حاج قاسم میگفت: حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ! قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست! فلذا‌حواسمـون‌باشه

مهنا سادات دختری که آخر بیانات حضرت آقا داد میزد آقا من میخوام بیام بالاخره به مقصود رسید و دست پدری حضرت برسر این دختر۵ ساله تبریزی کشیده شد.انگشتر از آقا گرفت و میگفت سرمو بو کنید بوی آقا میده.. #سیدعلی

-میگمـٰا: چرافڪرمیکنۍشہیددیگہ‌نگات‌نمیکنہ؟! چرافڪرمیڪنۍامام‌رضاتورونمۍطلبہ؟! چرافڪرمیڪنۍخدانگآشوازت‌گرفتہ؟! چرا اولاشہیدبہ‌خواست‌تونیومده‌توۍقلبت‌ ڪه‌به‌خواست‌توبخوادبره‌بیرون دوما‌امام‌رضامآرومۍطلبہ(: خودمون‌نمیریم! گناهامون‌نمیزارن(: سومـا... خودت‌ببین‌اصلامنطقیه‌این‌حرف... خدااگه‌یڪ‌هزارم‌ثانیہ‌نگاشوازت‌بگیره دیگہ‌شش‌هاۍقفسہ‌ۍ‌سینت‌براۍهمیشہ‌ازکارمیوفتن پس‌همیشه‌هواتوداره(:

رَهـٰام‌ڪَردۍدیگہ؟! نِمیخواۍمَنـودیگہ؟! چِـراراهَـم‌نِمیدۍبیآم‌حَـرمت؟! آقـٰابَدجـور‌داغ‌حَرمـت‌روگُذاشتـۍرودِلم...ｼ!

چادرے‌ اگر‌ هستمـ حس‌ دخترانہ‌ام‌ بیشتر‌ از‌ بقیہ‌ است میپرسے‌ چرا؟ چون‌ چادرم‌ از‌ حس‌ دخترانہ‌ ام‌ هم‌ محافظت‌ میکند بلـے‌ چادر‌ از‌ حس‌ لطیف‌ دختران‌ هم‌ محافظت‌ میکند چادر‌ فقط‌ یڪ‌ پارچہ‌ نیست! نعمتے‌بزرگ است:)

#چادرانه‹.🧕🏻🖤.› ◗‌چادر‌از‌نگـاه‌ دختر‌بچہ‌محجبہ: چـادر‌مزاحـم‌مـن‌نیست،، دسـت‌و‌پایـم‌را‌نمیگیـرد،، مادرم‌بہ‌مـن‌آموختہ... چـادر‌سرڪردن‌بلدۍ‌ نمیخواهـد..! عشـق‌میخواهـد، لیاقت میخواهد‌‌😄🦋

یاد حرم می افتم..💔

یکم حرف دارم امشب..💔

رفیق شهید : یه شب من بیمار شدم و #شهید بابڪ نورے هم منو رسوند #درمانگاه بعد از درمانگاه. باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشے و باهم یه چیزے خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم #سوریه دیگه برنمیگردم این به من الهام شده... من اولش جدے نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده ولے به فیض بزرگ #شهادت نائل شد .. 🕊 هنوز که دارم میسوزم.. :) #شهید‌بابڪ‌نوری

خدا هر گناهی باشه به حسین می‌بخشه

عصبانی شون کردی.‌.. خدا بهت رحم کنه...

میشه همین الان یهویی از گلزار شهدا سر در بیارم..💔