✡ #عهدعتیق ،#عهدجدید ،#عهدمصور (١٣)
💥 هویّت یهودی سوپرمن
🔸 ٣. گولِم (Golem)
1⃣ حاخام واینستین به یک مورد مشهود از ارتباط #گولم با #سوپرمن در شمارهٔ ٨١ سوپرمن اشاره میکند:
👈 به کلارک کنتِ (سوپرمن) خبرنگار، مأموریتی برای دریافت اطلاعات واقعی در مورد اشغال لهستان توسط #نازیها داده میشود. در لهستان، او شاهد وحشیگری نازیها است، اما نگران است تبدیل شدنش به سوپرمن برای جلوگیری از آن، موجب بدتر شدن اوضاع شود. بنابراین کلارک مجبور میشود به #یهودیان رنجور بپیوندد. او با دو پسر جوان به نامهای موشه و باروخ دوست میشود و به آنها در کاری بسیار وحشتناک کمک میکند؛ آنها مجبور میشوند یک گور دستهجمعی را با اجساد قربانیان #یهودی پر کنند. موشه و باروخ، کلارک را به خانهٔ خود دعوت میکنند و بعد از خوردن شامی محقر، باروخ شروع به طراحی روی یک کاغذ قهوهایرنگ میکند. سپس کلارک میپرسد: «شما پسرا دارین چیکار میکنین؟»
موشه: «باروخ دوباره فرشته [نجات] ما رو میکشه! من داستانها رو میسازم و اون تصاویر رو»!
بعد، پدربزرگ باروخ میگوید: «اون بیشتر شبیه یک گولمه تا یک فرشته»
کلارک: «یک گولم؟»
پدربزرگ: «…گولم مجسمهای بود تا وقتی که نام مکتوب خدا در دهان اون قرار گرفت، زنده شد. اون به موجودی نیرومند و ترسناک تبدیل میشه که دشمنان رو دور کرده و مردم رو نجات میده»
2⃣ موشه و باروخ در این شماره، بهوضوح استعارههایی برای سیگل و شوستر هستند؛ همچون سیگل، موشه داستان قهرمان را مینویسد و همچون شوستر، باروخ طراحی آن را انجام میدهد و همانطور که حدس میزنید، طرحی که روی کاغذ ترسیم شده است، بیشک نزدیکترین طراحی به خود سوپرمن است.
3⃣ این بخش از داستان همچنین به عامل مشترک خلقت سوپرمن و گولم اشارهی مستقیم دارد: #نیاز_به_نجات؛ چیزی باعث میشود سوپرمن از فرزندان گولم محسوب شود.
4⃣ اینگونه الهامگرفتن خالقان کتابهای مصور، در آثار دیگری نیز مشاهده شده است. برای مثال، #مایکل_چابون در رمانش بهنام «ماجراهای شگفتانگیز کاوالیر و کلی» که بهخاطر برقراری ارتباط بین سنّت یهودی و ابرقهرمانها و همچنین تسلسل تاریخی آن که به جنگ جهانی دوم و #هولوکاست میرسد، در سال ٢٠٠١ برنده #جایزه_پولیتزر شده، به این مسأله پرداخته است.
5⃣ چابون نیز اشاره میکند که شباهتی بین سوپرمن سیگل و شوستر و گولم وجود دارد... و پیشگامان یهودی کتابهای مصور مانند سیگل و شوستر، تحت تاثیر گولم بودهاند.
✍ نویسنده: علی حامدین
✅ منبع:اندیشکده مطالعات یهود
✡ سرپیچی از لشکر اسامه (١)
1⃣ نزدیک به دو ماه پس از حجةالوداع و بیعت غدیر خم، رسولخدا (ص) دچار بیماری سختی شدند که هرچه میگذشت، حال ایشان وخیمتر میشد.
2⃣ در این روزها ایشان لشکری را به فرماندهی اسامة بن زید، برای جنگ به سمت موته مهیا کرد. امام علی (ع) در این زمینه میفرمایند: علت لشکرکشی این بود که منافقان نتوانند خلافت را غصب کنند. (١)
3⃣ پیامبر اکرم (ص) میدانستند واپسین روزهای زندگی مبارکشان در حال سپری شدن است و وجود منافقان در مدینه خلافت پس از ایشان را به خطر خواهد انداخت؛ از اینرو میخواستند این اشخاص در مدینه نباشند و بهترین راه، لشکرکشی به سمت موته بود.
4⃣ #سپاه_اسامه از تمامی مهاجران و انصار نخستین تشکیل شده بود. ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح، سعد بن ابیوقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر نیز در این سپاه قرار داشتند. گروهی به کمی سن اسامه اعتراض کردند. رسولخدا (ص) خشمگین شدند و فرمودند: او لیاقت امیری لشکر را دارد، سپس کسانی را که از این سپاه تخلف کنند، لعنت کردند. (٢)
5⃣ با این حال شماری از لشکریان به اسامه گفتند: به کجا میروی؟ ما در هیچ زمانی احتیاج به حضور در مدینه بیش از اکنون نداشتهایم، رسول خدا (ص) گرفتار بیماری سختی است. منافقان آنقدر کارشکنی کردند که لشکر حرکت نکرد و پیامبر (ص) به ملکوت اعلی پیوست. (٣)
📚 منابع:
🔸١. الخصال، ص٣٧١؛ بحارالانوار، ج٢٨، ص٢٠٧.
🔸٢. السقیفة و فدک، ص٧٧.
🔸٣. ارشاد القلوب، ج٢، ص٣٣٨؛ بحارالانوار، ج٢٨، ص١٠٧.
📖 متن كامل مقاله بههمراه مستندات:
👉 goo.gl/NV1Cuv
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡ سرپیچی از لشکر اسامه (٢)
1⃣ با نگاهی به تاریخ، بهروشنی میتوان دریافت که تخلف ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح، سالم مولی ابیحذیفه و شماری دیگر از یاران ابوبکر بود که لشکر اسامه را از حرکت بازداشت!
2⃣ مطابق روایات تاریخی، ابوبکر، عمر و ابوعبیده، لشکر را ترک و بهسمت مدینه حرکت کردند. (١)
3⃣ مقداد سخنانی دارد که در بخشی از آن آمده است: «پیامبر اکرم (ص) خبر داد که تو (ابوبکر) و یارانت لشکر اسامه را ترک خواهید کرد.» (٢)
4⃣ از سوی دیگر، کسانی میتوانند به دستور رسول خدا (ص) اعتراض کنند و از حرکت سپاه جلوگیری نمایند که صاحبان نفوذ باشند و نیز انگیزهٔ مهمّی در سر داشته باشند. در این زمینه، به نام ابوبکر و برخی از یارانش در بعضی از کتابهای تاریخ اشاره شده است. (٣)
5⃣ از مطاب پیشگفته روشن میشود گروه معترض به کمیِ سن اسامه، ابوبکر و یارانش (عمر، عثمان، ابوعبیده، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابیوقاص، سالم مولی ابیحذیفه، بشیر بن سعد و…) بودند که میخواستند لشکر حرکت نکند تا در زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) در مدینه باشند و بتوانند خلافت را به دست گیرند.
📚 منابع:
🔸١. تثبیت الامامة، ص١٩.
🔸٢. الاحتجاج، ج١، ص١٠٠؛ بحارالانوار، ج٢٨، ص١٩۶.
🔸٣. ارشاد القلوب، ج٢، ص٣٣٨؛ بحارالانوار، ج٢٨، ص١٠٧.
📖 متن كامل مقاله بههمراه مستندات:
👉 goo.gl/NV1Cuv
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
💥 شرح ماجرای دوات و قلم
1⃣ بنابر منابع تاریخی و روایی، هنگامیکه پیامبر اسلام (ص) در آخرین روزهای حیات خود در بستر بیماری بود، قلم و دواتی خواست تا سفارشی بنویسد که مانع گمراهی مسلمانان پس از خود شود.
2⃣ این خواسته، با مخالفت یکی از حاضران مواجه شد و وصیت پیامبر (ص) ناگفته ماند. یکی از حاضران گفت: «پیامبر هذیان میگوید و کتاب خدا ما را بس است»!! سپس میان اصحاب #اختلاف افتاد. پیامبر (ص) نیز با مشاهدهٔ اختلاف اصحاب از آنان خواست از نزد او بروند.
3⃣ بیشتر منابع شخص مخالفتکننده با پیامبر (ص) را، #خلیفهٔ_دوم معرفی کردهاند، اما برخی منابع نام وی را سانسور کردهاند.
4⃣ بنابر نظر علمای شیعه، پیامبر (ص) میخواست با حدیث دوات بر #جانشینی امام علی (ع) پس از خود تأکید کند. اما برخی از حاضران به این امر پی بردند و مانع آن شدند.
5⃣ خود خلیفهٔ دوم نیز در گفتوگویی که میان او و ابنعباس نقل شده، تصریح میکند که: پیامبر (ص) در بیماریاش میخواسته نام علی (ع) را برای #خلافت پس از خویش به زبان بیاورد ولی من از روی دلسوزی نسبت به اسلام و حفظ آن، مانع شدم!!!
6⃣ بر اساس نقل ابنعباس که در #صحیح_بخاری آمده است این واقعه در روز پنجشنبه رخ داده است و به همین مناسبت آن را رزیهٔ یوم الخمیس یا #فاجعهٔ_روز_پنجشنبه میخوانند.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
📚 منابع:
📖 این ماجرا با جزئیات و عبارات متفاوتی در منابع روایی و تاریخی شیعه و سنی آمده است. از جمله در:
1⃣ برخی از کتب اهلسنت:
👈 #صحیح_بخاری، #صحیح_مسلم، مسند احمد، سنن بیهقی و طبقات ابن سعد.
2⃣ برخی از کتب شیعی:
👈 الارشاد، اوائل المقالات، الغیبة نعمانی و المناقب ابن شهرآشوب.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡ اعتراف عُمَر به ممانعتش از مکتوب شدن دستور پیامبر اکرم (ص) مبنی بر خلافت امیرالمؤمنین (ع)
1⃣ ابن ابیالحديد معتزلى در شرح نهجالبلاغه (ج١٢، ص٢٠-٢١) از كتاب "تاريخ بغداد" تأليف احمد بن ابیطاهر بغدادى، از #عبدالله_بن_عباس نقل كرده است که گفت:
👈 در زمان خلافت عُمَر بر او وارد شدم و از من پرسید: پسر عمويت، بزرگ شما اهلبیت، را در چه حالى ترک كردى و پيش من آمدى؟
🔸 گفتم: در حالیكه با دَلو خود از چاه براى نخلستانهاى فلانى آب میكشيد و قرآن میخواند.
🔹 پرسيد: اى عبدالله ... آيا هنوز در دلش چیزی از امر #خلافت مانده است؟
🔸 گفتم: بله.
🔹 پرسيد: آيا هنوز گمان میكند كه رسول خدا او را نصب كرده است؟
🔸 گفتم: بله، و بالاتر اينكه از پدرم دربارهٔ آنچه او ادعا میكند پرسیدم و پدرم پاسخ داد: او راست میگويد.
🔹 عُمَر گفت: او نزد رسول خدا جايگاه والايى داشت، ولى اين چيزى نیست كه حجتى را اثبات كند یا عذرى را برطرف نمايد. پيامبر در زمانى جايگاه او را بالا میبرد و 👈 هنگام وفاتش تصميم داشت كه به اسم وى براى جانشينى خود تصريح كند اما من از آن جلوگيرى كردم بهخاطر دلسوزى نسبت به اسلام و نگهداشتن دین. [!!!!!] ...
2⃣ و در همان مصدر (ج١٢، ص٧٨-٧٩) باز به نقل از ابنعباس آمده است که:
👈 در سفر عُمَر به شام همراهش بودم و در راه به من گفت:
🔹 اى پسر عباس، از پسرعمويت گلايه دارم؛ از او خواستم كه همراهم بیاید اما نیامد. هنوز او را غمناک میبينم! بهنظر تو اندوهش بهخاطر چيست؟ گمان میكنم بهخاطر از دست دادن #خلافت هنوز دلخور است؟!
🔸 گفتم: همينطور است. او گمان میكند كه رسول خدا او را براى خلافت معين كرده.
🔹 عُمَر گفت: اى پسر عباس، رسول خدا خلافت را برای او میخواست اما چه میشود كرد كه خدای بلندمرتبه نخواست او خلیفه شود. [!!!!!] رسول خدا چيزى را خواسته بود و خدا چيز ديگرى را خواسته بود. [!!!!!] و خواستِ خدا محقق شد و خواستِ رسول خدا انجام نشد!.... 👈 رسول خدا در هنگام وفاتش خواست او را براى خلافت معين كند، امّا من از ترس فتنه و برای گسترش اسلام راه را بر او بستم!!!...
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ج٣ : ص۶٨٨-۶٨٩، في هامش حديث الدواة و الكتف
📚 تاريخ تحقيقى اسلام (ترجمهٔ موسوعه) ج۴ : ص۵۶٠، پاورقی حدیث دوات و کتف
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡ زید بن ثابت؛ مُهرهی نفوذی یهود (١)
1⃣ #زید_بن_ثابت در سال ١١ قبل از هجرت در مدینه متولد شد؛ اما در مکه رشد و پرورش یافت و هنگامی که ۶ساله بود پدرش در جنگ «بعاث» (بین اوس و خزرج) اتفاق افتاده بود، کشته شد.
2⃣ زید بعد از هجرت پیامبر به مدینه، دوباره به مدینه بازگشت. ظاهراً #جنگ_خندق اولین جنگی است که زید در آن حضور یافت. زید یکی از افراد تأثیرگذار #جبهه_نفوذ است.
3⃣ دربارهٔ پدر و برخی از مشخصات زید، اختلافاتی در منابع به چشم میخورد. بعضی او را فرزند ضحاک اشهلی میدانند که از منافقان و #جاسوسان_یهود بود.
4⃣ مادر مطلّقهٔ زید، با #عمرو_بن_حزم ازدواج کرد که شخصیتی قابل توجه است. برادر او، عمر بن حزم، توسط #ناذر_یهودی، همانند یک #یهودی تربیت یافت؛ وقتی که ناذر از مدینه اخراج شد، عمرو نوجوانی ١١ساله بود که با آنها رفت و در ضمن، یکی از پسران زید با دختر عمرو بن حزم ازدواج کرد. ناپدری زید بهعنوان یک فرد ماهر در امر #سحر شناخته میشد.
5⃣ زید بهعنوان متخصص در امر محاسبه تقویم، مورد توجه واقع شد؛ چراکه مهارت خود را از اساتید #یهودی فرا گرفته بود. زید همچنین به برخی #علوم_ممنوعه مختص یهودیان راه داشت که اثر آن را در برخی اقدامات ویژهٔ زید، مانند محاسبه تقویم میتوان دید. این علوم در صدر اسلام بین مسلمانان مرسوم نبود؛ لذا، افرادی مانند زید را در جایگاه ویژه و ممتاز اجتماعی قرار میداد و سبب میشد نظرات آنها در امور سیاسی، مورد توجه و قبول مردم قرار گیرد.
6⃣ زید آنقدر پسر داشت که تنها در ماجرای هجوم لشکر یزید به مدینه ، ٧تن از آنها کشته شدند! برای وی ٢٠ پسر و ٩ دختر نام برده شده است.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter