آخرسر هم ننه نوبهار به دیدار عمو نوروز نرسید.

مسابقه ی ده ثانیه ، ده کتاب..

چای با طعم معرفت ...گرچه از هر رنگی فلاکس جمع شد..اما مزه یکرنگی داشت. جای همگی خالی😋

بماند به یادگار..

سفره ی پربرکت...

دورهمی صمیمانه...

آقایون مجلس...

شاهکار هنری...

به رنگ دورهمی های خوشمزه...

سفره ی پربرکت وصمیمانه ی افطار باحضور روزه اولی ها ی عزیز ، اعضای فعال ،همکاران پرتلاش ... ومدیریت محترم کانون جناب آقای غفاری...

یکسال دیگه هم گذشت.................... اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه هی بزرگ می شیم بزرگ و بزرگتر اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست حتی صداهامون گاهی با هم می خندیم گاهی به هم! گاهی دوست میداریم وگاهی متنفر میشویم..........  یک سال دیگه گذشت یکی میگه یک سال دیگه بیهوده گذشت یکی میگه یک سال بزرگتر شدم یکی میگه یک سال پیرتر شدم یکی میگه یک سال دیگه تجربه کسب کردم یکی میگه یک سال به مرگ نزدیک تر شدم یکی هم اصلا براش مهم نیست و هیچی نمیگه. يك سال ديگه گذشت و بايد صفحه سفيد ديگري كه پيش رو گذاشته اند را پر کنیم. خدا كند صفحه‌ هایمان را كم غلط تحويل دهیم. پیشاپیش سال1403 بر تمامی همراهان مرکز8 مبارک..