eitaa logo
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
4.5هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
14.2هزار ویدیو
177 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال تالیان حق
4_6044241698236662664.mp3
8.57M
محمود کریمی ۱ ✨
هدایت شده از کانال تالیان حق
هدایت شده از کانال تالیان حق
در بخش سحر گاهی برنامه های گروه قصد داریم از حال وهوای ذڪر ودعا وبراتون به زبان ساده روان بگم چجوری دعا کنیم ؟ وچجوری از خدا بخوایم؟؟ بسم الله الرحمن الرحيم 🌙ماه رمضان خیلی به این آیه‌ی قرآن شباهت داره که فرمود: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» در فراز اول می‌فرماید:«خداوند شما فرموده است که مرا بخوانید تا من شما را اجابت کنم.» 🔔اینکه مکرر گفته میشه ماه رمضان ماه استجابت دعاست، 💫ماهی‌ست که خداوند متعال همه رو دعوت کرده که بیایند درِ خانه‌اش و با او مناجات کنن.
هدایت شده از کانال تالیان حق
💚ماه رمضان ماه خوبیه، ماه مهربانی خداست... اما اگه کسی به مهربانی خدا بی‌اعتنایی کرد، آیا تکبر نکرده؟! چرا ابتدای آیه خداوند با لحن بسیار گرمی می‌فرماید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»مرا بخوانید تا من جوابتان را بدهم. ☣اما بلافاصله لحن آیه تغییر می‌کنه: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي»اونهایی که از عبادت من تکبر می‌کنن، «سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» 🔥اونا رو به جهنم خواهم برد، هیچ؛ بلکه اونا رو با خواری به جهنم خواهم کشید. ✅همه‌ی ما به سادگی این حرف رو می‌فهمیم که اگه یه بزرگی از ما درخواست کرد که از او چیزی بخوایم، ما برای اینکه به او اهانت کنیم کافیه از او چیزی نخوایم... ❌کافیه بهش بگیم که چیزی از تو نمی‌خوایم. «خدا» بناست بی‌نیاز باشه، 👉 اگه ما نیازمندان درِ خونه ‌ی خدا ادای بی‌نیازی یا ادعای بی‌نیازی داشته باشیم، خداوند اسم اونو «تکبر» می‌ذاره✔️
هدایت شده از کانال تالیان حق
حالا ⛔️خطر ماه رمضان در اینه که درهای رحمت حضرت حق باز باشه و خدا دعوت کرده باشه، اما ما دعوتش رو رد کنیم. ⭕️این رد کردن دعوت خیلی بی‌ادبیه اگه درِ خونه ‌ی خداوند متعال در ماه رمضان دعا نمی‌کنیم، 😔 سرمون رو آرام پایین بندازیم در مقابل خداوند متعال و با احترام به این درهای باز رحمتش نگاه کنیم. 💔در قلب خودمون، در گوشه‌ی دل خودمون، این تواضع رو داشته باشیم که: 😥«خدایا! اگه من چیزی از تو نمی‌خوام، به خودت قسم که نمی‌خوام به تو تکبر کنم. 😥می‌دونم که از من خواستی که بیام ازت چیزی بخوام... اما اگه من حال دعا ندارم، اگه دست به دعا بلند نمی‌کنم، نه برای اینه که اعلام کنم من از تو بی‌نیازم.نه ! 😭یه وقت من رو جزء بی‌ادب‌ها و مستکبرین قرار ندی...» به خودتون و خدای خودتون وعده بدید، بگید: «خدا! من میام درِ خونه‌ت. اگه امشب نشد شب دیگه ای تو رو صدا خواهم زد...» لااقل بگید: «خدایا! من شرمنده‌ام و از شدت شرمندگی سکوت کردم و صدام درِ خونه‌ی تو بلند نمیشه...»😔
هدایت شده از کانال تالیان حق
لااقل بگید: «خدایا! من موندم که چجوری این ماه رمضان بیام همون حرف‌ای تکراری ماه‌های رمضان سال قبل رو بزنم 😔 و هیچ به حرف‌های خودم اعتنا نکنم و باز توبه‌شکنی کنم...» خلاصه یه بهانه‌ای درست کنید برای نرفتن درِ خانه‌ی خدا... 😔گاهی اگه انسان با سکوت هم درِ خونه‌ی خدا، متفکر و مغموم به حال خودش بشینه، این نوعی درخواست کردنه👉 نمی‌خواد حتماً انسان حال دعا داشته باشه و صداش به ناله و زاری بلند بشه... 🔔بلکه یادش باشه که وقتی بزرگی از او درخواست کرد، «بفرما» به او زد که بیاد سر سفره و خوان نعمت او بشبنه، در مقابل این بزرگ، متواضعانه برخورد کردن اونه که👇 " از او چیزی بخوای و سر سفره‌ی او بشینی و از سفره‌ی او لقمه برچینی..." 🌹چقدر زیباست یه بنده‌ای درِ خونه‌ی خدا روی سجاده‌ای ، نیمه شب بشینه و بگه: «خدایا! منتظرم، بدنم رو آوردم، زورم بیشتر از این نرسیده، منتظرم تو دل من رو هم سرِ سجاده‌ی خودت بیاری، چون تا تو نظر به دل من نکنی، دل من گفت‌وگو با تو رو آغاز نخواهد کرد...» سجاده تون آباد ..... ادامه دارد........ پایان جلسه اول التماس دعااااا
هدایت شده از کانال تالیان حق
هدایت شده از کانال تالیان حق
سحر اول _ یا عظیم .mp3
8.88M
۱ 🌟 پَرسه‌ای شاعرانه حوالیِ یک اسم از أسماء جوشن کبیر .... سحر اول ؛ اسم شریف ¤ واحد مؤسسه منتظران منجی ـ با صدای "سامان کجوری" ـ آهنگسازی "یحییٰ عباسی " ـ تنظیم " امید اردلان " ـ و به قلم "سپیده پوررجب" ۱
بخش سوم باخدا زمزمه می کنیم دردل شب وسحر باخدای خودمون باسوز دل واشک دیده 😭😭 چون خدا بادل های شکسته خیلی کار داره 💔💔 التماس دعا🙏😭😭🌸
هدایت شده از کانال تالیان حق
درِ آسمونا وا شد....mp3
4.62M
🤲 مجید بنی فاطمه 🎤 ۱
هدایت شده از کانال تالیان حق
وحالا باهم بانجوای دل زمزمه می کنیم دعای روح بخش وارامش بخش سحر را با صدای مرحوم التماس دعا
هدایت شده از کانال تالیان حق
1_64080457.mp3
5.02M
اول ❀•🌸•❀-----🌸•❀-----🌸•❀-----🌸• ❤❤❤ مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: @rafiq_shahidam96 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🌹🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🕊🌷 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🌹 ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✨﷽✨ ✍حضرت پیامبر اکرم (ص) : ✅ پنج چيز به امت من در ماه رمضان عطا شده است كه به امت هيچ پيغمبرى پيش از من عطا نشده است : 1⃣ چون شب اول ماه رمضان شود خداى عزوجل به آنان نظر كند و هر كس مورد توجه خداى شد هرگز او را عذاب نخواهد فرمود. 2⃣ بوى دهانشان به هنگام عصر نزد خداى عزوجل از مُشك خوشبوتر باشد. 3⃣ فرشتگان شبانه روز براى آنان طلب آمرزش كنند. 4⃣ خداى عزوجل بهشت را مأمور فرمايد كه براى بندگانم آمرزش بطلب و خود را براى آنان بياراى تا مگر خستگى و آزار دنيا از جانشان بدر آيد و به بهشت و پذيرائى من در آيند. 5⃣ چون شب آخر فرا رسد همگى آنان آمرزيده شوند مردى عرض كرد يا رسول اللَّه در شب قدر آمرزيده شوند ؟ فرمود: كارگران را نه بينى كه چون از كار فارغ شوند مزد خويش دريافت كنند. 📚 الخصال (الصدوق) ، ج۱، ص۳۵۳ ❀•🌸•❀-----🌸•❀-----🌸•❀-----🌸• ❤❤❤ مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: @rafiq_shahidam96 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌙🌜🌙🌜🌙🌜 *هــر ڪہ دارد سـر سوداے خـدا بسم اݪݪہ* *هــر ڪہ دارد غم مهمانی ما بسم اݪݪہ* *مـیزبـانـان سـحـر منتظر مـهـمـانند* *هــر ڪہ خـواهـد سحر اهل بُڪـاء بسم اݪݪہ* *چـشمــۀ آب حیات است مـنـاجات سحر* *هــر ڪہ دارد طلب آب بـقـا بسم اݪݪہ* *مــاه ها منتظر مــاه مبارڪ بودیم* *آمــد ای منتظران ماه خدا بسم اݪݪہ* 1400/1/25 یکم ماه مبارک رمضان 1400 ✨✨✨✨✨ ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام ابوالفضلی ها : @abalfazleeaam 🌻|ڪانال ایتا ابوالفضلی ها : @abalfazleeaam #@abalfazleeaam https://www.instagram.com/p/CNorpLBhwG2/?igshid=h8zb4n06f9ys
پست جدید پیج اینستاگرام ابوالفضلی ها به مناسبت روز اول ماه مبارک رمضان
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: گفت: «دخترم را بده ببینم.» گفتم: «من حالم خوب نیست. خودت بردار.» گفت: «نه.. اگر زحمتی نیست، خودت بگذارش بغلم. بچه را از تو بگیرم، یک لذت دیگری دارد.» هنوز شکم و کمرم درد می کرد، با این حال به سختی خم شدم و بچه را از توی گهواره برداشتم و گذاشتم توی بغلش. بچه را بوسید و گفت: «خدایا صد هزار مرتبه شکر. چه بچه خوشگل و نازی.» همان شب صمد مهمانی گرفت و پدرم اسم اولین بچه مان را گذاشت، خدیجه. بعد از مهمانی، که آب ها از آسیاب افتاد، پرسیدم: «چند روز می مانی؟!» گفت: «تا دلت بخواهد، ده پانزده روز.» گفتم: «پس کارت چی؟!» گفت: «ساختمان را تحویل دادیم. تمام شد. دو سه هفته دیگر می روم دنبال کار جدید.» اسمش این بود که آمده بود پیش ما. نبود، یا همدان بود یا رزن، یا دمق. من سرم به بچه داری و خانه داری گرم بود. یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقاب ها را توی سفره می چیدم. صمد هم مثل همیشه رادیویش را روشن کرده بود و چسبانده بود به گوشش. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: قابلمه غذا را آوردم. گفتم: «آن را ولش کن بیا شام بخوریم، خیلی گرسنه ام.» نیامد. نشستم و نگاهش کردم. دیدم یک دفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. بشکنی توی هوا زد و دور اتاق چرخید. بعد رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید. و روی یک دست بلندش کرد. به هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم و گفتم: «صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یک ماهش هم نشده. چلّه گی دارد. دیوانه اش می کنی!» می خندید و می چرخید و می گفت: «خدایا شکرت. خدایا شکرت!» خدیجه را توی گهواره گذاشتم. آمد و شانه هایم را گرفت و تکانم داد. بعد سرم را بوسید و گفت: «قدم! امام دارد می آید. امام دارد می آید. الهی قربان تو و بچه ات بروم که این قدر خوش قدمید.» بعد کتش را از روی جالباسی برداشت. ماتم برده بود. گفتم: «کجا؟!» گفت: «می روم بچه ها را خبر کنم. امام دارد می آید!» این ها را با خنده می گفت و روی پایش بند نبود. خدیجه از سر و صدای صمد خواب زده شده بود. گفتم: «پس شام چی؟! من گرسنه ام.» برگشت و تیز نگاهم کرد و گفت: «امام دارد می آید. آن وقت تو گرسنه ای. به جان خودم من اشتهایم کور شد. سیر سیرم.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: مات و مبهوت نگاهش کردم. گفتم: «من شام نمی خورم تا بیایی.» خیلی گذشت. نیامد. دیدم دلم بدجوری قار و قور می کند. غذایم را کشیدم و خوردم. سفره را تا کردم که خدیجه بیدار شد. بچه گرسنه اش بود. شیرش را دادم. جایش را عوض کردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و چشم دوختم به سیاهی شب که از پشت پنجره پیدا بود. همانطوری خوابم برد. خیلی از شب گذشته بود که با صدای در از خواب پریدم. صمد بود. آهسته گفت: « چرا اینجا خوابیدی؟!» رختخوابم را انداخت و دستم را گرفت و سر جایم خواباندم. خواب از سرم پریده بود. گفتم: «شام خوردی؟!» نشست کنار سفره و گفت: «الان می خورم.» خدیجه از خواب بیدار شده بود. لحاف را کنار زدم. خواستم بلند شوم. گفت: «تو بگیر بخواب، خسته ای.» نیم خیز شد و همان طور که داشت شام می خورد، گهواره را تکان داد. خدیجه آرام آرام خوابش برد. بلند شد و چراغ را خاموش کرد. گفتم: « پس شامت؟!» گفت: « خوردم.» صبح زود که برای نماز بلند شدم، دیدم دارد ساکش را می بندد. بغض گلویم را گرفت. گفتم: «کجا؟!» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c