محمدرضا کائینی
✒"سوریه" در فاصله دو هفته!
گمان میبرم در چند روزی که سپری شد، در باب وقایع سوریه، تقریبا سخن ناگفته و نکته نامکشوفی باقی نمانده باشد. صحنه پیش روی، تقریبا بیابهام است. هر آنچه قرار بود از طریق پیشگویی و حدس و گمان بر خلایق آشکار شود، اینک به گونهای بینقاب خودنمایی میکند! تنها میماند تذکار به چند نکته:
یک: تفاوت وجود و عدم مقاومت را، در نیست و نابود شدن تمامی زیرساختهای نظامی، امنیتی، رفاهی و حتی فرهنگی سوریه ببینید! گو تمام صحنه آراییها تنها از برای این بود، که "بیبی" قرار و مدارهای رسمی را ملغی سازد، تمامی دارایی سوریها را دود کند و آنجا را یا دَم چَکِ تجزیه ببرد و یا به پارکینگ و حیات خلوت خود بدل سازد! دم خروس هم اینکه جولانی پس از تکیه ظاهری بر مسند حاکمیت میگوید: برای جنگ دیگری آماده نیستیم! نبودِ مقاومت، دقیقا یعنی همین وضعیت، یعنی اردو زدن متجاوزین در بیست کیلومتری دمشق! یعنی آغاز دورهای از توسریخوردن یک ملت!
دو: بشار اسد در روز یکشنبه سقوط نکرد، او از روزی به سراشیب نابودی افتاد، که دیگر در محور مقاومت نبود! تصمیم گرفت که "جیشالوطنی" نداشته باشد، جبهه جولان را پس از هفت اکتبر نگشاید، به درباغسبز امارات و قطر چشم خیره کند و لشگر جاسوسان دم و دستگاهش را، که هر روزه گِرای یکی از رهبران مقاومت را به بیبی میدادند، جمعوجور نکند. او از روزی که به راه قذافی شدن گام نهاد، حکم نابودی خویش را امضاء کرد!
سه: اینکه میگوئیم سوریه مدتها از میدان مقاومت غایب بود و یا حضوری حداقلی داشت، به این معناست که نبودش نیز به این جبهه آسیب عمده وارد نمیکند. چه اینکه مقاومین در یک سال اخیر، بدون حضور موثر او کارِ خود را پیش بردهاند. احتمالا این حقیقت، خود را در ماههای آینده بیشتر نشان دهد، آنجا که بیبی دوباره از حزبالله سراغ میگیرد و جولانی از عراق.
چهار: وقتی تصمیم می گیریم که باشیم و بمانیم، باید برای اوج و فرودش نیز مهیا باشیم (الدهر یومان، یوم لک و یوم علیک). در این روزها دیدیم که برخی خودیها، در مواجهه با میدان و آنچه شکست میانگاشتند، جَزع و فَزع را برداشته بودند! این در حالی است که مغبون این عرصه، نه ایران است و نه جبهه مقاومت. زیاندیده اصلی فرد یا جماعتی است، که نخواست بایستد و مرارت یک دوره پایداری را، بر مذلتِ سالهایِ اشغال و حرمان ترجیح نداد. مقاومت و بلوغی که میطلبد، تحمیلی نیست، انتخابی است. همواره ممکن است، که عدهای تجربه و حافظه تاریخی معیوبی داشته باشند و دم به تله سیهروزی دهند.
پنج: و در نهایت تاریخ میگوید، که اینگونه حملهها و اشغالها، عقب نشینیها و اخراجهای خفّتبار را در پی خواهد داشت. دهها تجربه در کشورهای عربی و یا در همین ایرانِ خودمان، شاهدی بر این مدعاست. متجاوزانی که با سرعت غیرمنتظره و غیرمجاز میآیند، روزی نه چندان دور، با همان سرعت خواهند رفت! و تلک الایام نداولها بین الناس.
شامگاه چهارشنبه، بیستویکم آذرماه ۱۴۰۳
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
محمدرضا کائینی
✒نمادی از مهر و مردمداری
به گاه دریافت اخبار تلخ و ناگوار، دشوار بتوان تمرکز کرد و احساس را در قالب کلمات ریخت. با این همه اما، اگر پای مهر و احساس در میان باشد، سوگواژهها خود از راه میرسند و خود به خود دریغنامهای را شکل خواهند بخشید.
ساعتی پیش خبر رسید، که عالم پرتلاش و خدوم زنده یاد آیت الله سید محمدعلی شیرازی در مشهد مقدس بدرود حیات گفته و دفتری از اُنس و صمیمیت و وداد -که به مدت پانزده سال بین ما گشوده بود- برای همواره بسته شده است! در چنین لحظاتی نگارنده را رسم بر این است، که بر آن سفرکرده نظری دوباره بیفکند تا شاید برای واپسین بار دریابد، که از چه روی وی را عزیز میداشته است؟ "سید" هوشمند بود، نکتهسنج بود، مخاطبشناس بود، مدیر بود، بلندهمت بود، تحملگر بود، عاقبتاندیش بود، اما بیش و پیش از همه، بس مهرورز، جذاب و مردمدار بود. این فقره موجب میشد که وی برای بسا زائران امامالرئوف(ع)، که هر از گاه جان زخم دیده خود را برای التیام به ارض اقدس میبردند، میزبانی گشادهرو و گشادهدست باشد و آنان را به محبتی زلال بنوازد. حسینیه، مجلسِ روضه، خانه و محضرش، مَقر و ماوای آنان و در هر سفر زیارتی، این رویّه تکرار شود.
برای صاحب این قلم نیز، آشنایی و مراوده نزدیک با آن فقید، تقریبا در شرایط فوقآمده روی داد. نخست در مردادِ سال هشتادوهشت و برای گفتوشنودی تاریخی به محضرش باریافتم، اما سپس با دنیایی از نیکی و شفقت و عنایت آشنا شدم و همینها بود، که الفتی فراوان آفرید و آن را رو به افزونی ساخت.
وی از دههها پیش، با مبنا قرار دادن همین لطافتِ رفتاری و نیز بهره گیری از تدبیری کم مانند، توانست در مقطع هجرت پدرِ والا و مجاهدش زنده یاد آیت اللهالعظمی سید عبدالله شیرازی به مشهد، او را در فقدان زنده یاد آیت اللهالعظمی سید محمدهادی میلانی، به حوزه و مردم این شهر به درستی بنمایاند و مرجعیت وی را در آن خطه شریف و مهم تثبیت نماید. همانگونه که توفیق یافت شماری از نهادهای دینی در ایران و خارج از ایران را، تاسیس و احیاء کند. وی تا پایان حیات و حتی دوره دشوار بیماری، با سرمایه مودت و مهربانی با خلقالله زیست و عمر را به پایان بُرد.
امید میبرم که این تجربه ارجمند، همچنان در خانواده و توسط فرزند ارجمندش جناب حجت الاسلام سید عبدالله شیرازی بپایَد و آنان هم اینک نیز در این ماتم بزرگ، صبر و اجر را از آنِ خود سازند.
عصرگاه پنجشنبه، بیستونُه آذرماه ۱۴۰۳
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
محمدرضا کائینی
✒خاکسترنشینان کالیفرنیا را به غزه ببرید!
حرف آخر همین حرفِ اول است، عکسهای هوایی بمباران یک سالونیم اخیرِ غزه، هنوز اندک جنبوجوش و نیمچهحیاتی را در لابهلای ویرانهها نشان میدهد، اما تصاویر مشابه در لُسآنجلس، جز خاکستر و شهرارواح نمینماید! با فرض ترجیحِ یکی از این دو خراب آباد، که اولی را سلاحهای آمریکایی ساخته و دومی را چیزی که هنوز صدایش را درنمیآورند، باز بهتر است آوارگان به منطقهای دلالت شوند، که دولت متبوعشان احتمالا چند خانه و سایبان در آن باقی گذاشته باشد! در اینصورت دستکم شعلهنشینان خواهند دید، که بادی پنجاهمیلیارد دلاری که اینک از منفذی مجهول به استقبال ترامپ رفته، بس خشنتر از سلاحهایی است که از زنان و کودکان عزه نشین سراغ گرفته است و رافت و رواداری حاکمان خویش را، عینیتر خواهند یافت! مضافا بیمارستانهای باریکه نیز، هنوز امنتر به نظر میرسد! چه درست است که هرلحظه از بمب و انفجار و پشتهای کشته و نیمهکشته سراغ میگیرد، اما باز همچنان و گهگاه پای شبهِ آدمی خونین و مالین بدان میرسد، اما آتش هرولهکنان و تنورهکِشان، تقریبا به تمام ساختمان های مشابه در کالیفرنیا حمله می بَرَد و اهل درد را فراری میدهد! سیاهه خوشخوانِ سرقتهای پساآتش را هم باز نکنیم، که طرفه حکایتی است!
این همه گفتم، نه برای آنکه گمان برید که در این فاجعه بیسابقه، پای قصور و تقصیری در میان است. این واقعه معلول علل و عواملی است، که عقل و علم بشر سدهها بعد به منزلگه آن خواهد رسید! الان تنها موسمِ دریغ بر امری است، که اساسا معلوم نیست چه جور چیزی است! باز صد رحمت به ایرانِ خودمان که اگر کلاغ از سرِ درختش بیفتد، پیشاپیش معلوم است که ده رده از مسئولانش باید استعفا به دست، ریسه دادگستری شوند!
صبحگاه جمعه، بیستویک دی ۱۴۰۳
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
مادربزرگ عزیز و بزرگوارم، بانوی مومنه، پارسا و صبور، مرحومه مغفوره مرحمت گائینی، شب گذشته روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
مراسم تشییع و ترحیم، متعاقبا اعلام خواهد شد.
از دوستان و سروران عزیز مستدعی است، با قرائت فاتحهای، روح آن عزیزِ از دست رفته را شاد و قرین آرامش فرمایند.
با سپاس
محمدرضا کائینی
۲ بهمن ۱۴۰۳
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
از تمامی سروران ارجمند و دوستان گرانمایه، که در فقدان مادربزرگ ارجمندم، بانوی مومنه و پارسا، مرحومه مغفوره مرحمت گائینی، با پیامهای تسلیت و دعای مغفرت خویش، موجب تسلی خاطر اینجانب شدند، تشکر و قدردانی میکنم. امید میبرم که این عزیزان مهرورز، در تمامی عرصههای زندگی، موفق و کامیاب باشند.
محمدرضا کائینی
۶ بهمن ۱۴۰۳
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
ثلمه لا یسدها شیء
به جمله تلخیهای امسال
فُرقت آیتالله سید مرتضی مستجابالدعواتی (مستجابی) نیز افزوده شد.
در طول ۲۲ سال آشنایی و مراوده، صفای دل، اخلاق، محضر و منزلش را بی نظیر یافتم.
به زودی در بارهاش خواهم نوشت.
یادش گرامی باد.
پن: تصویر، مربوط به یکی از دیدارهای آغازین سالیان دهه هشتاد است.
♦️http://eitaa.com/r_kaeini