خطبه 15 نهج البلاغه؛ عدل علی علیه السلام
(در باره اموال فراوان بيت المال كه عثمان به بعضى از خويشاوندان خود بخشيده بود. ابن عباس مى گويد: روز دوّم خلافت در سال 35 هجرى اين سخنرانى را ايراد فرمود):
سياست اقتصادى امام عليه السّلام:
به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براى عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمّل ستم براى او سخت تر است.(1)
________________________
(1). نفى حركتهاى رفورميست و فورماليسم FORMALISM ( ظاهر پرستى و ظاهر سازى) كه تنها به ظاهر سازى و ريا كارى توجّه دارند.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
نامه 60 نهج البلاغه: نهی سپاهیان از آزار مردم
(نامه به فرماندارانى كه لشكر از شهرهاى آنان عبور مى كند).
جبران خسارتها در مانورهاى نظامى:
از بنده خدا، على امير مؤمنان، به گرد آوران ماليات و فرمانداران شهرهايى كه لشكريان از سرزمين آنان مى گذرند. پس از ياد خدا و درود همانا من سپاهيانى فرستادم كه به خواست خدا بر شما خواهند گذشت، و آنچه خدا بر آنان واجب كرده به ايشان سفارش كردم، و بر آزار نرساندن به ديگران، و پرهيز از هر گونه شرارتى تأكيد كرده ام، و من نزد شما و پيمانى كه با شما دارم از آزار رساندن سپاهيان به مردم بيزارم، مگر آن كه گرسنگى سربازى را ناچار گرداند، و براى رفع گرسنگى چاره اى جز آن نداشته باشد. پس كسى را كه دست به ستمكارى زند كيفر كنيد، و دست افراد سبك مغز خود را از زيان رساندن به لشكريان، و زحمت دادن آنها جز در آنچه استثناء كردم باز داريد.
من پشت سر سپاه در حركتم، شكايت هاى خود را به من رسانيد، و در امورى كه لشكريان بر شما چيره شده اند كه قدرت دفع آن را جز با كمك خدا و من نداريد، به من مراجعه كنيد، كه با كمك خداوند آن را بر طرف خواهم كرد. ان شاء الله.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
حکمت 34 نهج البلاغه: ترک آرزو و تمنّا
راه بى نيازى (اخلاقى):
و درود خدا بر او، فرمود: بهترين بى نيازى، ترك آرزوهاست.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 206 نهج البلاغه: نهی از دشنام دادن به دشمن
(در جنگ صفّين شنيد كه ياران او شاميان را دشنام مى دهند(1) فرمود):
اخلاق در جنگ:
من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف، و حالات آنان را باز گو مى كرديد به سخن راست نزديك تر، و عذر پذيرتر بود.
خوب بود بجاى دشنام آنان مى گفتيد: خدايا خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن، تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند، و آنان كه با حق مى ستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.
_____________________________
(1). دشنام دهندگان، حجر بن عدى و عمرو بن حمق بودند. (پاورقى شرح خويى، ج 13، ص 83 و 94)
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir