#قصه_های_قرآنی ﷽
····🍃″ داستان پشیمانی قابیل″🍃····
🟨▪️قابیل بعد از آموزش و تعلیمی كه از كلاغ دید و فهمید كه جسد برادرش را چگونه پنهان كند، به عجز و ناتوانی خود پی برده و درك و شعور خود را ضعیف تر از كلاغ دیده و ناله عجز و ضعفش بلند شد: «قالَ یا وَیلَتى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِی سَوْأَةَ أَخِی»«او گفت: واى بر من! آیا من نتوانستم، مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟»(مائده۳۱)
🟧▪️ظلم، بالآخره گریبان ظالم را میگیرد و انسانی كه مرتكب ظلمى شده و نمى خواهد مردم بر عمل او آگاه شوند، پشیمان شده و سرگردان می ماند؛ چون چنین اعمالی طبیعتاً از امورى است كه نظام جاری جامعه آن را نمى پذیرد؛ چرا که اجزاى یك جامعه، به هم پیوسته و مرتبط است و خواه ناخواه اثر چنین كارهایى كه با نظام جامعه بشری منافات دارد، ظاهر مى شود؛ مثل تغذیه طعام سمّى و بروز اثر آن در بدن انسان.
🟥▪️انسانى كه در انجام واجبات الهی و مراقبت آنچه رعایتش لازم است، نقص تدبیر داشته باشد، در موقع خود اثر نقص ظاهر شده و انسان دچار پشیمانى مى گردد و اگر بخواهد آن نقص را جبران كند، خرابى دیگرى پیدا مى شود.
#قصص_قسمت_هشتم
╭═━⊰🍃🌸🍃