هدایت شده از ...
ادامه مطلب☝️
... ( این توحید صدیقین میشود ، توحید صدیقین انگار اینکه از خدا ، خدا را بشناسی )
اینجا خیلی اوج میگیرد :
ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك، حتى يكون هو المظهر لكَ
آیا غیر از تو ظهوری دارد تا آن غیر بخواهد ظاهر کننده تو باشد ؟ خیر ، مثلاً ...
یعنی تو پنهانی ، ما از روی موجودات تو را ظاهر بکنیم ، چنین چیزی نمیشود ، اصلاً اینها ظهور ندارند .
" متى غبت حتى تحتاج إلى دليل يدلّ عليك ؟ "
تو کی غایب بودی تا محتاج دلیل باشی ...
" ومتى بعدت حتى تكون الْآثار هي الَتي توصل اِلْيْكَ " تو کی دور بوده ای تا اینکه آثار بخواهند ما را به تو نزدیک کنند ، ما از روی آثار به تو نزدیک بشویم ، تو کی از ما دور بودی
" عميت عين لا تراكَ عليها رقيباً " کور باد آن چشمی که تو را مراقب خودش نمیبیند . خیال میکند تو خوابی و نمیبینی ، تو دوری و ما را نمیبینی .
" وخسرت صفقةُ عبد لم تجعل له من حبّكَ نصيباً " زیان کرد آن بنده ای که ، حب تو را ( عشق تو را ) سرمایه خودش قرار نداد ... صَفقه ، یعنی سرمایه ... یعنی هر کس در این دنیا یک سرمایه ای از عشق تو دارد سود کرده است ، حالا برود و همه دنیا هم برای او باشد ، همه بهشت برای او باشد ، این ضرر کرده است .
إِلهی أَمرت بالرجوع إِلی الآثار فأَرجعْنی إِلیْک بکسوة الاءَنْوار
خدایا تو ما را رجوع کردی که به آثارت مراجعه بکنیم ، در قرآن زیاد دارد که رجوع کنید ، بروید و دریاها را ببینید ، خورشید و ماه را ببینید ، ما را به آثار رجوع دادی ، اما مرا به سوی خودت رجوع بده با پوشاندن نور خودت ، یعنی از نور خودت در قلب یک چیزی قرار بده که من دیگر دنبال آثار نروم و از روی نور تو بر خود تو استدلال بکنم ( این همان برهان صدقین میشود ) که برهان صدقین از خدا بر خدا استدلال میکنند ...
" و هدايةِ الْإستبصار،حتىٰ أرجع إليْكَ منها كما دخلتُ إليكَ منها مصون السر عن النظر إِليها "
آنچنان مرا به سوی خودت حرکت بده که من مصون بمانم از اینکه ذره ای به آثار توجه کنم ، ذره ای به این دنیا توجه کنم ، یعنی دنیا حتی به این نمی ارزد که با آن خدا را اثبات بکند ، با اینکه دنیا دنیای خوبی است ، یعنی انسان بخواهد از روی دنیا خدا را اثبات کند خوب است ولی میفرماید همین را هم نمیخواهم ، چنان مرا قرار بده که سرِّ من و روح من محفوظ بماند از اینکه بخواهم به دنیا نظر بکنم و بخواهم از روی دنیا تو را اثبات بکنم .
" ومرفوع الهمة عن الإعتماد عليها "
" إِلهي هذا ذلي ظاهر بين يديك " این ذلت من هست که ظاهر است بین دو دست تو و
" و هذا حالي لا يخفى عليك منْك أَطلب الوصول إِلَيْكَ " میخواهم که به سوی خودت برسم و به خودت استدلال میکنم بر خودت .
برهان صدیقین همین هست ، نه از معلول به علت استدلال میکنند و نه از علت به معلول استدلال میکنند ، از خود خدا بر خود خدا استدلال میکنند ...
" بكَ أستدل عليْكَ؛فاهدنى بنوركَ إليك " پس تو هم با نورت مرا هدایت کن ، نه با استدلال و برهان و آیات و ... خیر ، اینها را نمیخواهم ، چیزهایی که فیلسوفان با آن ... تو نور خودت را در قلبم قرار بده ( آفتاب آمد دلیل آفتاب ) ...
یک نوری در قلبم قرار بده که من از نور تو بر خود تو استدلال بکنم و دیگر دنبال این و آن نروم .
" فاهدنى بنوركَ إليكَ " و تا به آخر که اوج میگیرد ...
چون مضامین خیلی عرفانی هست ، بعضی ها گفته اند که این قسمت دعا مالِ امام حسین نیست و عرفا نوشته و ضمیمه کرده اند ، در حالی که حرف ، حرفِ ...
متأسفانه اینطور هست که وقتی کلمات ائمه اوج میگیرد و آن حالات عرفانی شدید ، یعنی آن حالت های فنا ، در حالت های ... کلماتی از آنها صادر میشده ، بعد میگویند اینها مالِ ائمه نیست ، مثل اینکه ائمه باید همیشه حرف های سطح پائین ... مثل کتاب مصباح الشریعه از امام صادق ع خیلی مضامین عرفانی عجیب ... این کتاب را هم میگویند مالِ امام صادق نیست و عرفا نوشته اند و به امام صادق ع بسته اند ، در حالی که کلمات چیزی هست که نمیشود مالِ آدم معمولی باشد ( یک فیلسوف این کلمات را بگوید ، چنین چیزی نمیشود ) .
نظرم از نقل این حرفها این بود که شما در دعای عرفه کاملاً میبینید که امام خودش را در مقابل خدا تفصیل ...
خصوصیت وادی عرفات همین تفصیل یافتن ، اینکه انسان ظهور اسماء را بر خودش مشاهده بکند ، این تجرید تخلیص نیست ، این برای امام عیب نیست ( برای ما عیب است ) ، برای کسی که در سفر سوم هست عیب نیست ، برای کسی که به سوی خدا میرود ( به وادی توحید رسیده است ) کثرات را میبیند ، در بطن کثرات خدا را میبیند و یا خودش را میبیند ، خدا را نسبت به خودش رازق میبیند که پای من در اینجا وسط هست .
اگر انسان رفت و در وادی فنا افتاد و در آنجا دیگر هیچی را ندید ، این میشود تجرید شهود ...
برگرفته از جلسه۳۴ #منازل_السائرین
#علامه_مروجی_سبزواری
@serajetohid
#متن_پیاده_شده_از_فایل_صوتی