– 👤مامور امار : سلام مادر 🖐🏻
از سازمان آمار مزاحم میشم، شما چند نفرید؟
{°•یابَقـیَّـة اللهِ فے اَرضـة•°}
– 👤مامور امار : سلام مادر 🖐🏻 از سازمان آمار مزاحم میشم، شما چند نفرید؟
+ مآدر : سرشو پایین میندازه و سڪوت میکنہ
بعد میگہ :
میشہ خونہ ما بمونہ براے فردا ? 💔(:
{°•یابَقـیَّـة اللهِ فے اَرضـة•°}
–👤 مامور : چرا مادر !!
+مآدر : آخہ شاید فردا ازپسرمـ خبرۍ برسہ 🥀🖤
{°•یابَقـیَّـة اللهِ فے اَرضـة•°}
مادران زیادی در جای جای این سرزمین لاله گون هستند که سال هاست چشم انتظار عزیزشان هستند و ذره ذره وجودشان در این فراق می سوزد؛ «مادران شهدای جاوید الاثر».
آنان که لباس رزم را بر تن فرزندان خود پوشاندند تا عاشواری دیگری تکرار نشود و ندای «هل من ناصر ینصرنی» خمینی کبیر بدون پاسخ نماند. و فرزندان آنان چه علی اکبر وار در جبهه های حق علیه باطل تازیدند و اجازه ندادند وجبی از خاک وطن در دست متجاوزان باقی بماند.
به آنها خبر دادند که فرزندانشان در خون خود غوطه ور شده و به دیدار معبود شتافتند اما پیکر آنها در دشت کربلای جبهه ها باقی مانده است. خبری که باورش سخت است و سهم این مادران شد «انتظار».
جنگ تمام شد، اسرا آمدند ولی فرزندان آنان همچنان غریبانه بر خاک افتاده اند. سال ها گذشت و گذشت و خبری از عزیزانشان نشد اما مادران همچنان منتظر هستند تا شاید دری کوبیده شود و زنگی زده شود و عزیز سفر کرده شان از سفر بازگردد.
این حال و روز مادرانی است که روز مادرها می آیند و می روند و منتظر روزی هستند که عزیزشان بیایند و بوسه ای بر دست آنها بزند .
{°•یابَقـیَّـة اللهِ فے اَرضـة•°}
مادران زیادی در جای جای این سرزمین لاله گون هستند که سال هاست چشم انتظار عزیزشان هستند و ذره ذره وجو
رفیقا یکی از شهدا ، شهید" ابراهیم هادی " هستش
ابراهیم هادی» از جوانان برومند این سرزمین بود که خاطرات باقی مانده از او تداعی کننده پوریای ولی است و رشادت های بسیار زیادی از این دلیرمرد به ثبت رسده است.
این فرمانده قهرمان در 22 بهمن 1361 در کانال کمیل به شهادت رسید اما پیکر او پس از سال ها تفحص همچنان مفقود مانده و البته این یکی از آرزوهای شهید ابراهیم هادی بود که گمنام باقی بماند.
مادر ابراهیم هادی سال ها در انتظار فرزند خود نشست و آنگونه که تعریف می کنند دلش همیشه در فراق ابراهیم می سوخت به حدی که گاهی یخچال را باز می کرد و برفک های فریزر را می خورد و می گفت دلم آتش است.
یکی از اعضای خانواده ابراهیم هادی چنین می گوید: بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده است و شهید شده است. کار مادر به جایی رسید که سر یخچال میرفت و یخ و برفکهای یخچال را میخورد میگفت: قلبم میُسوزد میخواهم کمی آرام شوم.
ما فکر کردیم قند مادرمان رفته بالا، به همین دلیل مادر را بردیم دکتر، دکتر گفتند مادرتون هیچ ناراحتی ندارند.
بعد از من پرسیدند آیا مادرتون مشکلی دارد؟ گفتم یکی از پسراش در حدود دو سه ماهی هست مفقود شده اند. دکتر گفت این یخ و برفک یخچال که می خورد ، جگرش دارد می سوزد. دکتر گفته بود که مادرتون ممکنه قلبشون از داخل منفجر شود. تا اینکه یه روز مادر گفت مرا ببرید بیمارستان که در بیمارستان قلبشون منفجر شد و خون از بینی مادر زد بیرون.
{°•یابَقـیَّـة اللهِ فے اَرضـة•°}
ابراهیم هادی» از جوانان برومند این سرزمین بود که خاطرات باقی مانده از او تداعی کننده پوریای ولی است
بسیارند مادرهایی که در این سرزمین همانند مادر ابراهیم هادی چشم انتظار فرزندان خود بودند و دلشان طاقت نیاورد و آسمانی شدند تا به دیدار عزیزانشان بروند و چه بسیارند مادرانی که همچنان چشم به در دوخته اند تا شاید خبری از یوسفشان بیاید.
تصاویر مادران عکس بدستی که در مراسم تشییع شهدا به دنبال عزیز خود می گردند را همه ما دیده ایم. این مادران سال ها با اشک و آه، عکس فرزندان خود را در دست گرفته و به دنبال مردم راه افتادند تا شاید خبری از یوسف گمگشته آنان بدست آید.
برخی مادران سال هاست در خانه خود را به صورت شبانه روزی باز گذاشته اند تا فرزندان مفقودشان به صورت سرزده وارد خانه شود. یکی ازمادران شهدای مفقودالاثر می گوید که از روزی که خبر شهادت فرزندش را آوردند تا امروز در خانه را باز گذاشته و چندین بار هم نیروهای پلیس خبر داده اند که در خانه شما باز است. اما به آنها گفته ام که منتظر مهمانم هستم.
برخی از این مادران حتی هنگامی که در خانه نیستند نیز در را باز می گذارند به خیال اینکه شاید فرزندانشان بیایند و کسی نباشد که در را برای آنها باز کند.
اما مادران این شهدای مفقودالاثر به مادران شهدای گمنام مبدل شده اند چرا که می دانند این شهدای گمنام دارای مادرانی هستند که همانند آنها منتظر بازگشت فرزند خود هستند و بر این اساس همانند یک مادر بر قبر شهدای گمنام حاضر می شوند و خود را مادر این شهدا می دانند.