریز و بپاش خود را در برابر هاشم عَلَم کند. چون نتوانست، مورد سرزنش قریش قرار گرفت و بر آتش خشم و حسادتش افزوده شد. روزی امیه به هاشم دشنام داد و از او خواست كه درباره حسب و نسب خود با اميه مسابقه بگذارد و حَكَمى تعيين كنند تا قضاوت كند كدام‌يك والا گهرترند. هاشم به مناسبت اينكه سن و سالى از اميه گذشته بود خوش نداشت كه اين كار صورت بگيرد اما بابت اصرار امیه مجبور به پذیرش شد. 🔹هاشم به اميه گفت: من اين كار را مى‏‌كنم ولى به شرط آنكه هر كس باخت پنجاه ماده شتر سيه چشم بپردازد كه در مكه آنها را بكشند و ده سال هم از شهر مكه بيرون برود. اميه به این شرط رضایت داد و سپس كاهن بنى‌خزاعه را حَكَم قرار دادند و او به والا گهرى هاشم رأى داد. هاشم ماده شتران را گرفت و كشت و به حاضران خورانيد و تقسيم كرد. اميّه هم به شام رفت و ده سال مقيم آنجا بود. اينجا سرآغاز یک دشمنی علنی ميان هاشم و اميه بود و شروعی برای مسابقه در خدمت‌رسانی. ادامه👇 🆔 @Qasas_school
🔰پذیرایی از زائران و دعوای هاشمی-اموی | دوم 🔷 سپس هم هاشم و هم امیه به این نتیجه رسیدند پذیرایی و خرج کردن برای مردم کارکردهایی دارد که عرب بدان‌ها بسیار مشتاق است. مانند شهرت و یاد شدن به کرامت و بزرگی و البته قدرتی که در پس پرده‌ی این اعتبار اجتماعی به دست می‌آید. این کارکرد بسیار انگیزه‌بخش بود و می‌توانست عرب را به کنش در این راه وادارد. 🔸جالب آنکه بعد از این ماجراها، هم امیه و هم هاشم تصمیم گرفتند برخی مناصب مهم مرتبط با حج و زیارت کعبه را از بنی‌عبدالدار گرفته و خود عهده‌دار آن شوند. مناصبی مانند پذیرایی (رفادت) و آب‌رسانی (سقایت). مذاکرات دراین‌باره شروع شد ولی کار آنقدر بالا گرفت که نزدیک بود میان قبایل هم‌پیمان عرب جنگی وسیع درگیرد (ر.ک به ماجرای: حلف‌المطیبین و لعقه‌الدم). 🔹جالب‌تر اینکه تمامی این خدمات را هم رایگان در اختیار زائران قرار می‌دادند و برای چنین امر ظاهرا بدون سود و پر ضرر، در آستانه‌ی یک درگیری و جنگ خونین بودند. آیا این سوال‌انگیز نیست؟ شبیه این وضعیت در روزگار کنونی بارها به چشم خورده و نمونه‌هایی از آن در اربعین قابل مشاهده است. 🔸از سوی دیگر چون لازمه ریاست بر قبیله بیعت افراد و همراهی بدنه بود، مردم قبیله با کسی همراه می‌شدند که توانایی ریاست را داشته باشد. توانایی مالی هم یکی از معیارهای ریاست بود چرا که رئیس قبیله در بسیاری موارد باید جور بی‌پولی اهالی قبیله را می‌کشید و یا دست به هزینه‌های گزاف می‌زد. یکی از نشانه‌های توانمندی مالی هم پذیرایی از زائران بود. اگر کسی می‌توانست اینجا خودی نشان دهد، خودبه‌خود کاندیدای ریاست قبیله می‌شد و یا در صف ریش‌سفیدان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر قرار می‌گرفت. اینگونه ثروت و قدرت در نسبت با هم رشد می‌کردند. 🔹بافت عشیره‌ای و قبیله‌ای در میان عرب هنوز در موارد قابل توجهی از این فرمول تبعیت می‌کند. هرچند در میان شیعیان انگیزه‌های خالصانه مذهبی و قربت به امام بسیار پررنگ شده اما نمی‌توان خدمت‌رسانی با انگیزه‌های مسابقه‌ی عشیره‌ای و قبیله‌ای را نادیده گرفت. 🔸شاید در وقتی دیگر بتوان به برخی نمونه‌های عینی مانند کنش‌های امثال مقتدی‌صدر از این زاویه پرداخت و نشان داد که کرامت و سخاوت عرب چگونه در مواردی به ابزار تبدیل شده ولو نتوان اصل این مواساه و اخوت با انگیزه‌های الهی را در موارد بسیار زیادی نادیده گرفت. 🔹شاید این سوال ذهن بسیاری را به خود درگیر کند که چطور همین افراد اهل جود و کَرَم، یک‌روز بعد اربعین به صورت عجیبی تغییر رفتار داده، به‌گونه‌ای که گویا با غروب اربعین سوت پایان کارناوال پذیرایی و رفادت به صدا درمی‌آید و بازی در نظرشان تمام می‌شود؟! 🔸آیا جمعیتی که یک رفتار کریمانه را روزها و سالها تمرین می‌کنند، نباید این رفتار در آنها به ملکه اخلاقی تبدیل شود؟ و البته سوالات جدی‌تری که می‌تواند با دقت بیشتری رفادت و سقایت در اربعین را کاویده و در مواردی مانع از خیال‌بافی و از آن مهم‌تر خودتحقیری شود! 🔺در پایان باز بر این نکته تأکید می‌شود که هدف این متن نادیده‌انگاشتن کرامت بخش مهمی از شیعیان عراق و زحمات بی‌دریغ آنها نیست. فقط تذکری بود برای برحذر ماندن از ذوق‌زدگی منجر به تحلیل‌های غلط ذیل برچسب‌های . 🆔 @Qasas_school
🔰جلو زدن یا عقب ماندن؟! برنگ/ برش‌هایی برای درنگ حسابدار از دلکانو پرسید: «امروز چند شنبه است؟» دلکانو پاسخ داد: «چهارشنبه» حسابدار گفت: «در جزیره امروز پنج‌شنبه بود!!» دلکانو پاسخ داد: «امکان ندارد. حساب من صحیح است. از روز اول، یادداشت‌های روزانه داشته‌ام. حتی دفتر ماژلان هم این‌جاست. طبق نوشته‌های او هم امروز باید چهارشنبه باشد.» آنها چندین بار یادداشت‌های‌شان را زیر و رو کردند و روزها را به دقت شمردند؛ هیچ اشتباهی نشده بود. برای آن‌ها آن روز چهارشنبه بود؛ اما چه اتفاقی رخ داده بود؟ دلکانو و همراهانش به کشف عجیبی رسیدند: آنها کره‌ی زمین را از غرب به شرق دور زده بودند؛ یعنی در خلاف جهت گردش زمین به دور خودش. برای همین یک روز عقب افتاده بودند. اگر کسی زمین را از شرق به غرب یعنی در جهت گردش آن دور می‌زد، یک روز جلو می‌افتاد. 📚 سفر به آن سوی دریاها، ص101-102 🔺این ماجرای یک کشتی اسپانیایی بود که از غرب به سمت شرق رفته بود تا به سرزمین طلا و ادویه برسد. از غرب به شرق آمدن آنها را یک روز عقب انداخته بود. ولی اگر از شرق به غرب می‌رفتند یک روز جلو می‌افتادند. استعاره زیرکانه‌ای است برای آنکه به سمت غرب(تمدن غرب) رفتن را جلو زدن و به سمت شرق (تمدن شرق) رفتن را عقب ماندن تصویر کند. 🆔 @Qasas_school
🔰دلّالی که برای یهود از فلسطینی‌ها زمین می‌خرید! به مناسبت ۷شهریور سال‌مرگ سیدضیاء طباطبایی 🔶 گرچه شهرت سیدضیاء بیشتر بابت شراکت با رضاخان و سپس نخست‌وزیری کوتاه‌مدت اوست اما در نسبت با فلسطین و در ارتباط با اسرائیل، تاریخ از وی به عنوان یک دلّال زمین یاد می‌کند. 🔹سیدضیاء رئیس کنفرانس اسلامی در فلسطین بود. این کنفرانس بنا داشت جهان اسلام را در برابر اغراض شوم یهودیان در دست‌اندازی به فلسطین متحد کند. اما افرادی مانند سیدضیاء خیانت کردند و در عمل به اهداف صهیونیست‌ها کمک نمودند. 🔸در سال‌هایی که موج مهاجرت یهودیان به فلسطین زیاد شد و مردم بومی آنجا بعد از فروش برخی اراضی خود به یهودیان از این واگذاری زمین پشیمان شده و دیگر زمین به یهودیان نمی‌فروختند، سیدضیاء به واسطه رفاقت با اعراب و اعتمادی که جلب کرده بود، از فلسطینی‌ها برای یهودیان زمین می‌خرید و دلّالی می‌کرد و پول خوبی به جیب می‌زد. 🔹نورالدین کیانوری در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «سیدضیاء در فلسطین برای یهودی‌ها کار می‌کرد. یعنی یهودی‌ها از ظاهر اسلامی او استفاده می‌کردند. او زمین‌ها را از مسلمانان می‌خرید و به یهودیان انتقال می‌داد.» 📚 سیدضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، ص26 و 27؛ خاطرات کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، ص ۱۴۲-۱۴۳. 🆔 @Qasas_school
🔰راه رفتن با پای دیگران| به مناسبت ۲۹ آگوست سالروز اعدام سیدقطب ✍🏻 علی صفایی حائری «در زمستان سال ۱۳۵۰ مقاله‌ای از سیدقطب مشغولم کرده بود، مقاله‌ای بود پر از شعار و سرشار از رجزخوانی‌ها و از خودگویی‌ها، از اسلام و آن‌چه داشته و از غرب و آن‌چه دارد. مشتاق و هراسناک بودم! هراسناک از این باری که سید و دیگران به دوش گرفته‌اند بدون این‌که پایی بسازند و مشتاق بر این‌که پایی بیابم. من می‌دیدم که از زمان سیدجمال تا به امروز که به اصطلاح دوره بیداری ما بوده، ما همیشه هدف داشته‌ایم، اما راه و طرح و پایش از دیگران بوده و در نتیجه برداشت و منافعش هم از آنها. ما به راه و طرح و به پا فکر نکرده بودیم. به هدف بسیار، اما به نقشه‌ای که ما را برساند هیچ‌گاه! ما حداکثر با آن‌ها ائتلاف و به آن‌ها تکیه کرده‌ایم، درست همان کاری که قرآن از آن نهی کرده است: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» و من این آتش گرفتن و سوختن را بار‌ها می‌توانستم ببینم. در عرض یک قرن بیش از چندبار سوختن، از سوختن حکومت عثمانی و تجزیه آن، سوختن ایران و از دست رفتن آن، سوختن در مشروطیت و سوختن در تمام سرزمین‌های به اصطلاح اسلامی و سوختن در جنگ خاورمیانه. من می‌دیدم برای ساختن مبارز هم بر دشمن تکیه داریم. آن‌ها می‌توانند برای ساخت یک کمونیست و یک فدایی از درد‌ها و رنج‌ها شروع کنند، اما ما نمی‌توانیم، چون حتی در زمینه رفاه هم باید مبارزه کنیم. من می‌دیدم که برای تهیه نیرو هم بر دشمن تکیه داریم و از آن‌ها حرف می‌شنویم، در حالی که به تعبیر قرآن این اطاعت و حرف شنوی چیزی جز عقبگرد نیست.» 🆔 @Qasas_school
🔰 روزهای پر حادثه| پیش از رحلت پیامبر 1⃣ تخلف از سپاه اسامه با پوشش دلسوزی 🔴 حدود ۱۵تا۲۰ روز قبل از رحلت، نشانه‌های بیماری در پیامبر اکرم شدت گرفت. تب شدید و سردرد و بی‌حالی بر جسم مبارک حضرت عارض شده و لاجرم پیامبر را در بیشتر ساعات روز در بستر می‌انداخت. 🚩در همین روزها پیامبر سپاهی را آماده رفتن به نبرد با رومیان کرد و به همه دستور داد خود را بدون فوت وقت به سپاه معرفی نموده و آماده اعزام شوند. فرماندهی سپاه را هم به جوانی ۱۸ساله به نام اسامه‌بن‌زید سپرد و به او فرمود در منطقه‌ای بیرون مدینه به نام "جُرف" اردو بزند و مهیای رفتن شود. ♻️ اعزام صحابه اعم از مهاجران و انصار همراه با سپاه اسامه، سیاستی بود از سوی پیامبر برای خالی کردن مدینه از وجود افرادی که چشم طمعی به جانشینی پیامبر داشتند. مدینه در نبود این افراد با کمال آرامش مراحل انتقال قدرت را از پیامبر به جانشین ویژه و اعلامی یعنی علی‌بن‌ابی‌طالب طی می‌کرد. ⚠️همین موضوع هم خطری بود برای برخی از صحابه. لذا تمایلی به رفتن از مدینه نداشته و در پیوستن به سپاه تعلل می‌ورزیدند. 📜در روایت آمده: در اردوگاه نظامی "جُرف"، ابوبکر و عمر و ابوعبیده، سراغ اسامه رفتند و در خلوتی به او گفتند: ما نباید مدینه را خالی بگذاریم آن هم در زمانی که حضور ما ضرورت دارد. اسامه پرسید: ماندن شما در مدینه چه ضرورتی دارد؟ گفتند: حال وخیم پیامبر نشانه‌ای است بر رحلت او در روزهای آینده. ما باید در مدینه حاضر باشیم تا در صورت رحلت، درباره جانشینی تصمیم بگیریم و نگذاریم جامعه به انحطاط کشیده شود. 🚫این ژست دلسوزانه که مدعی است مصلحت اسلام و مسلمین را از پیامبر بهتر می‌داند، در مورد دیگری نیز از زبان خود عمربن‌خطاب در تاریخ ثبت شده. 📜 روزی عمر به ابن‌عباس می‌گوید: رسول خدا بعضی اوقات به کنایه می‌خواست بفهماند بعد از خودش، علی‌بن‌ابی‌طالب جانشین است. اما اقوالی که نه حجتی بود و نه برطرف کننده بهانه.. و چه بسا گاهی اوقات پیامبر به‌خاطر علاقه‌ای که به علی داشت از حق منحرف می‌شد. سپس عمر به ماجرای مکتوب کردن وصیت پیامبر (مشهور به دوات و کاغذ) اشاره کرده و می‌گوید: پیامبر در زمان بیمارى‌اش خواست که علی را جانشین خود کند؛ امّا من از ترس وقوع فتنه و براى نشر اسلام، مانع شدم. پس، پیامبر خدا مقصود قلبى‌ام را دانست و خوددارى کرد و خداوند، جز از اجراى آنچه خود مقدّر و حتمى کرده، امتناع دارد. 🔺این تفکرات و تمایلات، کنش‌هایی را رقم زد که تمام تاریخ را متأثر نمود. به زودی بیشتر از آن خواهیم گفت! 📚شرح ابن‌ابی‌الحدید؛ ج۱۲؛ صص20 و 21؛ بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۰۸. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 روزهای پر حادثه| پیش از رحلت پیامبر 2⃣ سرپیچی از دستور و عدم بازداشت 🔴 تخلف برخی صحابه از دستور پیامبر مبنی بر پیوستن به سپاه با بهانه‌های مختلفی صورت گرفت. از جمله آنکه در جرف برخی به دلیل کمی سن و سال اسامه، سعی در راه‌اندازی جدال داشتند تا به مدینه برگردند. شیخ مفید در میان معترضان به دو نام مهم اشاره می‌کند: ابوبکر و عمر! ⚫️ در همین حین اخبار مدینه توسط عایشه مرتب به ابوبکر و عمر می‌رسید. در روایتی آمده: «ابوبکر و عمر قاصدی نزد عایشه فرستادند تا اخبار مدینه را پی بگیرند. عایشه به قاصد گفت: بگو حال پیامبر رو به وخامت گذاشته. اما هنوز در قید حیات است. نوبه‌نو اخبار را به شما خواهم رساند.» 🔴 یک روز مانده به رحلت پیامبر، شدت تب پیامبر بسیار زیاد شد. عایشه فوری غلامی به نام صُهیب را به منطقه جرف فرستاد تا به پدرش ابوبکر بگوید این نشانه‌های پایان یافتن عمر رسول خداست. دیگر امیدی به بهبودی حضرت نیست. تو و عُمَر و ابوعبیده و هرکس هم‌نظر با شماست، شبانه و مخفیانه به مدینه برگردید. این افراد سپاه اسامه را رها کرده و شبانه و مخفیانه خود را به مدینه رساندند. ⚫️ باز در روایت آمده که پیامبر در همان شب از خواب بیدار شد و فرمود: «لَقَدْ طَرَقَ لَيْلَتَنَا هَذِهِ الْمَدِينَةَ شَرٌّ عَظِيم» امشب شرّ عظیمی وارد مدینه شد. اطرافیان پرسیدند: کدام شرّ عظیم؟ حضرت فرمود: آنها که از دستور من سرپیچی کرده و با ترک سپاه اسامه به مدینه آمده‌اند. ⁉️ شاید یک سوال مهم این باشد که چرا پیامبر درحالیکه حاکم مدینه و دارای قدرت بود، دستور به بازداشت متخلفان نداد؟ مگر نه این است که حضرت بارها فرمانی حکومتی برای حضور در سپاه اسامه صادر کردند و حتی در همین روزهای بیماری، شدت تب را با آب زیاد کاستند و به مسجد رفته و خطبه عمومی خواندند و دستور اکید دادند برای پیوستن به اردوی نظامی جرف. چرا حضرت، افرادی که به طور واضح با این دستور مخالفت کردند را بازداشت نکرد؟ ⚫️ دو احتمال وجود دارد: الف) تیمی که برای بعد از رحلت پیامبر برنامه‌ریزی و توطئه فراوان کرده و حتی طبق برخی نقل‌ها در تدارک سوءقصد به جان پیامبر در دو مورد به صورت جدی برآمدند و در ماجرای تقاضای پیامبر برای مکتوب کردن وصیت علنا به رسول خدا هذیان‌گویی نسبت داده و اجازه نوشتن ندادند، حتما در صورت صدور حکم بازداشت سناریوهای خطرناک‌تری را پیاده می‌کردند و کار را به جنگ داخلی در روزهای پایانی عمر پیامبر می‌رساندند. ب) احتمال دوم مرتبط با مشی رسول خدا در دوران رسالت خویش است. حضرت نه یک فرمانروای استیلاگر که یک پیامبر روشنگر بود و در مدل حکمرانی خویش همواره سعی داشت با روشنگری مردم را به میدان مواجهه و سیاست‌ورزی بیاورد. چنانچه پیش از این منافقان در جنگ با کفار و مشرکان ترک میدان کرده و با آوردن بهانه در مدینه ماندند و بازداشت نشدند. به عنوان نمونه جد بن قیس را می‌توان نام برد که طبق گفته مفسران آیات ۴۱تا۵۲ سوره توبه درباره آنها نازل شد. 🔺با این حال احتمال سومی نیز وجود دارد که گویی پیامبر را در موقعیت پلنB قرار می‌داد. دراین‌باره خواهیم گفت ان‌شالله. 📚 بلاذری، ج۲، ص۱۱۵؛ واقدی، المغازی،۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ۱۸۶؛ مفید، الإرشاد، ۱۳۸۰ش، ص۱۶۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۱-۲۲؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۰۶۴؛ ابن منیع، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۰۸؛ السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷. 🆔 @Qasas_school
🔰روزهای پرحادثه| پیش از رحلت پیامبر 3⃣ رؤیای حکومت بوزینه‌ها 📌 و إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا ﴿اسراء/۶۰﴾ ▪️پیامبر در رؤيا دید که بوزینه‌هایی از منبر او بالا می‌روند. تأویل آن طبق روایات این بود که بنی‌امیه به عنوان بر فراز منبر رسول خدا خواهند نشست. ▪️از آنجایی که اسلام دینی کنج معابد نبود و بر تمام صحنه‌های زندگی حکم می‌راند و به دیگر سخن اسلام چیزی نبود جز حکومت که «الاسلام هو الحکومه»، نشستن بر منبر رسول خدا یعنی دست یازیدن به حکومت. ▪️این رؤیا تصویری بود از آینده‌ی مسیری که جامعه اسلامی داشت آن را طی می‌کرد. البته در صورت تغییر ریل تغییر و دگرگونی مسیر، حکومت هزارماهه‌ی شجره‌ی ملعونه نیز به بار نمی‌نشست. 🔴 با این مقدمه می‌توان گفت دو طرح الف و ب یا دو نقشه‌ی A و B، پیش پای پیامبر بود. طرح الف همانی است که خدا دستورش را داد و پیامبر در غدیر اعلامش کرد. یعنی جانشینی و ولایت علی بعد از نبی و نیافتادن امور به دست شجره ملعونه یا همان بنی‌امیه و بنی‌مغیره. طرح ب هم در صورتی پدید می‌آمد که مردم بعد از آنکه در راه مدینه‌النبیّ بسیار کوشیدند، به هر دلیلی اقبالی به مدینه‌الوصیّ نداشته باشند. آن‌گاه رسول خدا بایستی طرحی می‌ریخت تا پیش از تحکیم پایه‌های اسلام در مدینه، جاهلیت عرب در ردای امویان باز نگردد و جامعه پس از یک انقلاب روبه جلو، به گذشته‌ی تباه و سیاه ارتجاع نکند. (آل‌عمران/۱۴۴) چرا که در لسان روایات رسیده از اهل سنت و شیعه، بنی‌امیه بزرگ‌ترین خطر و به تعبیری شیطان اکبر دوران بوده است. ⚫️ اینجاست که با پدیدار شدن نشانه‌های رویگردانی مردم از طرح الف، گریزی از طرح ب نبود. از جمله نشانه‌های رویگردانی هم می‌توان به عدم برخورد جدی عوام و خواص با متخلفان یا عدم حمایت آنها از تصمیم پیامبر برای مکتوب کردن وصیت و... نام برد. ادامه در پست بعد👇 🆔 @Qasas_school
🔰 روزهای پرحادثه| پیش از رحلت پیامبر 4⃣ دوگانه‌ی شجره‌ی ملعونه و اصحاب صحیفه‌ی ملعونه 🔺از سوی دیگر علاوه بر بنی‌امیه و شجره‌ی ملعونه، جریان دیگری از میان صحابه و مهاجران در سودای رسیدن به قدرت بود. جریانی که بنابر روایاتی میان خود عهدی بسته بودند تا بعد از نبی، علی به قدرت نرسد و در میان شیعیان معروف شدند به اصحاب . ▪️این جریان اقداماتی برای قتل پیامبر هم مرتکب شده و هرگز بعید نبود که در صورت نرسیدن به قدرت، برای قتل علی و اهل‌بیت توطئه کنند. ▪️اینجا پیامبر مطابق آیه‌ی سوم از سوره تحریم، رازی را برای حفصه دختر عمربن‌خطاب فاش کرد و به او تاکید کرد آن را به دیگران نگوید. اما حفصه آن را به عایشه و پدرش لو داد. ⁉️ اکنون دو سوال پیش روی ماست: آن راز چه بود و چرا پیامبر با آنکه می‌دانست حفصه راز نگه‌دار نیست، آن را برای حفصه فاش کرد؟ ▪️در روایتی آمده محتوای راز خبر از به قدرت رسیدن ابوبکر و عمر می‌داده. پیامبر آن را به حفصه گفت تا او به صورت مخفیانه به گوش آنها برساند و اگر توطئه قتل علی و اهل‌بیت در میان است، از آن صرف نظر کنند. ▪️سپس ادامه آیه به تهدیدی عجیب می‌پردازد تا ضمن وعده، وعید هم داده باشد. بدین بیان که اگر دست از نقشه‌های شوم خود برندارید و توبه نکنید، خداوند و ملائکه و صالح‌المومنین علیه شما اقدام خواهند کرد. (تحریم/۳) ▪️اینگونه حفصه با افشای راز، در زمین پیامبر بازی کرد و در یک سطح بالاتر، ابوبکر و عمر نیز طرح ب یا نقشه B پیامبر را اجرا کردند. آنها درواقع به قدرت رسیدن شجره ملعونه را به تاخیر انداختند و پیامبر اینگونه برای علی و اهل‌بیت زمان خرید. ▪️به دیگر سخن پیامبر با هویدا شدن علائم عدم همراهی مردم با علی و عدم پشتیبانی جامعه از طرح غدیر، باید هم‌زمان دو کار می‌کرد. اول آنکه از تلاش برای زمینه‌سازی در راستای ولایت فروگذار نکند و دوم آنکه برای احتمالات دیگر برنامه بریزد. ▪️در نتیجه رسول خدا مخیر بود میان شجره ملعونه و اصحاب صحیفه ملعونه یکی را نماید. امری که متعال است برای امتحان و آزمایش: «فِتْنَةً لِّلنَّاسِ». ▪️پس حضرت امداد صحیفه ملعونه را در دستور کار قرار داد که: كُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا (اسراء/۲۰) 🔺حال بهتر می‌توان فهمید که چرا پیامبر متخلفان را بازداشت نکرد!! 📚 تفسیر الرازی (التفسیر الکبیر)، ج۲۰، ص۲۳۶؛ تفسیر روح المعانی (تفسیر الآلوسی)، ج۱۵، ص۱۰۷؛ تفسیر القرآن الکریم (تفسیر السمعانی)، ج۳، ص۲۵۴؛ تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۸؛ صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹۹، کتاب الفتن، باب ۳، ح ۳۶۰۴؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۳۶، ح۲۹۱۷؛ نهج‌البلاغه، خ۹۳؛ تفسیر قمی، قمى، ج ۲، صص۳۷۵ و ۳۷۶؛ شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۱، ص۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ص۲۳۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۵، ص۵۶؛ مجلسی، مرآةالعقول، ج۵، ص۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۸۶. 🆔 @Qasas_school
🔰نحوه‌ی ترور حضرت رضا(علیه‌السلام) 🔴 غلام مامون می‌گوید: روزی مامون به من دستور داد ناخن‌های خودت را کوتاه نکن. مدتی گذشت و ناخن‌های من بلند شده بود. روزی آمد و ماده‌ای شبیه تمر هندی به من داد و گفت با دست خوب آن را ورز بده. من چنین کردم. سپس بدون آنکه اجازه دهد دست‌هایم را بشویم مرا با خود به محضر علی‌بن‌موسی‌الرضا برد. ⚫️ گویا حضرت کسالتی داشت و برای رفع آن درحال حجامت بود. [بعید این نیست این کسالت در اثر سمی باشد که پیش‌تر به واسطه انگور زهرآگین به امام خورانده بودند اما جسم مبارک و توانمند حضرت تاب آورده و درحال بهبود بود.] 🔴 مامون از حضرت رضا پرسید: آیا امروز حال شما بهتر است؟ حضرت پاسخ داد: امید به بهبودی دارم. سپس مامون پرسید: پرستاران و خادمان شما امروز نیستند؟ حضرت پاسخ داد: هنوز کسی نیامده. مامون با تظاهر به اینکه از کم‌کاری خادمان خشمگین است به من دستور داد با دست‌های خودم برای حضرت رضا آب انار بگیرم. ⚫️ من با همان دست‌های آغشته به آن ماده سمی که بخشی از آن زیر ناخن‌ها جمع شده بود، مشغول دانه کردن انار و سپس آب گرفتن شدم. مامون آب انار را به حضرت رضا تعارف کرد. ابتدا امام از خوردن امتناع ورزید و فرمود: در حضور شما نه، امير كه بيرون رفت می‌خورم. مأمون گفت: نه به خدا سوگند نمی‌شود بايد در حضور من بخورى. اگر ناراحتی معده‌ی من نبود من هم با شما می‌خوردم. حضرت آب انار را خورد. 🔴 سپس در آن روز بارها بی‌هوش شد. خبر به مامون رسید و او در پیغامی به حضرت گفت: این بی‌هوشی در اثر حجامت است. به زودی کسالت برطرف خواهد شد. ولى شب حال امام وخیم‌تر شد تا اينكه بامدادان به شهادت رسید. 📚عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۴۰ 🆔 @Qasas_school
🔰 قصه چه می‌کند؟ بُرنگ/ برش‌هایی برای درنگ 📌چهل سال است، قصه تاریخ باز می‌گویم و دوستانم «قصه‌پرداز تاریخ» خوانده‌اند. بیش از هرکس، اهل تاریخ، با قصه دشمنند که می‌گویند اتکاء سندیّت ندارد؛ اما بیش از هر چیز خودشان می‌دانند که همین قصه به کار آدمی‌زاد می‌خورد- که تاریخ را زنده نگه می‌دارد، و زندگی هزارسال پیش را با حیات امروز پیوند می‌زند. 🖋مرحوم ابراهیم باستانی پاریزی، زمستان 1361؛ مقدمه کتاب نون جو و دوغ گو 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ejraye Goroohi - Jale Khun Shod.mp3
1.47M
🔰 ژاله خون شد! ✍🏻فاطمه شفیعی 🟡 نامه‌ی استعفاء را نوشت. چهار سالی می‌شد که گروه موسیقی شیدا کار خود را در رادیو شروع کرده بودند. گروهی که هرکدوم از نفراتش جزء ستاره‌های موسیقی ایرانی بودند، از جمله: ابتهاج، لطفی و شجریان! ⚫️ بعد از آن حادثه کارد به استخوان رسید و دیگر این جنایت را نتوانستند نادیده بگیرند. محمدرضا شجریان استعفا را نوشت و گذاشت رو میز رئیس و خداحافظ! 🟡 حادثه آنقدر هولناک بود که حتی استعفا دادن هم آن‌ها را راضی نکرد. تصمیم گرفتند یک کار موسیقی تولید کنند. لطفی(موسیقی‌دان) زیرزمین خانه‌ی خود را در اختیار گروه گذاشت. شعر را کسرایی سرود و کار را با گروه کُر ضبط کردند و شد اولین قطعه‌ی زیرزمینی گروه شیدا به نام: ⚫️ موسیقی درباره‌ی کشتار ۱۷ شهریور و اعتراض به تیرباران مردم در میدان ژاله تهران سال ۵۷ بود. کشتاری که به دستور مستقیم ارتش انجام شد. 🟡 بعد از آن گروه شیدا از شرکت در کنسرت مسکو هم انصراف داد. کنسرتی که قرار بود ۲۱ شهریور همان سال برگزار شود. دیگر حتی تهدیدهای ساواک هم اثری نداشت. ⚫️ شاید درباره‌ی جنایت ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ همین گزارش خبرنگار روزنامه گاردین کافی باشد: منظره به میدانِ اعدام شباهت داشت. نظامیان، مردمی را که تظاهرات ضد رژیم می‌کردند به گلوله بستند. بالگردها کوهی از اجساد متلاشی شده به جا گذاشتند. آن روز فرمانده نظامی پایتخت، غلامعلی اویسی معروف به قصاب ایران دستور شلیک مستقیم داده بود. تعدادی از سربازها برای اینکه هموطن خود را تیرباران نکنند، یا فرار کردند و یا خودکشی.. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ام حبیبه .mp3
15.34M
🎙بشنوید| اُم‌حبیبه 🗂 پرونده ازدواج‌های تاریخی 📌 ام‌حبیبه یکی از همسران پیامبر اکرم بود که نحوه‌ی ازدواج او با حضرت قصه‌ی جالبی دارد و ذیل شخصیت وی می‌توان به نظاره‌ی تحولات جامعه‌ی اسلامی نشست. به ویژه آنکه بعد از رحلت پیامبر ما شاهد نوعی ارتجاع به جاهلیت هستیم و این موضوع به خوبی در قصه‌ی ام‌حبیبه تبلور دارد. 🆔 @Qasas_school
🔰یک آسیابی برایت بسازم..| ماجرای قتل عمربن‌خطاب 📜 در تاریخ آمده: روزی عمربن‌خطاب با فیروز ابولؤلؤ غلامِ مغیره‌بن شعبه برخورد می‌کند. در این برخورد ابولؤلؤ نسبت به ارباب خود شکایتی می‌کند و عمر با تغافل نسبت به این شکایت، بحث را عوض کرده و از ابولؤلؤ می‌پرسد: آیا برای ما آسیاب بادی خواهی ساخت؟ ابولؤلؤ فردی صنعتگر و دارای مهارت‌های متعدد مانند نجاری و آهنگری و... بود. او در پاسخ عمر با زبان طعنه می‌گوید: «برایت آسیابی بسازم که در شرق و غرب عالم درباره آن حرف بزنند». عمر بعد از شنیدن این طعنه می‌گوید: «این غلام مرا تهدید می‌کند». 🔴 چند روز بعد عمر برای اقامه نماز به مسجد می‌آید و در محراب پیشوایی جماعت می‌ایستد. ابولؤلؤ با خنجری دوتیغه که دسته‌ی آن در میانه بود، به عمر حمله‌ور شده و چند ضربه به او می‌زند. عمر در اثر همان جراحت‌ها از دنیا می‌رود. 📚تاريخ‏ طبری،ج۴،ص:۱۹۱. 🆔 @Qasas_school
⁉️ پرسش: آیا حادثه قتل عمربن‌خطاب در نهم ربیع‌الاول بوده؟ 📜 اقوال مورخان: 1⃣ طبری: «عمر شب چهارشنبه، سه روز مانده از ذی‌الحجه وفات کرد.» طبری پنج قول دیگر هم ذکر کرده که همه اقوال مرتبط با ذی‌الحجه است. 2⃣ یعقوبی: «چهارشنبه، چهارشب مانده از ذی‌الحجه عمر مُرد». 3⃣ ابن‌سعد هم چهارشنبه، چهارشب مانده از ذی‌الحجه را پذیرفته. 4⃣ مسعودی، ابن‌اعثم و بلاذری هم همین قول را دارند. 5⃣ علمای شیعه که مرگ عمر را در ذی‌الحجه دانسته‌اند: ابن‌ادریس حلی، شیخ مفید و... . نکته‌ی مهم آنکه شیخ مفید و علامه مجلسی قول مرگ عمر در ذی‌الحجه را به تمام علمای شیعه نسبت می‌دهند. 📚 طبری، ج۴، ص۱۹۳؛ یعقوبی: ج۲، ص۱۵۹؛ طبقات‌الکبری: ج۳، ص۲۷۸و۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۱۹؛ مسارالشیعه، ص۴۲؛ المعجم طبرانی، ج۱، ص۷۰. 🆔 @Qasas_school
⁉️ پرسش۲: پس چرا عده‌ای نهم ربیع را روز فوت عمربن‌خطاب می‌دانند؟ 🔹مهم‌ترین دلیل این افراد روایتی است منقول در بحارالانوار که به روایت احمدبن‌اسحاق مشهور است. در این روایت آمده: "فردی به نام احمدابن‌اسحاق در روز به خدمت امام عسکری می‌رسد و می‌بیند حضرت این روز را به روز عید معرفی کرده و دستور به برپایی جشن و شادی داده و سپس حضرت می‌فرماید رسول خدا و امیرمومنان و حسنین نیز این روز را پیش از آنکه حادثه قتل عمر در آن اتفاق بیافتد جشن می‌گرفتند و سپس از زبان امیرالمومنین صفاتی و اسامی برای این روز ذکر می‌کند از جمله نام «یوم رفع‌القلم» یعنی روز برداشتن تکلیف. چون عده‌ی اندکی باور دارند در این روز شیعیان هرگناهی مرتکب شوند یا هر واجبی را ترک نمایند، ایرادی ندارد. 🔸اما روایت احمدبن‌اسحاق چند ایراد اساسی دارد: 1⃣ فقط همین یک روایت با چنین مضامینی وجود دارد و روایت دیگری با چنین مضامینی که تأییدکننده محتوای آن باشد، نداریم. 2⃣ این روایت در کتبی که از قرن شش به بعد نوشته شده موجود است. کتبی مانند: مصباح‌الانوار، المحتضر، انوارالنعمانیه. پس در کتب دست اول اثری از این روایت نیست. 3⃣ نام راویان حدیث، در هیچ کتاب رجالی وجود ندارد. یعنی علمای این رشته این افراد را نمی‌شناسند و نامی از آنها نبرده‌اند و مهم‌تر آنکه این راویان هیچ حدیث دیگری را روایت نکرده‌اند. 4⃣ از لحاظ محتوایی این روایت دارای مضامینی است که امکان صدور آن از معصوم وجود ندارد. مانند همین تعبیر "رفع‌القلم". 📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۳۱، ص۱۲۱. 🆔 @Qasas_school
🔰ابولؤلؤ عامل ترور عمربن‌خطاب 🔴 ابولؤلؤ را فردی ایرانی و غلام مغیره‌بن‌شعبه معرفی کرده‌اند. ⚫️ برخی درباره او معتقدند که محب و شیعه امیرالمومنین بود و با قتل عمر خواست انتقام مصائب اهل بیت را بگیرد. 🔴 سپس افسانه‌ای پیرامون وی ساخته‌اند بدین مضمون که او پس از کشتن عمر به طرز معجزه‌آسایی(به کمک حضرت امیر) از مدینه فرار کرد و به کاشان آمد و آنجا زندگی کرد تا به مرگ طبیعی مُرد و اکنون مرقد او با نام باباشجاع‌الدین محل زیارت برخی است. ⚫️ اما منابع تاریخی، شیعه و محب اهل بیت بودن ابولؤلؤ را نه تنها اثبات نکرده بلکه وی را غیرمسلمان دانسته‌اند. لذا بسیار بعید است که انگیزه او برای ترور عمر، برای انتقام از مصائب اهل بیت باشد. 🔴 همچنین تاریخ می‌گوید: ابولؤلؤ پس از قتل عمر وقتی خود را گرفتار چنگ مسلمانان یافت، خودکشی کرد و فرار او افسانه‌ای اغراق‌آمیز بیش نیست. لذا این قدسی‌سازی و بزرگ شمردن شخصیت وی اساسی ندارد. ⚫️ عبیدالله پسر عمربن‌خطاب هم برای انتقام از ابولؤلؤ، همسر و دختر خردسال وی و یک ایرانی مسلمان به نام هرمزان را به قتل رساند. در نقلی آمده که جامعه اسلامی وقتی برای قصاص عبیدالله پا پیش نهاد، عثمان که به خلافت رسیده بود وی را فراری داد. زمانی که امام علی به خلافت رسید عبیدالله از ترس قصاص به معاویه پیوست و در جنگ صفین کشته شد. 📚 یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰و۱۶۱؛ مفید، الجمل، ص۱۷۵و۱۷۶. 🆔 @Qasas_school
🔰 عصر زعامت و معاضدت زنان اهل‌بیت! ✍🏻 روح‌الله شمسی‌کوشکی 🟡 در دوره چهارم امامت (بعد از امام‌رضا تا ابتدای دوران غیبت) که دوره حِرمان و خفقان امامان شیعه است، می‌بینیم که یک‌دفعه نقش زنان اهل‌بیت پررنگ می‌شود! ⚫️در این دوره زنان بسیار بافضیلت، عالم، مدیر و مدبری از اهل‌بیت وجود دارند که در شرایط تنگنای ائمه، بخشی از وظایف امامت به دوش آنها می‌افتد! 🔺زنانی مثل: - حکیمه خاتون (عمه امام عسکری) - سبیکه قبطیه (مادر امام جواد) - سمانه مغربیه (مادر امام هادی) - حُدیثه (مادر امام عسکری) - ملیکا (مادر امام زمان) - زینب (دختر امام جواد) و حتی امّ‌حبیبه (همسر امام رضا و خواهر مأمون) ▪️نکته جالب‌تر اینکه: تمام این زنان و تمام این دوره زعامت زنانه بعد از حضرت فاطمه معصومه بود و باید ایشان را آغازگر و سرسلسله این نسل تاریخی از زنان دانست! ▪️پی‌نوشت: متأسفانه به این برهه و این زاویه از تاریخ شیعه توجه چندانی صورت نگرفته و تقریباً هیچ پژوهش مستقلی در این باب انجام نشده است. 🆔 @Qasas_school
🔰 تکمله بر مطلب پیش👆 ⚫️ در اینکه مقام حضرت معصومه به عنوان یکی از پیشتازان عرصه همیاری و همراهی با امام زمان و ولیّ عصر خویش، مقامی بسیار والاست شکی وجود ندارد. اما زنان دیگری نیز در تاریخ شیعه از خانه اهل‌بیت چون ستاره‌ای درخشیده‌اند که کنشگری برخی از آنها پیش از حضرت معصومه بوده است. زنانی چون امّ‌احمد، همسر امام کاظم(علیه‌السلام) و مادر حضرت شاه‌چراغ. 🟡 درباره ویژگی‌های شخصیتی این بانو در آینده ذیل پرونده سخن خواهیم گفت. اما اکنون به همین میزان بسنده کنیم که وی در عصر رقابت زنان درباری برای بر تخت نشاندن ولیعهدها می‌زیست. یعنی عصری که خیزران و زبیده و... برای خلافت فرزندان خویش دست به هرکاری می‌زدند. ام‌احمد نیز درحالی‌که می‌توانست از این الگوی رایج پیروی کرده و برای پسران خود مقام امامت را قاپ زده و نحله و فرقه‌ی جدیدی در میان شیعیان و پیروان امام معصوم پدید آورد، اما هرگز به این مسیر کشیده نشد و آنقدر مورد وثوق امام کاظم بود که حضرت موسی‌بن‌جعفر وصایا و ودیعه‌های امامت را به عنوان امانت به ایشان سپرد تا به امام بعدی یعنی حضرت رضا(سلام‌الله علیه) برساند. 🆔 @Qasas_school