-قانونِقدرت-
سرپیچی از قانون #سوم part3 حتی شنید که کنتس پرسشهایی درباره مارکیز مطرح کرده است. دوستانش گفتند که
تفسیر سرپیچی از قانون #سوم
part1
نینون به هنر عشق آگاهی کامل داشت. بزرگترین نویسندهها، اندیشمندان و سیاستمداران عاشق وی بودند.
اغواگری ذاتی او، بازی بود که وی بسیار ماهرانه اجرا میکرد. هراندازه که بزرگتر میشد، هوشیارتر میشد. خانوادههای بیشتری در فرانسه پسرانشان را نزد وی میفرستادند تا در مسائل عشقی آموزش ببینند.
نینون میدانست که زنان و مردان بسیار متفاوتاند، اما در زمینه فریب و اغواگری حس همسانی دارند. آنها از درون عمیقاند و زمانی که اغوا میشوند، میفهمند که اغوا شدهاند؛ ولی تسلیم میشوند؛ زیرا از وادار شدن خوششان میآید.
حس آزادی و رهایی و اینکه دیگران شما را به مسیری انحرافی بکشند، لذتبخش است.
البته در اغواگری همهچیز پیشنهادی است. نمیتوانید اهدافتان را بازگو کنید؛ باید اهداف اصلی را در صحنه پنهان سازید و دیگران باید بهطور کامل گیج شوند تا تسلیم اوامر شما شوند.
باید نشانههایتان مشکل داشته باشد و در ظاهر و برای ایجاد انحراف، به مرد یا زن دیگری علاقهمند باشید؛ آنگاه علاقهمندی به هدف موردنظر را با کنایه نشان دهید و بهگونهای متفاوت وانمود کنید.
این الگوهای گیجکننده تحریککننده نیز هستند.
ادامه دارد...
-قانونِقدرت-
تفسیر سرپیچی از قانون #سوم part1 نینون به هنر عشق آگاهی کامل داشت. بزرگترین نویسندهها، اندیشمندان
تفسیر سرپیچی از قانون #سوم
part2
حال ماجرا را از دیدگاه کنتس ببینید:
پس از دیدن چندین حرکت از مارکیز، او بازی را فهمید، اما از لذت میبرد. او نمیدانست مارکیز او را به کجا میبرد و این وضعیت تحریککننده را دوست داشت.
حرکتهای مارکیز او را تحریک میکرد و با هر حرکت، او منتظر حرکت بعدی بود؛ حتی از حسادت خود لذت میبرد.
گاهی هر حس بهتری از خستگی حاصل از یکنواختی امنیت است.
شاید مارکیز محرکهای پنهانی داشت. البته بیشتر مردان اینگونه هستند. اما کنتس از انتظار کشیدن لذت میبرد.
شاید اگر به اندازه کافی انتظار میکشید، مارکیز به نتیجهی دلخواهش میرسید.
لحظهای که مارکیز واژهی ویرانگر عشق را بیان کرد، همهچیز دگرگون شد؛ دیگر حرکتها بازی نبود، بلکه نمایش غیرهنری احساسات بود. خواستهی مارکیز آشکار شد، مارکیز با بازی کنتس را فریب داده بود و باعث شد کنتس به رفتارهای پیشین وی، با دید دیگری بنگرد.
همهی جذابیتهای گذشته رنگ باختند. کنتس احساس شرمندگی میکرد و دری که بسته شود، هرگز باز نخواهد شد.
-قانونِقدرت-
تفسیر سرپیچی از قانون #سوم part2 حال ماجرا را از دیدگاه کنتس ببینید: پس از دیدن چندین حرکت از مارکیز
کلید های دستیابی به قدرت
قانون #سوم
- بیشتر مردم مانند کتابهای گشوده هستند؛ احساساتشان را بیان میکنند و نسنجیده حرف میزنند و همواره اهداف و آرزوهایشان را آشکار میسازند.
این افراد به چند دلیل چنین رفتاری دارند:
نخست اینکه صحبت کردن درباره احساسات فردی و اهداف آینده بسیار طبیعی و ساده است و کنترل زبان و آنچه آشکار میسازید؛ سخت.
دوم اینکه بیشتر مردم بر این باورند که با صداقت و باز بودن قلب، دیگران را به دست میآورند و میتوانند خوبی خود را به آنها نشان دهند. این افراد به راستی گمراه هستند!
صداقت در اصل مانند چاقویی کند است که کاربرد آن خونریزی بیشتری به همراه دارد. صداقت شما یعنی آزردن دیگران.
عاقلانهتر است که کلمههایتان را سنجیده به کار ببرید؛ حرفهایی را به دیگران بگویید که میخواهند بشنوند، نه حقیقتهای زشتی را که احساس میکنید و میاندیشید.
-قانونِقدرت-
کلید های دستیابی به قدرت قانون #سوم - بیشتر مردم مانند کتابهای گشوده هستند؛ احساساتشان را بیان می
کلیدهای دستیابی به قدرت
قانون #سوم
- مهم تر از همه اینکه گشاده بودن و روراستی شما باعث میشود دیگران با رفتارهای شما آشنا شده و فردی قابل پیشبینی باشید؛ این یعنی بیاحترامی و نترسیدن از شما. فردی که نتواند احترام و ترس دیگران را برانگیزد به قدرت نمیرسد!
اگر در آرزوی قدرت هستید صداقت را کنار گذاشته و چگونگی پنهانسازی آرزوهایتان را بیاموزید. مهارت در این هنر یعنی چیره شدن بر دیگران.
بسیار ساده هدفی را که انگار آرزوی شماست، برای دیگران مطرح کنید؛ میبینید که آنها به عنوان هدفی واقعی به آن مینگرند.
با تمرکز بر هدف غیرواقعی شما، آنها از پیگیری هدف واقعیتان غافل میشوند. در فریبکاری، نشانههایی مانند میل و بیتفاوتی را فراموش نکنید؛ با این کار نه تنها دیگران را از صحنه بیرون میسازید، بلکه آرزوی آنها برای چیرگی بر خود را تحریک میکنید.
-قانونِقدرت-
کلیدهای دستیابی به قدرت قانون #سوم - مهم تر از همه اینکه گشاده بودن و روراستی شما باعث میشود دی
کلیدهای دستیابی به قدرت
قانون #سوم
- اگر فریبکاران را جماعت رنگارنگ با دروغهای پر شاخ و برگ و قصههای دراز گمراه کننده میدانید سخت در اشتباه هستید.
بهترین فریبکاران ظاهری آرام و نامشخص دارند تا توجهی به سویشان جلب نشود. آنها میدانند رفتارها و کلمههای غیر واقعی بسیار شوک برانگیز است پس ویژگیشان را به صورتی آشنا، پیش پا افتاده، و بیخطر میپوشانند.
وقتی شما توجه اطرافیان را به موردی آشنا جلب کنید آنها هرگز متوجه حقهای که پشت سرشان روی میدهد نمیشوند!
این امر از حقیقتی ساده ناشی میشود؛ مردم تنها میتوانند روی یک مسئله متمرکز شوند و برایشان خیلی سخت است که تصور کنند فرد بیآزار و سادهای که با وی در ارتباط هستند، همزمان مورد دیگری را برنامهریزی میکند.
-قانونِقدرت-
کلیدهای دستیابی به قدرت قانون #سوم - اگر فریبکاران را جماعت رنگارنگ با دروغهای پر شاخ و برگ و قصه
سند قانون #سوم
- آیا هرگز شنیدهاید یک ژنرال ماهر که قصد حمله ناگهانی به قلعهای را دارد، طرحش را به اطلاع دشمنانش برساند؟
هدف و مرحلههای پیشرفتتان را پنهان سازید. طرحهایتان را فاش نسازید تا نتوانند با شما مقابله کنند تا زمانی که نبرد پایان یابد.
پیش از اعلان جنگ برنده باشید؛ در یک جمله "از جنگ افروزانی تقلید کنید که طرحهایشان برای کسی شناخته شده نیست، جز کشور چپاول شدهای که آن را فتح کردند"
- نینون د لینکلوس
-قانونِقدرت-
قانون #چهارم - سعی کنید کمتر حرف بزنید
حکم قانون #چهارم
- زمانی که میکوشید دیگران را با کلمهها تحت تأثیر قرار دهید، هر اندازه بگویید معمولیتر به نظر میرسید و کنترل کمتری بر سخنان خود دارید؛ ولی اگر درباره موضوعی پیش پا افتاده صحبت کنید و آن را مبهم، بیپایان و رمزآلود نشان دهید، مطلبی نو به نظر میرسد. افراد قدرتمند با کمگویی بر دیگران تأثیر میگذارند.
زیاده گویی بیان حرفهای احمقانه را به دنبال دارد.
-قانونِقدرت-
حکم قانون #چهارم - زمانی که میکوشید دیگران را با کلمهها تحت تأثیر قرار دهید، هر اندازه بگویید معم
- آخرین ایرل ایسیکس به ملکه الیزابت گفت که حالتهایش به اندازه بدنش پر پیچوخم است و این گفته به بهای سرش تمام شد! قیامش بهایی به اندازه این سخن نداشت.
- سر والتر رالی
-قانونِقدرت-
- آخرین ایرل ایسیکس به ملکه الیزابت گفت که حالتهایش به اندازه بدنش پر پیچوخم است و این گفته به بها
- قدرت در بیشتر مواقع بازی ظواهر است و وقتی کمتر از اندازه لازم میگویید از آنچه که هستید قدرتمندتر نمایان میشوید.
سکوت شما دیگران را ناراحت میسازد، بشر ماشین توضیح و تفسیر است، آنها میخواهند افکار شما را بدانند.
وقتی حرفهای خود را با دقت کنترل میکنید دیگران نمیتوانند افکار و اهدافتان را بفهمند.
-قانونِقدرت-
- قدرت در بیشتر مواقع بازی ظواهر است و وقتی کمتر از اندازه لازم میگویید از آنچه که هستید قدرتمندتر
- پاسخهای کوتاه و سکوت شما دیگران را در وضعیت دفاعی قرار میدهد و آنها پیش دستی کرده و سکوت شما را با اطلاعاتی ارزشمند از خود و ضعفشان پر میسازند.
با این احساسی که از آنها چیزی دزدیدهاید، آنها صحنه را ترک میکنند و به خانه برمیگردند و کلام شما را ارزیابی میکنند توجه اضافی به حرفهای اندک شما به قدرتتان میافزاید!
-قانونِقدرت-
- پاسخهای کوتاه و سکوت شما دیگران را در وضعیت دفاعی قرار میدهد و آنها پیش دستی کرده و سکوت شما را
- از حد لازم کمتر سخن گفتن، تنها برای پادشاهان و دولتمردان نیست. در بیشتر مواقع کم گویی، نشانه ژرفاندیشی و رمز آلود بودن است.
اندی وارهولِ هنرمند در جوانی کشف کرده بود که با صحبت کردن نمیتوانید مردم را وادار به کاری کنید که میخواهید برایتان انجام دهند. آنها برعکس عمل کرده و رویاهایتان را خراب میکنند و با خودسری کامل نافرمانی میکنند.
یکبار به یکی از دوستانش گفت:
"فهمیدهام وقتی ساکتی قدرت بیشتری داری!"
-قانونِقدرت-
- از حد لازم کمتر سخن گفتن، تنها برای پادشاهان و دولتمردان نیست. در بیشتر مواقع کم گویی، نشانه ژرفا
- وارهول این شیوه را در زندگی با موفقیت زیادی پیش گرفت.
مصاحبههایش تمرین سخنان عالمانه بودند. او سخن مبهم و دو پهلویی بیان میکرد که مصاحبه کنندگان برای درک آن گیج میشدند و تصور میکردند مطلبی عمیق در پس گفتههای بیمعنی وی نهفته است.
به ندرت درباره کارش حرف میزد و اجازه میداد دیگران در این باره سخن بگویند.
او این فن را از استاد رمز و راز، مارسل دوشان، یکی دیگر از هنرمندان قرن بیستم، یاد گرفته بود.
دوشان خیلی زود فهمید که هر اندازه کمتر از کارش صحبت کند، دیگران بیشتر در این باره حرف میزنند و هر اندازه مردم بیشتر در این بار سخن بگویند، کارش ارزشمندتر میشود.