سلامبرمحرم..🙂🖤
رفقانذرفقطپولینیست..
بیایننذرکنیمکهتویمحرمگناهنکنیم
نذرکنیمچشممونپاکباشه
نذرکنیمنمازاولوقتبخونیمیا...
خلاصهکهدرکنارعذاداری
خودسازیهمبکنیم...
اینطوریامامحسین(ع)
خیلےراضےترهستن...
*همیشہمیگفت:↯
یهشہیدانتخابکنید،
بࢪید دنبالشبشناسیدش؛
باهاشاࢪتباطبࢪقراࢪ کنید شبیہشبشید !
حاجتبگیریدشما هم
”شہیدمیشید“ :)
•|🌸♥️|• #شہیدمصطفےصدࢪزاده
•🐣•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در شب اول محرم، پیکر مطهر اولین شهید روحانی مدافع حرم، شیخ محمد مهدی #مالامیری، پس از هفت سال به وطن بازگشت
پیکر مطهر اولین شهید روحانی #مدافع_حرم که در عملیات بصری الحریر در جنوب سوریه فداکارانه و مظلومانه به شهادت رسیده بود، پس از 7 سال به وطن برگشت
شهید مالامیری از اساتید حوزه علمیه قم بود که شاگردان بسیاری را تربیت کرد.
#شهید_مالامیری از اولین روحانیونی بود که به عنوان نیروی تبلیغی رزمی به سوریه اعزام شد و شربت شیرین شهادت را نوشید
🏴🏴🏴
هدایت شده از ❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
✨ بـسـم الله الـرحـمـن الـرحیـم✨
من مصطفی صدرزاده هستم
🌹مـتـولـد سـال 1365
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
سخـنان سـردارشـهـید قـاسـم سـلیمـانی در مـورد ایـن جـوان🌺
یـه جـوان تــو دل بـرویـی بـود....
آدم لـذت مـی بـرد نـگـاهــش....
مـن واقـعـا عـاشـقــش بـودم.....
دلـم کوه انـدوه و برس بـه دادم
دنــیـام سـرد و بی روح بـرس بـه دادم
سـهـم مــن بــین خوبـا بیـن شما هـا
یـه سیـنــه مـجـروح بـرس بـه دادم🥺
🥀🥀🥀🥀🥀
بـا دلی بی قـرار تا به دمشـق
رفتـی یـو شـهـریـار تا بـه دمشـق
سـالک رهسـپار تـا به دمـشـق
رفتـه بـودی چـه کـار تا به دمـشـق؟
پـاسـخـم را به خـاک و خـون دادی
غیـرت عـشـق را جـنـون دادی
رفتی از خـویشـتـن سـفـر کـردی
در ره عـشـق تـرک سـر کـردی
ره صـدسـالـه را گـذر کـردی
خـویـش را بـر حـرم سـپـر کـردی
نـام تـو چـیسـت سـیـد ابـراهــیــم؟🍃
🗓️1400/5/19
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@rafiq_shahidam96
#شهید_مصطفی_صدرزاده #مصطفی_صدرزاده #رفیق_شهیدم #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #صدرزاده #ابراهیم_هادی #شهیدمجیدقربانخانی #شهدای_گمنام #شهیدصدرزاده #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_عباس_دانشگر #شهیدصدرزاده_سیدابراهیم #شهید_بیضائی #شهید_محمودرضا_بیضائی #شهید_محمدرضا_دهقان #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شهید_رسول_خلیلی #محرم #اربعین #روضه #مداحی #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #کربلا #بین_الحرمین #خانطومان #شهدارابشناسیم #سردار_بی_سر_شهید_پاسدار_محسن_حججی #باشهداتاشهادت
https://www.instagram.com/p/CSZDdrADX59/?utm_medium=share_sheet
«🌻🌿»
همیشه میگفت :
واسه کی کار میکنی ؟!
میگفتم : امام حسین
میگفت : پس، حرفها رو بیخیال !!
کار خودت رو بکن
جوابش با امامحسین ♥️(:
.
#شهیدمحمدحسیـنمحمدخانی🌸″
.
•🐣•
~🥀
وچه زیباست سیاهی چادرت…💫
نمی دانم این چه حسی بوده که
چادرت به من داده…🌼
اما می دانم که با دیدن آن…
امید.. قوت قلب... و آبرو می گیرم🔖
باور کن چادرت نعمت است
قدر این نعمت را بدان!
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
⚘⚘⚘
ما که رفتیم
با دلی سوخته
وچشم داغدار کربلا ندیده...
تو اما ای برادر! مسافر #کربلا اگر شدی⚘
جای من
به مولا سلامی برسان...⚘
ای شهید!
توخود زائر حسینی
سلام مارا هم به ارباب برسان..⚘⚘⚘.
AUD-20210725-WA0015.
11.19M
✨ شرحوبررسیکتاب
سهدقیقهدرقیامت
♨️تجربھنزدیڪبھمـرگ
جانباز مدافـعحرم
⏳جلسه دوم
🎙️حجت الاسلام امینی خواه
✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ✨
════✧🌸✧════
کسانی که زیارت عاشورا را قرائت کردند در لینک ناشناس زیر👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16285706750115
ثبت کنند
یا در شخصی(پیوی) بنده قرائت زیارت عاشورا خود را اعلام کنید👇🏻
https://wa.me/989336409752
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌈 #قسمت_سی_ام 🌈 #هرچی_تو_بخوای مشغول سالاد درست کردن بودم که گوشیم📲 زنگ خورد... حانیه بود.حتما اون
🌈 #قسمت_سی_ویکم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
محمد گفت:چی نه؟🤔
گفتم:
_قبلنا نورانی تر بودی.😄دلتو خوش نکن،لامپ هات خراب شدن.😝
محمد لبخند زد.☺️
-بادمجونی دیگه،😁اونم از نوع بم.. نوچ..آفت نداری.🙁😁
همه لبخند زدن.😊😊😊
-مال مرغوبی نیستی داداش.😐☝️(به مریم اشاره کردم)بیخ ریش صاحبت میمونی داداش.😁😉
همه خندیدن...😁😃😄😀
محمد هم که فضا رو مناسب دید شوخی میکرد.
ساعت سه و نیم🕞 بود و لحظه به لحظه به رفتن محمد نزدیکتر میشد و قلب همه مون فشرده تر...
دیگه نتونستم تحمل کنم.رفتم توی اتاقم تا نماز بخونم.😞😣✨
بعد نماز میخواستم برم سجده که محمد گفت:
_قبول باشه..برای منم دعا کن.
اومد جلوم نشست.ازدیدن اشکهام جا خورد.😭
ابروهاش رفت تو هم.سریع اشکهامو پاک کردم.گفت:
_حواسم بهت بود...بزرگ شدی.😊
نگاهش نمیکردم...
اگه نگاهش میکردم اشکهام😭 سرازیر میشد و محمد ناراحت میشد.ولی دلم میخواست این ساعت های آخر نگاهش کنم.گفت:
_چرا به من نگاه نمیکنی؟😊
-آخه...اشکهام..😔😢
زیر چونه مو و گرفت و سرمو آورد بالا
-به من نگاه کن.اشکهاتم اومد اشکالی نداره.😊
نگاهش میکردم و اشکهام بی اختیار میریخت.😭
-فکر کنم اونقدر بزرگ شدی که بتونم روت حساب کنم....حواست به مریم وضحی باشه.بیشتر ازقبل.مخصوصا مریم...بارداره.☺️
ازتعجب چشمهام گرد شد.گفتم:
_زن باردارتو میذاری و میری؟ اون به تو نیاز داره نه من.😳😥
-خوش گذرانی که نمیرم.😊
از حرفم شرمنده شدم.چند ثانیه سکوت کرد.بلند شد و رفت سمت در...
برگشتم سمتش.اونم برگشت و گفت:
_ممنون.امروز باشوخی های تو خداحافظی بهتر از دفعات قبل بود.😊
-محمد
-جانم؟
با بغض گفتم:برمیگردی دیگه؟😢
-آره بابا.بادمجون بم آفت نداره.😁 چراغهامم خاموش کردم،نور بالا نزنم تا حوریه ها اغفالم نکنن. 😂😜
بعد بلند خندید.
اومد نزدیک.سرمو گذاشتم رو شونه ش و آروم گریه میکردم.😣😢
مریم در زد...
از بغل محمد رفتم کنار و اشکهامو پاک کردم.محمد گفت:
_بفرمایید
مریم درو بازکرد و گفت:
_محمد،مامان کارت داره.😒
-باشه.الان میام.☺️
به مریم نگاه کردم....
چقدر خودشو کنترل میکرد تا گریه نکنه. محمد کلا به گریه کردن همه حساس بود و به گریه های مریم حساس تر،اصلا طاقت دیدن اشکهاشو نداشت.
مریم هم خیلی خوب محمد رو درک میکرد و پیش اون گریه نمیکرد.باهم رفتن بیرون.
محمد برگشت سمت من و گفت:
_یادت نره چی گفتم.
گفتم:_باشه
-راستی تا برنگشتم به کسی نگو مریم بارداره.😊
-چشم😞
-ولی خودت حواست بهش باشه ها.حالش زیاد خوب نیست.حتی خانواده ش هم نمیدونن.
-چشم داداش.اصلا تا شما بیای میرم خونه ی شما میمونم، خوبه؟😕😒
لبخندی زد و رفت بیرون...☺️
دیگه پاهام تحمل ایستادن نداشتن.روی صندلی نشستم و به مریم فکر میکردم.
ساعت نزدیک پنج بود... 😧🕔
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c