eitaa logo
موسسه قرآن‌ و عترت علمداران‌نور نبی (ص)
312 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
❀﴾﷽﴿ موسسه قرآن و عترت علمداران نور‌النبی(ص) برگزار کننده کلاسها و کارگاه های قرآنی .فرهنگی .هنری با مجوز رسمی سازمان تبليغات اسلامي استان البرز، محمدشهر راه ارتباطی با ادمین https://eitaa.com/Bakhshayeshy255
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام امام زمانم✋ بر قامت استوار خورشيد سلام بر سايه ماندگار توحيد سلام بر ساحت نورانی آن ماه كه هست سرمايه ی جاودان امّيد سلام 🍃🌼 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـــرَج 🌼🍃 https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
🚩به استقبال روز عرفه روز عرفه آخرین سنگر برای توبه کنندگان روز عرفه در میان ایام سال، همانند شبهای قدر در میان شب‌های آن است. لذا اگر اولیای الهی یک سال انتظار شب‌های قدر را می کشیدند و از ماه رجب تهیه استعداد برای درک شب قدر می‌نمودند، از ابتدای اربعین موسوی نیز همه اهتمامشان برای درک لقای الهی و معرفت به توحید در روز عرفه بود. در روایات شب قدر نقل شده که همه‏ اهتمام سالک می‏‌باید درخواست مغفرت الهی باشد و در عین حال، اگر کسی به هر دلیل در شب‏‌های قدر مشمول مغفرت الهی واقع نشد، امید به روز عرفه داشته باشد. بنابراین، اگر عدم مغفرت الهی به معنای نابودی و هلاکت ابدی عبد است، روز عرفه آخرین سنگر برای توبه‏ بندگان محسوب می‏‌شود و به همین دلیل است که مرحوم سید بن طاووس(ره) دعای سوزناکی را برای آخرین لحظات عصر عرفه نقل می‏کنند؛ به این مضمون که: «بار الها، اگر در این آخرین مرحله از فرصت قبولی توبه، به دلیل شقاوت و افسردگی‌ام از قافله سالکان عقب افتاده‏‌ام و توفیق مغفرت برایم حاصل نشده، پس مصیبت‏ زده‌ای هستم که از تو مسألت دارم مرا از اجر مصیبت ‏دیدگان محروم نگردانی.» لذا هر مقدار که عصر عرفه نزدیک‏تر می‏‌شد، اهل معنا ابتهال بیشتری به درگاه الهی می‏‌کردند که مبادا نام آنان در طومار مغفورین در روز عرفه ثبت نشود. التماس دعا https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
. 🗓 💠 ۹ ذيحجه روز (روز نیایش) ✍🏻روز عرفه از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار می ‏رود، گرچه به اسم عید نامیده نشده است. در این روز خداوند تبارك و تعالی بندگان خود را به عبادت و اطاعت خود فراخوانده، و سفره‏ ی جود و احسان خود را برای بندگان خود گسترانده است. شیطان در این روز خوار و حقیر و خشمناك است. از ظهر روز نهم ماه ذی‏ حجه، زائران خانه ‏ی خدا در صحرای عرفات وقوف می‌‌كنند. در غروب این روز، زائران، از عرفات به مشعرالحرام می‏ روند و خود را برای سایر مناسك پر شكوه حج آماده می‌‌كنند. 🔅(ص) : خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمی‏رهاند. صحیح مسلم ، ج ۴ ، ص ۱۰۷ . 🔅(ص) : گناه كارترین فرد در عرفات كسی است كه از آن‏جا باز گردد در حالی كه گمان می‏برد آمرزیده نخواهد شد بحار الأنوار ، ج ۹۹ ، ص ۲۴۸ . 🔅 : برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی‏شوند دعائم الاسلام ، ج ۱ ، ص ۲۹۴ . 🔅 : هر چه می‏خواهی برای خود دعا بخوان و [در دعا كردن] بكوش كه آن روز [روز عرفه ]روز دعا و درخواست است تهذیب الأحكام ، ج ۵ ، ص ۱۸۲ . 🌐 ویژه نامه روز عرفه روی مطلب ویژه نامه ....کلیک‌کنید 👆👆 https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
عرفه ای در کنار مادرم - @Khamenei_ir.mp3
2.88M
👈عرفه‌ای در کنار مادرم ♦️روایت امام خامنه ای از انجام اعمال روز عرفه در کنار خانواده در ایام نوجوانی‌شان♦️ # https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است پیمان ببندیم به خدا تا اندازه ای امیدوار باشیم که جرأت گناه کردن پیدا نکنیم و از او تا اندازه ای بترسیم که از رحمت او ناامید نشویم.🌱 ----------------- https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️¦⇠ 🔰یه جایی ازدعای عرفه ،امام حسین از خدا تشکر میکنه و میگه.. 📆امروز یکشنبه ٢٧ خرداد روز عرفه است. ♥️¦⇠ https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
🟢 🔸تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانی* به محضر مبارک امام عصر ارواحنا فداه 🔹 در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام ( قسمت اول ) 🟡مرحوم نهاوندی رحمه الله نقل کرده: آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى رحمه الله فرمودند: عموى من، آقاسيد محمد على گلستانه رحمه الله براى من نقل كردند: در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مى گفت : با طىّ الارض به كربلا رفته‌ام. يا مـى‌گفت : مردم را به صورتهاى مختلف ديده ام. و يا: خدمت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف رسيده ام. ولی به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود. تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى‌رفتم. در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود. نزديك او رفتم و گفتم: ميل دارى در راه با هم باشيم؟ گفت: اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم. قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم: اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟ گفت: آقا از اين مطلب بگذريد. اصرار كردم و گفتم : من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى. گـفـت : آقـا مـن بيست و پنج بار از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى مى رفتم. در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد. چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافله هاى ديگر بـرسـنـد و جـمـعيت زيادتر شود. از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مُشْرِف به موت گرديد. روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من درباره‌ی او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن جديت داشته ام، محروم شوم؟ بـالاخـره بـعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم وگفتم : من مى روم و دعا مى كنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد. ايـن مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت: من يك ساعت ديگر مى ميرم، صبركن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان . وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم. قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت. من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم. وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد. تـا يـك فـرسـخ راه رفـتـم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مى بستم، همين كه مقدارى راه مى رفتم، مى افتاد و هيچ قرار نمى گرفت. با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد. بالاخره ديدم نـمى توانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد. همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء علیه السلام توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم: آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم. نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار از دور پيدا شدند. چون رسیدند آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود: *جعفر با زائر ما چه مى كنى؟* عرض كردم: آقا چه كنم، در كار او مانده ام ! آن سه نفر ديگر پياده شدند. يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد. آن ميّت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميّت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم. كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام. (این فقره یعنی مرحوم جعفرنعلبند بعد از دیدن آن افراد گرامی، به صورت طیّ الارض به کربلا رفته است.) در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است ! ميّت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم. ادامه ⬇️
⬆️ 🔹 در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام ( قسمت دوم ) قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد. هر كدام از اهل قافله مى پرسيد: تو كى وچگونه آمدى! من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم وآنها هم تعجب مى كردند. تا آن كه روز شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حـيـوانات مختلف مى بينم، از قبيل: گرگ، خوك، ميمون و غيره و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم! از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم. باز مردم را به همان حالت مى ديدم . برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بـعـد كـه رفتم، ديدم همه به صورت انسان مى باشند. تا آن كه بعد از اين سفر، چند سفر ديگر مـشرف شدم، باز روز عرفه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى ديدم و در غير آن روز، به همان صورت انسان مى ديدم. به همين جهت، تصميم گرفتم كه ديگر براى زيارتى عرفه مشرف نشوم. چون اين وقايع را براى مردم نقل مى كردم، بدگويى مى كردند و مى گفتند: براى يك سفر زيارت، چه ادعاهايى مى كند. لـذا من، نقل اين قضايا را به كلى ترك كردم، تا آن كه شبى با خانواده ام مشغول غذا خوردن بوديم. صـداى در بـلند شد، وقتى در را باز كردم، ديدم شخصى مى فرمايد: حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف تو را خواسته اند. بـه هـمـراه ايشان رفتم، تا به مسجد جامع رسيدم. ديدم آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف در محلى كه منبر بسيار بلندى در آن بود، بالاى منبر تشريف دارند و آن جا هم مملوّ از جمعيت است. آنها عمامه داشتند و لباسشان مثل لباس شوشترى ها بود. به فكر افتادم كه در بين اين جمعيت، چطور مى توانم خدمت ايشان برسم، اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند: جعفر بيا. من رفتم و تا مقابل منبر رسيدم. فرمودند: چرا براى مردم آنچه را كه در راه كربلا ديده اى نقل نمى كنى؟ عرض كردم: آقا من نقل مى كردم، از بس مردم بدگويى كردند، ديگر ترك نمودم. حضرت فرمودند: *تو كارى به حرف مردم نداشته باش، آنچه را كه ديده اى نقل كن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفى با زائر جدمان حضرت سيدالشهداء علیه السلام داريم* . 📕منبع: کتاب العبقریّ الحسان مرحوم نهاوندی https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
💢 حضور دکتر سعید جلیلی در استان البرز 🗓 سه‌شنبه ۲۹ خرداد ساعت ۲۰ مصلای بزرگ امام خمینی(ره) کرج