وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ
و از شرّ حسود هنگامى که حسد می ورزد.»
(فلق/5)
نرم افزار تفسیر نمونه
https://makarem.ir
#یک_آیه
#سوره_فلق
@qurankoodak1
بچه ها دو تا بادکنک خریدند؛ یکی سفید یکی صورتی
هر دو بادکنک را باد کردند و با کمک بابا از سقف اتاق آویزان کردند.
اما بادکنک سفید از بادکنک صورتی چاقتر و بزرگتر بود. به خاطر همین بادکنک صورتی عصبانی بود.
بادکنک صورتی شروع کرد به غر زدن و گفت: «بچه ها عمدا من و کم باد کردند و تو رو بیشتر. اصلا بچه ها بین ما فرق می گذارند. من خیلی هم از تو بزرگترم اگر من را حسابی باد می کردند دو برابر تو می شدم.»
بادکنک سفید گفت: «ای بابا هر دوتا مون رو تا اونجایی که لازم بود باد کردند. اونا هردوتا مون رو دوست دارند. ندیدی چقدر به خاطر ما خوشحالی کردند؟»
بادکنک صورتی اخماشو کرد تو هم و گفت: «دیگه با من حرف نزن. من خودم یه راهی پیدا می کنم و باد خودم رو بیشتر می کنم و به همه نشون می دم که من از تو بزرگترم.»
شب شد و بچه ها به خواب رفتند.
باد کنک صورتی همین طور که به اطراف نگاه می کرد چشمش به تلمبه روی کمد افتاد. بادکنک از تلمبه خواست تا بادش رو بیشتر کنه.
تلمبه اول با مهربونی قبول کرد. ولی وقتی بادکنک رو از نزدیک دید گفت: «اگه بیشتر از این باد بشی ممکنه بترکی .»
بادکنک صورتی با شنیدن این حرف ها خیلی عصبانی شد و گفت: «تو هم مثل بادکنک سفید خودخواهی.»
تلمبه از حرف های بادکنک صورتی ناراحت شد. بادکنک با همه قهر کرد و اخم کرد. وقتی اخم کرد متوجه شد موقع اخم کردن و قهر کردن بادش بیشتر می شه.
بادکنک صورتی از این قضیه خوشحال شد. انقدر اخم کرد و قهر کرد و ادامه داد تا هی بادش بیشتر و بیشتر شد. آنقدر باد کرد و باد کرد و باد کرد تا بالاخره شَتَرَق.. ترکید و هر تکه اش پرت شد یه طرف اتاق.
#حسادت
@qurankoodak1
ماجرا از آنجایی شروع شد که یک مرد و زن 🧔🧕 به حرف کسی🗣 گوش کردند که خدا گفته بود به حرفش گوش نکنید. برای همین از بهشتی که می توانستند تا ابد در آن زندگی کنند به این دنیای خاکی پا گذاشتند. اما خدای مهربان آنها را به حال خودشان واگذار نکرد و به آنها توبه کردن یاد داد.
و توبه شان را قبول کرد.
بچه ها می دونین اون مرد و زن کی بودند؟
بله درسته آدم و حوا.
سالهای زیادی گذشت تا اینکه یکی از نوه های آنها روی خشکی مشغول ساختن یک کشتی بزرگ🚢 شد. مردم او را مسخره می کردند آخه کشتی روی خشکی!
اما آن پیامبر به آنها می گفت من از طرف خدا مامور انجام این کار شده ام شما هم از پرستش بت ها دست بردارید که قرار است طوفان بزرگی بیاید و آن کسی نجات پیدا می کند که سوار این کشتی شود اما خیلی ها به حرفش گوش نکردند حتی پسرش. 🧑
همان طور که آن پیامبر گفته بود باران شدیدی بارید و همه جا را آب در بر گرفت و فقط کسانی نجات پیدا کردند که وارد کشتی آن پیامبر شدند.
بچه ها می دونید اسم این پیامبر چی بود؟
بله درست حدس زدین👏.
حضرت نوح علیه السلام...
در دعای ندبه داریم
"بعضی را در بهشت جای دادی تا آنکه از آنجا بیرونش آوردی.
بعضی را در کشتی خود حمل نمودی و او را و هرکه همراه او ایمان آورده بود به رحمتت از هلاک شدن نجات دادی."
ادامه دارد..
#دعای_ندبه
@qurankoodak1
قرآن برای کودکان و نوجوانان
قصه صوتی حضرت نوح علیه السلام #قصه_پیامبران @qurankoodak1
قصه صوتی حضرت نوح علیه السلام
@qurankoodak1
جشنواره غذا دهه فجر با تزیین پرچم ایران 🇮🇷
"آموزش رنگ های پرچم ایران با تزیین غذا"
کاری از بچه های مهد حسینیه جامعة الحسین علیه السلام مشهد😍
#بسته_ویژه_دهه_فجر
@qurankoodak1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی یک سبد پر از آجیل خوشمزه😋 با لیوان یکبار مصرف
یک هدیه ی خوشمزه😋 برای روز پدر 🧔
#کاردستی_روز_پدر
#روز_پدر
@qurankoodak1
آفرین که موقع مسواک زدن شیر آب را می بندی و با یک لیوان آب دهانت را می شویی. چون میدونی خداجون دوست اسراف کاران نیست.
خداجون در قرآن می گوید
" كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ
بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید همانا او(خداوند) اسراف کاران را دوست ندارد.
#سوره_اعراف
#اسراف
@qurankoodak1
به فسقلی کمک کن تا شیر آب را زودتر ببندد
بچه ها می دونین اگر آب نباشه چی می شه؟
#کلوا_واشربوا_ولاتسرفوا
#اسراف
#ماز
@qurankoodak1
شماره های 1 را قرمز شماره های 2 را زرد و شماره های 3 را آبی کن
اگر آب نباشد ماهی ها 🐟می میرند.
#کلوا_واشربوا_ولاتسرفوا
#اسراف
#کاربرگ
@qurankoodak1