کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 *بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ*🍃🌹 📒 * #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهنا
پیج شهید ابراهیم هادی دلها:
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #هشتاد_سوم
#فصل_دهم
تازه فهمیده بودم دوباره حامله شده ام. حال و حوصله نداشتم.
نمی دانستم چطور خبر را به دیگران بدهم. با اوقات تلخی گفتم: «نمی خواهد بروی همدان. من حالم خراب است. یک فکری به حالم بکن. انگار دوباره حامله شده ام.»
بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، زود دست هایش را گرفت رو به آسمان و
گفت: «خدا را شکر. خدا را صدهزار مرتبه شکر. خدایا ببخش این قدم را که این قدر ناشکر است. خدایا! فرزند خوب و صالحی به ما عطا کن.»
از دستش کفری شده بودم.
گفتم: «چی؟! خدا را شکر، خدا را شکر. تو که نیستی ببینی من چقدر به زحمت می افتم.
دست تنها توی این سرما، باید کهنه بشویم. به کارِ خانه برسم.
بچه را تر و خشک کنم. همه کارهای خانه ریخته روی سر من. از خستگی از حال می روم.»
خندید و گفت: «اولاً هوا دارد رو به گرمی می رود. دوماً همین طور الکی بهشت را به شما مادران نمی دهند. باید زحمت بکشید.»
گفتم: «من نمی دانم. باید کاری بکنی. خیلی زود است، من دوباره بچه دار شوم.»
گفت: «از این حرف ها نزن. خدا را خوش نمی آید. خدیجه خواهر یا برادر می خواهد.
دیر یا زود باید یک بچه دیگر می آوردی. امسال نشد، سال دیگر. این طوری که بهتر است. با هم بزرگ می شوند.»
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
* #مـجموعہ_فرهنگے_شہید_ابـراهیم_هادے_ 💝 #هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻| #پیج_اینستاگرام_شهید_ابراهیـم_هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻| #ڪانال_شهیـد_ابـراهیـم_هادی_ایـتا:
*@rafiq_shahidam96 *
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
پیج شهید ابراهیم هادی دلها: 🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شی
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #هشتاد_چهارم
#فصل_دهم
یک جوری حرف می زد که آدم آرام می شد. کمی تعریف کرد، از کارش گفت، سربه سر خدیجه گذاشت.
بعد هم آن قدر برای بچه دوم شادی کرد که پاک یادم رفت چند دقیقه پیش ناراحت بودم.
صمد باز پیش ما نبود.
تنها دل خوشی ام این بود که از همدان تا قایش نزدیک تر از همدان تا تهران است.
روز به روز سنگین تر می شدم. خدیجه داشت یک ساله می شد.
چهار دست و پا راه می رفت و هر چیزی را که می دید برمی داشت و به دهان می گذاشت. خیلی برایم سخت بود با آن شکم و حال و روز دنبالش بروم و مواظبش باشم. از طرفی، از وقتی به خانه خودمان آمده بودیم، از مادرم دور شده بودم.
بهانه پدرم را می گرفتم. شانس آورده بودم خانه حوری، خواهرم، نزدیک بود. دو سه خانه بیشتر با ما فاصله نداشت.
خیلی به من سر می زد. مخصوصاً اواخر حاملگی ام هر روز قبل از اینکه کارهای روزانه اش را شروع کند، اول می آمد سری به من می زد.
حال و احوالی می پرسید. وقتی خیالش از طرف من آسوده می شد، می رفت سر کار و زندگی خودش.
بعضی وقت ها هم خودم خدیجه را برمی داشتم می رفتم خانه حاج آقایم. سه چهار روزی می ماندم.
اما هر جا که بودم، پنج شنبه صبح برمی گشتم. دستی به سر و روی خانه می کشیدم. صمد عاشق آبگوشت بود.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
* #مـجموعہ_فرهنگے_شہید_ابـراهیم_هادے 💝 #هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻| #پیج_اینستاگرام_شهید_ابراهیـم_هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻| #ڪانال_شهیـد_ابـراهیـم_هادی_ایـتا:
*@rafiq_shahidam96 *
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌺🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌺
#تحلیل_مشترک
🔵✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨🔵
📚 #کنفرانس 👇👇
💫موضوع #بوی_بهشت 3🌟
(ویژه افطار ماه مبارک رمضان)
📋ارائه دهنده : برادر #حمید_رضا_حق_طلب🍂🌺
@haghtalab
✨ازتاریخ :1400/01/27جمعه
⏰ ساعت :19:15🌸
عزیزان لطفا مابین کنفرانس پیام ارسال نکنید🚫
🔻جهت نظر وپیشنهاد وسوال به ایدی زیر مراجعه بفرمایید⬇️⬇️
@haghtalab
با تشکر از همکاری همه دوستان🙏🌹
لینک قسمت قبل⤵️⤵️
https://eitaa.com/TALiYAN_HAGH/6522
لینک کانال ارشیو⬇️⬇️
@booyebehesht12
🌺🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از کانال تالیان حق
باعرض سلام وقبولی وطاعات وعبادات تون اغاز می کنیم سومین برنامه ی #بوی_بهشت
ویژه افطار مبارک رمضان را که هرروز ازساعت ۱۹:۱۵تا۲۰:۰۰ تقدیم حضورتون می شه
به تهیه کنندگی
#حمید_رضا_حق_طلب
هدایت شده از کانال تالیان حق
#درس_های_رمضان ۳
💯👇متاسفانه👇
💥برخی از ماها متاسفانه نگاه مردم رو برای خودمون اهمیتشو خیلی بیشتر از نگاه خدا کردیم
☹️
به طرف میگی گناه میکنی شاید پدرومادرت بفهمن
میگه نه بابا یک طوری انجام میدم ک بو نبرن
😒
بعدم فکر میکنه الآن دیگه خیلیم زرنگ تشریف داره
😏
نه آقا جون متوجه باش
اونی که باید ببینه و بشنوه خیلی قشنگ داره هم می بینت هم می شنوه و هم خبر داره تو فکر و قلبت چی میگذره
👌ملتفت باش
خیلی زود دیر میشه🍃💚
#حمید_رضا_حق_طلب
#بوی_بهشت ۳
هدایت شده از کانال تالیان حق
اسرار روزه _2.mp3
11.09M
#اسرار_روزه ۲
🔅مهمانیِ عجیبی است، با قوانینی دقیقاً برعکسِ همهی مهمانیهای عالم!
٭ حتماً عزیزترین مهمانانش هم، عجیبترین مهمانان این مهمانیاَند!
یعنی چگونهاَند؟
#استاد_شجاعی 🎤
#پای_درس_استاد ۳
#بوی_بهشت ۳