May 11
هدایت شده از در مسیر قله 🇮🇷 | محتشم
…بسم الله الرحمن الرحیم…
اولین قدم برای یک حرکت #در_مسیر_قله اراده قوی است تا اینجا توی سفر قصد کردیم یه سری نکات رو هم در رابطه با اراده بگیم و باهم دربارش صحبت کنیم
از این به بعد دیگه ما رو با این لوگو بشناسید😍
انشاءالله توفیق داشته باشیم و بتونیم باهم در حد توانمون در مسیر قله قدمی برداریم...❤️
سفرنامه #آغاز_اراده_ها 💪
#محتشم ✍
در مسیر قله با ما همراه باشید👇
🏔| @darmasir_qolle
Quran-page-022.mp3
3.71M
توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
«هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید»
هدیه به شهید حسن باقری
#تلاوت_نور
#دفاع_مقدس
شهادت سردار غلامحسین افشردی
معروف به حسن باقری
غلامحسین افشردی معروف
به حسن باقری، در ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد. این شهید گرانقدر در نوجوانی در کلاسهای مذهبی که زیر نظر آیتاللّه دکتر بهشتی برگزار میشد شرکت میکرد و شدیدا تحت تأثیر وی قرار گرفت. ایشان پس از گذراندن دروس ابتدایی و دبیرستان وارد دانشگاه ارومیه شد ولی به دلیل فعالیتهای سیاسی، پس از دو سال از دانشگاه اخراج شد.
سپس به سربازی رفت و در لبیک به فرمان امام خمینی (ره)، از پادگان گریخت. شهید باقری در جریان انقلاب، در تصرف یک کلانتری و نیز پادگان عشرت آباد تهران مشارکت کرد و با پیروزی انقلاب به کمیته انقلاب اسلامی پیوست. وی همچنین مدتی به روزنامه نگاری پرداخت و در سال ۵۸ در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
او با شروع جنگ تحمیلی، به سوی جبهههای جنوب شتافت و به سرعت، استعدادهایش شکفته شد و در مناصب فرماندهی نظامی سپاه و بسیج رشد کرد تا جایی که فرماندهی چندین عملیات نظامی و موفق از جمله ثامنُ الحُجَج، طریق القُدس، فتح المبین، بیت المقدَّس، رمضان و محرَّم را در برخی محورهای مهم بر عهده گرفت.
شهید باقری همچنین در آزادسازی شلمچه و خرمشهر نقش مهمی داشت. وی در حالی که سمت جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه را به عهده داشت، در حین یک عملیات اکتشافی و اطلاعاتی در جبهه فکه حضور یافت و بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن، در ۲۷ سالگی شربت شهادت نوشید.
گذری بر زندگی نامه
شهید حسن باقری
اینجا خلوتی برای آرامشِ قلب شماست❤️🩹
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی تعارف بگویم،آن نیرویی که
نمازش را اول وقت نخواند،
خوب هم نمی تواند بجنگد..
شهید حسن باقری
#قطعهٔ_شهدا
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین🌷
#ساعت۱۶بهوقتحلب
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن
سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 1⃣
✨ متولد آبادان، بچه همدان
راوی: حسین همدانی
سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۶
من حسین همدانی هستم؛ متولد ۲۴ آذرماه ۱۳۲۹ در شهرستان آبادان. فرزند سوم خانواده ای هستم که چهار فرزند داشت: دو خواهر بزرگتر از من و یک برادر کوچکتر. مادرم گوهرتاج چراغ نوروزی بانویی خانهدار و بسیار مؤمنه بود. پدرم، مرحوم علی آقا همدانی، چند سال آخر عمر کارگر فنی پالایشگاه شرکت ملی نفت ایران بود؛ انسانی زحمت کش و شریف. مقدر نبود سایه پرمهر پدر بیش از سه سال بر سرم باشد. پدر در سال ۱۳۳۲ بر اثر بیماری ای ناعلاج زیر تیغ جراحی فوت شد و بدنش را در گورستان احمد آباد شهر آبادان به خاک سپردند. مادرمان ماند با چهار فرزند یتیم. سالهای اول پس از فوت پدر خیلی به ما سخت گذشت. خانواده ممر درآمد مناسبی نداشت. چند سال طول کشید تا سرانجام با پیگیریهای فراوان مادر و دایی، شرکت نفت حاضر شد مستمری ماهیانه ناچیزی برای خانواده ما تعیین کند. بعد هم به زادبوم خانوادگی نقل مکان کردیم و مقیم همدان شدیم.
هر کسی از دوران کودکی و نوجوانی به فراخور محیط اجتماعی و موقعیت خانوادگی، خاطرات تلخ و شیرینی دارد. صادقانه عرض کنم، به محض اینکه از آب و گل درآمدم و دست چپ و راست خودم را شناختم، کار کردم. از همان کلاس اول ابتدایی در بازار همدان کار میکردم و درس هم میخواندم؛ چون مسئولیت اداره مادر و برادر و خواهرم به دوش من بود.
@qetee_shohada
قطعه شهدا 🇮🇷
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین🌷 #ساعت۱۶بهوقتحلب روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسی
#ساعت۱۶بهوقتحلب
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن
سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 2⃣
✨ عشق ناب خواهری
راوی: معصومه همدانی
مهرماه ۱۳۳۱
حسین کوچولو وقتی در خانه با من تنها بود بهترین لحظات عمرم را تجربه میکردم. یک و نیم ساله که بود بیشتر اوقات مادر، وقتی بیرون می رفت، او را نزد من میگذاشت. من هم دستان کوچکش را میگرفتم و پله پله او را به حیاط میبردم و سر حوض صورتش را میشستم. بعد، لپهایش را می بوسیدم و گاز میگرفتم. وقتی مادر برمیگشت و لپ های سرخ شده حسین را می دید نگاهی تند به من میکرد.
علاقه من به حسین از علاقه یک خواهر به برادر خیلی بیشتر بود. بعد از رحلت پدر، این عشق و محبت به حسین دوچندان شد. دوری حسین را نمی توانستم تحمل کنم. دو سالی که حسین برای سربازی به شیراز رفت به من خیلی سخت گذشت.
حسین علاقه خاصی به یک موسیقی داشت در دو سالی که سرباز بود از صبح تا شب، نوار آن موسیقی را در ضبط صوت میگذاشتم و گوش میکردم و می گریستم. الان هم باورم نمیشود بعد از شهادت حسین من هنوز زنده ام. همیشه و هر لحظه به یادش هستم.
⬅️ ادامه دارد....
@qetee_shohada