eitaa logo
ققنوس
1.5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
108 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر انقلاب
گل‌های شهید من رأی به سرو می‌دهم، سرو رشید من رأی به یاس می‌دهم، یاس سفید بر برگهٔ رأی می‌نویسم با خون جمهوری اسلامی گل‌های شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«من از رأی‌دادن به شما دفاع می‌کردم...» (نامه‌ای دوستانه و از سر مودت و خیرخواهی برای جناب‌آقای مسعود پزشکیان) سلام‌ونورورحمت ابتدائا عرض کنم بنا به دلایلی، بنده سال‌هاست در انتخابات، از هیچ فرد خاصی حمایت نکرده‌ام و حتی اجازه نداده‌ام که اطرافیانم از رأیم آگاه شوند تا جایی که موجب ناراحتی و دل‌خوری برخی از آنان شده... در این انتخابات هم تا جایی که توانستم روی نقطه رعایت اخلاق و تقوای سیاسی ایستادم و در حد توان ناچیز خودم سعی کردم همه عزیزانی که احیاناً اثری می‌پذیرفتند دعوت کنم تا از توهین و تخریب و تمسخر... پرهیز کنند... در گروه‌ها اگر توهینی به هر کاندیدایی می‌شد، سعی داشتم نهی کنم، هر کاندیدایی که بود، شما یا جلیلی یا قالیباف یا دیگری، فرقی نداشت... حتی اگر جایی فرصت سخن‌رانی یا گفت‌وگو بود، مثال از بی‌اخلاقی نسبت به نامزدها را از رفتار مدعیان انقلابی‌گری نسبت به شما گفتم و تقبیح کردم... کلیپ بی‌ادبانه‌ای را که از حرکت‌های جناب‌عالی در مجلس ساخته بودند، بارها تقبیح کردم و... ▫️▫️▫️ ما از جماعتی هستیم که در بسیاری از محافل سیاسیِ دوستان مدعی انقلابی‌گری، در ستادهای انتخاباتی این گروه و آن جمعیت، ذکر خیرمان هست! یا حکم بی‌بصیرتی، سکولاربودن، منفعت‌طلبی و... برای‌مان صادر شده، یا اتهام خودبرتربینی و تکبر و... این‌ها را گفتم که شاید بتوانم در دل‌تان جوانه این احتمال را زنده کنم که آن‌چه در ادامه عرض می‌کنم، از روی خیرخواهی و دل‌سوزی است و نه در چارچوب نزاع‌های سیاسی و ترفندهای انتخاباتی... ▫️▫️▫️ قسم به روح‌الله! قسم به خمینی! قسم به بسیجی‌های خمینی! قسم به جمهوری! قسم به مردم! قسم به امت! قسم به امت امام و امام امت! قسم به جمهوری اسلامی! قسم به لحظه‌لحظه روزگار جهاد و شهادت! قسم به روزهایی که مرز زمین و آسمان برداشته شده بود! قسم به لباس خاکی بسیجی‌های لشکر عاشورا! قسم به آقامهدی، آقامهدی باکری! قسم به همه اورکت‌پوش‌های روزهای جنگ! قسم به جهاد، به کار جهادی! به لحظه‌های کار جهادی برای ساخت خانه‌های بهداشت! قسم به صداقت و صراحتی که در این سال‌ها از خودت نشان دادی! قسم به بندبند کلام مولا که از نهج‌البلاغه از بَر داری... آقای پزشکیان عزیز! در این کارزار بیش از هر کسی دلم برای شما سوخت... دلم برای شما می‌سوزد... فارغ از این‌که فردای این کارزار، شما را در قامت ریاست‌جمهور ببینیم یا همان نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس... دلم برای شما سوخت... حیفِ صداقت شما بود که بازی‌چه دست جریانی شوید که حد و مرزی برای اهداف سیاسی‌شان نمی‌شناسند... حیفِ همت و مجاهدت شما بود که دست‌آویز جماعتی شوید که بارها و بارها، سستی، کاهلی، رفاه‌طلبی، تنبلی و عدم‌فعل آن‌ها، خسارت‌های جبران‌ناپذیر برای مردم به بار آورده است... حیفِ باورها و اعتقادات شما بود که افرادی در کنار شما و در ستاد شما، جاگیر شوند که اعتقادی به انقلاب اسلامی، اعتقادی به ولایت و از این مهم‌تر حتی اعتقادی به مردم ندارند... این‌ها چهره آشنا و دوست‌داشتنی شما که برای من و بسیاری دیگر، یادآور آدم‌خوب‌های مهربان فامیل بود، تبدیل کرد به فامیل دوری که مورد هجو و دست‌اندازی آدم‌بدهای فامیل قرار گرفته... ▫️▫️▫️ آقای پزشکیان! برخلاف برخی دیگر، حجاب خانواده شما واقعی بود... و اعتقاد شما نیز هم... اما به گمانم ناچار شدی، برخلاف باور قلبی‌ات و مواضع گذشته‌ات، حرف‌های دیگری بزنی... حتی ناچار شدی، شاید هم ناچار کردند این بارِ آخر برای مناظرات، شماره ماشین اصلاحت را به پایین‌ترین عدد برسانی! شاید با این جماعت به اصطلاح، اصلاح‌طلب هم‌قد شوی! اما این جماعت، کوتوله‌تر از آن هستند که شما بخواهی با آن‌ها هم‌قد شوی... ▫️▫️▫️ آقای پزشکیان عزیز! حتی من از رأی‌دادن به شما دفاع می‌کردم، اگر و فقط اگر، در کنار همه ضعف‌ها و قوت‌ها، جماعتی شبیه خودت را دوروبرت می‌دیدم! اما حیف که ظاهراً گرفتار جماعتی شده‌اید که فرقی ندارد شما یا هر فرد دیگری در مرکز این دایره قرار گیرد، از قبل دیگرانی محیط و مساحت آن را با تمام بازیگرانی که حق ورود در این دایره دارند، مشخص کرده‌اند... همه چهره‌های بی‌مزه و تَکراری این سال‌ها که خون به دل مردم کردند، همه با هم لانه کرده‌اند در ستادهای‌تان... شما حیف بودید... حیف ِ شما بود... می‌دانم که در خلوت‌های‌تان، به این امر به جِد می‌اندیشید که کاش پای در این راه نگذاشته بودید... از عمق جان دعا می‌کنم، خودتان و خانواده‌تان، دین و ایمان و اعتقادات‌تان از این معرکه آسیب نبیند... در این معرکه بیش از هر کسی، دلم برای شما سوخت... دلم برای شما می‌سوزد... پی‌نوشت: من دست‌رسی به شما ندارم، امیدوارم به برکت فضای مجازی این نامه دست‌به‌دست شود و از مسیر سلسله‌ای از دل‌سوزان‌تان به دست‌تان برسد... ✍ @qoqnoos2
هدایت شده از دل‌گویه
به‌نام‌او ساعتی بیش نمانده لای پنجره باز است. بچه‌های مجتمع دارند مناظره بازی می‌کنند. یکی جلیلی شده، یکی قالیباف، یکی پزشکیان... خوب هم گوش کرده‌اند مناظرات را. اهل تکه انداختن هم هستند. شهید روحانی را دست گرفته‌اند و دارند به دنیای بزرگترها می‌خندند. دنیای قشنگی دارند. سن‌ّ آن‌ها تا رأی دادن فاصله دارد، اما رأی آنان پزشکیان نیست. آن‌ها سر جلیلی و قالیباف می‌جنگند. کار به جایی نمی‌رسد، الان تصمیم گرفتند که "سنگ کاغذ قیچی" راه بیندازند و یکی را انتخاب کنند. ◽◽◽◽◽ کاش دنیا به قشنگی دنیای کودکان بود. کاش این شنبه‌ی آمدنی خبر از پیروزی جبهه انقلاب بدهد. نه این که دور باشد این آرزو که مجبور باشم کاش بیاورم، نه! کاش واژه آرامی بود برای روح پر تلاطمم. این آرزو در دست‌مان است اگر این لحظات را قدر بدانیم. ◽◽◽◽◽ به امید لحظات شیرین در شنبه. به افتخار نشان‌دادن یک دموکراسی واقعی، واقعی‌تر از تمام رأی‌های الکترال، به شیرینی چشاندن طعم ولایت به کام کشورهای منطقه، به امید حرکتی منطقه‌ای برای خلاص شدن از شر خاندان‌ها و خلیفه‌ها، به امید رسیدن به همه امیدها، پای صندوق رأی می‌رویم. دقیقا ما همین جا ایستاده‌ایم در قلب خاورمیانه. انتخابات ما دل‌های جوانان منطقه را بیدار می‌کند. تلنگر می‌زند، نیشگون می‌گیرد پهلوی لمیده آل‌های وبال را. حیف است در این میانه کارزار، کوچک بیاندیشیم. ما فرزندان بعد از وعده صادقیم. ساعتی بیش نمانده، به میدان بیاوریم تمام خسته‌ها را. 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
«دمت‌گرم حاج غلامحسین!» دمت‌گرم حاج غلامحسین! خداوند شیخ اسماعیل را بیامرزد... نان پدرت شیخ اسماعیل، حلال! نان کشاورزی است دیگر... شیرین است و حلال... ▫️▫️▫️ چه‌قدر شیرین بود دیدن این عکس... نتیجه انتخابات هرچه باشد، تا ابد مدیون حضرت روح‌الله هستیم که نظامی را پایه‌گذاری نمود که روستازاده‌ای، در جایگاه بالاترین مسؤول قضایی کشور بنشیند و در همین مکتب یادش نرود که برتری‌ای بر مردم ندارد... در همین مکتب افتخار کند که در کنار مردم در صف رأی‌گیری بایستد... ▫️▫️▫️ دمت‌گرم حاج غلامحسین! کاش آن‌قدر از این صحنه‌ها ببینیم که این ذوق امروز من خنده‌دار باشد... @qoqnoos2
«ورود جناب آقای سید ابراهیم رئیسی به مسجد جامع ارشاد شهر ری» 🔹نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری به منظور شرکت در انتخابات وارد مسجد جامع ارشاد شهر ری شد... 😭 سید! عید آمد و رفت و عیدی به ما ندادی... باشد! آن بالابالاها خوش باش... کنار حاج قاسم، در جوار شهید امیرعبداللهیان، در جمع شهیدان، از آن بالا ما را نظاره کن... نمی‌دانم به این دعواهای بچه‌گانه‌مان گریه می‌کنی یا می‌خندی... اما به ما گفته‌اند، دست شما آن سو، بازتر است... سید! عید آمد و رفت و به ما عیدی ندادی... امروز به حق امیرالمؤمنین(ع)، برای اعتلای کلمه حق، دستی بگیر و عیدی این مردم را برسان... @qoqnoos2
«قبای بی‌قواره امیری‌ و بزرگی‌کردن در جهان عرب» (نامه بسیار مهم برادر عزیزم دکتر شفیع شعله‌کار خطاب به بن‌سلمان، بعد رهایی از زندان آل‌سعود) «قسمت ۱از۲» بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای محمد بن سلمان بن عبدالعزیز آل‌سعود ولی‌عهد و رییس شورای وزیران پادشاهی عربستان سعودی پس از سلام و درود بی‌کران به ساحت مقدس رسول رحمت و خاندان پاک ایشان و آرزوی قبولی حج حاجیان بیت‌الله‌الحرام. من شفیع شعله‌کار هستم، زائری که به قصد انجام اعمال حج به سرزمین نزول وحی مشرف شدم، اما به جرم ضبط تلاوت قرآن در مسجد شریف نبوی، توسط مأموران حکومت شما دستگیر شده و هفت روز را در بازداشت‌گاه و زندان «الفیصلیه» در شرق مدینه گذراندم و در آخر هم، بدون انجام اعمال حجی که خداوند متعال در شریعت مصطفوی، آن را واجب نموده به کشورم بازگردانده شدم. ▫️▫️▫️ جناب ولی‌عهد! این نامه را از سر خیرخواهی و به امید تقرب به رسول خدا و از آن‌جا که شنیده‌ام در پی اصلاح و دوری از افراط‌گرایی قدم‌هایی برداشته‌اید، برای‌تان می‌نویسم، چرا که خوش‌بخت کسی است که از پند برادرش پند گیرد و شقی آن است که از آن روی بتابد. ▫️▫️▫️ جناب ولی‌عهد! زندانی که من در آن به حبس کشیده شدم به جرأت می‌توان گفت از شریف‌ترین اماکن موجود در عربستان سعودی، بلکه بر روی زمین است، آری! چرا که شرف المکان بالمکین، زندانی مملو از جوانان و مردانی شریف، از هند، از بنگلادش، از برمه، از اتیوپی، از افغانستان، از محروم‌ترین نقاط سرزمین‌های اسلامی...  مردان شریفی که جرم‌شان فقر بود و استضعاف، چرا که باید میان پرداخت چندین هزار ریال سعودی جریمه و یا تحمل شرایط غیرقابل‌باور این زندان، یکی را برمی‌گزیدند. زندانیانی که شب‌ها به ذکر خدا مشغول و روزها را در میان موجودات گزنده زندان که بدنشان را می‌آزرد به نماز می ایستادند. قوت غالب‌شان غم و روزگارشان مملو از مظلومیت بود، اکثرشان در اثر شرایط غیرانسانی این زندان به شدت بیمار بودند و بدون شکایت زبان به حمد خدا مشغول داشتند و یقین داشتند جز خدای سبحان در آن فضای عجیب و غیرانسانی یاوری ندارند. در این زندان، نه از قوانین اسلامی خبری بود، نه از کرامت انسانی و نه حتی از میهمان‌نوازی معروف عرب شریف حجازی، سوسک‌ها به روی قرآن‌ها حرکت می‌کردند و از دست زندانیان جز به‌آغوش‌کشیدن قرآن‌ها کاری ساخته نبود. بوی نامطبوع شدیدی فضای زندان را فراگرفته بود و این جماعت نجیب، هم‌چون اصحاب صفه رسول خدا(ص) با شرم به چهره هم می‌نگریستند و یکدیگر را به صبر دعوت می‌کردند. هنگامی که آن جوان حبشی در زندان صدا به اذان بلند می‌کرد، نسیم خوش توحید اذان بلال به مشام می‌رسید... در میان آن همه غل و زنجیر، زیرِ دست زندان‌بان‌ها، همراه با درد و رنج بیماری‌های گوناگون زندانیان، در کنار آب‌های لجن تلنبارشده در محوطه کوچک زندان و ظرف‌های غذای کثیف و متعفن، همراه حشرات و جانوران موجود در زندان، صدای اذان آن جوان حبشی، چه توحیدی را فریاد می‌زد و نماز جماعت مستضعفین، چه عبودیتی به همراه داشت و غم و غصه و دعای زیر لب این فرزندان امت ابراهیم برای رهایی برادران و خواهران‌شان در غزه چه شکوهی به زندان «فیصلیه» بخشیده بود. ▫️▫️▫️ جناب ولی‌عهد! ایام حج را سپری کردیم، ایامی که فلسفه آن جز قرب به رضای حق تعالی و دوری از شیاطین جن و انس نیست و شما امسال نیز به سیاق هر سال با پوشیدن لباس سفید احرام، محرم شدید؛ برادرانه پیشنهاد می‌کنم حالا که از حج بازگشتید، کاخ ریاض را رها کردن و به زندان «فیصلیه» در شرق شهر پیامبر سری بزنید تا در کنار ایتام امت محمد(ص) باشید، همان‌هایی که چون بلال حبشی، رسول خدا مشفقانه در آغوش‌شان کشید و غم و رنج را از چهره مظلوم‌شان زدود. این‌بار میان مردم، به مسجد نبوی بروید تا به چشم خود چیزهایی ببینید که باورش برای هر مسلمانی سخت است. باورتان می‌شود در حالی که مسلمانان جهان به دور از هر نژاد و رنگی به اعمال حج و زیارت مضجع نبوی مشغول‌اند، در بزرگ‌ترین محل اجتماع مسلمانان جهان، اگر جوانی با پرچم کوچک فلسطین ملصق بر روی سینه یا کوله‌پشتی‌اش به مسجد نبوی وارد شود بازخواست و بازداشت می‌شود؟ باورتان می‌شود در حالی که برادران و خواهران مظلوم‌مان در شمال و جنوب غزه، در رفح و جبالیا و نصیرات، در اثر جنایات رژیم سفاک صهیونیستی آواره شده و به خاک و خون کشیده می‌شوند و کودکان‌شان گرسنه و زخمی چشم به یاری مسلمین جهان دوخته‌اند، در مکه و مدینه سخن‌گفتن از مظلومیت فلسطینیان ممنوع است؟ باورتان می‌شود دل‌های مردم در حرمین شریفین برای داغ فلسطین سوخته و قلب‌شان از حزن کودکان یتیم غزه آتش گرفته است ولی زبان در کام نگه داشته‌اند؟ ادامه در نویسه بعدی... @qoqnoos2
«قبای بی‌قواره امیری‌ و بزرگی‌کردن در جهان عرب» (نامه بسیار مهم برادر عزیزم دکتر شفیع شعله‌کار خطاب به بن‌سلمان، بعد رهایی از زندان آل‌سعود) «قسمت ۲از۲» جناب ولی‌عهد! فرزندان‌مان و آیندگان و وجدان‌های بیدار امت سیدالاحرار درباره ما چه خواهند گفت در حالی که در بیت‌الله‌الحرام و مسجد نبوی که محل نزول وحی و آغازگاه بزرگ‌ترین نهضت عدالت و آزادی‌خواهی در تاریخ بشریت است، سخن‌گفتن از مظلومیت کودکان گرسنه غزه ممنوع و درخور مجازات باشد؟ آیا این همان آل‌سعودی است که روزی ادعای حمایت و پشتیبانی از تمام کشورهای مسلمان را داشت؟ آیا این همان سرزمینی است که نقطه آمال و خانه امید مردمان مستضعف و ستم‌دیده بود؟ آیا این قاعده امیری و بزرگی‌کردن در جهان عرب است؟ ▫️▫️▫️ جناب ولی‌عهد! من به عنوان عضو کوچکی از پیروان دین محمد(ص)، اگر ذره‌ای شک داشتم، در زندان یقین کردم وعده صادق الهی فرا خواهد رسید و پایان اسرائیل نزدیک است که «انهم یرونه بعیداً و نریٰه قریباً»، چرا که دل‌های مسلمین، خاصه ضعفای امت، جملگی بر این باور اجماع نموده‌اند. نکند روزی برسد که شما و سایر حاکمان کشورهای اسلامی، از امت اسلام، عقب بمانید، نکند پیروزی مردم مظلوم فلسطین بر اسرائیل جنایت‌کار رقم بخورد ‌و شما سهمی در این پیروزی نداشته باشید، جز حسرت و پشیمانی از عدم شناخت درست صحنه و عدم انجام تکلیف الهی! ▫️▫️▫️ جناب ولی‌عهد! وعده الهی محقق خواهد شد، آینده از آن مستضعفین جهان است، که «نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»... دیر یا زود هم یکایک ما، از این دنیا رحل سفر خواهیم بست، چه آن روز را ببینیم یا نبینیم و همه ما را روز حسابی در پیش خواهد بود، روزی که از آن‌چه فکر کنیم به ما نزدیک‌تر است، امیدوارم در آن روز و در پیشگاه حی داور سرافکنده و شرم‌سار نباشیم. ✍🏻 با اندکی تغییر ✍️ @qoqnoos2
💠 «همایش هیأت‌های حسینی بانوان شهرستان اسلام‌شهر» در آستانه محرم‌الحرام حسینی ▫️باحضور بانوان فعال عرصه هیأت (بانوان خادم، مبلغ و ذاکر اهل‌بیت(ع)) 📅 ۴شنبه|۱۳تیر|ازساعت۱۷| 🕌 ۲۰متری امام‌خمینی(ره)|کوچه عرفان‌یکم|حسینیه باب‌القبله|اداره‌تبلیغات‌اسلامی| @qoqnoos2
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
12.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 محدوده جبهه فرهنگی انقلاب تا کجاست؟! ▫️ برادر 🔰 «برشی از نوزدهمین‌همایش هیأت‌های محوری‌وبرگزیده کشور» 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر ✅ @www1542org
35.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏼 برای 🎥 «شنبه شب اول محرم است، این‌جا یک‌جوری عمل کنیم که شب اول محرم جلوی سیدالشهدا(ع) سربلند باشیم‌.» به‌زودی قصه این دیدار شیرین را برای‌تان روایت خواهم کرد... | خیزش فعالان جبهه فرهنگی و تبیین در میان معتمدین روستا @qoqnoos2
ققنوس
✋🏼#قیام برای #تبیین 🎥 «شنبه شب اول محرم است، این‌جا یک‌جوری عمل کنیم که شب اول محرم جلوی سیدالشهدا
«من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش...» (روایتی از تجربه یک سفر شیرین به روستایی همین حوالی) قسمت ۱از۲ همین چند هفته پیش بود که در راه بازگشت از مشهد، در بزرگراه حرم تا حرم، چراغ بنزین روشن شد و از ترس تکرار تجربه اتمام بنزین در سفر چندی قبل در همین مسیر، به روستای جوادآباد ورامین پناه بردم... فکرش را نمی‌کردم به این زودی دوباره تابلوی روستای طغان را ببینم و از آن‌جا راهی جوادآباد شوم... ، مرکز بخشی است به همین نام با حدود ۳۵ روستا، از توابع شهرستان ورامین، دیار ۱۵ خرداد. اهالی همین روستاها بودند که با محوریت محمدآباد عرب‌ها، نام‌شان را در تاریخ جاودانه کردند؛ ! پیشتازان انقلاب حضرت روح‌الله، پانزدهم خرداد سال چهل‌ودو، مبدأ تاریخی حرکت عاشورایی امام شد و سال‌هاست که رمزینه فعالیت‌های بنده و دوستانم در جامعه ایمانی مشعر...؛ پانزده چهل‌ودو یا همان ۱۵۴۲، باافتخار، نشانی تمام درگاه‌های ارتباطی ما بوده، از وب‌گاه تا پیامک و شبکه‌های اجتماعی و... و این قصه، آمدن مجددم را به این منطقه شیرین‌تر می‌کرد... ▫️▫️▫️ منزلی روستایی و باصفا مثل خانه همه مادربزرگ‌ها! یاد خانه مامان جیگر افتادم، مادربزرگم را می‌گویم... دوست‌داشتنی‌ترین مادربزرگ روی زمین بود، برای ما... مثل همه مادربزرگ‌ها برای همه نوه‌ها... خانه پیرزنی نودوچندساله که فرزندان و نوه‌هایش، با همراهی سایر افراد روستا مشغول آماده‌سازی جلسه بودند... خانه‌ای که بیش از نیم‌قرن روضه سیدالشهداء(ع)، روح و جان خانه را صفا بخشیده بود و احساس آرامش و سبکی خاصی به مهمانانش هدیه می‌داد... بچه‌های موکب اهالی جوادآباد در کربلا آمده بودند تا با فرش‌ها و سایه‌بان موکب، حیاط خانه را آماده حضور اهالی روستا و روستاهای اطراف کنند... مادران شهداء، پیرمردهای باصفا، جوانان پهلوان و ورزشکار، امام جماعت مسجد اعظم روستا، چند نفر فرهنگی، از اعضای شورا، نمایندگان روستاهای اطراف و... آرام‌آرام آمدند و دورتادور حیاط را پر کردند، برای خانم‌ها صندلی گذاشته بودند و برای باقی هم پشتی... و چه‌قدر زنان محترم‌اند در این فرهنگ غنی، نه به شعار که در عمل... ▫️▫️▫️ توکل بر خدا کردم و گفتم آن‌چه در سینه داشتم، سعی کردم تا جایی که می‌شود حس غرور و افتخارشان را، عزت نفس‌شان را، امیدشان به آینده را زنده نمایم... چهره‌های مصمم و پرنشاطی که کارشکنی و کم‌کاری برخی، خیانت و نفوذ برخی دیگر، تلاوت آیات یأس و تَکرار بی‌مزه قصه خودباختگی، چین غم و چروک نگرانی بر آن‌ها انداخته بود... حماسه کفن‌پوشان خودشان را یادآوری کردم، قصه‌های انقلاب و جنگ را مرور کردیم، از معجزه انقلاب و اعتقاد به مردم در منظومه فکری امام و آقا گفتیم... از دل‌دادگان انقلاب اسلامی در فراسوی مرزهای جغرافیایی... از کشمیر تا بیروت، از بوسنی تا یمن و... کم‌کم لبخند ریزی زیرزیرکی، بر چهره بعضی می‌نشست... یخ‌شان آب می‌شد، حس غرورشان زنده می‌شد، سرها به تأیید تکان می‌خورد... صحبت‌ها طوفانی شد و چشم‌ها بارانی... عزم و اراده برای حرکت و قیام برای دعوت به مشارکت را می‌شد در چشم‌های‌شان دید... ادامه دارد... ✍ @qoqnoos2
ققنوس
«من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش...» (روایتی از تجربه یک سفر شیرین به روستایی همین حوالی) قسمت
«من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش...» (روایتی از تجربه یک سفر شیرین به روستایی همین حوالی) قسمت ۲از۲ بعد از جلسه، بیرون خانه، شیرپیرمردی آمد و از این‌که به جای حرف‌زدن از یک نامزد، دغدغه مشارکت مردم را واگویه کرده‌ام و از درد بی‌دردی و بی‌تفاوتی مردم گفته‌ام، تشکر کرد... از این‌که به نامزدی بی‌احترامی نکرده بودم و چارچوب انقلاب اسلامی را محترم شمرده بودم... از این‌که از نگرانی برای دیانت و ایمان جوانان گفته‌ام و از معنویت و اخلاق و تقوا در انتخابات... ▫️▫️▫️ بنای بر بازگشت سریع به قم را داشتیم، اما گفت‌وگو با پیرمرد به درازا کشید و‌ اذان سر زد... به جوادآباد رفتیم، حاج‌آقای امام جماعت، از دور دیده بود... بین دو نماز ایستاد و اعلام کرد که بعد از نماز جلسه سخن‌رانی داریم و از مردم خواست که بمانند... بعد از نماز عشاء، در فاصله تلاوت یک صفحه از قرآن، گوشی را درآوردم و‌ سعی کردم نظام صحبت‌ها را مرتب کنم... میز و صندلی و... آورده بودند، میکروفون را گرفتم و ایستاده شروع کردم... هم به احترام این مردم شریف، هم برای طولانی‌نکردن کلام... برایم عجیب بود، همه مردم نشستند و تکان‌نخوردند... اجازه گرفتند که چای را میان صحبت‌ها پخش کنند... با اشاره دست تأیید و تأکید کردم... سعی کردم کوتاه و سرضرب، اصل نکات را بیان کنم... به صراحت گفتم نیامده‌ام بگویم به که رأی دهید: «من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی» گفتم از چشمان شهدایی که تصاویرشان زینت مسجد بود و امروز امتداد نگاه‌شان به دست‌های ما و... به وعده‌ای که اول صحبت دادم عمل کردم و از ده دقیقه تجاوز نکردم... ▫️▫️▫️ به سرعت از مسجد زدم بیرون، سوار ماشین شدیم که جوانی آمد و سؤالی داشت... گپ‌وگفت‌مان اندکی طول کشید... پیاده شدم که تا شیشه ماشین خم نشود... مشغول صحبت بودیم که حاج‌آقا آمدند جلو و گفتند این بچه‌ها تازه رسیده‌اند، چند دقیقه‌ای هم برای این‌ها صحبت کنید! و اشاره کردند به جمعی از بچه‌های نوجوان و‌ جوان که کمی آن‌طرف‌تر حلقه زده بودند، پر از انرژی و نشاط... ظاهراً از ستاد آمده بودند، این را از پوسترهایی که در دست‌شان بود حدس زدم... بیرون مسجد حلقه‌ای شکل گرفت... برخی از عابران هم به آن پیوستند... یک صحبت سرپایی و جمع‌وجور برای جمعیتی پرشروشور، سرشار از امید و آرزو... از مرحوم گفتم و ، از و ، از مناظره و تصحیح آیه قرآن طرف مقابل، از مناظره و آقای ... از این‌که اگر بتوانند بر مدار تقوا و اخلاق، رقابت کنند چه‌قدر شیرین‌تر خواهد بود و چه دستاوردهایی خواهد داشت... شور و حال این جمع پاک و‌ باصفا مرا هم به وجد آورده بود... ▫️▫️▫️ در ماشین نشستیم به سمت قم و من با خودم فکر می‌کردم که چه‌قدر به این رفتن‌ها نیاز داریم... منی که مارکوپولووار شهرها را درنوردیده‌ام، آه حسرت کشیدم که چرا بیش‌تر نرفته‌ام... چه تجربه شیرینی بود، گفت‌وگو با این مردمان نجیب و شریف... شما هم امتحان کنید... نه فقط برای روزهای انتخابات، در طول سال برای دردهای مردم... @qoqnoos2