۱۷ مهر
کِرِنسیا🪽
@querencia_chanel
457
دنبالکننده
1.1هزار
عکس
472
ویدیو
1
فایل
اینجا؟! تراوشات ذهن یک بیبلیوفیل آغشته به خاطرات کپی؟! نه دیگه،دارم زحمت میکشم!
مشاهده در ایتا
پیوستن
کِرِنسیا🪽
457 دنبالکننده
دانلود
مطالب قبلی
کِرِنسیا🪽
کِرِنسیا🪽
صبح بخیر رفیق..
شعر بزارم؟!
کِرِنسیا🪽
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد
کِرِنسیا🪽
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛ چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد !
کِرِنسیا🪽
در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش روی سکوی نخست این جهان می ایستاد :)
کِرِنسیا🪽
یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد
کِرِنسیا🪽
در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد!
کِرِنسیا🪽
موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد
کِرِنسیا🪽
*
موقع رفتن که می شد طاقت دوری نبود جسممان می رفت اما روحمان می ایستاد
..
کِرِنسیا🪽
از حساب ِعمر کم کردیم خود را، بعدِ ما ساعت آن کافه، یک شب در میان می ایستاد
کِرِنسیا🪽
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل باز با این حال می گفتم بمان، می ایستاد..
کِرِنسیا🪽
ساربان آهسته ران کارام جانم می رود نه چرا آهسته؟ باید ساربان می ایستاد!
کِرِنسیا🪽
باید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفت باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد..
مطالب بعدی