کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
A j: ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت پنجاه ششم: چفیه ✔️ راوی : عباس هادی 🔸ابراهيم در مرخصي به سر ميبرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
A j:
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت پنجاه هفتم : شوخ طبعی
✔️ راوی : علی اکبر صادقی ، اکبر نوجوان
🔸ابراهيم در موارد جدّيت كار بسيار جدّي بود. اما در موارد شوخي و مزاح بسيار انسان خوش مشرب و شوخ طبعي بود. اصلاً يكي از دلائلي كه خيليها جذب ابراهيم ميشدند همين موضوع بود.
ابراهيم در مورد غذا خوردن اخلاق خاصي داشت! وقتي غذا به اندازه كافي بود خوب غذا ميخورد و ميگفت: بدن ما به جهت ورزش و فعاليت زياد، احتياج بيشتري به غذا دارد.
با يكي از بچه هاي محلي گيلا نغرب به يك كله پزي در كرمانشاه رفتند.
آنها دو نفري سه دست كامل كله پاچه خوردند!
يا وقتي يكي از بچه ها، ابراهيم را براي ناهار دعوت كرد. براي سه نفر 6 عدد مرغ را سرخ كرد و مقدار زيادي برنج و...آماده كرد، که البته چيزي هم اضافه نيامد!
٭٭٭
🔸در ايام مجروحيت ابراهيم به ديدنش رفتم. بعد با موتور به منزل يكي از رفقا براي مراسم افطاري رفتيم.
صاحبخانه از دوستان نزديك ابراهيم بود. خيلي تعارف ميكرد. ابراهيم هم كه به تعارف احتياج نداشت! خلاصه كم نگذاشت. تقريباً چيزي از سفره اتاق ما اضافه نيامد جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور ميرفت و دوستانش را صدا ميكرد.
يكي يكي آنها را مي آورد و ميگفت: ابرام جون، ايشون خيلي دوست داشتند شما را ببينند و...
ابراهيم كه خيلي خورده بود و به خاطر مجروحيت، پايش درد ميكرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسي كند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بيصدا ميخنديد.
🔸وقتي ابراهيم مينشست، جعفر ميرفت و نفر بعدي را مي آورد! چندين بار اين كار را تكرار كرد.
ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت: جعفر جون، نوبت ما هم ميرسه!
آخرشب ميخواستيم برگرديم. ابراهيم سوار موتور من شد و گفت: سريع حركت كن جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زياد شد. رسيديم به ايست و بازرسي! من ايستادم. ابراهيم باصدای بلند گفت: برادر بيا اينجا!
يكي از جوانهاي مسلح جلو آمد.
🔸ابراهيم ادامه داد: دوست عزيز، بنده جانباز هستم و اين آقاي راننده هم از بچه هاي سپاه هستند. يك موتور دنبال ما داره ميياد كه...
بعد كمي مكث كرد و گفت: من چيزي نگم بهتره، فقط خيلي مواظب باشيد. فكر كنم مسلحه!
بعد گفت: بااجازه و حركت كرديم. كمي جلوتر رفتم توي پياده رو و ايستادم. دوتايي داشتيم ميخنديديم.
🔸موتور جعفر رسيد. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدند! ديگر هر چه ميگفت كسي اهميت نميداد و...
تقريباً نيم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. كلي معذرت خواهي كرد و به بچه هاي گروهش گفت: ايشون، حاج جعفر جنگروي از فرماندهان لشگر سيدالشهداء هستند.
بچه هاي گروه، با خجالت از ايشان معذرت خواهي كردند. جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود، بدون اينكه حرفي بزند اسلحه اش را تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد.
🔸كمي جلوتر كه آمد ابراهيم را ديد. در پياده رو ايستاده و شديد ميخنديد!
تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده.
ابراهيم جلو آمد، جعفر را بغل كرد و بوسيد. اخمهاي جعفر بازشد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شكر با خنده همه چيز تمام شد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
A j:
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت پنجاه و هشتم : دو برادر
✔️ راوی : علی صادقی
🔸براي مراسم ختم شهيد شهبازي راهي يكي از شهرهاي مرزي شديم. طبق روال و سنّت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار ميشد.
ظهر هم براي ميهمانان آفتابه و لگن مي آوردند! با شستن دستهاي آنان، مراسم با صرف ناهار تمام ميشد.
در مجلس ختم كه وارد شدم جواد بالاي مجلس نشسته بود و ابراهيم كنار او بود. من هم آمدم وكنار ابراهيم نشستم.
🔸ابراهيم و جواد دوستاني بسيار صميمي و مثل دو برادر براي هم بودند.
شوخيهاي آنها هم در نوع خود جالب بود.
در پايان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن را آوردند. اولين كسي هم كه به سراغش رفتند جواد بود.
ابراهيم در گوش جواد، كه چيزي از اين مراسم نميدانست حرفي زد! جواد با تعجب و بلند پرسيد: جدّي ميگي؟! ابراهيم هم آرام گفت: يواش، هيچي نگو!
🔸بعد ابراهيم به طرف من برگشت. خيلي شديد و بدون صدا ميخنديد.
گفتم: چي شده ابرام؟! زشته، نخند!
رو به من گفت: به جواد گفتم، آفتابه رو كه آوردند، سرت رو قشنگ بشور!!
چند لحظه بعد همين اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست، سرش را زير آب گرفت و... جواد در حالي كه آب از سر و رويش ميچكيد با تعجب به اطراف نگاه ميكرد.
گفتم: چيكار كردي جواد! مگه اينجا حمامه! بعد چفيه ام را دادم كه سرش را خشك كند!
٭٭٭
🔸در يكي از روزها خبر رسيد كه ابراهيم و جواد و رضاگوديني پس از چند روز مأموريت، از سمت پاسگاه مرزي در حال بازگشت هستند. از اينكه آنها سالم بودند خيلي خوشحال شديم.
جلوي مقر شهيد اندرزگو جمع شديم. دقايقي بعد ماشين آ نها آمد و ايستاد. ابراهيم و رضا پياده شدند. بچه ها خوشحال دورشان جمع شدند و روبوسي كردند.
يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! يك لحظه همه ساكت شدند.
ابراهيم مكثي كرد، در حالي كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به سمت عقب ماشين نگاه كرد.
🔸يك نفر آنجا دراز كشيده بود. روي بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتي كل بچه ها را گرفته بود.
ابراهيم ادامه داد: جواد ... جواد! يك دفعه اشك از چشمانش جاري شد
چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به سمت عقب ماشين رفتند! همينطور كه بقيه هم گريه ميكردند، يكدفعه جواد از خواب پريد!
نشست و گفت: چي، چي شده!؟
🔸جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد.
بچه ها با چهره هايي اشك آلود و عصباني به دنبال ابراهيم ميگشتند. اما ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
🏴🥀🏴
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
https://eitaa.com/joinchat/896401709C30fecc782f
لینک گروه چله زیارت عاشورا مون انشاءالله از اول محرم شروع میشود 👆👆چله زیارت عاشورا
قصد دارید در این چله شرکت کنید عضو گروه شوید 👆
التماس دعااا 🤲
خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیا کند...
📤برای دیگران هم ارسال کنید
🔶 #خاطراتی جذاب از #مردی که #دین و #ایمانش را به #دنیا و مظاهر آن #نفروخت، مردی که #ثابت کرد میشود در #درّهٔ_گناه بود اما #زنجیرهای شیطان را #پاره کرد
🔔 مردی که بزرگترین #آرزویش این بود که تا وقتی #زنده است #امام_زمان ظهور کند تا از یارانش شود: #ادواردو_آنیلی یا #مهدی_آنیلی
📖 #من_ادواردو_نیستم
🖨️ انتشارات: #شهید_ابراهیم_هادی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🔶 #خاطراتی جذاب از #مردی که #دین و #ایمانش را به #دنیا و مظاهر آن #نفروخت، مردی که #ثابت کرد میشود
خاطرات این شهید عزیز در کانال بارگیری شده دوستان 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از شروع ماه #محرم این کلیپ رو ببینیم تا ان شاءالله بتونیم محرم رو واقعی و خوب درک کنیم
اگه اشکتون جاری شد برای سلامتی و تعجیل در ظهور صاحب عزا دعا کنید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
999_16072071310337.mp3
15.25M
#نمآوا
▪️عزیز دلم حسین(ع) ▪️
🔷اجرای خادم الشهدای گلزار
کربلایی رسول بازمانده
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_ناب
🔷حاج آقا قرائتی:
🍃در ازدواج عجله کنید
من موافق ازدواج دبیرستانی هستم
بعد از اکسیژن و آب و غذا هیچ چیز
بالاتر از ازدواج نیست.
خانم میگفت خدا لعنت کنه پدرمادرم
واستاد دانشگاه و مشاورم گفتن فعلا
لیسانست را بگیر عجله نکن بعد،
مگر ازدواج مدرک هاست؟
با توکل و امید به خدا ازدواج کنید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
📸 اهمیت نصب پرچم مشکی بر سر در خانه
امام صادق(ع):
هرکس در ایام عزای جد ما #حسین(ع) بر سر در خانه ی خود پرچم مشکی نصب نماید مادرم حضرت زهرا(س) هر روز او و اهل خانه را دعا می کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی کانال کمیل آنجایی است که دلت به سیم خار دار گیر می کند و نمی آید 💔😭
#کانال_کمیل
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
4_5796207070604693615.mp3
565.3K
اگه میخواین #محرم خوبی داشته باشید
دوتا کتاب بخونید قبل محرم:
🕊بکاءالحسین
(مرحوم آیت الله میرجهانی)
🕊 خصائص الحسینیه
( علامه شوشتری)✅
ماه #محرم
🖤🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆 👆
🖤🥀🖤
#فرمانده_قلب_ها 🇮🇷🏴🇮🇷
Part28_علی از زبان علی.mp3
11.21M
قسمت8⃣2⃣
..........دوران جنگ نهروان.............
*خطبه امام (ع) درباره خیانت ابوموسی اشعری و عمر بن عاص
*فرار ابوموسی اشعری به مکه
*نامه امام به ابوموسی اشعری
*آمادگی مجدد برای جنگ با معاویه
*خروج از کوفه و خطبه میان لشکریان
*موعظه دوباره خوارج و دعوت به جنگ با معاویه
*تغییر مسیر جنگ از شام به نهروان
#حضرت_علی ﷺ
#عید_غدیر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
Majid Bani Fateme - Ajab Mahi Bekesh Ahi (320).mp3
33.06M
🎧 داره کم کم تموم میشه
یه سال چشم انتظاری مون😭🥀
🎙مجید بنی فاطمه
#ماه_محرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
YEKNET.IR - zamine 2 - 98.09.21 - pouyanfar.mp3
5.76M
🏴 #زمینه #شب_اول #محرم
❣سلام ای آقا
❣یه ساله که روز و شب به فکر کربلام
🎙 #محمدحسین_پویانفر
👌بسیار دلنشین
⚘️شمادعوت شده از طرف شهید
ابراهیم هادی رفیق شهیدم هستید 👇
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
┄┅┅❅❁❅┅┅🖤
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》