#حدیث_روز 🌈 💠حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام 🔹إنَّ اللَّهَ جَعَلَ شَهرَ رَمضانَ مِضماراً لِخَلقِهِ فَیستَبِقونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إلى مَرضاتِهِ 🔸خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه اى براى آفریدگان خود قرار داده تا با طاعتش براى خشنودى او از یکدیگر پیشى گیرند. 📗بحارالأنوار ، ج 75، ص✅قرآن ودعا

*🟣سرگذشت عالم برزخ* *🔹قسمت شانزدهم* *نیک* از من درخواست کرد که پروندۀ سمت راستم را به او بدهم. به او گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی و همدم و همراه من در این سفر هستی، بسیار ممنون و سپاسگذارم. *نیک* لبخندی زد و گفت: تا آنجا که در توانم باشد، هیچگاه برای لحظه‌ای تنهایت نمیگذارم، مگر... رنگ از صورتم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگر چه؟؟؟!!! *نیک* گفت: اینکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه میرسد، اگر بر من غلبه یافت، دیگر باید با آن همراه شوی!... از او پرسیدم: آن شخص کیست؟؟!! *نیک* گفت: تو فقط پروندۀ اعمال سمت راستت را به من دادی. اما پروندۀ اعمال سمت چپ تو هنوز بر روی شانۀ‌ات آویزان است. چیزی نمیگذرد که شخصی به نام *گناه*، پروندۀ اعمال سمت چپ تو را میخواهد. آنگاه اگر بر من غلبه کرد، با او همنشین و همسفر تو در ادامه راهت خواهد بود. به *نیک* گفتم: پرونده او را می دهیم تا از اینجا برود. *نیک* گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه تو است، دوست دارد در کنار تو بماند. گفتگوهای ما ادامه داشت، تا اینکه بوی بسیار نامطبوعی به مشامم رسید. بوی متعفّن، تمام فضا را پُر کرد و باعث قطع گفتگوی من با *نیک* شد. ناگهان هیکل زشت و وحشتناکی در مقابل ظاهر شد... 👈🏻ادامـــــه دارد.....✅قرآن ودعا

🌹امام حسن مجتبی عليه السلام: تنها چيزى كه در اين دنياى فانى، باقى مى ماند قرآن است، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند، گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند. 📗ارشاد القلوب ص۱۰۲✅قرآن ودعا

🌹دعای مجیر 🌸🍃 🎤 #حاج_میثم_مطیعی #ایام_البیض ✨ التماس دعا 🙏🏻

#ألموت_لإسرائیل 👊🏼 🔊 قابل توجه افرادیکه به بهانه‌ای متوسل می‌شوند ، جهت #روزه‌خواری❗️ 👇🏻👇🏻 ناصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به اين مضمون نوشت : من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخود آگاه دستور به قتل افراد بی گناه میدهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرماييد! آیت الله العظمی میرزای شیرازی در جواب ناصرالدین شاه نوشت: بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست لکن حاکم قابل تغییر است اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مؤمنین بیهوده ریخته نشود❗️❗️ ✅کلیپ سیاسی

باسلام امروز✳️ بخش هفدهم✳️ وآخرین فرازها از دعای ابوحمزه ثمالی با نوای میثم مطیعی تقدیم شما میشود التماس دعا🌹💐🌹💐🌹 اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بَصِيرَهً فِي دِينِكَ وَفَهْماً فِي حُكْمِكَ وَ فِقْهاً فِيعِلْمِكَ وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ خدايا از تو مي خواهم كه به من عطا كني: بصيرت دردينت، و فهم در فرمانت، وآگاهي در علمت، و دونصيب از رحمتت، وَ وَرَعاً يَحْجُزُنِي عَنْ مَعَاصِيكَ وَبَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْرَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ و پرهيزي كه مرا از نافرمانيهايت بازدارد، و رخسارم رابه فروغ نورت سپيد كن، و رغبتم را در آنچه نزدتوست قرار ده، وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ وَ عَلَي مِلَّهِرَسُولِكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و در راه خود و بر آئين پيامبرت ـ درود خدا بر او وخاندانش ـ بميران. اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَالْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَالْغَفْلَهِ وَ الْقَسْوَهِ خدايا به تو پناه مي آورم از كسالت و سرافكندگي واندوه و ترس و بخل و بي خبري و سنگدلي وَ الْمَسْكَنَهِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَهِ وَ كُلِّبَلِيَّهٍ وَ الْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَابَطَنَ و ناداري و تهيدستي و بيچارگي و همه بلاها وزشتيهاي آشكار و پنهان، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لاَ تَقْنَعُ وَبَطْنٍ لاَ يَشْبَعُ وَ قَلْبٍ لاَ يَخْشَعُ وَدُعَاءٍ لاَ يُسْمَعُ وَ عَمَلٍ لاَ يَنْفَعُ و به تو پناه مي آورم از نفسي كه قانع نمي شود، و ازشكمي كه سير نمي گردد، و از قلبي كه فروتني نميكند، و دعايي كه به اجابت نمي رسد، و كرداري كهسود نمي بخشد ✅@quranvdoaa

🔅دعای #افتتاح 🎤با نوای دلنشین حاج مهدی سماواتی 🌹شبهای ماه مبارک رمضان

🔷 انواع #روزه در ماه مبارک 🔷 آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله #روزه_خاص_الخاص 🕊🌺 ✅قرآن ودعا

هرکس با خدا کار داره حتما گوش کنه.پشیمون نمی شه. بسم الله..‌. ✅قرآن ودعا

*🟣سرگذشت عالم برزخ* *🔹قسمت هفدهم* از ترس خودم را به *نیک* رساندم و محکم او را در آغوش گرفتم. ناگهان *گناه*، دست کثیف خودش را بر گردنم گذاشت و قهقهه زنان فریاد زد: خوشحالم دوست من، خوشحالم و بسیار خوشحال... و باز هم قهقهه مستانه‌اش را ادامه داد. ترس و اضطراب سراسر وجودم را فرا گرفته بود. زبانم به لُکنَت افتاد و تپش قلبم شدت یافت. چشمانم به سیاهی رفت... بیهوش شدم. وقتی به‌هوش آمدم، سرم بر زانوی *نیک* بود، امّا با دیدن چهرۀ خون آلود *نیک*، غم عالم در دلم نشست. گمان کردم که *گناه*، *نیک* را شکست داده!!! *نیک* میدانست که در قبلم چه‌ میگذرد، نزدیکم آمد و گفت: غم مخور، بالأخره توانستم پس از درگیری وحشتناکی، پرونده اش را بدهم و او را برای مدّتی از تو دور کنم. در حالی‌که اشک در چشمانم حلقه زده بود، دست بر گردن *نیک* انداختم و به او گفتم: من دوست دارم همیشه در کنارم باشی. از آن شخص بد هیکلِ زشت بیزارم و میترسم. وقتی *گناه* در کنارم قرار میگیرد، وحشتی بزرگ به من دست می‌دهد. *نیک* با حالتی خاص گفت: البته *گناه* نیز حق دارد که در کنار تو باشد. چون این چیزی است که خودت خواسته‌ای. با تعجّب گفتم: من؟! هرگز خواهان او نبوده‌ام! *نیک* گفت: به هر حال هر چه باشد، اعمال بد و گناهان تو، او را به این شکل در آورده است و به ناچار دوباره باید او را در کنار خویش ببینی. از گفتۀ *نیک* خجالت کشیدم و سخت مضطرب، در حالیکه صدایم به شدّت میلرزید، از *نیک* پرسیدم: کی؟! کجا؟! *نیک* گفت: شاید در مسیر راهی که در پیش داریم... 👈🏻ادامـــــه دارد.....✅قرآن ودعا