13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی تعارف بگویم،آن نیرویی که
نمازش را اول وقت نخواند،
خوب هم نمی تواند بجنگد..
شهید حسن باقری
#قطعهٔ_شهدا
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین🌷
#ساعت۱۶بهوقتحلب
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن
سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 1⃣
✨ متولد آبادان، بچه همدان
راوی: حسین همدانی
سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۶
من حسین همدانی هستم؛ متولد ۲۴ آذرماه ۱۳۲۹ در شهرستان آبادان. فرزند سوم خانواده ای هستم که چهار فرزند داشت: دو خواهر بزرگتر از من و یک برادر کوچکتر. مادرم گوهرتاج چراغ نوروزی بانویی خانهدار و بسیار مؤمنه بود. پدرم، مرحوم علی آقا همدانی، چند سال آخر عمر کارگر فنی پالایشگاه شرکت ملی نفت ایران بود؛ انسانی زحمت کش و شریف. مقدر نبود سایه پرمهر پدر بیش از سه سال بر سرم باشد. پدر در سال ۱۳۳۲ بر اثر بیماری ای ناعلاج زیر تیغ جراحی فوت شد و بدنش را در گورستان احمد آباد شهر آبادان به خاک سپردند. مادرمان ماند با چهار فرزند یتیم. سالهای اول پس از فوت پدر خیلی به ما سخت گذشت. خانواده ممر درآمد مناسبی نداشت. چند سال طول کشید تا سرانجام با پیگیریهای فراوان مادر و دایی، شرکت نفت حاضر شد مستمری ماهیانه ناچیزی برای خانواده ما تعیین کند. بعد هم به زادبوم خانوادگی نقل مکان کردیم و مقیم همدان شدیم.
هر کسی از دوران کودکی و نوجوانی به فراخور محیط اجتماعی و موقعیت خانوادگی، خاطرات تلخ و شیرینی دارد. صادقانه عرض کنم، به محض اینکه از آب و گل درآمدم و دست چپ و راست خودم را شناختم، کار کردم. از همان کلاس اول ابتدایی در بازار همدان کار میکردم و درس هم میخواندم؛ چون مسئولیت اداره مادر و برادر و خواهرم به دوش من بود.
@qetee_shohada
قطعه شهدا
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین🌷 #ساعت۱۶بهوقتحلب روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسی
#ساعت۱۶بهوقتحلب
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن
سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 2⃣
✨ عشق ناب خواهری
راوی: معصومه همدانی
مهرماه ۱۳۳۱
حسین کوچولو وقتی در خانه با من تنها بود بهترین لحظات عمرم را تجربه میکردم. یک و نیم ساله که بود بیشتر اوقات مادر، وقتی بیرون می رفت، او را نزد من میگذاشت. من هم دستان کوچکش را میگرفتم و پله پله او را به حیاط میبردم و سر حوض صورتش را میشستم. بعد، لپهایش را می بوسیدم و گاز میگرفتم. وقتی مادر برمیگشت و لپ های سرخ شده حسین را می دید نگاهی تند به من میکرد.
علاقه من به حسین از علاقه یک خواهر به برادر خیلی بیشتر بود. بعد از رحلت پدر، این عشق و محبت به حسین دوچندان شد. دوری حسین را نمی توانستم تحمل کنم. دو سالی که حسین برای سربازی به شیراز رفت به من خیلی سخت گذشت.
حسین علاقه خاصی به یک موسیقی داشت در دو سالی که سرباز بود از صبح تا شب، نوار آن موسیقی را در ضبط صوت میگذاشتم و گوش میکردم و می گریستم. الان هم باورم نمیشود بعد از شهادت حسین من هنوز زنده ام. همیشه و هر لحظه به یادش هستم.
⬅️ ادامه دارد....
@qetee_shohada
....📿
تکیهکنبهشهدا
شهداتکیهشانبهخداست؛
اصلاکنارگلبشینیبویگلمیگیری
پسزندگیروگلستانکن
بایادشهـدا ...🕊
اینجا خلوتی برای
آرامشِ قلب شماست❤️🩹
•خیانت مسئولین زیر سایه زحمات شهدا•
سی سال است که نخوابیدهام
اما دیگرنمی خواهم بخوابم.
من در چشمان خود نمک می ریزم
که پلکهایم جرأت بر هم آمدن
نداشته باشــد...
تا نکند در غفلت من آن
طفل بیپناه را سر ببرند.
وقتی فکر می کنم آن دختر
هراسان تویی،نرجس اســت زینب است
و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده
که در حال سربریده شدن است
حسینم و رضایم است
از من چه توقعی دارید؟
نظارهگر باشم بیخیال باشم
تاجر باشم؟
نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
با قاتل او حرفی اگر هست،قصاص است
#حاج_قاسم
#نوکران_غرب
#ظریف_بیکفایت
#انتقام_سخت
اینجا خلوتی برای
آرامشِ قلب شماست❤️🩹
• #راز_شهـآدت •
برای مراسمی که می خواست بخواند سه، چهار ساعت با خودش خلوت می کرد. به بهانه شعر پیدا کردن می رفت گوشه اتاق
می نشست. از روی لهوف برای خودش روضه می خواند.
میگفت تا خودم درک نکنم چطور اشاعه بدهم.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
اینجا خلوتی برای
آرامشِ قلب شماست❤️🩹
Quran-page-023.mp3
3.67M
توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
«هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید»
هدیه به شهید حمیدرضا دایی تقی
#تلاوت_نور
#مدافع_حرم