eitaa logo
ققنوس
1.4هزار دنبال‌کننده
236 عکس
86 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دل‌گویه
به‌نام‌او «آن‌چه داریم...» توی آشپزخانه دارم ظرف می‌شویم و همه حواسم به تلویزیون است؛ دارد؛ مهمانان این برنامه از آمده‌اند. ◽◽◽ هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم شست دست چپ، این‌قدر مهم باشد که اگر برود لای در ماشین، این‌قدر از کار و زندگی بیفتم، کارها به کندی پیش می‌رود و شروع می‌شود. ◽◽◽ اسم برایم کافی است که بروم حدود ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، قبل این‌که شهر سوخته، بسوزد؛ دلم غنج می‌رود از این همه تمدن و اصالت که چشم هر ببیننده‌ای را پر می‌کند؛ بعد می‌روم سمت و تا نوک کوه کم‌کم بالا می‌روم، یاد می‌افتم که شاید روزگاری این‌جا زیسته‌است. ▫️▫️▫️ هنوز دارند می‌خوانند، سرم گیج می‌رود دستم را می‌گیرم به لبه میز آشپزخانه، پسرم می‌پرسد که چرا سرم گیج رفته؟ می‌گویم: «هیچی مامان نمی‌دونم چرا؟»، ولی می‌دانم چرا... از بالای کوه خواجه دریاچه را می‌پایم که خشک شده و سرم دوباره می‌چرخد. ▫️▫️▫️ هنوز دارند می‌خوانند، با وجد در پایان اجرا خودش را می‌خواند، توی دلم می‌گویم، اگر شناسنامه دومی می‌دادند یا چيزی شبیه به اقامت، دلم می‌خواست غیر از شهر خودم اقامت و را داشته‌باشم. مانند شهروند افتخاری، نه! برعکسش، افتخار داشتم به شهروندزابل‌بودن، افتخار داشتم به شهروندشوش‌بودن. با این دست که نمی‌شود کار کرد، می‌روم هم‌پای در شادی آل‌الله سهیم شوم. ◽◽◽ بعضی از اظهارنظرها نیاز به اطلاعات کافی دارد، بعد از اطلاع و اشراف، بروی با دل درست بگویی و نقد کنی و تازه بیرون‌گودنشسته لنگ بفرمایی... راستش من اصلاً در حیطه مداحی تخصص ندارم و این مهم را به اهلش می‌سپارم، نان نوشته‌های‌ من از تنور تمدن گرم می‌شود و کلی بحث سر ، یا آن و... برنامه با تمام فراز و فرود و نقدها و بحث‌ها تمام شد، پانزده شب مهمان تلویزیون ما بود، درست وقتی که کلی باید با کنترل ور بروی تا شاید در یکی از شبکه‌ها، یک برنامه درست و درمان بیابی... در این قحطی برنامه‌ها، مخاطب خودش را داشت و به یُمن ماه میلاد ارباب، شادی را به قدر و قد خودش مهمان خانه‌ها کرد. ▫️▫️▫️ شاید هیچ‌وقت پیش نیاید که آن گوشه بیرون‌زده در جنوب‌شرقی نقشه جغرافیایی ایران را ببینی، ولی دلت پر بکشد برای خاک این ملک که بوی ولایت و محبت می‌دهد. شاید هیچ‌وقت کنار ساحل خلیج همیشه‌فارس شعرهایی در وصف رئیس‌علی دلواری را نشنوی، ولی به برکت همین برنامه‌ها، حال و هوای بوشهر و جنوب، می‌آید پیشت، کنار خانواده‌ات؛ آن‌وقت اگر پولی و وقتی بود، عزم جنوب می‌کنی، خطه‌ای از این خاک که هیچ شبکه ماهواره‌ای از فوق‌العاده‌بودنش چیزی نمی‌گوید، از زیبایی‌های نهفته هرگوشه از این خاک نمی‌گوید و تو خودت باید به کشف برسی. هم‌پای اهل‌سنت کردستان وصف امام علی(علیه‌السلام) می‌کنی و در پیچ وتاب اورامانات بیشتر از هر وقت دیگر، ایرانی می‌شوی. این برنامه اقوام مختلف ایران، تنوع و کثرت در عین وحدت را خوب نشان داده‌بود. نظاره مراسم متنوع گوشه‌گوشه ایران، منهای تمام مؤلفه‌های تفاوت، واقعا زیبا بود. حس زیبای یکی‌بودن این سرزمین مادری زیر پرچم محبت و مودت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) از نکات قابل تقدیر در برنامه بود. قطعاً ایراد‌هایی هست، قطعاً مسیر رسیدن به نقطه مطلوب، راهی طولانی‌است، ولی همین راه طی‌شده هم، چیزی جز در مسیر تمدن اسلامی قرارگرفتن نیست؛ می‌شود جای‌جای ایران را با همین مودت و رحمت به فرزندان‌مان معرفی کرد... 🖊 فاطمه میری‌طایفه‌فرد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
«شرایط بسیار شبیه این روزها بود...» (گزارشی کوتاه از دیداری شیرین و حرف‌هایی راه‌بردی که شاید به کار امروزمان بیاید، اگر...) در فاصله پنجاه‌روز مانده تا انتخابات خدمت آقا رسیده بودیم، «دوِدوِنودودو» «بیست‌وچهارِسهِ‌نودودو» هم انتخابات ریاست‌جمهوری بود... همان انتخاباتی که برای هشت‌سال، تلخ‌ترین روزهای کشور را رقم زد... از قضا، در اردوگاه مدعیان انقلابی‌گری، رقابت آن دوره هم بین و بود... ▫️▫️▫️ خدمت آقا که رسیدیم، از ابتدا منتظر بودیم درباره انتخابات بشنویم... اما مثل بسیاری از موارد که دل من جایی است و دل‌دار جای دیگری، این‌بار هم هرچه منتظر ماندیم، خبری نشد که نشد... اصلاً نگرانی آقا چیز دیگری بود!: «...حقیقتاً بنده در طول سال‌های متمادی بیش از نگرانی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، بود...» جالب‌تر استدلال حضرتش بر این امر بود: «علت هم برای شماها واضح است؛ البتّه برای خیلی‌ها واضح نیست!» ▫️▫️▫️ از «جبهه فرهنگی-سیاسی غرب» در مقابل‌مان گفتند و دل این جبهه را شکافتند و سه جبهه را بیرون کشیدند: ۱. جبهه سرمایه‌داریِ خطرناک و آدم‌خوار ۲. جبهه صهیونیستی با اهداف مشخّص ۳. جبهه ارتجاع فکری و خوک‌صفتی در زندگی بشری در ادامه همین مباحث بود که دستور تشکیل جبهه صادر شد: «این طرف هم جبهه تشکیل داد.» و بعد هم آن جمله طلایی: «از و حتّی به تنهایی کار برنمی‌آید، باید یک انجام بگیرد.» و بلافاصله از مردم گفتند: «کار هم جز با امکان ندارد؛ یعنی خیلی کارها می‌کند...» از ضرورت «پشتوانه فکری و نظری بسیار محکم» گفتند، از لزوم تقویت ، ، ، از ضرورت   و نفی ▫️▫️▫️ آقا از همه چیز گفته بودند، جز انتخابات! دوباره درباره اهمیت کار فرهنگی و جبهه‌سازی گفتند: «به هر حال آنچه شماها به آن همّت گماشته‌اید و دارید دنبال می‌کنید کارهای است» و مهم‌تر را عنوان کردند و برای این مهم راه‌کار ارائه دادند: «نفَس‌تان را قرار بدهید؛ نگذارید نفَس‌تان بین راه قطع بشود؛ اگر بخواهید نفَس، نفَس عمیقی باشد، الزاماتی دارد، هم دارد، هم دارد.» ▫️▫️▫️ صحبت‌ها به پایان خودش نزدیک می‌شد و‌ خبری از آن‌چه منتظرش بودیم، نبود... نگاهی به برگه‌ها انداختند و برخی تذکرات لازم را هم حواله دادند به بعد... داشتیم حسابی ناامید می‌شدیم که ناگاه ورق برگشت: «یک چیز که به ، به‌خصوص در است عرض کنم، از در سطح کشور در ، سعی کنید استفاده نشود، مثل و... است که را که انسان می‌خواهد انجام دهد، این را وسیله‌ای قرار بدهد که در یکی جلو بیاید و یکی عقب برود. به نظر من است این تشکیلات را تا جایی که ممکن است صَرف این جور کنید. البته من را به عنوان مثال گفتم، چون حالا در پیش است...» توقع هر حرفی را داشتیم، جز این کلام! انگار سطل آب یخی را خالی کرده بودند روی فرق سرمان! شرایط بسیار شبیه این روزها بود... ▫️▫️▫️ نگاه آقا بلندتر و عمیق‌تر از این حرف‌ها بود، هرچند ما قدرشناس نیستیم، اما آقا ما را برای کارهای بزرگ‌تری می‌خواست: «این کارها را باید برای به کار برد. ما باید یک قوی‌ای، هم در خودمان و در مجموعه نظام به‌ وجود بیاوریم، هم در تک‌تک مردم به‌ وجود بیاوریم. هدف والای ما ایجاد یک به معنای حقیقی کلمه است که در آن هم هست، هم هست؛ هم عزّت در ملأ اعلیٰ هست، هم عزّت در روی زمین هست.» ▫️▫️▫️ حدوسط کلام آقا هرکسی بود که دارای « در سطح کشور» باشد، این گسترش نفوذ هرچه بیش‌تر، خطاب قوی‌تر و بار سنگین‌تر... چشم‌درچشم آقا، نشسته بودیم و از دولب خودش این کلمات را شنیده بودیم، حجت تمام بود! @qoqnoos2