🟩🟢💖🟢💖🟢💖🟩
عجل لولیک الفرج
▪️🔹▪️🔹▪️🔹▪️🔹
✅💖 میلادحضرت زهرا سلام الله علیها مبارک باد
💚🌹 کوثر الهی :
🍁إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ
🍁ما تو (ای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ) را، (چشمه ی) کوثر (حضرت زهرا سلام الله علیها ) را، عطا کردیم.
🍁Surely We have given you Kausar,
(قرآن کریم سوره کوثر 1)
✅🌹 پیرامون فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها :
🌹1. تنها زن بهشتی که چند صباحی به زمینیان، میهمان شد.
🌹2. خدا با تولد کوثر، منزلت حقیقی زن را، به نمایش گذاشت.
🌹3. در پربرکت بودن، کوثر شدن :
⬅️🦜علل کوثر بودن حضرت زهرا سلام الله علیها :
◀️_ بهشتی بودن
◀️_ مادر امامان معصوم علیهم السلام بودن
◀️_ مفسر و مبین قرآن بودن
◀️_مادر شدن نسبت به سادات کثیر جهان
◀️_مدافع و فدایی ولایت بودن
◀️_ حجت خدا شدن
◀️_ پاک و معصوم بودن
◀️_ باب مراد بودن در دنیا
◀️_ شفاعت گسترده ی ایشان
در روز قیامت
🌹 4. ایشان الگوی امامان معصوم علیهم السلام است.
🌹5. در عین برتری جهانی ، خاکی و ساده زیست بودن
🌹6. در زندگی زناشویی،
بهترین بودن
🌹7. در همسایه داری، بهترین همسایه بودن
🌹8. در دختر بودن، مادر بابا شدن
✅💖 سلام
لحظه های خانوادگی تان سرشار از انرژی و آرامش و امنیت
🟩🟢💖🟢💖🟢💖🟩
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
آيا از نظر آموزه هاي اسلامي جنس مرد بر جنس زن برتري دارد؟
✍️پاسخ:
يک نگاه کلي به آيات صريح قرآن کافي است تا بدانيم که از نظر قرآن ارزش انساني مرد و زن کاملاً برابر است:
🔹قرآن بدون هيچ تفصيلي، مخاطب سکونت در آن بهشت موقت را آدم و حوا معرفي کرده است:
🔅وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ؛ و گفتيم:
«اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن؛ و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهيد، گوارا بخوريد؛ (اما) نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمگران خواهيد شد.چنانچه کاملاً مشهود است در آيه نسبت به ورود به بهشت موقت و بهره مندي از نعمت هاي آن هيچ برتري براي مرد نسبت به زن، قائل نشده است.
🔅وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً؛
و كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مى شوند؛ و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.
🔹چنانچه در اين آيه هم کاملاً مشهود است، انجام عمل صالح به شرط ايمان، موجب ورود به بهشت دانسته شده است و هيچ نوع برتري در آيه در اين زمينه براي مردان قائل نشده است.
🔅إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما؛
به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.
🔸در اين آيه به طور کاملاً واضح به تساوي مرد و زن در برخورداري از غفران الهي و پاداش بزرگ الهي، تصريح شده و هيچ نوع برتري براي مرد نسبت به زن در بهره مندي از اجر معنوي و اخروي، قائل نشده است.
🔅يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير؛
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
🔹در اين آيه به وضوح تصريح شده که يگانه ملاک برتري نزد خداوند رعايت تقوا است. و ساير تفاوت ها تاثيري در قرب به خداوند که بالاترين ارزش انساني و الهي، محسوب مي شود، هيچ تأثيري ندارد. ضمن اين که اين آيه به خوبي گوياي اين حقيقت است که طي مدارج عالي معنوي و رسيدن به کمالات معنوي براي هر دو جنس بدون هيچ تفاوتي، امکان پذير است.
🔸میلاد با سعادت سرور زنان عالم، دخت رسول مکرّم، أمّ الأئمة النجباء حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها» را محضر فرزندشان امام عصر «عجل الله فرجه الشریف» و عموم محبین و موالیان خاندان رسالت تبریک و تهنیت میگوییم.
شورش انتقام
ناگهان جواب حق اين طور صورت گرفت كه: «انتقام ما، از اعدا در برهوت باشد، ما يتصوّر (آنچه به تصوير كشيده شده يا تصوّر ميشود) در نزد وليّ ما، حجّة بن الحسن العسكري عليهما السلام مكشوف
است و او چندان از تأخير در انتقام دنيوي نگراني ندارد
و رضاي او منوط به رضاي ماست، كه: «وَما تَشآؤُونَ إِلّا أَنْ يَشآءَ اللَّهُ» ؛ و تا خدا نخواهد [شما] نخواهيد خواست.
و امّا اين گروه كم استعداد كه حوصله شان تنگ شده و مجالسي تشكيل داده و ختم گرفته اند - اگرچه درجه اي هم حق دارند - كه درياي رحمت و غيرت مرا به جوش آورده اند، بر من لازم شده است كه جبران درد دل آنها را بنمايم كه مهمان منند، لذا فوجي از ملائكه را فرستادم كه آنها را به سرحدّ برهوت ببرند و آنها ببينند كه بر دشمنان از سختي و عذاب چه ميگذرد تا دل هايشان خنك شود.
پس از تمام آن كلمات، به واسطه اختلاف در مشارب (مسلك ها) و مذاق (سليقه ها) و آّب گيري فهم ها، قاله قاله (منازعه در گفت و گو) و مباحثه در ميانشان درافتاد.
يكي ميگفت: ما به سرحدّ برهوت نمي رويم، مگر ما نمي دانيم كه اجمالاً آنها معذّبند؟ مع ذلك، خدا به ما حق داده است كه به دست خودمان قصاص و احقاق حقّ مان را بنماييم.
ديگري ميگفت: بايد برويم به سرحدّ برهوت، تماشا و سياحتي مينماييم و البتّه براي قلبمان مقداري تشفّي حاصل خواهد شد و اگر بالكلّيه شفا نيافتيم، بيش از اين نبايد تعقيب كنيم كه مبادا لج كند و آن سرش بالا بيايد، چنان كه در دنيا از سست عنصري شيعه لج كرده و اين قضيّه را به تأخير انداخته.
و ديگري ميگفت: خير! بايد پس از ديدن برهوت، مطلب را تعقيب نماييم، هرچه ميشود، بشود، ما بيش از اين صبر و حوصله نداريم.
ادامه دارد....
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
ديداري از برهوت
و همين طور با ابهّت و جلال و بزرگواري - حتّي بر اين فوج از ملائكه - لبّيك گويان ميرفتيم، تا رسيديم به پاي كوه مرتفعي كه اسم آن، «جبل رحمت» و «كوه عرفات» بود.
گويا رقيقه آن سوري بود كه فرموده است: «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُوَرٍ لَهُ بابٌ، باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» ؛ آن گاه ديواري ميان آنها (مؤمنان و منافقان) زده ميشود كه دري دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب.
افواج سابق بر ما در پاي آن كوه خيمه و خر گاه زده و به انتظار نشسته اند. پس از ملاقات و نعرههاي «لبّيك» از همه، آن كوه را به تزلزل درآورده و خيمه ما را نيز برپا نمودند و رؤساي افواج سابقه، با ملائكهها كه دوازده نفر بودند، با من و رئيس ملائكه كه رئيس فوج آخري بوديم، اين چهارده نفر، در آن خيمه گاه وارد شديم.
پرسيديم: چرا در پاي اين كوه ايستاديد و صعود نكرديد؟! گفتند: اشخاصي ظاهر شدند و ما را مانع شدند، كه بر اين كوه صعود نكنيد، مگر معدودي. «وَعَلَي الأعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ» ؛ و بر اعراف و بلنديها مرداني هستند كه هريك از آنان (بهشتيان و جهنّميان) را از سيمايشان ميشناسند.
در اين هنگام، رئيس ملائكه چاقويش دسته يافت، فرمودند: و لو شما به ادلّه مُقنِعه (قانع كننده) ما را ساكت نموديد، چون اهل استدلال نيستيم، ولي رضاي حق را به اين رفتار شما كشف نكرده ايم و دور نيست كه توقيف شما در اينجا متعقّب به شكنجه و عذاب گردد، و ما هم در ميان شما گرفتار گرديم.
وی اين كلمات را با رنگ پريده و بدن لرزان ادا نمود كه باقي اهل مجلس را نيز به وحشت و اضطراب انداخت و من ترسيدم كه اگر اين راز از پرده بيرون افتد، شايد شيرازه لشكر از هم بپاشد؛ رو به رؤساي افواج نمودم و گفتم: اين كميسيون سرّي است.
گفت و گوها بيرون نرود. پس از آن رو به رئيس ملائكه تبسّمي نموده و گفتم:
شما چقدر ساده لوح و سبك وزن هستيد كه اين اوهام بر شما چيره شده، برخيزيد تا در اطراف و كنار و گوشه اردوگاه بگرديم، كه هم تفرّجي كرده باشيم و از حالات افراد فوج اطّلاع يابيم و جغرافياي اين كوه را نيز بدانيم، و هم اينكه علّت توقيف ما دراينجا معلوم گردد، تا شايد آقاي رئيس از وحشت درآيد وبه گمانهاي خود كه اسم آنها را كشف گذارده، اتّكال نفرمايد و باعث اضطراب ديگران نگردد.
قدم زنان به خيمه اي نزديك شديم كه مشغول اصلاح اسلحه خود بود و با زمزمه ميخواند:
منتظران را به لب آمد نفس
اي به تو فرياد، به فرياد رس
و از خيمه ديگر زمزمه شنيدم:
ما همه موريم، سليمان تو باش
ما همه جسميم، بيا جان تو باش
تا رسيديم به پشت دو خيمه كه از رفقاي نجف من بودند و زمزمه شان به اشعار من بود. يكي ميگفت:
أ ليس اللّيل لانتظار طلوع بدر؟
وهل ينقضي ليلي لطالعة الفجر؟
آيا شب در انتظار طلوع ماه نيست؟
و آيا شبِ من با طلوع فجر به پايان ميرسد؟
و گويا ديگري جواب ميداد:
بلي صبحها فجر عسي أن تنفّسا
ببارقةٍ غرّآءٍ صاحبه العصر
آري! صبح سپيده (فرج) دميده ميشود و اميد است كه با درخشش
نور خود صاحب عصر را آشكار كند!
ادامه دارد....
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
♦️دست مادر را حتما ببوسید
🔷رهبرانقلاباسلامی: زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد. باید کاری بکنیم که بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال این است. کما اینکه در خانوادههای مذهبیتر و اخلاقیتر و نزدیکتر به مفاهیم مذهبی، اینها مشاهده میشود. فرزندان خانواده نسبت به مادر تکریم داشته باشند. هیچ منافاتی ندارد این تکریمِ نسبت به مادر، با آن حالت عاطفی و خودمانیگریای که بین فرزند و مادر وجود دارد؛ هیچ منافاتی ندارد؛ این احترام باید باشد؛ محترم باید باشد زن در درون خانواده. رفع مظلومیّت به این شکل است.
🗓 ۱۳۹۲/۰۲/۲۱
💢❀↶ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ↷❀💢
【وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ
الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ
وَلا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً】
به پدر و مادر نيكى كنيد اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو
◽️⇦ نکات تفسیـری
❶ خدمتگزارى و احسان به پدر و مادر از اوصاف موحّد واقعى است «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
❷ فرمان نیکی به والدين مانند فرمان توحيد قطعى و نسخ نشدنى است «قَضى»
❸ احسان به والدين در كنار توحيد و اطاعت از خداوند آمده است تا نشان دهد اينكار هم واجب عقلى و وظیفه انسانى است هم واجب شرعى «قَضى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
❹ در احسان به والدين مسلمان بودن آنها شرط نيست «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
❺ در احسان به پدر و مادر فرقى ميان آن دو نيست «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
❻ نيكى به پدر و مادر را بی واسطه و به دست خود انجام دهيم «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
❼ احسان بالاتر از انفاق است و شامل محبت، ادب، آموزش، مشورت اطاعت، تشكر، مراقبت و امثال اينها مىشود «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
❽ احسان به والدين حدّ و مرز ندارد «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» نه مثل فقير كه تا سير شود و جهاد كه تا رفع فتنه باشد و روزه كه تا افطار باشد
❾ سفارش قرآن به احسان متوجه فرزندان است نه والدين «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» زيرا والدين نيازى به سفارش ندارند و به طور طبيعى به فرزندان خود احسان مىكنند
❿ هر چه نياز جسمى و روحى والدين بيشتر باشد احسان به آنان ضرورىتر است «يَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْكِبَرَ»
⓫ پدر و مادر سالمند را به آسايشگاه نبريم بلكه نزد خود نگهداريم «عِنْدَکَ»
⓬ وقتى قرآن از رنجاندن سائل بيگانهاى نهى مىكند «أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» تكليف پدر و مادر روشن است
«وَلا تَنْهَرْهُما»
⓭ هم احسان لازم است هم سخن زيبا و خوب «إِحْساناً ... قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً» بعد از احسان گفتار كريمانه مهمترين شیوه برخورد با والدين است
⓮ در احسان به والدين و قول كريمانه
شرط مقابله نيامده است يعنى اگر آنان هم با تو كريمانه برخورد نكردند تو كريمانه سخن بگو «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً»
📖 سوره اسراء، آیه ۲۳
↲تفسیر نور
🔰همسری همچون حضرت زهرا سلاماللهعلیها
💠 امام خامنه ای تعریف شوهرداری را از زندگی حضرت فاطمه اقتباس کردهاند و اینگونه بیان میکنند: «یک وقت انسان فکر می کند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمه زهرا (س) چگونه بود. ایشان همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فیسبیلالله بود.» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶
💠 چطور شبیه حضرت زهرا باشیم
بسیاری از ما به این دلیل که خودمان را خیلی از ائمه دور میدانیم، میگوییم ما کجا و حضرت زهرا کجا؟ و ما اصلا نمیتوانیم شبیه آن حضرت باشیم. درنتیجه تلاشی نیز نمیکنیم.
امام خامنهای میفرمایند: «ما باید خودمان را به این مرکز نور نزدیک کنیم؛ و نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصیتش، نورانی شدن است. باید با عمل، و نه با محبت خالی، نورانی بشویم؛ عملی که همان محبت و همان ولایت و همان ایمان، آن را به ما املاء میکند و از ما میخواهد. با این عمل، باید جزو این خاندان و وابستهی به این خاندان بشویم.» ۱۳۷۰/۱۰/۰۵
┄┅┅┅┅┅┅┅┅┄
🌷 از آنجایی که حضرت فاطمه (س) در همه ابعاد و وجوه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعیشان اسوه زنان مسلمان جهان بودهاند، در ایام شهادت ایشان برآن شدهایم به آیین همسرداری آن حضرت اشاره کنیم تا بتوانیم با پیاده کردن این اصول، گامی درجهت بهبود فضای داخلی خانه و روابط با همسرمانمان برداریم.
🌷 رعایت عشق و احترام
یکی از اصول بسیار مهم درهمسرداری حضرت زهرا (س) رعایت احترام نسبت به حضرت علی (ع) بود. در این راستا امیرالمومنین میفرمایند: «یکبار این زن در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد و یکبار از دستور من سرپیچی نکرد.»
🌷 بهترین حامی و پشتیبان
خانمها همواره در طول زندگی بهترین پشتیبان و حامی روانی برای همسران هستند. حضرت زهرا همواره همپایه و همسنگ امیرالمؤمنین بودهاند. در روایت آمده «سمیت فاطمة، زهراء ... «فاطمه را زهرا نامیدند، چون روزی سه بار در چشم علی علیهالسّلام میدرخشید.» در این راستا رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند: «زن اگر در هر میدانی پشتیبان مرد باشد، نیروی مرد به چندین برابر میرسد.»
🌷 سرّ اين كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فاطمه عليها السّلام را بسيار می بوسيدند
✅حديث (1) احمد بن حسن قطان، از حسن بن على سكرى، از محمّد بن زكريا، از جعفر بن محمّد بن عمارة الكندى از پدرش، از جابر، از حضرت ابى جعفر محمّد بن على عليهما السّلام، از جابر بن عبد اللَّه، وى می گويد: به رسول خدا عرض شد:
يا رسول اللَّه، چرا شما دهان و صورت فاطمه را بوسه زده و ملازم او بوده و وى را به خود نزديك نموده و در حقّش ملاطفت و مهربانى به حدّى می كنيد كه در حقّ دختران ديگرتان نمی نماييد؟
حضرت فرمودند: جبرئيل عليه السّلام سيبى از سيبهاى بهشت برايم آورد من آن را خورده، سيب در صلب من به آب حيات يعنى نطفه مبدّل شد سپس با خديجه خاتون سلام اللَّه عليها مواقعه نموده، وى به فاطمه عليها سلام اللَّه باردار شد لذا از فاطمه بوى بهشت استشمام مب كنم از اين جهت است كه او را بوسيده و ملازمش هستم.
✅ حديث (2) و با همين اسناد از محمّد بن زكريّا، از عمر بن عمران از عبيد اللَّه بن موسى عبسى، از جبله مكّى، از طاوس يمانى، از ابن عبّاس نقل شده كه وى گفت: عائشه بر رسول خدا وارد شد در حالى كه حضرت، فاطمه عليها السّلام را می بوسيد، عائشه عرض كرد:
يا رسول اللَّه آيا او را دوست داريد؟
حضرت فرمودند: آگاه باش اگر می دانستى ميزان محبّت من به او را حتما محبّت تو به او زياد می گشت، هنگامى كه مرا به آسمان چهارم بردند جبرئيل اذان و ميكائيل اقامه گفت، سپس به من گفته شد: يا محمّد نزديك شو و جلو بايست.
من به جبرئيل گفتم: جلو بروم با اين كه تو در حضور من هستى؟! جبرئيل عرضه داشت: آرى، خداوند عزّ و جلّ انبياء خود را بر فرشتگان مقرّبش برترى داده و خصوص تو را تفضيل ويژهاى بر جمله ملائكه داده است، من جلو رفته و با اهل آسمان چهارم نماز گزاردم سپس به جانب راست خود توجّه كرده جناب ابراهيم عليه السّلام را در بستانى از بساتين بهشت ديدم در حالى كه فوجى از فرشتگان دورش حلقه زده بودند سپس از اين آسمان گذشته و به آسمان پنجم و از آن به آسمان ششم رفتم به اين آسمان كه رسيدم نداء آمد:
يا محمّد خوب پدرى است، پدرت ابراهيم و خوب برادرى است، برادرت على از آنجا گذشته و وقتى به مقام حجب رسيدم جبرئيل دست مرا گرفت و به بهشت داخل نمود در اين اثناء به درختى از نور برخوردم كه در اصل و ريشه آن دو فرشتهاى كه حلل و زيورها به خود پيچيده بودند قرار داشتند به جبرئيل گفتم:
حبيب و دوست من آن درخت از آن كيست؟
جبرئيل گفت: اين درخت تعلّق به برادرت على بن ابى طالب عليه السّلام دارد و اين دو فرشته تا روز قيامت حلل و زيورها را به خود پيچيدهاند سپس به جلو رفتم به درخت خرمايى بر خوردم كه خرمايش نرمتر از كف و خوشبوتر از مشك و شيرينتر از عسل بود يك خرما چيدم و خوردم اين خرما مبدّل به نطفه در صلب من شد وقتى به زمين فرود آمدم با خديجه خاتون نزدیکی نمودم، او به فاطمه حامل شد پس فاطمه حوراء انسيه است (يعنى فرشتهاى است به شكل انسان) و هر گاه من مشتاق بهشت شوم بوى فاطمه عليها السّلام را استشمام می كنم.
📚 منبع : علل الشرائع باب ۱۴۷
ادامه متن های قبلی
و من از كلمههاي گرم آنان مشعوف و بشّاش (بسيار خوشحال و گشاده رو) ميشدم و نگاههاي افتخار آميزي بر آقاي ملائكه مينمودم، تا آنكه در گردش خود رسيديم به روي تلّي (تپّه اي) كه صد قدمي دور از اردوگاه بود، و از روي آن تلّ نظر كرديم، ديديم سراسر افق شرق را ابر سياه متراكمي فرا گرفته است و از آن ابر، برق و تير شهابها، به اشكال مختلفه و حركات متشتّته (پراكنده) چنان ريزش دارد كه گويا افق يك پارچه آتش شده، و غرّشهاي سختي از آن ابر به گوش ما ميرسيد.
آقاي ملائكه كه نظرش به آن مأموريت وا ويلا افتاد، گفت: «لا حول ولا قوّة إلّا باللَّه؛ هيچ تحرّكي و نيرويي نيست مگر به خدا».
گفتم: در آنجا چه خبر است؟ گفت: آن هواي برهوت است، و آن ريزش تير شهابها است كه به صورت نيزه و شمشير و خنجر و عمود بر دشمنان آل محمّدعليهم السلام ريزش دارد، و آنها صورت لعنهايي است كه مؤمنين بر آنها ميكنند، و إلّا اصل عذاب و انتقام الهي در زمين است كه مانند كوره حدّادان (آهنگران) سرخ و در تابش است، علاوه بر گزندگان و درندگان آتشيني كه در آنجا موجود، و نهرهايي كه از مس گداخته در آنجا در جريان است.
وما ميديديم كه آن تير شهابها به هريك از آنها كه اصابت ميكرد، از ابدان آنها ميگذشت و به ديگران اصابت مينمود وهكذا هلمّ جرّاً (به همين صورت تا آخر) و اگر احياناً به زمين ميخورد دوباره بلند شده، به چند نفر ديگر اصابت ميكرد.
و اگر كسي
از مقابل آنها فرار ميكرد، آن شهاب او را تعاقب مينمود، كأنّه هدف خود را ميشناخت و شعور داشت. كما قيل: «وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ» ؛ به راستي كه سراي آخرت، سراي زندگاني است.
و ديده ميشود كه آن آدمها بي اختيار بلند ميشوند و به زمين ميخورند، مانند دانههاي سپند در تاوه داغ كه به يك جا قرار و آرام نداشتند و ناله و فرياد آنها مانند صداي سگ به گوش ما ميرسيد و اين منظره بسي موجب مسرّت و چشم روشني من شده بود. اعلان داديم كه خيمه مرا بر روي همين تلّ و تمام اردو نيز خيمههاي خود را در اطراف اين تلّ بزنند و تماشاي اين منظره خوشايند را بنمايند كه خوب مسرّت آور است. همگي ميآمدند و خوشحال ميشدند و اظهار شادماني مينمودند و كف ميزدند و هلهله ميكردند. «فَرِحِينَ بِما آتيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» ؛ آنها به خاطر تفضلهايي كه خداوند به ايشان عطا فرموده، خوشحالند.
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
💠 حدیث روز💠
💎 حق مادر
🔻أنّ رجلا سأل النبیّ صلیاللهعلیهوآله وسلم فقال:
« یَا رَسُولَ اللهِ! مَا حَقُّ الْوَالِدِ؟ قَالَ: أَنْ تُطِیعَهُ مَا عَاشَ
فَقِیلَ : مَا حَقُّ الْوَالِدَة ؟ فَقَالَ: هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَوْ أَنَّهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَقَطرِ الْمَطَرِ أَیَّامَ الدُّنْیَا قَامَ بَیْنَ یَدَیْهَا مَا عَدَلَ ذَلِکَ یَوْمَ حَمَلَتْهُ فِی بَطْنِهَا »
◻️ شخصی خدمت رسول خدا صلياللهعليهوآله عرض کرد:
ای رسول خدا!
حق پدر چیست؟
حضرت فرمودند:
مادامی که زنده است، از او اطاعت کنی.
بعد پرسید:
حق مادر چیست؟
فرمودند:
اگر انسان به اندازه ریگهای بیابان و قطرات باران و ایام روزگاران در مقابل او بایستد و او را اطاعت کند، به اندازه یک روز دوران حمل، حق او را أدا نکرده است.
📚 مستدرک الوسائل، ج 15، ص 203
🟢 *۱۵گردن بند طلا ویژه براي بانوان*
1️⃣ *پیامبراکرم(ص):*
هرگاه زنی برای مرتب کردن خانه چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد خداوند به او نظر رحمت میکند.
2️⃣ *پیامبراکرم(ص):* در هر بار شیر خوردن نوزاد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به زن میدهد.
3️⃣ *امام علی(ع):*
جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.
4️⃣ *امام صادق(ع):*
بهترین زنان زنی است که برای شوهرش خوشبو باشد.
5️⃣ *امام صادق (ع):*
چند گروه از زنان با حضرت زهرا(س) درقیامت محشور میشوند. یکی از آنان زنانی هستند که بر بد اخلاقی شوهر خود صبر میکنند.
6️⃣ *امام محمدباقر(ع):*
هیچ چیز برای زن در شب اول قبر بهتر از رضایت شوهرش نیست.
7️⃣ *پیامبراکرم(ص):*
یک لیوان آب دست شوهردادن بهتر از یک سال نماز شب خواندن و روزه گرفتن است.
8️⃣ *پیامبراکرم(ص):*
چون زنی به شوهر خود آب گوارایی دهد خداوند ۶۰ گناه او را میبخشد.
9️⃣ *حضرت فاطمه زهرا(س):*
هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید مگر آنکه خدواند او را از گناهان و خطاها میشوید.
🔟 *حضرت فاطمه زهرا(س):*
هیچ زنی نیست که هنگام نان پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم، هفت خندق قرار دهد.
1️⃣1️⃣ *حضرت فاطمه زهرا(س):*
هیچ زنی نیست که لباس ببافد (بدوزد) مگر آنکه خداوند برای هر نخی صد حسنه مینویسد و صد گناه محو میکند.
2️⃣1️⃣ *حضرت فاطمه زهرا(س):*
هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند و لباس آنان را بشوید، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند و او را در چشم مردم زینت دهد.
3️⃣1️⃣ *حضرت زهرا(س):*
بهتر و برتر از همه اینها رضای خدا و رضای مرد از همسرش است. رضای همسر رضای خدا و غضب همسر غضب خدا میباشد.
4️⃣1️⃣ *حضرت زهرا(س):*
هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود.
5️⃣1️⃣ *امام صادق(ع):*
هیچ زنى نیست که شوهرش را یکبار آب دهد(یک لیوان) مگر اینکه این رفتار براى او از عبادت یک سال که روزهایش را روزه بگیرد و شبهایش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است و خداوند در عوض هر بار که شوهرش را آب دهد، شهرى در بهشت براى او بنا میکند و شصت گناه از او می آمرزد.
📚 *وسائل الشیعه،ج ۲،ص۳۹
💐💐💐💐💐
🟩💖🟢💖🟢💖🟢🟩
💖🟢 میلاد ناموس هستی مبارک باد
اول دفتر به نام خالق اکبر
آن که سزد نام او در اول دفتر
نکتهای از قدرتش بس، این که بگویم
اوست علیآفرین و فاطمهپرور
فاطمه مجموعه صفات خداوند
فاطمه آیینه کمال پیمبر
عصمت کبری، ولیة الله عظمی
قره عین النبی، حبیبه داور
بَضعه احمد نه بلکه روح محمد
همسر حیدر نه بلکه هستی حیدر
شهر خرد احمد و علیست درِ آن
فاطمه آن شهر راست مرکز و محور
ای به مثَل بی مثَل چو خالق یکتا
وی به نُبی چون نَبی ستوده داور
شأن تو در «إنّما ولیُّکُمُ الله»
با حق و با احمد و علیست برابر
جز پدر و شوهر و دو ابن و دو بنتت
روی تو نادیده کس ز اکبر و اصغر
پای به محشر چو مینهی رسد آواز
«غضّوا أبصارکم» به خلق، سراسر
چشم و چراغت دو گوشواره عرشاند
راحت جانت دو نازدانه دو دختر
در قدم مادر است جنت موعود
وین سخن نغز چون سروده پیمبر
در عجبم زین حدیث و آن که چرا او
داده به زهرای خویش کنیه مادر
بهر شفاعت تو را بس است در آن روز
دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر
هر که پناهش تویی پناه تو عالم
وان که شفیعش تویی شفیع به محشر
✅🍁 شاعر : سیدرضا مؤید
🟩🟢💖🟢💖🟢💖🟩
🔸پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: انی سمیت ابنتی فاطمه لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار؛
🔹 من نام دخترم را فاطمه علیها السلام گذاشتم؛ زیرا خدای – عزوجل – فاطمه علیها السلام و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است .
📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 46 .
✨بهتر از همه عالَم
🔻امام خمینی ( رحمه الله علیه ) :
شغل تربیت فرزند، از همه شغلها بالاتر است. یک فرزند خوب شما اگر به جامعه تحویل بدهید، برای شما بهتر است از همه عالَم. اگر یک انسان شما تربیت کنید، برای شما به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم.
مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست میکند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند میشود.
📘صحیفه امام جلد ۸۰ ، صفحه ۹۰
و چون آقاي ملائكه فرمودند:
اين تير شهابهايي كه بر دشمنان ريزش دارد، اثر لعنهاي مؤمنين است».
به لشكر امر نموديم كه دشمنان اهل بيت را لعن نماييد و خود مخلِص نيز براي تذكار و تعليم (يادآوري و آموزش) جلو افتادم و گفتم:
«اللَّهمّ خُصّ أنت أوّل ظالم باللّعن منّي وابدأ به أوّلاً ثمّ الثاني والثالث والرابع. اللَّهمّ العن يزيد خامساً، والعن عبيد اللَّه بن زياد وابن مرجانة وعمر بن سعد وشمراً، وآل أبي سفيان وآل زياد وآل مروان إلي يوم القيامة ؛ خداوندا! اوّلين ظالم را مخصوصاً مشمول لعنت من بگردان! و نخست اوّلي و آن گاه دومي و سومي و چهارمي را
لعنت كن!
و يزيد را نيز - كه پنجمين آنهاست - لعنت كن! بر عبيد اللَّه بن زياد و پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر و خاندان ابي سفيان و خاندان زياد و خاندان مروان تا روز قيامت لعنت فرست! ».
و تمام لشكر در صف ايستاده، به اين دو طور لعن مشغول شدند و صداها را به لعن بلند مينمودند و ديده ميشد در ساحت برهوت كه به آن تير شهابها، ميليون ميليون افزوده شد و دود و غبار؛ و عرصه آنجا را تيره و تار نمود.
و چنان شدّت نمود كه اگر شهاب به يكي اصابت مينمود، وي را از زمين بلند ميكرد و در اين ميان شهابهاي ديگر نيز به او اصابت مينمود.
از اصابت يكي به طرف مشرق و ديگري به طرف مغرب و از سوم به شمال، و از چهارم به جنوب، و گاهي به فوق و گاه به تحت، همچون گويي در بين چوگانهاي مختلف، حيران و سرگردان و در ميان فضا ميبود؛ تا پس از مدّتي به زمين ميرسيد. و از شدّت شوق، لشكر بر اوراد (اذكار لفظي) و لعن ميافزودند تا به حدّي كه دهانها خشك و زبانها كند ميگرديد و بدنهاي آنان كباب ميشد و همچون پنجره سوراخ سوراخ ميشد.
با اين همه، لوعه (سوزش) دلشان ساكن نمي شد و قرير العين نمي شد (چشمشان روشن نمي شد، خوشحال نمي شدند) چه آخر درجه حصول انتقام و آرامي و خنك شدن دل مظلوم، به مردن ظالم و بيرون شدن او از دار هستي است، چنان كه در دنيا خنك شدن دل مظلوم، بيرون كردن ظالم از صفحه دنيا بود و اينكه از
نظر نيست گردد، ولي مردن و نيست شدن از عالم آخرت شايد ممكن نباشد، چه حيات آنجا ذاتي است، ولو بدن آنها كباب و سوراخ گردد، چنان كه فرموده است:
«وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ» ؛ به راستي كه تنها سراي آخرت سراي زندگاني است. «كُلّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ
بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها» ؛ هرگاه پوستهاي تنشان بريان گردد و بسوزد) پوستهاي ديگري به جاي آن قرار ميدهيم.
ما رؤساي افواج كه هفت نفر بوديم، با هفت نفر رؤساي ملائكه، در خيمه من جمع شده و بناي مشورت نهاديم كه چه كنيم كه انتقام كلّي حاصل شود و دلها از جوش و خروش ساكن و آرام گيرد و با اين محاربه معنويّه كه پيش گرفته ايم دلها خنك شود.
علاوه بر اين، دل امام زمان عليه السلام كه قلب عالم امكان است در جوش و خروش است و پر از اندوه و حزن ميباشد، و شيعيان كه پروانه آن شمع و شاخ و برگ آن درختند نيز از غصّه و حزن بيرون نروند، كه: «شيعتنا خُلقوا من فاضل طينتنا، وعُجنوا بمآء ولايتنا، يفرحون لفرحنا ويحزنون لحزننا ؛ شيعيان ما از باقي مانده سرشت و خميرمايه ما آفريده شده و با آب ولايت ما عجين گرديده اند، (لذا) به هنگام خوشي ما خوشحال، و هنگام اندوه ما غمناك و اندوهناك ميشوند.
ادامه دارد.....
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
بعضي گفتند: خوب است وارد برهوت شده و با اسلحه سرد آنها را قطعه قطعه كنيم و لو نميرند، چون به دست خود زده ايم، شايد دلمان خنك شود.
آقاي ملائكه گفت: به يقين معلوم است كه آن عذابي كه دارند، اشدّ (سخت تر) از كشتار شماست. علاوه بر اين، اجازه دخول در برهوت براي شما نيامده است.
ديگري
گفت: علاوه بر اين، با دخول ما در برهوت عذاب از آنها برداشته ميشود، زيرا چنان كه مؤمن از آتش جهنم ترسان است، آتش بيش از او از مؤمن ترسان است، پس دخول ما در برهوت براي تعذيب آنان، باعث رفع عذاب از آنهاست و اين نقض غرض است.
من گفتم: سبب و باعث جوش و جگر خوني ما، جوش و خروش و اندوه گيني امام زمان عليه السلام است. تا دل او خنك و خالي نگردد، محال است دل ما خنك شود، چون دل شيعه پابند دل اوست. بايد فكري نمود كه او را از انتظار بيرون نمود، و اين به غير از دعا و التماس از خدا كه اذن خروج به او بدهد، چاره اي ندارد. ما بايد با جدّيت تمام از چاره ساز بيچارگان بخواهيم كه درد ما را چاره كند.
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
طلب فرج و گشايش
همه اين رأي را پسنديدند، به جز ملائكه كه سكوت نمودند. در اين هنگام جمعي از لشكر آمدند كه: بدون استعمال سيف و سنان (شمشير و تير) دلهاي ما خنك نمي شود.
گفتم: برويد همه را اعلام كنيد كه در صف شوند، رو به طرف بيت المعمور كه تعجيل ظهور را بايد از خدا بخواهيم، تا دردهاي ما به ظهور دوا شود.
رأي اهل حلّ و عقد (صاحب نظران) بر اين قرار گرفته است، و دعاي فرج در آخر الزمان از افضل دعاها است.
خودمان هم برخاستيم، رفتيم به جلوي صفوف ايستاده و دستهاي گدايي را بلند نموده و خوانديم: «اللَّهمّ عظم البلآء، وبرح الخفآء، وانكشف الغطآء، وضاقت الأرض ومُنعت السمآء ؛ خدايا! گرفتاري بزرگ و امور پنهاني آشكار شده و پرده بر كنار رفته و زمين بر ما تنگ آمد
و آسمان رحمتش را از ما دريغ ميدارد».
و از «اراضي» دلهاي مؤمنين را اراده كرديم و از «سمآء» درگاه حضرت إله را قصد نموديم، نسبت به مقصودي كه داشتيم، چون در آن عالمي كه ما بوديم، غير از اين نمي شد. «وإليك ياربّ المشتكي وعليك المعوّل في الشدّة والرخآء. اللَّهمّ صلّ علي محمّدٍ وآل محمّد أُولي الأمر الّذين فرضت علينا طاعتهم، وعرّفتنا بذلك منزلتهم، ففرّج عنّا وعنهم فرجاً عاجلاً قريباً كلمح البصر، أو هو أقرب من ذلك. يا محمّد يا عليّ، يا عليّ يا محمّد! أُنصراني فإنّكما ناصراي، واكفياني فإنّكما كافياي. يا مولاي يا صاحب الزمان! الغوث الغوث الغوث، العجل العجل العجل، الوفآء الوفآء الوفآء
؛ اي پروردگار ما! تنها به تو شكوه ميكنيم و در هر سختي و آساني بر تو اعتماد داريم. خدايا! پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست، همان صاحبان فرمان (خداوند) كه اطاعت از آنان را بر ما واجب كرده و بدين وسيله مقام آنان را به ما شناسانده اي، پس براي ما و آنان فرج و گشايش فوري، همانند چشم برهم زدن و يا نزديك تر از آن عنايت فرما! اي محمّد و اي علي! اي علي و اي محمّد! مرا ياري نماييد كه شما ياري دهنده من هستيد و مرا كفايت نماييد كه شما كفايت كننده من هستيد. اي مولاي ما، اي صاحب الزمان! به فرياد ما برس! به فرياد ما برس! به فرياد ما برس! خيلي سريع، خيلي سريع، خيلي سريع! به عهد خود وفا نما، وفا، وفا! ».
و ضميمه نموديم: «اللَّهمّ، أخرجني من قبري مؤتزراً كفني، شاهراً سيفي، مجرّداً قناتي، ملبّياً دعوة الدّاعي في الحاضر والبادي ؛ خداوندا! مرا
از قبر بيرون آور در حالي كه كفن به كمر بستهام و با شمشير كشيده و نيزه برافراشته دعوت كسي (امام زمان) را كه (مردم را به سوي تو) فرا ميخواند، لبّيك گويم».
صفوف را به حال دعا ترك نموديم! و چند نفري به تلفن خانه كه در لوح آنجا بود رفتيم، تا صور گفت و گوي ملأ اعلي را ببينيم و بشنويم و بدانيم كه پيغمبر و علي و اولادش عليهم السلام در چه حالند؟
ديديم كه پيغمبر و علي و اهل بيت شان عليهم السلام نيز در صف شده اند و دستها به دعاي فرج بلند است و در عقب سر آنها صفوف انبيا و مرسلين و كرّوبين و ملائكه مقرّبين، همه به دعا ايستاده اند كه حدّ و حصر ندارد.
فهميديم كميسيون شور ما و بالاخره اتّحاد آراي ما بر دعاي فرج نيز به اشاره باطني ملاء اعلا بوده كه جنبش اين سايه، از آن شاخ گل است.
گفتم: البتّه در صفحه دنيا نيز تأثير نموده، چون نظر نموديم ديديم كه حضرت حجّت عليه السلام نيز با خواصّ اصحابش در سر كوهي دست به دعا بلند نموده اند و در شهرها و بلاد اسلامي، در مساجد و غير آن، مجامع مؤمنين - كم و يا زياد - منعقد شده، مشغول دعا و ختم «أَمَّنْ يُجِيبُ المُضْطَرَّ» ؛ يا چه كسي دعاي شخص بيچاره و درمانده را اجابت ميكند؟
هستند. در صحراها نيز حيوانات درّنده و چرنده و پرنده، جوخه جوخه، اجتماعاتي دارند و هر يك به زبان خود از طول انتظار فرج ناله ميكنند.
پس از ديدن اين مناظر، اميدواري كلّي حاصل شد، به نيل مقصود و حصول فرج. به
تلفنچي سفارش شد، چنانچه بشارتي رسيد اطّلاع دهد. برگشتيم به نزد صفوف دعا، ديديم حال انقلابي رخ داده، بعضي به حال گريه با لبهاي خشكيده دست به دعا برداشته و حيرت زده ايستاده اند و بعضي جامه بر تن چاك زده و بي خود افتاده اند.
گفتم: برخيزيد و هوشيار شويد! كه اميدواري حاصل شد.
سپس ما را به تلفن خانه خواستند.
رفتيم، گوشي را گرفتم و شنيدم كه از طرف دنيا و خانه كعبه صداي جان فزا و دلخراش امام زمان عليه السلام بلند است: «ألا يا أهل العالم! أنا الإمام المنتظر. ألا وإنّ جدّي الحسين قُتل عطشاناً؛ هان اي اهل جهانيان! من همان امام منتظر هستم. آگاه باشيد كه جدّم حسين عليه السلام با لب تشنه كشته شد.
برگشتيم به اردوگاه و شنيدم كه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: هر كس دوست دارد كه در ركاب فرزندم از دشمنان انتقام بگيرد، با همان شمشيرهاي برهنه كه در دست دارند رجعت كنند و سر از قبور خود برآرند كه: «فقد جآء الحقّ وزهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقاً» ؛ هرآينه حقّ آمد و باطل نابود شد، هما
نا باطل نابود شدني است.
به گوش هوش ز هاتف نگر چه مژده رسيد
شب فراق گذشت و نسيم وصل دميد
به بو تراب خبر آمد، اي غبار آلود!
ظهور جان جهان شد، جهان همي آسود
«وقد مضت جولة الباطل وطلعت دولة الحقّ؛ قطعاً دوره جولان باطل سپري شد و دوران ظهور دولت حقّ فرا رسيد».
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
مسئله روح يك مسئله جنجالى و پرغوغا!
براى انسان بسيار جالب است كه بتواند با عالمى غير از اين جهانى كه در آن زندگى مى كند، ارتباط پيدا كند.
مخصوصاً اگر آن عالم بتواند سدّى را كه ميان انسان و زمانهاى گذشته، و دوستان پيشين، و پدران و مادران و نياكان است، بردارد؛ و از آن بالاتر، او را در جريان حوادث آينده نيز قرار دهد.
تلاش و كوشش انسان براى ارتباط با جهان ارواح نيز از همين عطش سوزان روحى سرچشمه گرفته است.
در طول تاريخ، هميشه مدّعيانى بوده اند كه خود را با
جهان ارواح مرتبط مى دانسته اند؛ بخصوص در قارّه هند كه زمينه هاى روحى و اجتماعى براى اين فكر زياد بوده است.
اين مسئله، در اواسط قرن نوزدهم ميلادى در آمريكاى شمالى باصطلاح «گل» كرد و موج آن بسرعت از «آمريكا» به «انگلستان» و از آنجا به ديگر كشورهاى اروپا كشيده شد.
بد نيست گزارش اين جريان را از زبان خود اروپائيها بشنويم:
«پلاتونف» روانشناس معروف در كتاب روانشناسى خود كه به فارسى نيز ترجمه شده است، تحت عنوان «ميهمانان آن دنيا» مى نويسد:
داستان احضار روح در سال ۱۸۴۸ در شهر روچستر كه يكى از شهرهاى آمريكاى شمالى است بر سر زبانها افتاد؛ در آن سال شخصى به
نام مستر فُوكْس اظهار داشت ارواح مردگان با او و نزديكانش گفتگو مى كنند.
فوكس و همسر و سه دخترش، پشت ميز مدوّرى قرار مى گرفتند و دستهاى خود را روى ميز، باز و معلّق نگه مى داشتند؛ در اين موقع صداى ميز بلند مى شد و آنها ادّعا مى كردند كه ارواح دارند سؤالات آنان را پاسخ مى گويند.
بزودى در بسيارى از شهرها و خانواده هاى آمريكائى، اشخاصى پيدا شدند كه ادّعا مى كردند با ارواح آن دنيا ارتباط برقرار كرده اند. كاغذى برمى داشتند و حروف الفبا را به روى آن مى نوشتند و آن را به زير يك نعلبكى قرار مى دادند، (و انگشت خود را روى نعلبكى مى گذاردند) و با حركت نعلبكى روى حروف، پيام ارواح را دريافت مى داشتند.
ضمناً ارواح بيشتر مايل بودند توسّط مديومها با زندهها صحبت كنند!
مهمانهاى آن دنيا اكثر خويشان و نزديكان احضار كنندگان ارواح بودند، ولى غالب اوقات ادّعا مى كردند كه ميهمانانشان ناپلئون يا اسكندر كبير بوده است! از اين جهت كه اكثر مردم مايل بودند با شخصيّتهاى مشهور صحبت كنند!
البتّه غلط دستورى ارواح را گرفتن، مخالف ادب و نزاكت بشمار مى آمد! و هرآنچه كه ميز يا نعلبكى به! صورت نجوا تفهيم مى كرد، داراى معانى عميقى بود!
***
بديهى است در چنين مواقعى بازار فرصت طلبان و شيّادان هم گرم مى شود، مخصوصاً كه اين كار مايه زيادى هم لازم ندارد، و كافى است يك ميز چرخان، يا يك صفحه كاغذ و يك نعلبكى در اختيار داشته باشند با يك مشت ادّعا!
به همين دليل، عدّه زيادى گام در اين ميدان گذاردند، و كردند آنچه كردند! كم كم مسئله به صورت سرگرمى يا «چيزى شبيه رمّالى و
جن گيرى» درآمد و خود به خود به افتضاح و ابتذال كشيده شد.
كار به جائى رسيد كه روح «شمر» را هم حاضر كردند و سند آزادى از دوزخ را كف دستش گذاشتند! با سرباز شهيد اردنى هم در ميدان جنگ شش روزه ارتباط برقرار ساختند و شكرپنير به او دادند و سلام نظامى در مقابل دريافت داشتند، و مطالب مضحك ديگرى از اين قبيل.
از طرفى، همين موضوع سبب احياى خرافه «تناسخ و عود ارواح» شد، و ارواح براى آمدن به اين جهان نوبت گرفتند.
ارتباط ميان مسئله «رابطه با ارواح» و «عود ارواح به اين جهان» شايد به خاطر اين بود كه رنگ ابديّت بيشترى به
ارواح ببخشند، بلكه آنها را به ازل هم بكشانند، و به اين ترتيب، دايره حكومت آنها قويتر گردد.
و يا «مديومها» و گردانندگان، از دست سؤال كنندگان سمجى كه حاضر نيستند دست از سر بعضى از ارواح بردارند، و مرتّباً پرسش مى كنند، و خطر بروز پاسخهاى ضدّ و نقيض در ميان است! به اين وسيله خود را راحت نمايند، و ارواح مورد نظر را به اين دنيا بفرستند و رابطه آنان قطع گردد (زيرا وقتى ارواح مجدّداً به دنيا آمدند معمولًا چيزى از گذشته را به خاطر ندارند! ).
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
به سرعت يك اپيدمى
اين مسئله بعد از ۱۲۰ سال به حكم «تقليد» يا «مُدِ اروپائى و آمريكائى» يا هرچه اسمش را بگذاريد، به كشور ما هم سرايت كرد، و مى رفت كه به صورت يك بيمارى همگانى در محيط كشور ما هم شايع گردد كه ما و جمعى ديگر بموقع آگاه شديم و با نشر مقالات متعدّد و سخنرانيها اين موضوع را در نطفه خفه
كرديم.
در عين اين كه ترسيم اجمالى صحيحى از امكان ارتباط با ارواح از طرق علمى را يادآور شديم.
در این مباحث می خواهیم مطالب زير مورد بررسى قرار بدیم
* آيا مسئله زندگى تكرارى و عود ارواح كه در لسان علمى ما «تناسخ» و در ميان هندوها «كارما» نام دارد صحيح است يا از خرافات است؟
* آيا ارتباط با ارواح امكان دارد؟ *
داستان ميزگرد و مانند آن تا چه اندازه اى صحّت دارد؟
.
۱۲۰ هزار نامه دعوت!
جالب توجّه اين كه ما به وسيله چند شماره مجلّه مكتب اسلام از طرفداران ميزگرد، و چرخانندگان اين مسئله! دعوت كرديم كه به قم بيايند، و اگر راست مى گويند كه مى توانند به وسيله ميز گرد با ارواح تماس پيدا كنند و نشانه دقيق بگيرند، كار خود را در مجمعى از فضلا ارائه دهند و به جاى آنهمه گفتگو و سياه كردن صفحات روزنامه ها، طىّ
يكى دو ساعت، صدق گفته هاى خود را ثابت كنند؛ حتّى هزينه مسافرت آنها و يك هفته پذيرائى در بهترين هتلهاى قم را متعهّد شديم، و با اينكه نسخه هاى مجلّه كه هر كدام حكم يك دعوتنامه را داشت، ۱۲۰ هزار يا بيشتر بود و در همه جا منتشر شد، تنها يك نفر اعلام آمادگى كرد؛ هنگامى كه به او نوشتيم هرچه زودتر تشريف بياوريد كه منتظريم، از او هم خبرى نشد كه نشد!
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
تاريخچه و سرچشمه عقيده تناسخ يا عود ارواح
مسئله «بازگشت ارواح پس از مرگ به بدنهاى ديگر» يكى از قديمى ترين مسائلى است كه در ميان بشر، در گذشته و امروز مورد بحث بوده است، و اين همان است كه در كتب فلسفى و كتابهاى عقائد و مذاهب از آن تعبير به «تناسخ» مى شود.
گرچه بعضى از مدافعان اين عقيده حاضر نيستند عنوان تناسخ را براى عقيده خود بپذيرند، ولى بايد توجّه داشت كه از نظر اصطلاحات علمى، همه دانشمندان بزرگ، تناسخ را چيزى جز «بازگشت ارواح به زندگى جديد، در بدن ديگر در همين جهان» نمى دانند، و اصرار اين افراد در انكار و حذف نام تناسخ از عقيده خود هيچ مأخذ علمى ندارد و با گفتار هيچ يك از فلاسفه و
دانشمندان سازگار نيست؛ براى نمونه:
علّامه حلّى در توضيح گفتار خواجه نصيرالدّين طوسى در كتاب «تجريد الاعتقاد» درباره تناسخ مى گويد:
تناسخ اين است كه روحى كه مبدأ شخصيّت و موجوديّت كسى است، به بدن ديگرى برود و اساس موجوديّت او را تشكيل دهد.
از سخنان شيخ الرّئيس ابوعلى سينا در كتاب اشارات در بحث تناسخ، و همچنين از سخنان خواجه نصيرالدّين طوسى در شرح اشارات و از سخنان صدرالمتألّهين در اسفار نيز همين معنى استفاده مى شود.
از سخنان فيلسوف معروف ملّاعبدالرّزاق لاهيجى در كتاب گوهر مراد، و از سخنان حكيم مشهور ملّا هادى سبزوارى در شرح منظومه نيز همين مطلب برمى آيد.
نويسنده معروف اسلامى فريد وجدى در دائرةالمعارف قرن بيستم تحت عنوان تناسخ (جلد دهم، صفحه ۱۷۲) مى نويسد:
تناسخ مذهب كسانى است كه معتقدند روح پس از جدائى از بدن به بدن حيوان يا انسان ديگرى مى رود تا خود را تكميل نموده، شايسته زندگى در ميان ارواح عالى در عالم قدس گردد.
اين نمونه اى از سخنان دانشمندان و فلاسفه بزرگ درباره معنى تناسخ مى باشد، و شايد حتّى يك مورد را هم نتوانيم پيدا كنيم كه دانشمندى تناسخ را غير از اين معنى كرده باشد.
منتها گاهى تناسخ را فقط به بازگشت روح در بدن انسان ديگر اطلاق مى كنند، و گاهى به معنى اعم از بازگشت به بدن حيوان يا انسان ديگر.
بعضى از فلاسفه نيز اين بحث را توسعه بيشتر داده، و چهار مرحله براى آن قائل شده اند. (دقّت كنيد).
۱- «نسخ» يعنى روح به بدن انسان ديگرى باز گردد.
۲- «مَسْخ» هرگاه در بدن حيوانى حلول كند.
۳- «فَسْخ» هرگاه به گياهى تعلّق گيرد.
۴- «رَسْخ» هرگاه به يكى از جمادات
تعلّق پيدا كند!
البتّه همانطور كه خواهيم ديد، دلايلى كه براى ابطال تناسخ و عدم امكان بازگشت روح به زندگى ديگر در اين جهان اقامه شده، همه اين مراحل را شامل مى گردد.
***
دانشمندان و مورّخان معتقدند كه زادگاه اصلى اين عقيده، «هند» و «چين» بوده است، و ريشه آن در اديان باستانى آنها وجود داشته و هم اكنون نيز موجود است؛ سپس از آنجا به ميان اقوام و ملل ديگر نفوذ نموده است و به گفته «شهرستانى» نويسنده «ملل و نحل» اين عقيده در غالب اقوام، كم و بيش رخنه كرده است.
احترامى كه هم اكنون هندوها براى حيوانات قائل هستند تا حدودى مربوط به همين عقيده است.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه بطور مسلّم در ميان فرق اسلامى هيچيك به تناسخ معتقد نيستند؛ زيرا همانطور كه خواهيم ديد، بازگشت روح به زندگى جديد در اين جهان با متون آيات قرآن مجيد ابداً سازگار نيست.
فقط دسته كوچكى به عنوان «تناسخيّه» در ميان فرق اسلامى ديده مى شوند كه در گذشته وجود داشته اند ولى امروز تنها نامى از آنها در كتب «ملل و نحل» باقى مانده است.
امّا عقيده مزبور امروز درميان محافل روحى اروپا طرفدارانى پيدا كرده كه با سماجت مخصوصى از آن دفاع مى كنند.
عدّه اى هم چشم وگوش بسته درمحيط ما به دنبال آنها افتاده اند؛ بدون اين كه توجّه به لوازم فاسد اين عقيده داشته باشند.
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
انگيزه هاى تاريخى
عقيده بازگشت روح به بدن ديگر، از كجا سرچشمه گرفته است؟
از مجموع بحثهائى كه در كتب تاريخ «عقائد و مذاهب» شده، چنين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى اعتقاد بعضى از پيروان مذاهب باستانى به مسئله بازگشت روح، يكى از
امور زير بوده است.
۱- انكار رستاخيز و جهان ديگر- جمعى از آنان چون به جهان ديگر عقيده نداشتند و شايد آن را محال مى پنداشتند، و از طرفى عدم پاداش نيكوكاران و بدكاران را مخالف «عدالت» خداوند مى ديدند، لذا معتقد شدند كه روح نيكوكاران مجدداً به بدن ديگرى، در همين جهان، كه از بدن
نخستين به مراتب خوشبخت تر است، باز مى گردد و پاداش اعمال نيك گذشته خود را مى بيند، و روح بدكاران به بدنهايى كه در رنج و زحمت به سر مى برند، و يا ناقص الخلقه هستند بازگشته، كيفر اعمال بد خود را خواهند ديد، و در حقيقت بدين وسيله شست وشو مى شوند و تكامل مى يابند.
۲- توجيهى براى كودكان بيمار و معلول- جمعى ديگر، از مشاهده پاره اى از كودكان معلول و بيمار به اين فكر فرو مى رفتند كه:
اين كودكان كه گناهى نكرده اند، چرا خداوند آنها را به اين صورت آفريده و مبتلا ساخته است، حتماً ارواحى كه در اينها هست، ارواح افراد شرير و گناهكار و متجاوزى بوده كه براى ديدن كيفر اعمال خود به اين صورت درآمده، و مجدّداً به اين جهان برگشته اند تا رنج ببرند!
آنها تصوّر مى كردند كه در جهان آفرينش، وجود چنين كودكانى يك مسئله اجتناب ناپذير، و حتماً خواست خداست كه چنين باشند، در حالى كه همه ما امروز مى دانيم كه پدران و مادران مى توانند با به كار بستن اصول بهداشتى و رعايت يك سلسله قوانين علمى، و به عبارت ديگر، استفاده كردن از قوانينى كه خداوند براى زندگى بشر در جهان
آفرينش مقرّر داشته، فرزندانى كاملًا سالم به دنيا آورند. اين ما هستيم كه با
عدم مراقبتهاى لازم آنها را گرفتار مى سازيم.
(دقّت كنيد! )
همچنين عجز و ناتوانى از توجيه و تفسير پيروزيها و شكستهاى افرادى كه بظاهر علل روشنى براى آن ديده نمى شود، سبب پناه بردن به اين عقيده شده است. آنها مى گويند:
اين گونه اشخاص، پاداش يا كفّاره اعمال خود را در زندگى پيشين، مى بينند؛ در حالى كه با اطّلاع از اصول روانكاوى تفسير علل اين گونه موفّقيّتها و شكستها كه بر اثر استعدادها يا كمبودهاى خاصّى است، امروز امر ساده اى است.
۳- عوامل روانى- تناسخ يك عامل تسكين دهنده- گفتيم عقيده «بازگشت روح به زندگى جديد در اين جهان» از زمانهاى بسيار دور در ميان افراد بشر- بخصوص در ميان هنديها و چينيها- وجود داشته است.
به نظر مى رسد يكى از علل روانى اين عقيده، شكستهاى گوناگونى بوده كه بسيارى از افراد در زندگى خود با آن مواجه مى شده اند.
واكنش روانى آن شكستها و ناكاميها به صورتهاى گوناگونى بروز مى كرده است؛ گاهى به صورت
«درون گرائى» و «پناه بردن به تخيّلات» و پيدا كردن گمشده خود در عالم خيال، آنچنان كه در بسيارى از شعرا ديده مى شود، آنها هنگامى كه محبوب گريزپاى خود را در اين جهان نمى يافتند، با «نقش رخ او» كه در عالم خيال، در وسط «جام» مى افتاد، دلخوش بوده اند! عدّه اى هم «بازگشت به زندگى جديد در اين جهان» را وسيله اى براى تسكين افكار پريشان خود قرار مى دادند.
اين افراد «شكست خورده»، براى جبران شكستها و ناكاميهاى خود چنين مى پنداشتند كه بار ديگر روح آنها در كالبد ديگرى در اين جهان قدم مى گذارد، و به آرزوى دل در آن زندگى جديد خواهند رسيد.
مثلًا اگر در عشق به دخترى شكست
خورده اند، چنين تصوّر مى كردند كه آنها در زندگى جديد در كنار او به سر خواهند برد- سهل است- ممكن است به صورت خواهر و برادر! به زندگى جديد قدم بگذارند و در يك خانواده، متولّد شوند و هميشه با هم باشند!
يكى ديگر از عوامل روانى اين عقيده، اين بوده است كه اعمال خشونت آميز خود را در انتقامجوئيها توجيه كنند.
ادامه دارد...
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
مثلًا، اعراب زمان جاهليّت كه در موضوع ارضاى حسّ
انتقامجوئى پافشارى و سرسختى عجيبى داشتند، و ممكن بود كينه توزى را نسبت به شخص يا قبيله اى از پدران و نياكان خود به ارث ببرند، گاهى براى توجيه انتقامجوئى وحشيانه خود، دست به دامان اين عقيده مى زدند؛ آنها عقيده داشتند هنگامى كه يكى از افراد قبيله آنها به قتل برسد، روح او در قالب پرنده اى شبيه به «بوم» كه آن را هامه مى ناميدند، قرار مى گيرد،
و پيوسته در اطراف جسد مقتول دور مى زند، و ناله وحشتزائى سر مى دهد، و هنگامى كه او را در قبر مى گذارند در اطراف قبر او گردش مى كند و مرتّباً فرياد مى زند:
اسقونى! اسقونى! يعنى، سيرابم كنيد... سيرابم كنيد! و تا خون قاتل ريخته نشود ناله غم انگيز او خاموش نخواهد شد!
تأثير چنين عقيده اى در شعله ور ساختن حسِّ انتقامجوئى، قابل انكار نيست.
***
اكنون بايد ديد چرا و به چه دليل، فلاسفه و دانشمندان بزرگ عقيده به تناسخ را به عنوان يك عقيده خرافى، مردود شناخته اند؟
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج