🎨🎲🎯
#بازم_چهاردهم_تیر_یه_ساله_دیگه_اومد .
الهی من پیش مرگ حاج احمد متوسلیان بشم. چه قد و بالایی داره این جوانمرد. چشم نخوره ان شاء الله؛ همه جا یه سر و گردن از بقیه بلند تره. توی چشم هست این شیر مرد ایران زمین.
چقدر به دلم نشست لحظه ای که پشت امام موسی کردستان داشت نماز جماعت میخوند و با مصافحهٔ بعد نمازش عملاً مردم شیعه و سنی را به اتحاد تشویق میکرد یا وقتی که برای مردم مظلوم، بی دفاع و قحطی زدهٔ شهر بجای مهمات و سلاح درخواست آذوقه از پایتخت کرد .
مردم اینجوری براشون جا افتاده بود که اگه یه سپاهی پاشو بذاره توی شهرشون سر همه را میبره ولی آقای متوسلیان با یه جعبه خوراکی سر کوچه ایستاده بود و دختر بچه ها بطرفش دوان بودند
خدایا مالک حقیقی تو هستی ولی اون لحظه ای که آقام متوسلیان به کسی در بیمارستان مسوولیتی میده و چند وقت بعد اون فرد را میبره بیمارستان تا بهش نشون بده که در کارش کوتاهی کرده و یه چنگال را بطرف مسوول بی تعهد پرت میکنه چقدر دلم شکست که کاش حاج آقا الان اینجا بود و به طرف مدیران بی کفایت ، نا لایق و مفت خور فعلی جمهوری اسلامی ایران همون چنگال را هدف میگرفت تا حساب کار دستشون بیاد و پای قلم شدشون را از روی گردن پا برهنگان مستضعف بر دارند که اگه دست گلهای پر پر شدهٔ این قشر زحمت کش نبود اونا الان بیت المال را نمی تونستن به نیش بکشند
رفتار آقام متوسلیان در مقابل اسیری که زیر پل افتاده بود و بهیار حاضر نبود اسیر را بعلت کمبود دارو مداوا کنه یاد سیرهٔ امیر المومنین علی علیه السلام انداخت چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا ؛ بهیار حرف حاج احمد متوسلیان را گوش نکرد راهشو کشید و رفت چند لحظه بعد متوجه شد آقای متوسلیان خودش کار مداوا را شروع کرده
جایزهٔ ادبی نوبل هر سال به یک اثر فاخر ادبی اهدا میشه. آقام متوسلیان توی یه عملیات بد جوری گیر کرده بود لحظه ای که بیسیم را میگیره بالا تا فردی که اونور بیسیم شنونده بود با شنیدن فریاد الله اکبر غیور مردان نبرد حق علیه باطل و صدای خمپاره ها بهش ثابت بشه که در اون دقایق همه جز آقام متوسلیان از زمین و زمان روی سرشون داره میباره وای چه لحظاتی هست به اندازهٔ تمام جنگهای تاریخ حرف توش هست. حیف آدمایی که باید به جهان امثال این صحنه ها را نشون بدهند نسلشون قبل از دایناسورها منقرض شده
چقدر تمام وجودم میخواست نذاره آقام متوسلیان سوار خودرویی بشه که اون را به یه مقصد نامعلوم برد اگه میشد جلوش را گرفت الان بجای اینکه مادر چشم انتظارش جلوی در خونه منتظر خبری از جگر گوشه اش بشینه شیر زنی را می دیدیم که فرزند نور دیدهٔ خودشو از زیر قرآن رد میکنه تا دوشادوش امثال سردار سلیمانی ها امنیت کل منطقه را برقرار کنه
یا انیس النفوس آقام امام رضا امروز به عنوان کادوی تولدت از خدای متعال بازگشت این آزاده مرد تاریخمون را همراه با خبر شنیدن صدایی از کنار کعبه در خواست کن که در همه جای جهان منعکس بشه که :
من مهدی منتقم پهلوی شکستهٔ مادرم زهرا و خون به ناحق ریختهٔ ثار الله هستم .
#امام_زمان
💌
Bilingual verses
🎨🎲🎯 #داستان_واقعی_بسیار_عجیب_ابن_ملجم_مرادی_عاشق_یا_قاتل_امام_علی #قسمت_اول وقتی عثمان کشته شد و م
🎨🎲🎯
#داستان_واقعی_بسیار_عجیب_ابن_ملجم_مرادی_عاشق_یا_قاتل_امام_علی
#قسمت_دوم
-اسمت چیست ای جوان؟
-اسم من عبد الرحمن است.
-پسر چه کسی هستی؟
-پسر ملجم مرادی.
-آیا تو مرادی هستی؟
-بله، ای امیر مؤمنان!
آنگاه حضرت فرمودند : « اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجِعُونَ، وَ لا حُولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ». بعد از این گفتگو، حضرت(ع) مدام به چهره ابن ملجم نگاه می کرد و با دست بر پشت دست دیگرشان می زد، و آیه استرجاع (اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجِعُونَ) را تکرار می نمود. آری؛ حس عجیبی است. آیت الله بهجت در مورد ابن ملجم می فرمودند: یک انسان می تواند یک عمر، مثل پروانه دور امامش باشد ولی در نهایت امامش را به قتل برساند! پس باید تلاش کنیم که محبت مان به امام (ع) را به اطاعت از امام(ع) تبدیل کنیم.
وقتی امیرالمومنین(ع) خبر کشته شدن خودشان توسط ابن ملجم را به او داد ، ابن ملجم از شدت ناراحتی به حضرت عرض میکند: یا امیرالمومنین لطفا اگر اینطور است مرا به جایی بفرستید که به شما دسترسی نداشته باشم. بعد از مدّتی همراهان ابن ملجم به یمن برگشتند و او نیز می خواست برگردد؛ ولی دست تقدیر به گونه ای دیگر ورق خورد؛ زیرا ابن ملجم بیمار شد؛ به گونه ای که از رفتن با همراهان و برگشتن به یمن باز ماند؛ ولی مولایش علی(ع) او را تنها نگذاشت؛ بلکه از او پرستاری کرد تا خوب شد و بعد از سلامتی نیز او را رها نکرد؛ بلکه نهایت احسان را درباره او روا داشت. ابن ملجم تا زمانی که امیر مؤمنان برای جنگ نهروان حرکت کرد، در کوفه ماند و همراه حضرت در جنگ شرکت کرد و در محضر آن حضرت جنگ سخت و نمایانی انجام داد. وقتی امام علی به کوفه برگشت، در حالی که خدا با دستان او فتح و پیروزی را رقم زده بود، ابن ملجم گفت: ای امیر مؤمنان! آیا اجازه می دهی که من زودتر از شما وارد شهر شده و مردم را از پیروزی که خداوند برای تو فراهم کرده است اطلاع و بشارت دهم؟
حضرت فرمود: با چه انگیزه این کار را انجام می دهی و از این کار چه امیدی داری؟ عرض کرد: بخاطر ثوابی از طرف خداوند و تشکری از طرف مردم. و اینکه دل دوستان را شاد و دشمنان را ناراحت نمایم. حضرت نیز فرمودند: خودت می دانی. ابن ملجم تصمیم گرفت به کوفه برود. حضرت امیر علیه السلام نیز دستور داد که به او خلعت قیمتی و دو عدد عمّامه، و دو شمشیر و دو عدد نیزه بدهند. ابن ملجم وارد کوفه شد و خیابانها را می شکافت و مردم را از فتح و پیروزی امیر مؤمنان خبر دار می کرد، و مقداری غرور او را گرفته بود تا به محلّه بنی تمیم و به بلندترین خانه رسید که مربوط به قُطّام دختر سخینه بود. قطّام دارای جمال بود. وقتی صدای ابن ملجم را از کوچه های بنی تمیم شنید، شخصی را دنبال او فرستاد که از او تقاضا کند تا ساعتی از اسب فرود آمده و به پرسشهایی که درباره بستگانش دارد، پاسخ دهد. ابن ملجم درخواست فرستاده قطّام را پذیرفت و به طرف منزل قطام حرکت کرد. هنگام پیاده شدن از اسب، قطام به استقبال او آمد، و نقاب از چهره برداشت و زیبایی های خود را برای او آشکار نمود...
💌
Bilingual verses
🎨🎲🎯 #داستان_واقعی_بسیار_عجیب_ابن_ملجم_مرادی_عاشق_یا_قاتل_امام_علی #قسمت_دوم -اسمت چیست ای جوان؟
🎨🎲🎯
#داستان_واقعی_بسیار_عجیب_ابن_ملجم_مرادی_عاشق_یا_قاتل_امام_علی
#قسمت_سوم
وقتی ابن ملجم چهرهٔ قطام را دید، شیفته او گردید، پس از اسب فرود آمده و وارد خانه او شد. قطام نیز به خوبی از او پذیرایی کرد و برایش غذایی تهیه کرد، ابن ملجم نیز مرتب به او نگاه می کرد و او نیز با تبسّم جواب او را می داد.
دقت میکنی چطور شیطان داره ابن ملجم رو تور میکنه؟ اول به کمک ایجاد احساس خودبزرگ بینی و غرور و الان هم با نگاه به نامحرم! پیامبر میفرمایند: نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای زهرآلود شیطان است.
ابن ملجم در پایان گفت: ای کریمه ! امروز رفتاری با من کردی که باید یک عمر مدح و ستایشت نموده، از تو تشکر نمایم. اگر حاجتی داری، بگو تا برآورده سازم؟
قطام اول از کشته شدگان جنگ نهروان پرسید، ابن ملجم نیز اخبار را گفت، از جمله: از کشته شدن پدر، برادر و عموی او به دست امام علی خبر داد. اینجا بود که ناله قطام بلند شد و شروع کرد به سر و صورت خود زدن و گریه کردن.. و می گفت: فراق آنها بر من سخت است و چه کسی بعد از آنها مرا یاری کند و انتقام مرا بگیرد؟
ابن ملجم گفت: آرام باش، تو به مقصودت می رسی. وقتی قطام این جمله را شنید، ساکت شد و به سخن او طمع کرد و بیشتر خود را به او عرضه نمود و جمال و محاسن خود را آشکار کرد و وقتی تمام قلب او را تصاحب کرد، ابن ملجم به او گفت: پدرت رفیق من بود، من تو را از او خواستگاری نموده بودم و او نیز بر من منّت گذاشت ولی مرگ او را مهلت نداد.
💌
Bilingual verses
🎨🎲🎯 #داستان_واقعی_بسیار_عجیب_ابن_ملجم_مرادی_عاشق_یا_قاتل_امام_علی #قسمت_سوم وقتی ابن ملجم چهرهٔ ق
🎨🎲🎯
#داستان_واقعی_بسیار_عجیب_ابن_ملجم_مرادی_عاشق_یا_قاتل_امام_علی
#قسمت_چهارم
قطام گفت: بزرگان زیادی برای خواستگاری من آمده اند؛ ولی من فقط با کسی که انتقامم را بگیرد موافقت می کنم، و شنیده ام تو مرد شجاعی هستی و دوست دارم تو شوهر من و من همسر تو باشم.. حرفهایش ادامه داشت تا آنجا که خواست شرایط و مهریه اش را تعیین کند. شرطش را گفت: قتل امام علی...
تا ابن ملجم این جمله را شنید، کلمه استرجاع(انّا لله و انّا الیه راجعون) را به زبان جاری کرد. و عقلش برگشت و فریاد زد: این چه شرطی است که گذاشتی؟ و امر بَد و محالی را هوای نفست به تو فرمان داده است.
آنگاه سرش را به زیر انداخت، در حالی که عرق از سر و صورتش سرازیر بود و در کارش اندیشه می کرد، آنگاه سر برداشت و گفت: وای بر تو! چه کسی توان دارد علی(ع) را بکُشد، در حالی که او «یاری شده از طرف خدای آسمان است، و زمین از هیبتش می لرزد و ملائکه در خدمتگزاری او از یکدیگر سرعت می گیرند. وای بر تو! چه کسی بر قتل علی بن ابی طالب قادر است؟ در حالی که از طرف آسمان تأییده شده است و ملائکه صبح و شام او را احاطه می کنند و به راستی در زمان رسول خدا وقتی می جنگید، جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ و عزرائیل از جلوی روی، او را همراهی می کردند. کسی که اینگونه است، احدی توان کشتن او را ندارد و هیچ مخلوقی راهی برای فریب و غلبه بر او نخواهد داشت.»
با این حال علی (ع) مرا عزیز و گرامی داشته، و به من محبت نموده است و مقامم را بالا برده و مرا بر دیگران مقدم داشته است. قتلش جزای او از طرف من نیست. اگر غیر علی بود، من به بدترین نوع کشتن او را می کشتم، هر چند قوی ترین اهل زمانش بود؛ اما امیر مؤمنان را به دلایلی که گفتم راهی بر او ندارم.
قطام مدّتی صبر کرد تا خشم ابن ملجم فرو نشست، از در ملاطفه و ملاعبه وارد شد، و به او گفت: چه چیز تو را از قتل علی (ع) و رسیدن به این مال و جمال باز می دارد؟ و تو زاهدتر از کسانی که با او جنگیدند و توسط او کشته شدند، در حالی که روزه داران و شب زنده داران بودند، نیستی. وقتی آنها دیدند علی به نا حقّ و از روی دشمنی مسلمانان را می کشد، از او فاصله گرفتند و با او جنگیدند.
ابن ملجم به قطام گفت: از من دست بردار! به راستی دینم را فاسد کردی و در قلبم شک وارد نمودی و من نمی دانم که چه جوابی بدهم، در حالی که تو بر من چیره شده ای و قصد تغییر رأی و نظر مرا داری.
حربه دیگر شیطان، القای شبهه و تردید در قلب ابن ملجم بود که کارش را ساخت.
سپس اشعاری را خواند و از قطام مهلت خواست که مقداری فکر کند، وقتی خواست خارج شود، قطام او را بدرقه کرد و در آغوش گرفت و پیشانی او را بوسید و از او خواست که سریع نتیجه را اعلام کند. ابن ملجم از نزد قطام خارج شد، در حالی که دل او جا مانده و خواب از او گرفته شده بود، و شب را تا صبح بیدار مانده، بر حال خود فکر می کرد؛ اما سرانجام نفس سرکش بر او غالب شد و تسلیم خواسته نفس و علاقه به قطام گردید و از عاشق امام(ع) تبدیل به قاتل امام(ع) شده و لقب اشقی الاشقیاء گرفت.
⛔️ما عاشقان علی(ع) بایدمراقب باشیم که شیطان، اطاعت الهی رو از ما نگیره..
💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان مورچه و سلیمان
🔰 #حجتالاسلام_کافی
17.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیانات شیرین استاد پناهیان.
محبت به همسر😍❤️
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮 ذکر معجزه ایی از روضه گرفتن برای امام حسین علیه السلام
آیت الله حسین گنجی اشتهاردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجتالاسلام قرائتی
🔰 #رنگ_شاد😂
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آیة الله بهاءالدينى نقل ميفرمايد: ماجراى کرامت حضرت معصومه سیدی را كه از دو پا فلج بود، عنایت فرمودند و شفاء دادند
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مهمترین ویژگی مومن نشاط اوست
🔴 #استاد_پناهیان
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 سناریوی تکراریِ مسیحیت و اسلام.
▪️تاریخ مو به مو تکرار شده است!
#منجی_در_ادیان
👤 استاد رائفی پور