روزنامه دیواری درس دهم مطالعات اجتماعی.pdf
8.36M
علی نادعلی:
موضوع: آشنایی با حکومت جمهوری اسلامی ایران
درس: مطالعات
کلاس: پنجم کوشش
آموزگار: علی حسین نادعلی
معاون پرورشی: جناب آقای طالب
مدرسه: ملاهادی سبزواری ۱
ناحیه: ۴
52.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌺کلیپ اردوی زرافه نیلی
✅نظم وترتیب وبه صف شدن
✅اززیرقرآن ردشدن
✅بازیهای متنوع وشاد درزرافه نیلی
✅لذت اردو به خوراکیهاشه🍌🥥🍊🍭🍩🍪🍿🥜🍫🥪
باتشکرازکادر مدرسه وخانم مدیرومعاون وهمکاران عزیز زحماتی که کشیدن.
مدرسه امام حسن مجتبی علیه السلام
مدیر:خانم صدیق فرد
مربی:خانم شوندی
کلاس نور
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸تلاوت همگانی
سوره زلزال🌸🌺
مدرسه امام حسن مجتبی علیه السلام
مدیر:خانم صدیق فرد
مربی:خانم شوندی
کلاس نور
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌺بازی طناب کشی بعدازقرائت آیات
✅ایجادانگیزه برای یادگیری قرآن
✅تقویت عضلات دست
✅ایجادشادی وهیجان
✅آموزش بازی گروهی
✅داشتن هماهنگی بیداری
🌺🌸مدرسه امام حسن مجتبی علیه السلام
مدیر:خانم صدیق فرد
مربی:خانم شوندی
کلاس نور
41.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤اجرای سرود طعم صلوات توسط نو آموزان عزیزکلاس نور
مدرسه امام حسن مجتبی علیه السلام
مدیر:خانم صدیق فرد
مربی:خانم شوندی
36.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌸بازوبستن دکمه
✅تقویت عضلات انگشتان دست
✅دقت وتمرکز
✅مهارت داشتن درکارهای شخصی
✅ایجادرقابت داستان
✅یادگیری ترتیب دربستن دکمه ها
🌺🌸مدرسه امام حسن مجتبی علیه السلام
مدیر:خانم صدیق فرد
مربی:خانم شوندی
کلاس نور
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جلسه ی آموزش خانواده...
تحکیم خانواده
دبستان شهید سهیلی منش ۲
ناحیه۳
مدیر دبستان خانم شیبانی
۱۴۰۱/۱۰/۲۷
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
کشاورزی جایزۀ مرغوب ترین ذرت را گرفت.
متوجه شدند که او از بذرهای مرغوب ذرت، به همسایه هایش هم داده بود.
علت را از کشاورز پرسیدند، گفت: باد، بذرهای ذرت را به مزرعه های دیگر منتقل میکند. اگر همسایه های من ذرتهای خوبی نداشته باشند، باد آن بذر های نامرغوب را به زمین من می آورد.
اگر بخواهیم زندگی شاد، سرخوش و آرامی داشته باشیم، باید به دیگران کمک کنیم تا آنها هم خوب زندگی کنند...
🍃
🌺🍃
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی در کانال
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه
سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد
و گفت:سلام استاد آیا منو میشناسید؟
معلم بازنشسته جواب داد:خیر عزیزم
فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم
داماد ضمن معرفی خود گفت:چطور آخه
مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟
یادتان هست سالها قبل ساعت گران قیمت
یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که
باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و
گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من
که ساعت را دزدیده بودم از ترس و
خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم
را میبرید،ولی شما ساعت را از جیبم
بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا
پایان آن سال و سالهای بعد در اون
مدرسه هیچ کس موضوع
دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد
استاد گفت:باز هم شما را نشناختم! ولی
واقعه را دقیق یادم هست.چون من موقع. تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم
را بسته بودم
تربیت و حکمت معلمان،دانشآموزان را بزرگ مینماید!
🍃
🌺🍃
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی در کانال