«بگذار
خون ما بر افق انقلاب بنشیند
و خورشید عدالت سر از غیبت صدهاساله بردارد...»
(دستنوشتهای از شهید #سید_مرتضی_آوینی که اگرچه بعداز سالها، چندسال پیش منتشر شد، اما هنوز هم برای فردای انقلاب اسلامی است!
دستنوشتهای که لختههای جگرش را لابهلای کلمات میبینی...
دستنوشتهای که راز سکوت امروز یاران دیروز شهید را باید در آن جستوجو کنی...
دستنوشتهای که بیانیه پابرهنگان تازیانهخورده تاریخ است علیه اژدهای هفتسر بروکراسی جزامزده...):
«در پشت جبههها
ما فرزندان انقلاب
داشتیم رفتهرفته باور میکردیم
این یک سرنوشت لایتغیر است که
انقلاب باید فرزندان خویش را ببلعد
و خود را برای بلعیدهشدن آماده کرده بودیم.
آن عزیز رجاییشهید میگفت
هرکسی باید چیزی را قربانی راه انقلاب کند
و من آبرویم را قربانی میکنم
و ما که هنوز سنگینی خون آن عزیزان را بر گرده رنجور خویش داشتیم،
پذیرفته بودیم که
باید برای اسلام خود را تقدیم کنیم.
#جهاد_سازندگی را،
#سپاه_پاسداران را،
#بنیاد_شهید را،
#کمیته_ها را و...
و چه باک!
مگر نه این است که
تا خون فلق بر افق صبح ننشیند،
خورشید طلوع نخواهد کرد؛
بگذار
خون ما بر افق انقلاب بنشیند
و خورشید عدالت سر از غیبت صدهاساله بردارد
چه باک!
کمیتههای انقلاب فدایی انقلاب بشوند؛
نام "وزارت" مثل یک وصله ناجور بر تارک عرش نگین سپاه پاسداران بنشیند؛
ادارهها جهادی نشوند که هیچ،
"جهاد" اداره شود
و انقلاب مثل گربه بیوفایی که فرزندان خویش را میخورد،
یکایک ما را ببلعد؛ چه باک!
ازیکسو میبینیم که نظام اداری کشور،
فرزندان حقیقی انقلاب را دفع میکند
و هر روز بیشازپیش به دامان تخصصگرایی، بروکراسی و فساد میغلتد
و ازسویدیگر میدیدیم که
چگونه کشتی انقلاب اسلامی موجها را میشکافد
و طوفانها را میشکند
و با نیروی بسمالله بر همه جریانهای بیرونی غلبه مییابد
و کره زمین را تسخیر میکند.
ازیکسو خون شهدایمان همانطور که آن بزرگوار مطهری(ره) گفته بود
بر شریانهای اجتماع پخش میشد؛
بچهها خیلی زود بزرگمرد میشدند
و مرد میشدند
و مردان آرپیجی بهدوش به صحنههای اعجابانگیز جهاد فیسبیلالله میرفتند
اما
ازسوییدیگر در درون خودمان،
شمشیر دودم انقلاب،
تو گویی جناح دولت را با جناح دشمن اشتباه گرفته بودند.
نهتنها دیگر سخنی از انقلاب اقتصادیاداری بر زبان نبود
بلکه روزبهروز این پندار تقویت میشد که
سیستم بروکراتیک ادارات و بافت اقتصادی بهجایمانده از دوران حاکمیت طاغوت،
همان پیکره متناسبی است که
روح انقلاب اسلامی نیاز دارد.
اگر اینچنین نبود،
پس چرا
هرکه مسئولیتی را در تشکیلات بروکراتیک میپذیرفت،
هرچند خود پیش از آن از منادیان انقلاب اداری بود،
چیزی نمیگذشت که
ناگهان سر از جبهه مقابل در میآورد
و از آن پس
تحکیم مبانی سیستم بروکراسی را
به معنای
تثبیت نظام جمهوری اسلامی میگرفت
و هر نوع مخالفتی را ضربهزدن به اصل نظام میدانستند.
چهبسیار بودند کسانی که با همین تهدید،
تلاشهای حزبالله را برای ایجا تحول در نظام اداری
در خط آمریکا میدیدند
و پنجهدرپنجه انجمنهای اسلامی و جهاد ادارات میافکندند
و هر نوع حرکت انقلابی را رودررویی با نظام جمهوری اسلامی میدانستند؛
خصوصیت مشترکی که در
نهادهای انقلابی،
کمیتهها،
سپاه پاسداران،
جهاد سازندگی
و بسیج
وجود دارد
اتکا به مردمی است که
با ایمان به
اسلام و ولایت فقیه
همواره وجود خود را
بر محور اراده رهبری و صلاحدید او
معنا میکنند.
موفقیت نهادهای انقلابی به طور کامل مرهون همین خصوصیت است.
اگر این انگیزه الهی را از میان بردارید،
دیگر هیچچیز از این نهادها باقی نمیماند؛ روح انقلاب اسلامی
قالب و پیکره خاص خویش را میخواهد
و آن خصوصیتی که قالب را تمایز میبخشد
اتکا به مردمی است که
با ایمان به اسلام و ولایت فقیه
همواره وجود خود را
بر محور ولایت معنا میکنند؛
این خصوصیت فینفسه باعث تجلی خصوصیات دیگری در قالب تشکیلاتی نهادهای انقلابی شده است که
بسیار شگفتآور است.»
@qoqnoos2