فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گناهی که با استغفار پیامبر (ص) هم بخشیده نمیشود ....!!!
استاد قرائتی
#سخنرانی
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 76 . 77 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ نُوحاً إِذْ نادى مِنْ
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 78 . 79 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ «78»
🦋🦋و داود و سليمان (را ياد كن) آن هنگام كه درباره كشتزارى كه گوسفندان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه ساخته بودند) داورى مىكردند و ما شاهد داورى آنان بوديم.
🕋فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ «79»
🦋🦋پس ما آن (حكم حقّ) را به سليمان تفهيم كرديم و ما به هر يك از آنها، فرزانگى و دانش داديم، و كوهها را رام داود ساختيم (بطورى كه آنها) و پرندگان (با او) تسبيح مىگفتند، و ما انجام دهندهى اين كارها بوديم.
📝نکته ها👇
🔷آنچه از روايات و تفاسير، پيرامون ماجراى مطرح در اين آيه بدست مىآيد اين است كه:
🔷گوسفندانى شبانه وارد تاكستان شخصى مىشوند و آن را ضايع و خراب مىكنند، صاحب درختان انگور، شكايت به نزد داود عليه السلام مىبرد، و حضرت براى جبران خسارت، حكم به تحويل تمام آن گوسفندان به صاحب باغ مىكند، امّا فرزند ايشان، سليمان، راه حلّ ديگرى به پدر پيشنهاد مىدهد و آن اينكه گوسفندان در اختيار شاكى قرار گيرد تا او از منافع آنها استفاده كند و باغ به صاحب گوسفندان تحويل گردد تا او به ترميم آن بپردازد و بعد از جبران خسارت، هر يك مال اصلى خود را باز پس گيرند. «1»
🔷بديهى است كه هر دو پيامبر بدنبال راهى براى جبران خسارت بودند، ليكن پدر (داود عليه السلام)
📚«1». الفقيه، ج 3، ص 57.
📚جلد 5 - صفحه 479
آن را در تحويل گوسفندان مىدانست ولى فرزند (سليمان عليه السلام) مىخواست به وسيله منافع گوسفندان آن را تدارك كند.
خداوند مىفرمايد: اگر چه ما به هر دو، علم و حكمت عطا كرديم، ولى در اين مورد داورى سليمان بهتر بود.
🔷در حديثى آمده است كه هرگاه داود عليه السلام به خواندن كتاب آسمانى «زبور» مشغول مىشد، كوه و سنگ و پرندهاى نبود مگر اينكه با شنيدن صداى داود عليه السلام با او همنوا مىگرديد. «1»
📝پیام ها🔰
🔶1- بايد احترام پدر، حتّى در ترتيب ذكر نام او با فرزند رعايت شود. «داوُدَ وَ سُلَيْمانَ»
🔶2- قضاوت، يكى از شئون انبيا است. «إِذْ يَحْكُمانِ»
🔶3- انبيا مراجع اصلى و واقعى حل اختلافات مردم هستند. «إِذْ يَحْكُمانِ»
🔶4- جبران ضرر و زيان، اختصاص به موارد عمد ندارد. «نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ»
🔶5- قاضى بايد خدا را بر كار خود شاهد و ناظر بداند. «كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ»
🔶6- فهم و درك درست بدون عنايت الهى ميسور نيست. «فَفَهَّمْناها»
🔶7- گاهى خداوند به فرزند خيرى عطا مىكند كه بهپدر نمىدهد. «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ»
🔶8- تسبيح كوهها، بازتاب صداى تسبيح كننده نيست، بلكه خود يك تسبيح واقعى و حقيقى است. «مَعَ داوُدَ. يُسَبِّحْنَ»
🔶 9- همه موجودات از جمله كوهها و پرندگان بهرهاى از شعور دارند و به تسبيح خداوند مشغولند. «يسبّحن»
📚«1». تفاسير صافى و نورالثقلين.
📚تفسير نور(10جلدى) ج5 480
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_انبیاء
❤️🍃
🆔 @QURAN_SOUND114
📎 با ما همراه باشید👆
17.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #مستند_اختاپوس بخش چهارم
📌این مستند بر اساس یکی از پرونده های امنیتی سازمان اطلاعات فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در اغتشاشات سال گذشته توسط ناجی هنر ساخته شده است
#کاسبان_خون
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 مقطع #تلاوت استاد انور شحات انور
سوره مبارکه #آل_عمران
🕋 رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ
🔅«... خدایا، گناهان ما را بپوشان و بدیهایمان را محو کن و کاری کن که وقت مرگ، همردیف خوبان باشیم.
خدایا، پاداشی را که از زبان پیامبرانت به ما وعده دادهای، به ما بده و روز قیامت خواروزارمان نکن. آخر، تو برخلاف وعدهات عمل نمیکنی.»
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
💢 نقاب دیدار
#امام_زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به شخصی فرمود:
خود را درست کن، ما به سراغت میآییم.
ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نِقاب دیدار ما از آن حضرت است. 💥
#آیت_الله_بهجت
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5872759309263180021.mp3
14.24M
نسخه صوتی #یوم_الانتقام 🇵🇸
🎙با نوای حاج ابوذر روحی
غیرت ایرانی ما دیدن دارد
نسل سلیمانی ما دیدن دارد
در دل حیفا و تل آویو بزودی
شور رجز خوانی ما دیدن دارد...
#طوفان_الاقصی #فلسطین
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥 قسمت شصت وهشتم : برخورد صحیح ( ۱ ) ✔️راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸از خيا
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥 قسمت شصت و نهم : برخورد صحیح ( ۲ )
✔️راوی : جمعی از دوستان شهید
🔸پاييز 1361 بود. با موتور به سمت ميدان آزادي ميرفتيم. ميخواستم ابراهيم را براي عزيمت به جبهه به ترمينال غرب برسانم.
يک ماشين مدل بالا از کنار ما رد شد. خانمي کنار راننده نشسته بود که حجاب درستي نداشت. نگاهي به ابراهيم انداخت و حرف زشتي زد.
ابراهيم گفت: سريع برو دنبالش!
من هم با سرعت به سمت ماشين رفتم. بعد اشاره کرديم بيا بغل، با خودم گفتم: اين دفعه حتماً دعوا میكنه.
🔸اتومبيل کنار خيابان ايستاد. ما هم كنار آن توقف کرديم.
منتظر برخورد ابراهيم بودم. ابراهيم كمي مكث كرد و بعد همينطور که روي موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسي گرمي کرد!
راننده که تيپ ظاهري ما و برخورد خانمش را ديده بود، توقع چنين سلام و عليکي را نداشت.
بعد از جواب سلام، ابراهيم گفت: من خيلي معذرت میخوام، خانم شما فحش بدي به من و همه ريش دارها داد. ميخواهم بدونم که... راننده حرف ابراهيم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد، بيجا کرد!
🔸ابراهيم گفت: نه آقا اينطوري صحبت نکن، من فقط ميخواهم بدانم آيا حقي از ايشان گردن بنده است؟ يا من کار نادرستي کردم که با من اينطور برخورد کردند؟!
راننده اصلاً فكر نميكرد ما اينگونه برخورد كنيم. از ماشين پياده شد.
صورت ابراهيم را بوسيد و گفت: نه دوست عزيز، شما هيچ خطایي نکردي. ما اشتباه کرديم، خيلي هم شرمنده ايم. بعد از کلي معذرت خواهي از ما جدا شد.
🔸اين رفتارها و برخوردهاي ابراهيم، آن هم در آن مقطع زماني براي ما خيلي عجيب بود.
اما با اين کارها راه درست برخورد كردن با مردم را به ما نشان ميداد.
هميشه میگفت: در زندگي، آدمي موفق تر است که در برابر عصبانيت ديگران صبور باشد.
کار بي منطق انجام ندهد و اين رمز موفقيت او در برخوردهايش بود.
🔸نحوه برخورد او مرا به ياد اين آيه مي انداخت: «بندگان (خاص خداوندِ) رحمان کساني هستند که با آرامش و بي تکبر بر زمين راه میروند و هنگامي که جاهلان آنان را مخاطب سازند (و سخنان ناشايست بگويند) به آنها سلام ميگويند.» (فرقان/ آیه 63)
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥 قسمت هفتاد : ماجرای مار
✔️راوی : مهدی عموزاده
🔸ساعت ده شب بود. تو كوچه فوتبال بازي ميكرديم. اسم آقا ابراهيم را از بچه هاي محل شنيده بودم، اما برخوردي با او نداشتم.
مشغول بازي بوديم. ديدم از سر كوچه شخصي با عصاي زير بغل به سمت ما مي آيد. از محاسن بلند و پاي مجروحش فهميدم خودش است!
كنار كوچه ايستاد و بازي ما را تماشا كرد. يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام بازي ميكني؟
گفت: من كه با اين پا نميتونم، اما اگه بخواهيد تو دروازه مي ايستم.
بازي من خيلي خوب بود، اما هر كاري كردم نتوانستم به او گل بزنم! مثل حرفه اي ها بازي ميكرد.
🔸نيم ساعت بعد، وقتي توپ زير پايش بود گفت: بچه ها فكر نمیكنيد الان دير وقته، مردم ميخوان بخوابن!
توپ و دروازه ها را جمع كرديم. بعد هم نشستيم دور آقا ابراهيم. بچه ها گفتند: اگه ميشه از خاطرات جبهه تعريف كنيد.
آن شب خاطره عجيبي شنيدم كه هيچ وقت فراموش نميكنم. آقا ابراهيم ميگفت:
در منطقه غرب با جواد افراسيابي رفته بوديم شناسائي. نيمه شب بود و ما نزديك سنگرهاي عراقي مخفي شده بوديم.
🔸بعد هوا روشن شد. ما مشغول تكميل شناسایي مواضع دشمن شديم.
همينطور كه مشغول كار بوديم يكدفعه ديدم مار بسيار بزرگي درست به سمت مخفيگاه ما آمد!
مار به آن بزرگي تا حالا نديده بودم. نفس در سينه ما حبس شده بود. هيچ كاري نميشد انجام دهيم.
اگر به سمت مار شليك ميكرديم عراقي ها میفهميدند، اگر هم فرار ميكرديم عراقي ها ما را ميديدند. مار هم به سرعت به سمت ما مي آمد. فرصت تصميم گيري نداشتيم.
آب دهانم را فرو دادم، در حالي كه ترسيده بودم نشستم و چشمانم را بستم. گفتم: بسم الله و بعد خدا را به حق زهراي مرضيه (سلام الله علیها) قسم دادم!
🔸زمان به سختي ميگذشت. چند لحظه بعد جواد زد به دستم. چشمانم را باز كردم.
با تعجب ديدم مار تا نزديك ما آمده و بعد مسيرش را عوض كرده و از ما دور شده!
آن شب آقا ابراهيم چند خاطره خنده دار هم براي ما تعريف كرد. خيلي خنديديم.
بعد هم گفت: سعي كنيد آخر شب كه مردم ميخواهند استراحت كنند بازي نكنيد.
از فردا هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. حتي وقتي فهميدم صبح ها براي نماز مسجد ميرود. من هم به خاطر او مسجد ميرفتم.
تاثير آقا ابراهيم روي من و بچه هاي محل تا حدي بود كه نماز خواندن ما هم مثل او آهسته و با دقت شده بود.
مدتي بعد وقتي ايشان راهي جبهه شد ما هم نتوانستيم دوريش را تحمل كنيم و راهي جبهه شديم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم