eitaa logo
موسسه قرآن‌ و عترت علمداران‌نور نبی (ص)
322 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
❀﴾﷽﴿ موسسه قرآن و عترت علمداران نور‌النبی(ص) برگزار کننده کلاسها و کارگاه های قرآنی .فرهنگی .هنری با مجوز رسمی سازمان تبليغات اسلامي استان البرز، محمدشهر راه ارتباطی با ادمین https://eitaa.com/Bakhshayeshy255
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید آرمان علی وردی درحال ضد عفونی معابر در زمان کرونا
یک روز شاد در جمع دوستانه یاوران قرآنی😍 امروز با بچه های کلاس رفتیم باشگاه، فوتسال زدیم به بدن...😉 جای دوستان خالی... @quran_AlamdaranNoralNabi
کارگاه تفسیر و تدبر قرآن کریم امروز پنج شنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۱ @quran_AlamdaranNoralNabi
کارگاه فهم قرآن نوجوانان قرآنی😍😍 امروز پنج شنبه ۲۴ آذرماه @quran_AlamdaranNoralNabi
کارگاه فهم قرآن جوانه های قرآنی همراه با اجرای نمایش و پذیرایی😍😍 @quran_AlamdaranNoralNabi
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 ...🌼🍃 🌷 در هوس دیدن رویت دل من تاب ندارد نگهم خواب ندارد قلمم گوشه دفتر غزلم ناب ندارد همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دلسوخته، ارباب ندارد تو کجایی..⁉️ گل نرگس 🌼🍃 تعجیل در ظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عج) پنج 🌸🍃
💚🌹 🍃🌼 موعود خـدا مرد خطـر می خواهد 🍃🌹 آری سفر عشـق جگـر می خواهد 🍃🌹 ای جمعیت میلیونی عصـر ظهور 🍃🌼 او سیصد و سیزدہ نفـر می خواهد 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌼🍃 🤲 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 لبیک علمدار 🌹 با رهبر محبوبمان ما عهد بستیم ⁦🇮🇷⁩ 🌹 همراه آقا هر زمان در صحنه هستیم⁦🇮🇷⁩ 🌺 با نوای مهدی رسولی حتما ببینید👌👌👌 @quran_AlamdaranNoralNabi
🔆 ✍ از امروز کارهایت را برای رضای خدا انجام بده تا فرق آن را بیابی نقل است که پادشاهی خواست تا مسجدی در شهر بنا کنند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند. چون می‌خواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود. شبی از شب‌ها‌ پادشاه در خواب دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را به‌جای اسم پادشاه نوشت! وقتی پادشاه هراسان از خواب پرید، سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست یا نه؟! سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند: آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است. مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است. در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید. دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را به‌جای اسم پادشاه نوشت. صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست. رفتند و بازگشتند و خبر دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد است. پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد. تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد! پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد می‌نوشت را از بر کرد. دستور داد تا آن زن را نزدش بیاورند. پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود، حاضر شد. پادشاه از وی پرسید: آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟ گفت: ای پادشاه، من زنی پیر و فقیر و کهن‌سالم و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی می‌کردی، من نافرمانی نکردم. پادشاه گفت: تو را به خدا قسم می‌دهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟ گفت: به‌ خدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز... پادشاه گفت: بله! جز چه؟ پیرزن گفت: جز آن روزی که من از کنار مسجد می‌گذشتم، یکی از احشامی را که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل می‌‌کرد، دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود. تشنگی به‌شدت بر حیوان چیره شده بود و به سبب طنابی که با آن بسته شده بود، هرچه سعی می‌کرد خود را به آب برساند، نمی‌توانست. برخاستم و سطل را نزدیک‌تر بردم تا آب بنوشد. به خدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم. پادشاه گفت: آری! تو این کار را برای رضای خدا انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد! پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر سر در مسجد بنویسند. @quran_AlamdaranNoralNabi