7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...
🌿سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده.
سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
@rafiq_shahidam96
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷 رجزخوانی سرباز ولایت...
#ایران_یکپارچه
@rafiq_shahidam96
گوشهای از هفتمین سالگرد شهادت شهید مصطفی صدر زاده 👆🕊🌷
#شهید_مصطفی_صدرزاده
و سلام بر او که می گفت (:
همیشہبہمادرشمیگفت:
دعاڪنمؤثرباشم!
شهیدشدنیانشدنزیادمهمنیست! 🙃🖐🏻
| شهیدمصطفیصدرزاده |
@rafiq_shahidam96
بهش گفتم داش ابراهیم !💚
خیلی دوست دارم رفیقِ آسمونی :)❤️
جواب داد :
مشتـے تو هنوز بھ دنیا نیومدھ بودی
من فدات شدم . . !😉🌷
#رفیقِآسموننشینِمن |
#سلامبرابراهیم
✋🏻#سلام_بر_شهـــــداء✨
🌹شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج #5صلـــوات🍃♥️
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
🌷شهیــــــــــــــــــــدانہ🕊
@rafiq_shahidam96
🌱🌱🌱
پسرک فلافل فروش
قسمت بیست وپنجم
داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.
اما يك بار برادري را در حق من تمام كرد.
زماني كه براي تحصيل در قم مستقر شده بودم، يك روز به هادي زنگ
زدم و گفتم: فاصله ي حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به موتور
دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم.
هنوز چند ساعتي از صحبت ما نگذشته بود كه هادي زنگ زد. گوشي را
برداشتم. هادي گفت: كجايي؟
گفتم: توي حجره در قم.
گفت: برات موتور خريدم و با وانت آوردم قم، كجا بيارم؟
تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد.
نميدانيد آن موتور چقدر كار من را راه انداخت.
بعدها فهميدم كه هادي براي بسياري از اطرافيان همينگونه است. او راه
درست را انتخاب كرده بود. هادي اين توفيق را داشت كه اينگونه اعمالش
مورد قبول واقع شود.
كارهاي او مرا ياد حديث امام كاظم ع در بحاراالنوار، ج 75 ،ص 379
ُهر قبول اعمال شما، برآوردن نيازهاي برادرانتان
انداخت كه فرمودند: همانا م
و نيكي كردن به آنان در حد توانتان است و اّل )اگر چنين نکنيد(، هيچ عملي
از شما پذيرفته نميشود.
٭٭٭
هادي دربارهي كارهايي كه انجام ميداد خيلي تودار بود. از كارهايش
حرفي نميزد. بيشتر اين مطالب را بعد از شهادت هادي فهميديم.
وقتي هادي شهيد شد و برايش مراسم گرفتيم، اتفاق عجيبي افتاد. من در
كنار برادر آقا هادي در مسجد بودم.
يک خانمي آمد و همينطور به تصوير شهيد نگاه ميكرد و اشك
ادامه دارد...
@rafiq_shahidam96