eitaa logo
•| روضه فکر |•
267 دنبال‌کننده
5 عکس
2 ویدیو
0 فایل
کشتند عابدان زر آیین تو را حسین با نام #شرع و #مصلحت و #دین تو را حسین روضه فقط برای گریه کردن نیست.. باید تفکر کرد..
مشاهده در ایتا
دانلود
از شیخ انصاری پرسیدند: چگونه میشود یک ساعت کردن برتر از هفتاد سال باشد؟ فرمودند: فکری مانند فکر در روز عاشورا.. https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
به خاطر سن کمش اجازه نمی‌دادند به جبهه برود.. امام جماعت مسجد برای اینکه پسرک را از سرش وا کند به او گفته بود اگر از رئیس جمهور دست خط بیاوری اجازه میدهم که به جبهه اعزام بشوی! انقدر جلوی ریاست جمهوری ماند تا بالاخره موقع خروج رییس جمهور ، از لا به لای جمعیت خودش را به او رساند و درخواست خودش را مطرح کرد رییس جمهور به او گفت که سن کمی دارد و نیاز نیست به جنگ برود ، سرش را پایین انداخت و گفت : پس بگویید دیگر بر منبر ها روضه ی (علیه السلام) را نخوانند.. اینگونه دستخط را گرفت و در جبهه ها به رسید.. [ شهید مرحمت بالازاده ] https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
امام (علیه السلام) در راه کوفه در منزلی با فرزدق شاعر دیداری داشت.. از فرزدق درباره ی اوضاع کوفه پرسید.. گفت : قلوبهم معک و سیوفهم علیک هایشان با تو است اما هایشان علیه تو.. اگر منجر به از ولی نشود { مفت نمی ارزد! } https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
پسران ام البنین (سلام الله علیها) تا قیام قیامت با پاره کردن تکلیف مومنین را برای با دشمن مشخص کردند.. https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
ما روضه های سال ۶۱ را فقط شنیده ایم.. اما و را دیده ایم.. تاریخ تکرار میشود.. و همه ی امت ها به و تقسیم خواهند شد.. https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
•| روضه فکر |•
امام (علیه السلام) در راه کوفه در منزلی با فرزدق شاعر دیداری داشت.. از فرزدق درباره ی اوضاع کوفه پر
  | ضَحّاک بن عبدالله مشرقی ضحاک از گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. طبری نقل کرده است ضحاک  در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کرد. امام حسین(ع) او را به یاری خود خواند. وقتی ضحاک عذر خواست، امام علیه‌السلام علت عدم همراهی‌اش را جویا شد. • ضحاک دعوت امام را ✘ ✘ قبول کرد و گفت: «من فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی که از تو دفاع کند - در کنارت - نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت باشد و بتوانم از تو دفاع کنم». امام علیه‌السلام پذیرفت. • ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او وقتی که دید سپاه بنی‌امیه به دستور عمر بن سعد اسب‌های یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمی‌آورند، اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. • ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام علیه‌السلام، دو نفر از دشمن را که پیاده می‌جنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهل بیت پیامبر صلوات‌الله‌علیه، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد.» وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز "سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی" باقی نمانده‌اند، خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم؛ ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ • ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم.» پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت... https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
در کربلا داش رفتن به یاری امام حسین(علیه السلام) و شهید شدند ، استخاره کردند، استخاره شان بد آمد.. [ آیت الله مجتهدی ] https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
•| روضه فکر |•
#خواص_بی_خواص  | ضَحّاک بن عبدالله مشرقی ضحاک از گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. طبری نقل کرده ا
| عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ➕ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» حسین(ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» «اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود. https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
•| روضه فکر |•
#خواص_بی_خواص | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان
| عبدالله بن مطیع وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه می‌روم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک می‌شوند. _ نقلی دیگر : امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: ‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند» https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
{ تاریخ تکرار میشود } و می‌تواند جای و را عوض کند https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
ولی ما اگر مسئول گزینش سپاه امام حسین (علیه السلام) بودیم امثال و رو رد میکردیم.. https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆
•| روضه فکر |•
#خواص_بی_خواص | عبدالله بن مطیع وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب
| مالک بن نضر ارحبی مالک به حضور امام حسین علیه السلام رسید. این دیدار ظاهراً در کربلا صورت گرفت. امام پس از خوشامدگویی علّت حضور مالک را جویا شد. مالک گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم. مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما در اینباره چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است». او برای امام دعا کرد.... آنگاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی‌کنی؟ مالک بن نضر گفت: من هستم و وارم، اهل من بدون من چگونه روزگار بگذرانند؟ ✘مالک دعوت امام را رد کرد و رفت.. https://eitaa.com/r_fekr به روضه ی فکر بپیوندید 👆