✒شعر و شلتاق یا حافظه تاریخی؟
تصور کنید تُرشرویی طلبکار را، که جز "اغلبِ مسئولین خرابکار بودهاند"، "اغلبِ مسئولین دزد بودهاند"، "اغلبِ مسئولین باید محاکمه شوند"، چیزی در بساط ندارد، اما هم او، اکثرا همانها را در ستاد خود جمع کرده و به دلیل ضعف منطق و بیان و ایضا حوالت همه چیز به کارشناسان (بخوانید همان مسئولین)، در هر صحنه یکی از همان مسئولینِ را می آورد، که ناتوانی اش را رفع و رجوع کنند! تا اینجای ماجرا، مهم نیست. تناقضات یک کاندیدا و ناتوانی او در ساماندهی تبلیغاتش، به خودِ او مربوط است. در این میان اما، اگر رِندی بخواهد از کمبودِ دیگری پلکان بسازد، باطل را بازتولید کند و به قول خودش "سرِ مردم را شیره بمالد"، نباید بیپاسخ بماند. به محمدجواد ظریف باید گفت:
یک: کلیگویی در باره "قدرت مردم" یا "قدرت معنایی مردم"، بدون نشان دادن جوهره اصلی آن، نوعی بازی با کلمات و اغواگری است! اگر ایرانیان پس از انقلاب قدرت معنوی آفریدند، معلول قدر نهادن به اسلام، تشیع، ولایت، استقلال، ایثارگری و وانهادنِ زدوبند با بیگانه بود. اما این همه، به شما و کارنامهتان چه ربطی دارد؟ کدامین یک از عناصرِ تشکیلدهنده این قدرت، از حمله شما و رفقا در امان بوده است؟ اینکه در باریکهای فرو رفته در خون و آتش، جماعتی با همین قدرت میرزمند و در این مصافِ نابرابر ظفرمند شدهاند، با فکری که اکنون شما تحت بیرق آن سینه می زنید، چه نسبتی دارد؟ اصلا تا به حال، پدیده "مقاومت" کجای ایده شما بوده است؟
دو: از کسی که مدعی است بخشهایی از برجام را انشاء کرده، اما بعد اعتراف می کند که معادلِ تعلیق در آن نبوده و سپس ناگزیر به خطای خود اعتراف میکند، هیچ بعید نیست که یادش برود: تحریم نفت، پتروشیمی، بانک، بیمه، کشتیرانی و...الخ، در دوره مسئولیت وی رخ داده است. در چند سال اخیر، ظریف به کسی می ماند که از سرِ عصبانییت هیستیریک، می گوید تا گفته باشد!
سه: وقتی آمریکا اراده کند که عهد را بشکند و سپس چنین کند، چه تفاوت دارد که برای این کار، بتواند به بندی از برجام استناد کند یا نتواند؟ او هرگاه میلش بکِشد، شما و معاهده تان را باطل و دولتتان را نیز قُفل خواهد کرد، که کرد!
چهار: اگر قرار بوده که بایدن به برجام بازگردد و با اشتُلُم اسرائیل بر جای خود نشسته، باید بر آن معاهده، نمُرده نماز کرد! وانگهی مجلس چرا باید می نشست، تا دولت همچنان به وعده نسیه برجام، بهای نقد بپردازد؟
پنج: بالاخره بایدن به دولتِ شهید جمهور لطف کرد، یا تحریم هایش را به اضعافِ مضاعف افزایش داد؟ با خود چند چندیم؟ آمریکا مگر مشاعر خود را از دست داده است، که به دولتی غربگرا امتیاز ندهد، اما به دولتی انقلابی که برای برجام خود را به در و دیوار نمیزند، درِ باغِ سبز نشان دهد؟
شش: چگونه دولت شهیدِ جمهور با دو هزار و پانصد و هفتاد تحریم، می تواند رشد اقتصادی شش درصدی، حضور در پیمانهای بین المللی، اصلاح ارتباط با همسایگان و جلوگیری از جهش تورم را محقق کند، اما دولت روحانی فقط با تعداد ناقابلِ هزار و پانصد تحریم و برخورداری از موهبت لایتناهیِ برجام، از جایی به بعد کاملا افلیج و از کار افتاده می شود؟
هفت: فهم آقای دکتر از مقوله جنگ و صلح در قرآن اما، در زمره شاهکارهای اوست! اینکه کتاب آسمانیِ ما اولویت را به صلح می دهد، از بدیهیات است. اما از کدامین آیه می توان دریافت، که کفار تا ابد باید با معاهدات برجام گونه، سرمایه های مادی و معنوی دولت اسلامی را حراج کنند و "خسارت محض" بیافریند؟ و مسلمانان موظفند تا ابدالآباد خود را به این چرخه باطل بسپارند؟ ما قرآن تبیین میکنیم، یا مسیحیت تبشیری؟
هشت: آیا با شعر و شلتاق، می توان به مصاف حافظه تاریخی رفت؟
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
محمدرضا کائینی
در "سعی سعید"
✒️این چند خط میتوانست در سهشنبه یا چهارشنبه گذشته به قلم آید، اما نگارنده دید که دوستان سیسالهاش، "تضارب افکار" را به "تضارب افراد" مبدل ساخته اند! در چنین شرایطی، نه حرف زدن با موافقان هنر است و نه عصبی تر کردن مخالفان. در این چند روز اما، بخشی از پرده فرو افتاد و فرازهایی از دعوا، بلاموضوع شد. نه اجماع طرفداران دیروز را دارد، نه نظرسنجی هایی که افراد را بدان سو سوق می دادند. این عبارات در شرایطی نوشته میشود، که یاس و سرخوردگی برخی را منفعل ساخته است. از قضا در چنین شرایطی باید نوشت:
یک: به کسی رای میدهم، که سخنش متعلق به خودش باشد. در این صورت رایش نیز، متعلق به خودش خواهد بود. سخنِ قرضی، رای قرضی و حتی وجود و عدم قرضی، یکی از بدترین پدیدهها در انتخابات است. اگر این ملاک را صحیح بدانید، کسی ارجحیت دارد که سراسر ایران را به دیدن و یافتن گشته، برای هر دردی علاجی یافته و از آن مهم تر، به اجرای آنچه ارائه میکند، اطمینان دارد. کسانی که با سرمایه "نمیتوانم" و "نمیگذارند" در صف انتخاب شدن ایستاده اند، ماقبل داوری اند!
دو: در اردوگاه نمیتوانم و نمیگذارند، کار خرابتر از این حرفهاست. یک وقت کسی گفتمان قرض میکند، اما یک وقت کسی اصلا گفتمان ندارد. "همه خراب کردهاند"، "همه دزد بودهاند"، "نباید دو تا سفره انداخت"، "ببینیم کارشناسان چه میگویند"، ارائه راهبرد انتخاباتی و اجرایی نیست. افراط در فریاد کردن "سیاستهای مقام معظم رهبری" هم، بیشتر پوشاندن دُم خروس قلمداد میشود! یکی از کاندیداها در این فقره، مرحوم حاجی بخشی را پشتسرگذاشته است! این در حالی است که سخن دومی از سرِ صدق، درد و باورپذیر بود، اما اولی با ترکیب ستادش، اسباب خنده درست کرده است.
سه: کاهش سطح مشارکت، البته مهمترین دغدغه است. اما نگرانی از آن، از سوی کسانی که بیشترین دولت ها و فرصتها و نتیجتا بیشترین سهم را ایجاد این معضل داشتهاند، مقبول نمیافتد. نباید گذاشت که خود این مساله نیز، اسباب کاسبی و رانت شود.
چهار: با این اوصاف، نویسنده و کسانی که ماوقع را چون او می بینند، در رای دادن به دکتر سعید جلیلی تردید نخواهند کرد. سود و ضرر انتخاب خلایق -به هر شکل و نوع که باشد- نهایتا به خودشان بازخواهد گشت. در این میان، تنها دیرفهمیها و بدفهمیها در تاریخ حک و ماندگار میشود.
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
محمدرضا کائینی
✒در پیدا و نهان نتیجه انتخابات
انتخابات جمعه گذشته، مملو از نکتهها و درسهاست. بخشی از آنها که کمتر دیده و نوشته میشود، از این قرار است:
یک: عدهای به جدّ و قطعیت مدعی بودند، که نظام تا آیندهای دور و دیر، نخواهد توانست به مشارکت پنجاه درصدی بازگردد. انتخابات دور دوم نشان داد، که اگر سیستم تنوع درونی خود را فعال و تشدید کند، به راحتی میتواند بخشی از آرای خاموش را جذب نماید. آن هم نه تنها به نفع تجدیدنظرطلبان یا رفُرمخواهان، که حتی انقلابیون نیز در فاصله یک هفته، میتوانند چهار میلیون به رای خویش بیفزایند.
دو: رای دو طیف آنچنان شانه به شانه و نزدیک است، که دشوار بتوان جریانی را پیروز انتخابات، به معنای متعارف آن در ایران خواند. به عبارت دیگر ما در این رویداد، برنده عددی و حقوقی داریم، اما برنده حقیقی نداریم! چه دولت مستقر اگر بخواهد در مسائل کلان و ملی، قدم از قدم بردارد، ناچار از اقناع رقیب چهارده میلیونی است.
سه: تعیین کننده نتیجه انتخابات اما، چهار استان با رای قومیتی و نه گفتمانی است. ضمن احترام به همه شرکت کنندگان ارجمند تُرک و کُرد، باید گفت که آنان نه نماد تئوری سیاسی ویژهای هستند و نه رایشان، در سبد پیروز انتخابات ماندگار است.
چهار: این انتخابات، لولوسازی از رقیب را تقریبا بیاثر کرد. گروهی که نماد آن "طالبان" خوانده شد، چهاره میلیون رای جذب کرد! در تهران که مرکز ابرتحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خوانده می شود، فاصله دو کاندیدا در حدود چهارصد هزار نفر است. استانهایی که مرکز تولید فرهنگ به درازای تاریخ بوده اند، از قبیل: خراسانها، اصفهان، فارس، قم و...الخ نیز، بر "جهل مقدس" آغوش گشودند! آیا ستاد پیروز جرات اظهار این نکته را دارد، که اکنون چهارده میلیون نفر از مردم ایران جانبدار طالبان هستند؟
پنج: نهگمانم که تئوری اجماع اصولگرایان در مرحله نخست و تصورات عده ای در انتقال آراء دو کاندیدای این جربان به سبد یکدیگر، چندان درست باشد. به احتمال فراوان بهترین شکلِ ماجرا، همین است که روی داد. این امر همچنان می تواند محل بررسیهای دقیق و روشنگر بماند، به شرط آنکه بر دعواها نیفزاید.
شش: بدیهی است که در این مقطع، باید به آقای پزشکیان تبریک گفت. کارِ او، بسیار سخت است. از سناریو ها و احتمالات پیش رویش بهتر است سخنی نگوئیم، که خود مجالی موسَّع میطلبد. بهترین توصیه به وی، همان است که خود وعده داد. در آغاز همگرایی با رقیب و در مرحله بعد، نزدیکی به بدنه بی تفاوت یا دلخور. از قضا با رادیکالیسم، هنجارشکنی و تمامیّت خواهی اطرافیان، هرگز نمیتوان به این هدف دست یافت. او هرقدر بتواند دولت سوم حسن روحانی نباشد، ضریب توفیق بیشتری خواهد داشت. برای نیفتادن به ورطه پیشداوری، همین مقدار کافی است. از بقیه اش در آینده رونمایی خواهد شد.
♦️http://eitaa.com/r_kaeini